سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

هویت و تصاحب - محمدرضا نیکفر

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
نظرات جدیدتر
    از : peerooz

عنوان : ادامه,
لینک مقاله جلال ایجادی
https://news.gooya.com/۲۰۱۹/۰۵/post-۲۶۱۲۶.php

ضمنا باید میگفتم در یک مقاله "جدی" علمی - تحقیقی - سیاسی - اجتماعی و غیره .
٨۹٨۱۱ - تاریخ انتشار : ۲۴ ارديبهشت ۱٣۹٨       

    از : peerooz

عنوان : "استاد دانشگاه".
با تشکر از جناب اقبالی که کامنت ایشان موجب قرائت مقاله جناب ایجادی در سایت گویا نیوز گردید. خواندن مقاله برای آنها که مانند من تازه به این مبحث وارد شده اند بسیار سودمند است.

ضمنا کنجکاو شدم که بدانم جناب ایجادی در کدام دانشگاه فرانسه تدریس میکنند. نتیجه جستجوی گوگلی اینست که ایشان ظاهرا "استاد دانشگاه در فرانسه ........ در دانشگاه کنام پاریس، دانشگاه پاریس ۱۳، دانشگاه پاریس شرقی و دانشگاه اکول سانترال پاریس در رشته جامعه‌شناسی، جامعه‌شناسی صنعتی و کار، نظام‌های مدیریتی و سازمانی و اقتصاد پایدار تدریس می‌کند. ...." http://www.naakojaa.com/author/۱۵۷۱۶ (برای دسترسی به مقاله اعداد فارسی باید به لاتین تبدیل شود).

نکته دیگر اینکه اکثر کلمات دارای معانی گوناگون و گاه کاملا متضاد میباشند - مانند کلمه لیبرال - و معتقدم که در یک مقاله علمی - تحقیقی باید معنی چنین کلماتی از نظر نویسنده تعریف شود تا ابهامات برطرف گردد همانطور که جناب ایجادی در مقاله خود میگویند"شما فکر میکنید تعریف شما تنها تعریف از ناسیونالیسم است و این جریان پیوسته مترادف با فاشیسم میباشد[؟] نخیر، یک شکل ناسیونالیسم در ارتباط با بحث سده هیجدهم و مفهوم «دولت-ملت» است، ناسیونالیسم دیگر در ارتباط با جریانات سیاسی ضداستعماری است، ناسیونالیسم دیگر در شکل فاشیسم موسولینی است، ناسیونالیسم دیگر بصورت بینش مصدق برای ملی کردن نفت و یا سیاست جمال عبدالناصر برای ملی کردن کانال سوئز است، یک شکل دیگر ناسیونالیسم مائو و اتحاد او با چیانکایچک علیه ژاپن است. حال آیا ناسیونالیسم برخی روشنفکران و نخبگان زمان مشروطه مساوی ناسیونال نازیسم و فاشیسم است؟ در جهان ناسیونالیسم شوینیستی و تنگ نظر و مخرب وجود دارد ولی آیا ناسیونالیسم بمعنای میهن پرستی وجود ندارد؟
٨۹٨۱۰ - تاریخ انتشار : ۲۴ ارديبهشت ۱٣۹٨       

    از : عفت ماهباز

عنوان : زمانه دشوار دفاع از حقیقت
دوست گرامی اقای نیکفر عزیز، خواندن مقاله خوب شما در دورانی چنین سخت و دشوار برای سرزمین ما، مرا دلگر م نمود که تنها نیستیم و هنوز روشنفکرانی چون شما این شهامت را دارند که از فحاشی و انگ های لمپنی نهراسند و قلم شیوایشان را بی محابا برای تثبیت حقایق بکار گیرند .در شرایطی که در ببرون و درون مملکت بسیاری هوادار ژن خوب شده اند و برای ان سینه چاک می زنند علیرغم اینکه کار شما چیز دیگری است اما به عنوان یک اندیشمند میدان را خالی ننموده اید .
از شما سپاسگزارم که قلمتان را در خدمت حقیقت و عدالت بکار گرفته اید . این مقاله شما مرا به یاد دانشمند مشهور آلبرت انشتین انداخت که با هیتلر و هیتلریسم در افتاد اگرچه به عنوان یک نابغه کارش چیز دیگری بود اما او می گفت در شرایطی که مردم تنها هستند به او نباز دارند علیه هیتلر و علیه امریکا برای بکارگیری بمب اتمی مقاله نوشت
این کار انشتین به یاد ماندنی شد. کار شما نیز چنین خواهد بود
قلمتان پویا و توانا در خدمت به بشریت و انسانیت است .
از شما سپاسگزارم
عفت ماهباز
٨۹٨۰۹ - تاریخ انتشار : ۲۴ ارديبهشت ۱٣۹٨       

    از : اقبالی

عنوان : بی سواد و باسواد
مقاله فردی به اسم آقای جلال ایجادی در سایت گویا علیه آقای نیکفر، نمونه آن کسی است که می خواهد با فحش دادن بگوید که من همان کسی هستم که به فلانی فحش دادم. من نمیدانم این فرد در کدام دانشگاه درس میدهد که مینویسد استاد دانشگاه فرانسه. بنده که فرانسه را به اندازه ایران میشناسم تا حالا دانشگاه فرانسه نشنیده ام. آقای استاد، استدلال کن، متانت داشته باش، من که میفهم سواد موضوع را نداری، خودت متوجه آبروی خودت باش.
از آقای بی سواد که بگدریم میرسیم به همنیشین بهار که من همیشه از کارهای او لذت برده ام. این بار فکر میکنم نیکفر را نفهمیده چون نیکفر گفته معرفت و شناخت و علم و تاریخ در بحث قرار ندارد بلکه دعوا سیاسی است و به قول ایشان آریا فقط یک کد تصاحب است.
٨۹٨۰٨ - تاریخ انتشار : ۲۴ ارديبهشت ۱٣۹٨       

    از : بابک مهرانی

عنوان : جناب شیبانی به کجا چنین شتابان !
یادداشت آقای امیر شیبانی که در اینجا هم نوشته است ، دیروز در فیس بوک اخبار روز خواندم . از دست بر قضا در زیر یادداشت ایشان به کامنت یک شاهپرست برخوردم که نوشته بود: « فیلسوفی ابله هستی‌. همان نظامی گنجوی که شعورش از تو بسی‌ فزون بود، گوید که همه دنیا تن است و ایران دل .... تا پایان نخواندم... تا همین جا که خواندم حالم را بهم زد... شرمت باد.»
واقعا متاثر شدم که چه کنیم ؟ با این هموطنان که فکر می کنند با تند خوئی و گنده گوئی می توانند مسائل خود و کشور را حل می کنندچگونه برای رهائی از شر حکومت اسلامی همسو شوریم؟ نگارنده از هموطن شاه پرست که از شوک سقوط حکومت پهلوی هنوز در کُما بسر می برند انتظاری ندارد ولی برای آقای شیبانی چنین نوشتم.
"مردمان مرکزی و فارس زبان" دیگه چه صیغه ای ست؟ مرد حسابی از همان جنگ سلسله صفوی با خلافت عثمانی که به شکست انجامید و طبق معاهده ی چالدران قسمت بزرگ کردستان رفت زیر قلمروی خلافت عثمانی ، تا امروز، تمام جنگ ها و سرکوب ها و کشتار ها و تبعیض ها توسط حکومت های فاسد و و روحانیون مرتجع صورت گرفته که از بدشانسی جنابعالی متعلق به تمام اقوام ایرانی بوده و هستند.اگر نتوانید نقش حکومت های شکست خورده پیشین و حکومت فعلی را در نابسامانی درک کنید و از خودتان حرفهای غیر علمی و غیر جامعه شناسانه در بیاورید در بهترین حالت در جمهوری مهاباد و آدربایجان یا اقلیم کردستان عراق گیر خواهید کرد.یادتان نرود تا حکومت های فاسد ترکیه ، سوریه ، عراق و ایران به حکومت های مردمی فرا نرویند وقایع بعداز جنگ اول جهانی تکرار خواهد شد. فکر می کنید برای کرد ها بهتر شد که از ستم خلافت عثمانی رفتند زیر سلطه ی کشورهای تحت الحمایه انگلیس ( ترکیه و عراق )یا استعمار فرانسه ( سوریه ) بعداز ۱۰۰ سال وضع هیچ کدام از این کشور ها و ایران قابل تحمل نیست. کمی منطقی باشی
٨۹٨۰۵ - تاریخ انتشار : ۲۴ ارديبهشت ۱٣۹٨       

    از : peerooz

عنوان : "عمل صالح"
جناب علی رها,
فرمودید "آنچه ضرورت تکرار دارد، ایده آزادی اقوام تحت ستم ایران برای تعیین سرنوشت خود است.........". و "چنانچه چپ ایران آن جنبش ها را حتی تا مرز جدایی مورد حمایت قرار دهد و با آنها درگیر دیالوگی سازنده و مستمر باشد، و حتی فعالانه در مبارزات آنها شرکت کند، می تواند زمینه های پیوستگی مالباختگان و بی چیزان آنها با سایر نقاط ایران را مساعدتر کند.".

اول آنکه تمام این اظهارات و گفتگو ها عملا تا آنجا که چشم کار میکند فقط "حرف"ند و ضمانت و امید اجرایی ندارند. ولی فرض محال, محال نیست. فرض کنیم که اگر من از پدر کرد-فارس و از مادر ترک-فارس و بدون شک با کمی خون عرب در رگهایم, که نژاد از چهار کس دارم, فعالانه در مبارزات "اقوام - ملت ها" " حتی تا مرز جدایی" شرکت کنم و نه "احتمالا" بلکه قطعا کردستان را به امریکا - اسرائیل و خوزستان و سواحل جنوبی را به امریکا - عربستان و غیره و غیره تحویل دهم, آیا جز "حوض خالی مالباختگان و بی چیزان سایر نقاط ایران" چیزی برای من باقی میماند که از "عمل صالح" خود خوشنود باشم؟
٨۹٨۰۴ - تاریخ انتشار : ۲۴ ارديبهشت ۱٣۹٨       

    از : علی رها

عنوان : جامعه گرایی انضمامی
دیر یا زود موضوع حضور برتری طلبی نژادی، ملی، «آریایی» درمیان ما می بایست مطرح و نقد می شد. از این جنبه، مطلب نیکفر بسیار بجا و ارزشمند است. اما اینکه ایشان چرا آلوده ترین گرایشات را شایسته نقد خود قرار داده، برای من روشن نیست. این تا حدی آنها را بزرگتر از آنچه هستند می کند. شاید بهتر بود «ناسیونالیسم» ایرانی را در بعد دیگری بررسی می کرد - یعنی حضور نسبتا پر رنگش در اذهان خودآگاه و تاخودآگاه بسیاری که انرا به نوعی بدیل نظم موجود می انگارند. درهر صورت باید افکار ما پالوده گردد و این مقاله قدم مهمی در این راه برداشته است.

اما فروکاستن کلیه مبارزات اجتماعی کنونی به بی چیزان و مالباختگان علیه اربابان و مالکان نه تنها نادرست است بلکه با واقعیت چند بعدی مبارزات اجتماعی کنونی خوانایی ندارد. چند بعدی بودن ابدا ذره ای از اهمیت مبارزات تهی دستان نمی کاهد - حال این چه جنبش زنان برای آزادی باشد چه عرب های خوزستان برای نابرابری های مضاعف. من همین چند روز پبش در مقاله ای «انقلاب دوبنی» و روش تجریدی حرکت از کل به خاص را تا حدی بررسی کرده بودم.
(https://pecritique.com/۲۰۱۹/۰۵/۰۳/سهمی-در-بازیافت-انقلاب-۵۷-برای-آغازی-نو/)

آنچه ضرورت تکرار دارد، ایده آزادی اقوام تحت ستم ایران برای تعیین سرنوشت خود است. نیکفر حق دارد نظر خود را در مخالفت با «تجزیه طلبی» ابراز کند. اما درعین حال باید تصدیق کند که در نهایت تصمیم با کسانی است که خود را تحت ستم دولت مرکزی می یابند. وگرنه راهی به جز نوسل به قهر برای حفظ تمامیت ارضیِ ایران بزرگ باقی نمی ماند. وانگهی، اینکه سرنوشت همه جنبش های «اقوام» را محتوم به «افزودن بر تعداد دولت های مستبد و فاسد» ارزیابی کنیم ابدا موجه نیست. یکم، تجربه «روژاوا» در سوریه خلاف این نظریه را نشان می دهد. دوم، چنانچه چپ ایران آن جنبش ها را حتی تا مرز جدایی مورد حمایت قرار دهد و با آنها درگیر دیالوگی سازنده و مستمر باشد، و حتی فعالانه در مبارزات آنها شرکت کند، می تواند زمینه های پیوستگی مالباختگان و بی چیزان آنها با سایر نقاط ایران را مساعدتر کند.

جامعه گرایی تجریدی پاسخ مناسبی به دولت گرایی نیست. اگر صحیت از «خودفرمانی» است، پس چرا زنان، جوانان و اقلیت های محروم را شاملش ندانیم؟ قدرت تصمیم باید از آنِ کسی باشد که ستم را تجربه می کنند.
٨۹۷۹۱ - تاریخ انتشار : ۲٣ ارديبهشت ۱٣۹٨       

    از : طالبپور

عنوان : تشکر
با تشکر از دکتر نیکفر به خاطر شجاعتش در نقد افسانه هایی که عامل سوق دادن چند نسل از ایرانیان به تمایلات نژادپرستی بوده اند. خوشبختانه, به دلیل فارس بودن دکتر نیکفر, باستانگرایان نمی توانند با به میان کشیدن موضوع نخ نمای تجزیه طلبی واکنش هیستریک خود را توجیه کنند.
٨۹۷٨۴ - تاریخ انتشار : ۲٣ ارديبهشت ۱٣۹٨       

    از : امیر شیبانی

عنوان : توهم ریشه برلینی ملی گرایی ایرانی
همین قومیت ها از مردمان مرکزی و فارس زبان ایران بیشتر متوجه لزوم همزیستی مسالمت آمیز و روح تاریخی سیاسی ایران هستند. تجزیه طلبی در ایران پیاده نظام ندارد و اگر امثال این آقا در درون شیشه های خلا نظریه پردازی خود برای آن تئوری سازی نکنند راه به جایی نمی برد. در ضمن حرف ایشان درباره برلینی بودن ملی گرایی ایران کاملا متوهمانه و ناشی از نداشتن اگاهی لازم درباره تاریخ معاصر ایران در مقطع مشروطیت است.
٨۹۷۷۹ - تاریخ انتشار : ۲٣ ارديبهشت ۱٣۹٨       

    از : باران شهابی

عنوان : در پاسخ ن.ا
در پاسخ به دوستمان ن.ا: لومپن خواندن لومپن ها نه تنها عیبی ندارد بلکه عین وظیفه اخلاقیست. اگر افتضاح نامه ف.م. سخن رو بخونید, یا نوشته حقیقتا بی مایه م. سحر چیزی جز لمپنیسم نمیبینید. در نوشته این دو نفر حد اقل اثری از استدلال نیست. اثری از مخالفت مستدل نیست. چیزی که هست فحاشی ست. آقای دکتر نیکفر در مورد موضوع ای حرف زده که دغدغه روشنفکران آزادی خواه و انسان گرای امروز ایران است. فرض بر اینکه مخالف مطالب آقای نیکفر باشد, موظف است مستدل سخن بگوید. ف. م. سخن فحاشی کرده, مخالفت نکرده. این آدم شیوه کارش همین است. نوشته هایش با نوشته های دست راستی ترین فاشیست های مریض اروپا - و نازل ترین آنها از نظر سواد علمی و فلسفی - قابل مقایسه است. اگر چنین آدم افتضاح نویسی رو لومپن نشه نامید, چه باید؟ شما هنوز خطر نئو فاشیسم رو احساس نکرده اید دوست عزیز.
٨۹۷۷۶ - تاریخ انتشار : ۲٣ ارديبهشت ۱٣۹٨       

نظرات قدیمی تر

 
چاپ کن

نظرات (٣۰)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست