سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

نگاهی به واقعیت "نژاد آریایی" و کارکرد مفهوم "ایران" - محمود فلکی

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : مبهوت

عنوان : ناسیونالیسم در زمان رضا شاه
"میرپنج یا میرپنجه یا امیرپنجه در قشون دورهٔ قاجاریه، مرتبه یا رتبه‌ای بود که در زمان ناصرالدین شاه قاجار ابداع گردید و بالاتر از سرتیپ و پایین‌تر از امیرتومان قرار داشت." (نقل از ویکی پدیا- برای توضیح کامل به آنجا بروید.) بنابراین نام خانوادگی قبلی رضا شاه نبوده است. دستگاه ثبت احوال سال ها بعد از میرپنجی رضاخان و در دورانی که بر تخت نشسته و رضاشاه پهلوی نامیده می شد راه اندازی شد و انتخاب و ثبت نام خانوادگی برای همگان اجباری شد.
درست است که در دوران رضا شاه که با اوج گیری نازیسم در آلمان مقارن بود، باستان گرایی به دنبال کشفیات باستان شناسان و رمز گشایی از متون کهن ایرانی گسترش یافت، اما این را هم باید در نظر گرفت که ۱- ناسیونالیسم رضاشاه و مشاورانش متاثر از ملی گرایی مثبت دوران مشروطه و جو وطن خواهی آن دوران که نمودش را می توان در اشعار شاعران آن دوران مشاهده کرد بوده است و ۲- این ناسیونالیسم برای مقابله با نفوذ ارتجاع کهنسال و ریشه دار مذهبی و خرافات و تعصباتی که ملاها در میان عوام بی سواد و متعصب می پراکندند، یک ایدئولوژی آلترناتیو نیرومند و موثری را تشکیل می داد (و هنوز هم، امروز روز، تشکیل می دهد). مشابه این الگوبرداری را در انقلاب کبیر فرانسه می بینیم که برای حقانیت بخشیدن به جمهوری که در دنیای آن روز تازگی داشت، انقلابیون به جمهوری رم باستان ارجاع می دادند. این نوع باستان گرایی، با آن که در قیاس دچار مشکل بود اما ارتجاعی محسوب نمی شد.
در بحبوحه جنگ جهانی دوم و در زمان رضا شاه، گرایش های فاشیستی و متمایل به ناریسم در ایران هم پا گرفت و گروه هایی در این راستا به وجود آمدند، اما ناسیونالیسم رضاشاهی استقلال خود را حفظ کرد و به بندبازی خطرناکی بین قدرت هاب بزرگ آن زمان دست زد که به سقوطش انجامید. تا آنجا من که اطلاع دارم، در اوج دوران نازیسم در آلمان، از یهودی ستیزی و بیگانه آزادی و ایذاء و کشتار به رسم فاشیست ها، در ایران خبری نبوده است. همکاری با آلمانی ها که تعدادشان هم زیاد نبود، بیشتر در زمینه های تجارت و مهندسی عمران (پل سازی و غیره) بوده، اما متفقین به کمتر از سلطه کامل بر ایران برای پیروزی در جنگ راضی نبودند و به اشغال ایران اقدام کردند.
۹۰۰۹۲ - تاریخ انتشار : ۲۱ خرداد ۱٣۹٨       

    از : مبهوت

عنوان : هویت ملی
در یادداشت بپشینم از شاعر عهد غزنوی، فردوسی بزرگ، نامی برده نشده بود. به گمان من، او یکی از آشناترین و برجسته ترین شاعران کل تاریخ ایران و به گفته خودش زنده کننده "عجم" (واژه ای که در آن بیت معروف و به ضرورت قافیه، به جای "ایرانی" به کار برده شده) بوده و هست. در شاهنامه، نام ایران بیش از ۷۰۰ بار و مشتقات آن مانند "ایرانی"، "ایران زمین" و غیره سدها بار آمده است. در واقع، گرچه پس از هجوم اعراب و حاکمیت مطلقه دین سالاران مسلمان (نوعی "توتالیتارریسم ایدئولوژیک" طبق تعریف های امروزی) بر پهنه سرزمینی که به عنوان حوزه فرهنگی ایرانی می شناسیم، به مدت حدود دو قرن، کشور و ملتی به نام ایران عملا منکوب و خاموش بود، و مبارزه برای بقا مهم ترین شاخص آن دوران بود، اما حس هویت ملی خاموش نشد و به تدریح از زیر خاکستر دوباره شعله ور شد و تا به امروز هم زبانه می کشد.
هویت ایرانی، ناسیونالیسم و نژادگرایی (مانند آریاگرایی) سه مبحث جداگانه هستند که متاسفانه آقای نیکفر، در مقاله های خود، با خلط این مفاهیم و تحریف نظرات دیگران و به بهانه مقابله با نژادگرایی هویت ایرانی را هم زیر پرسش برده اند.
۱- پذیرش وچود و حضور اقوام آریایی به عنوان (بخشی از) نخستین ساکنان این سرزمین یک باور نژاد پرستانه نیست، بلکه بر بررسی های تاریخی، مردم شناسی و علوم انسانی دیگر تکیه دارد. در طول چند هزار سال تاریخ گذشته، اقوام مختلفی از راه کوچ و مهاجرت آرام و صلح آمیز یا هجوم و غارت قهرآمیز آمده اند و با یکدیگر درآمیخته اند و امروز نمی توانیم از نژاد واحد، نژاد آریایی یا غیر آن صحبت کنیم. به قول فردوسی: "از ایران وز ترک وز تازیان/ نژادی پدید آید اندر میان/ نه دهقان نه ترک و نه تازی بود/ سخنها به کردار بازی بود". بنایراین، هر نوع آریایی گرایی، جستجوی خلوص نژادی و تبعات ناشی از این پندار باطل، نادرست و محکوم است. به فرض که چنین نژاد واحدی وجود می داشت، باز هم نژادپرستی تفکری زشت و ناپسند می بود.
۲- ناسیونالیسم یا ملی گرایی ساخت و نمود واحدی ندارد. ما نمی توانیم بین، به فرض، ناسیونالیسم اروپایی سده ۲۰ با ملی گرایی رهایی بخش ملت های استعمار شده جهان سوم در دهه ۵۰ و ۶۰ میلادی فرقی قائل نشویم. ناسیونالیسم در آلمان و ایتالیا به شکل نازیسم و فاشیسم نمود یافت و با راسیسم و شوینیسم و دشمنی با بخش بزرگی از بشریت همراه شد، در حالی که ملی گرایی در ایران، در دوران مشروطه و ملی شدن نفت، در جهت اتحاد مردم بر علیه استبداد، حاکمیت قانون و مقابله با نفوذ استعمار گسترش پیدا کرد. اگر اولی از نظر ما محکوم است، دومی را نمی توانیم با ناسیونابیسم نوع اول هم کاسه و یکسان قلمداد کنیم. البته، این نوع ملی گرایی هم فارغ از نقد نیست، اما تهمت نژادگرایی شایسته آن نیست.
۳- می توان ناسیونالیست نبود، اما به دلایل مختلف تاریخی، روان شناختی، فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و ... هویت ملی ایرانیان را قبول داشت و معتقد بود که این هویت از دوران هخامنشیان تا به امروز بی وقفه، گرچه با نشیب و فرازهای بسیار، امتدار داشته است. می توان به وجود کشوری به نام ایران و ملتی به نام ایرانی که از ترکیب اقوام گوناگون تشکیل شده باور داشت. و در عین حال بر ضرورت مبرم برقراری نظام جدیدی بر پایه "هر فرد یک شهروند" که در آن همه ساکنان کشور ایران بدون تبعیض از هر نوعش از حقوق یکسانی برخوردار باشند تاکید کرد. می توان ضمن پافشاری بر لزوم حفظ یکپارچگی سرزمین ایران در دوران کنونی، آرزوی روزی را کرد که با توافق همه ملت ها، همه مرزهای از روز کره زمین بر داشته شوند و فاصله های نژادی، قومی، ملی ار میان بروند.
۹۰۰۹۱ - تاریخ انتشار : ۲۱ خرداد ۱٣۹٨       

    از : مبهوت

عنوان : کاربرد مفهوم "ایران" در عهد سلجوقی و غزنوی
در کنار مطالب مفید و آموزنده این مقاله، داده های نادرستی هم بیان شده است که مواردی از آن را دوستان در کامنت های پیشین تذکر داده اند.
در جمله ای از مقاله آمده است : "حتا در زمانی که نخستین ایرانی‌ها پس از اسلامی شدن ایران مانند سامانیان یا صفاریان حکومت می‌کردند یا سلسله‌های بزرگتر مانند غزنویان یا سلجوفیان که ایرانی نبودند، نام ایران هنوز مفهومی نداشت"
در این کامنت، برای نشان دادن نادرست بودن قسمتی این ادعا، به ذکر نمونه هایی از اشعار شاعران دوران غزنویان و سلجوقیان اکتفا خواهم کرد که بر وجود واژه پر مفهوم "ایران" در میان ایرانیان آن زمان حکایت دارد. البته اشکالات دیگری هم بر متن وارد است که برای طولانی تر نشدن نوشته ام فعلا از نقد آنها صرف نظر می کنم.
۱- دوران سلجوقیان
{سنایی غزنوی}، شاعر دوران سلجوقی، چندین بار در اشعار خود از واژه ایران استفاده کرده است. از جمله در ترکیب بندی در مدح ایرانشاه از "ملک ایران" نام می برد و در مدح ایرانشاه می نویسد:
"تا در ایران خواجه باید خواجه ایرانشاه باد/حکم او چون آسمان بر اهل ایران شاه باد" .
و در بیتی دیگر: "آنکه تا چون دست موسا طبع را پر نور کرد/ ملک ایران را چو هنگام تجلی طور کرد"
{انوری ابیوردی}، شاعر عصر سلجوقیان و غزنویان، در قصیده ای هفت بار "ایران" نام می برد. چند نمونه را در اینجا نقل می کنم:
"کارها بسته بود بی‌شک در وقت و کنون/ وقت آنست که راند سوی ایران لشکر" ... "چون شد از عدلش سرتاسر توران آباد/کی روا دارد ایران را ویران یکسر" ... "خبرت هست که از هرچه درو چیزی بود/ در همه ایران امروز نماندست اثر".
در قصائد {خاقانی شروانی} (همان دوره)، نام ایران فراوان آمده است. چند نمونه:
"ای برید صبح سوی شام و ایران بر خبر/ زین شرف کامسال اهل شام و ایران دیده‌اند" ... "رود کعبه در جامهٔ سبز عیدی/ مگر بزم خاقان ایران نماید" ... "چو کعبه است بزمش که خاقانی آنجا/ سگ تازی پارسی خوان نماید/در اقلیم ایران چو خیلش بجنبد/ هزاهز در اقلیم توران نماید" ... "حاسدان در زخم خوردن سرنگون چون سکه‌اند/ تا به نامش سکهٔ ایران مشهر ساختند".
{امیر معزی}، شاعر دربار الب ارسلان سلجوقی هم در اشعار خود، در باره ایران بسیار گفته است. به چند مثال از قصاید او بسنده می کنیم:
"آفرین باد بر آن شاه که فرماندهٔ خلق/ زیر فرمانش همه مملکت ایران ‌کرد" ... "سپه بردی به ‌پیروزی ایران تا دَرِ توران/
بر آن طالع که کیخسرو زتوران سوی ایران شد" ... "عدل و انصاف تو اندر بیشهٔ ایران زمین/ آشتی داده است با شیر ژیان روباه را" ... "
آن ‌که چون او نامداری هرگز از ایران نخاست/ وان ‌که چون او رادمردی هرگز از مادر نزاد".
۲- دوران غزنویان
چند نمونه از {عنصری بلخی}:
"به کوه زرین گشته ست دیده‍ی نخجیر/ "ز حرص مدحش اندر زمین ایرانشهر" ... "ور از بهاطیه گویم عجب فرومانی/ که شاه ایران آنجا چگونه شد به سفر" ... "خجسته رایت منصور چون ز دارالمک/ بکرد جنبش و شد سوی کشور ایران" ... "وز آن سپس چو بیامد برزم شاه، برفت/ قفا دریده هزیمت بسوی ترکستان" ... "از آن که بد به حجاز آن و این به ایرانشهر/ حجاز دین را قبله است و ملک را ایران".
چند نمونه از {فرخی سیستانی}:
"راست گفتی سپاه یاجوجند/ که نه اندازه‌شان پدید و نه مر/ شاه ایران به تاختن شد تیز/ رفت و با شاه نی سپاه و حشر" ... "میر یوسف پسر ناصر دین/ لشکر آرای شه شیرشکر/ چون شه ایران والا به نسب/ با شه ایران همتا به گهر"، و نظایر این.
۹۰۰٨۶ - تاریخ انتشار : ۲۰ خرداد ۱٣۹٨       

    از : محمود فلکی

عنوان : سپاس و تصحیح
ممنون از تذکر دوستان در مورد کاربرد ایران در دوره های مختلف تاریخی. در این رابطه به دو نکته باید اشاره کنم. نخست اینکه من منظورم این نبوده که نام ایران اصلا به کار برده نشده، بلکه می خواستم بیشتر به این نکته بپردازم که در آن دوره های تاریخی نام ایران به عنوان کشوری واحد که ملتی واحد به نام ایرانی را دربر می گیرد، مطرح نبوده. نکته ی دیگر اینکه در مورد قاجار، جمله ای که نوشتم دقت لازم را نداشت که در اینجا تصحیح می کنم. من نباید واژه ی "تنها" را به کار می بردم. یعنی به جای اینکه بنویسم "حتا در زمان قاجار هم تنها از "ممالک محروسه" سخن گفته می‌شود، نه از ایران"، باید می نوشتم: "در زمان قاجار هم بیشتر ممالک محروسه" مطرح بوده تا ایران". البته در همان زمان با آغاز روشنگری برخی از اندیشمندان نام ایران بیشتر مطرح شده، ولی قابل قیاس با زمان رضا شاه نیست که بُعدِ دیگری به خود می گیرد. خوبی این نوع گفت و گوها همین است که همدیگر را تصحیح کنیم، بدون اینکه تنها روی یک نکته از این همه مسائل مطرح شده بپردازیم. سپاس از شرکت شما در این بحث.
۹۰۰٨٣ - تاریخ انتشار : ۲۰ خرداد ۱٣۹٨       

    از : امیر ایرانی

عنوان : تاریخ نگاری پرسش برانگیز
وقتی وارد مباحث تاریخ نگاری ی یک تاریخ نگار مدعی داشتن تخصص خاص هم که می شویم،
اگرچه روشش را با سندیت برجسته می کند اما در کار تاریخ نگاریش کاستی های بسیاری نمایان می شود. بگذریم
وقتی تلاش و تمرکز ساختن ایران نوین باشد آنهم ایرانی که محوریت بنایش بر آزادی ودمکراسی و عدالت اجتماعی باشد آنگاه بسیاری از تاریخ نگاری ها بخشی از حافظه تاریخی خواهند بود که کارکرد این حافظه ها فقط در حد حافظه بودن خواهند بود و اثرگذاری نخواهند داشت.
وقتی صحبت از ساختن ایران نوین می شود این صحبت بدین معنی نیست که همه چیز ابتدا به ساکن است بلکه این ساختن دنباله تلاش گذشتگانی است که در پی این بودند که ایرانی را بسازند که علاوه بر اینکه خودش آزادی و دمکراسی و عدالت اجتماعی را تجربه می کند، تاثیر گذاری آزادی خواهی و دمکراسی خواهی خودش را در منطقه به نمایش بگذارد.

در پی احیای هر چیزی که بر مبنای گذشته خاص رفتن آنهم گذشته ای که همراه با ابهامات فراوانی است تلف کردن وقت و سرمایه و... خواهد بود.
ایران بوده است و باید بماند؛ هر دوره ای روش خاص خودش را می طلبد برای بودن تاثیرگذارش و...
۹۰۰٨۱ - تاریخ انتشار : ۲۰ خرداد ۱٣۹٨       

    از : peerooz

عنوان : حوزه تخصصی دقیق تر
جناب فلکی,
سئوالات و ایرادات "سیمین اصفهانی" و "برزین" شایسته پاسخ میباشند. آیا این پاسخ در حوزه "دانش‌ ایرانشناسی و زبان های اوستایی، پارسی کهن و پارسی میانه (پهلوی)" جا میگیرد و یا احتیاج به تخصص دقیق تری دارد؟ با تشکر.
۹۰۰۷۴ - تاریخ انتشار : ۱۹ خرداد ۱٣۹٨       

    از : برزین

عنوان : استفاده از نام ایران در دوران پادشاهان صفوی
در تکمیل اظهار نظر قبلی ام میخواهم توجه آقای محمود فلکی را به دوران صفویه جلب کنم. کنجکاوی مرا بر آن داشت که فهرست اعلام تاریخ عالم آرای عباسی نوشتهٔ اسکندر بیگ ترکمان که در دوران شاه عباس میریسته است را مرور کنم و ببینم چند بار این مورخ دوران صفویه نام ایران را در کتاب عالم آرای عباسی بکار برده است (چاپ ۱۳۸۲ زیر نظر ایرج افشار). رقم به بیش از ۷۰ مورد میرسد و چند مورد را که در متن نگاه کردم همواره ایران به عنوان کشور، بلاد و یا ممالک تحت حکومت پادشاهان صفوی بکار برده شده است. اسکندر بیگ حتی شاه اسماعیل را «فرمانروای ایران» میخواند. بنظرم میرسد که تردیدی نیست که لا اقل از دورهٔ صفوی به بعد سلاطینی که به عرصهٔ قدرت رسیده اند و منشیان و خدمتگذاران دولتی شان آنها را پادشاه ایران و سرزمین تحت سلطه شان را ایران نام گذاری میکرده اند. اینکه آیا مردم تحت سیطرهٔ این سلاطین و پادشاهان هم خود را ایرانی میدانسته اند یا نه و اینکه چگونه درکی از حس ملی ایرانی بودن داشته یا نداشته اند البته بحثی دیگر است.
۹۰۰۶۱ - تاریخ انتشار : ۱۹ خرداد ۱٣۹٨       

    از : برزین

عنوان : در مورد کاربرد نام ایران در دوران قاجاریه
آقای محمود فلکی در جایی از مقاله شان مینویسند : «حتا در زمان قاجار هم تنها از "ممالک محروسه" سخن گفته می‌شود، نه از "ایران"». این مطلب برایم تعجب برانگیز است. بنده البته نه تاریخ دانم نه ایران شناس ولی یک کلکسیون نسبتآً متنوعی از تمبر های قدیمی پست ایران را دارم که از کودکی جمع آوری میکردم. در تمبر های دوران قاجاریه و از جمله قبل از مشروطه اگر نام لاتین «پرسیا» بکار برده میشود به فارسی یا نام «ممالک محروسه ایران» روی تمبرها درج شده و یا نام «دولت علیه ایران». در دوران قاجاریه در تمبرها لا اقل نام ایران رواج کامل داشته است. حالا آیا از تمبر میتوان نتیجه گیری عمومی تری کرد و گفت که نام ایران در جامعهٔ دوران قاجاریه کاملاً رایج بوده و یا اینکه این کاربرد فقط بطور استثنایی روی تمبر پست کارکرد داشته، تصمیمیش را میگذارم بر عهدهٔ ایران شناسان و مورخین.
۹۰۰۵٨ - تاریخ انتشار : ۱٨ خرداد ۱٣۹٨       

    از : سیمین اصفهانی

عنوان : اطلاعات اشتباه ندهید لطفا
با سلام. برخی اطلاعات مهمی که شما در این نوشته داده اید اشتباه است واژه ایران قبل از رضاشاه هم رواج داشته از جمله روی اسکناس ها زمان ناصرالدین شاه ممالک محروسه ایران آمده یا نادر شاه خود را پادشاه ایران زمین می نامد همانطور که روی سکه های اشرفی این زمان هست و...برای اطلاعات بیشتر میتوانید به ویکی پیدیا که اطلاعات مستندی از زمان ایلخانیان و صفوی و قاجاریه دارد مراجعه کنید
Fa.m.wikipedia.org/wiki/
۹۰۰۵٣ - تاریخ انتشار : ۱٨ خرداد ۱٣۹٨       

    از : محمود فلکی

عنوان : سپاس
با سپاس از شما جناب شیرازی، به پسشنهاد شما فکر می کنم.
همچنین سپاس از Peerooz
۹۰۰۴۹ - تاریخ انتشار : ۱۷ خرداد ۱٣۹٨       

نظرات قدیمی تر

 
چاپ کن

نظرات (۱۲)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست