سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

نگاهی به تناقض حرف و عمل در منشور مشترک ائتلاف "همبستگی برای آزادی و برابری در ایران" - روبن مارکاریان

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : آرمان شیرازی

عنوان : ویرانگری از درایت برنمی آید, ساختن اما کار خردمندان است...
گفته های ما, هرگاه سنجیده نباشند, بیگمان ویرانگرند. آسان میتوان واژه ها را کنار هم نهاد و, آسوده از سنجش دشواری ها و پی آمدهای عملی آنها, خرسند و خودپسند برجا ماند.
اتحاد دمکراتیک آذربایجان – بیرلیک "نظام اداری ویژه" را برای "شهر چند زبانه" تهران در دستور کار (یا پلاتفورم) خود مطرح کرده است. جای شگفتی ست که چرا شهرهای چند زبانه دیگر (مانند ارومیه, باختران, همدان و اهواز) را از یاد برده است! بیرلیک چند و چون این "نظام اداری ویژه" را توضیح نداده است اما هرچه که باشد, آنگونه که هم میهن گرامی ما, آقای یونس شاملی, میگویند تنها در "به رسمیت شناختن زبانها و داشتن استاتوس رسمی" برای آن زبانها خلاصه نمی شود. وانگهی, اگر هم گفته ی آقای شاملی را بپذیریم پیدا نیست که "به رسمیت شناسی" زبانهای رایج چه تغییر کیفی در زندگی روزانه مردم یک شهر چند زبانه پدید می آورد؟
در شماری از شهرهای بزرگ دنیا, مردم به زبانهای گوناگون گفتگو میکنند و زندگیشان از سامان درخور پذیرشی برخوردار است بی آنکه زبانهایشان به رسمیت شناخته شود. اما آنچه همواره از سوی باشندگان این شهرها پی گرفته میشود, برابرحقوقی افراد در اجتماع است. اگر آماجگاه مبارزات سیاسی-اجتماعی-فرهنگی ما بدست آوردن و بی بازگشت کردن برابرحقوقی مردمان نیست, پس چیست؟ با پیش اندازی یک زبان (آنهم زبانی که از تحمیل تاریخی بر بخشی از کشورمان پای گرفته است) چه چیز را میخواهیم بدست بیاوریم؟
٨۹۱۵۴ - تاریخ انتشار : ٣ فروردين ۱٣۹٨       

    از : یونس شاملی

عنوان : پیشرفت ایران در گرو تحقق دمکراتیسم است
جناب آرمان شیرازی
بسیار عالی که پرسشهایی که بر ذهنتان سنگینی میکرده اینجا آورده اید. و چه خوب که قبل از اتهام زدنها برای روشن شدن پرسیده اید. این رفتارتان جای قدردانی دارد. و اما درباره پرسشهایتان.

منظورتان از تیتر پرسشهایتان را خوب نگرفتم. اما درباره پرسشهایتان میتوانم چنین بگویم؛
سوءتفاهم شما از متن پلاتفرم اتحاد دمکراتیک آذربایجان که گویا هر روستایی و یا هر کانتونی که جمعیت تورک دارد و یا "تهران بزرگ" در جمهوری داخلی آذربایجان سازماندهی میشود، به تعداد پرسش های شما افزوده است. سازماندهی کانتونهای تورک در منطقه فارس/فارسستان (سه کانتون برشمرده) توسط جمهوری داخلی آذربایجان سازماندهی نمیشود. همچنانکه خودتان از پلاتفوم نقل کرده اید جمهوری داخلی آذربایجان از "خودمختاری/آتانومی" کانتون های تورک "حمایت" میکند. در پلاتفرم نیامده است که جمهوری آذربایجان کانتونهای تورک در مناطق مختلف ایران را سازماندهی میکند!

بخش قابل توجهی از شهروندان تورک و فارس با هم ازدواج کرده و خانواده تشکیل داده اند. بزرگترین بخش این جمعیت درتهران زندگی میکنند. اما این به معنی برتری این اتنیسیتیت/ زبان به آن دیگری نیست. به نظرم این یک ویژگی مثبت در مناسبات انسانی جامعه تورک با جامعه فارس در ایران است. این ویژگی مثبت با حقوق برابر اتنیکی/زبانی و احترام متقابل انسانی قابل تعمیق نیز هست. ازدواجهای این چنینی مناسبات اجتماعی را صمیمی تر، روابط اجتماعی در جوامع مولتی اتنیک را قوی تر میکند. اما اینکه این خانواده ها فرزندانشان را برای تحصیل به کدامین زبان تشویق میکنند و یا ممکن است بخواهند که فرزندانشان هر دو زبان را از همان روزهای تولد بیاموزند و تحصیل کنند، به تصمیم خانواده ها ربط دارد و لاغیر

درباره کلان شهر تهران نیز قضیه بسیار روشن است. کلان شهر تهران به دلیل کلانی اش و به دلیل درهم تنیدگی اش و جمعیت کلانش از نظر ما به نظام اداری خاص خود نیاز دارد. دمکراتیزیم حکم میکند که این نظام اداری با توجه با ساخت بافت اتنیکی/زبانی این کلان شهر سازماندهی شود. مثل یک شهر دو و یا چند زبانه. مقصود از اداره کلان شهر تهران داشتن بخش های مختص به زبانهای گوناگون نیست. به رسمیت شناختن زبانها و داشتن استاتوس رسمی برای زبان فارس و تورکی در تهران است. اگر حداقل ۶۰ درصد جمعیت تهران تورک هستند، زبان تورکی نباید یکی از زبانهای رسمی کلان شهر تهران باشد؟ ناسیونالیسم مرکز (ناسیونالیسم ایرانی/فارسی) این مطالبه را مردود میداند، اما دمکراتیسم در این قبال حکم اش چیست؟ پاسخ این بخش از پرسش به خود شما جناب شیرازی ارجاع داده میشود.

ارتباط مالی و اقتصادی جمهوری داخلی آذربایجان را با جمهوری فدرال ایران قوانین مصوبه در مجلس سراسری تعیین میکند. این قوانین هر چقدر مشارکتی باشند همانقدر بهتر است. در این خصوص نیز تجارب گرانی در کشورهایی که بصورت فدراتیو اداره میشوند وجود دارد و جای نگرانی زیاد از جهت تجربه در این زمینه نیست.
٨۹۱۲۰ - تاریخ انتشار : ۲٨ اسفند ۱٣۹۷       

    از : سیمین ارجمند

عنوان : مسئولیت شما در این پیوستن چیست
من هم با نظر آقای آرمان شیرازی موافقم که نوشتار آقای مارکاریان نکته سنجانه است. آقای اسفندیار جاوید که به نظر میرسد از مواضع اتحاد فدائیان خلق دفاع میکند در پایان نوشتار خود میگوید وابستگی دو حزب دمکرات و کوموله به سیاستهای رژیم چنجی مسئله پوشیده ای نیست و اظهار امیدواری میکند که این دو حزب خودشان به جنبش توضیحات لازم را بدهند. اما سئوال از آقای جاوید این است که شما هم باید توضیح بدهید حالا که میگوئید سیاست آنها مسئله پوشیده ای نیست چرا با آنها وارد ائتلاف جبهه ای شده و به نیروهای رژیم چنج پیوسته اید. در مورد سئوال آقای آرمان شیرازی که چرا نوشتار در ستون اصلی نیامده به نظرمن پاسخ مواضع سیاسی اخبارروز است.
٨۹۱۰۵ - تاریخ انتشار : ۲۷ اسفند ۱٣۹۷       

    از : آرمان شیرازی

عنوان : جمهوری فدرال ایران, "موزاییک یا مجمع الجزایر دمکراسی"
تنها برای اندیشیدن و یا گشودن گوشه ای از گفتگویی که آغاز شده است, بد نیست به برخی از مواضع یکی از ده جریان "همبستگی برای آزادی و برابری در ایران" توجه کنیم. بخش زیر که درون ابرو یا آکولاد {} گنجانده شده, بدون دستکاری, از پلاتفورم اتحاد دمکراتیک آذربایجان – بیرلیک (*) استخراج شده است:

{در هزار ساله گذشته (ایران)، عموما تحت حاکمیت دول و امپراتوریهای تورک ... قرار داشته است... افول خاندان ترک قاجار, مداخله قدرتهای امپریالیستی... و عدم موفقیت انقلاب مشروطیت ... به صعود رضا خان به قدرت سیاسی انجامید. (پس از آن) سرکوب خشن خلقها و اعمال سیاست آسیمیلاسیون علیه خلق های غیرفارس به برنامه اصلی دولت ایران تبدیل شد. زبان ترکی ممنوع، خلق ترک انکار، هویت ملی تورک و زبان تورکی به تدریج در مسیر محو و نابودی قرار گرفت ... و در دوره محمدرضا پهلوی دامنهء پیچیده و وسیعتری یافت.
اتحاد دمکراتیک آذربایجان - بیرلیک، تشکیلاتی برآمده از تجربهء چهار دهه پیکار خلق تورک برای رسیدن به "دمکراسی پلورالیستی" در ایران و سه دهه مبارزه برای رهایی ملی خلق ترک از قید استعمار داخلی است.
جمهوری فدرال ایران از اتحاد داوطلبانه خلق های ساکن در ایران (ترک، فارس، کرد، عرب، بلوچ، ترکمن، لر و ترکمن...) و عملا با اتحاد جمهوریهای داخلی برپا شده در مناطق ملی متعلق به ملل ساکن در آن، آتونومی کانتون های محلی و ادارهء ویژهء کلان شهر تهران به عنوان یک شهر چند زبانه تاسیس میگردد.
جمهوری آذربایجان از خودمختاری (آتانومی) کانتون افشار در خراسان و کانتون قشقایی در فارس و کانتون تورکان در استان اصفهان و... حمایت میکند و طرفدار نظام اداری ویژه برای کلان شهر تهران به مثابه کلان شهر عمدتا دو زبانهء ترکی و فارسی است.... حدود جغرافیای جمهوری آذربایجان در ایران سرزمینی است که ملت تورک به طور تاریخی، متراکم، پیوسته و با داشتن اکثریت مطلق و یا نسبی در شهرها و روستاهای آن زندگی می‌کند، است... جمهوری آذربایجان ... دارای قانون اساسی، پرچم، سرود ملی و زبان رسمی (زبان تورکی) خود است. جمهوری آذربایجان امور قانونگذاری، محاکم قضایی، انتظامات، اقتصاد و مالیات و ارتباطات و امور اداری و فرهنگی را در اختیار دارد.}

اگر مطالب بازگو شده در بالا را بدون هیچ گفتگو بپذیریم, پرسشهای پرشماری پدید می آیند که نمونه هایی از آن چنینند:
۱ - روستاهای برخی از شهرهای ایران ترک زبانند. چگونه این روستاها در جمهوری آذربایجان سازمان داده میشوند؟
۲ - شمار زیادی از ترک زبانان با مردم دیگر ایران ازدواج کرده اند. فرزندان این خانواده ها که در سراسر ایران پراکنده اند, شهروندان کدام "ملیت" بشمار می آیند؟
۳ - آیا سه کانتون افشار در خراسان و کانتون قشقایی در فارس و کانتون تورکان در استان اصفهان بخشهایی از جمهوری آذربایجان بشمار می آیند؟
۴ - آیا کلان شهر تهران "به عنوان یک شهر چند زبانه" دارای بخشهای مختص به زبانهای گوناگون خواهد بود؟ . اداره ویژه ی این بخشها چگونه خواهد بود؟
۵ - ارتباط اقتصادی و مالی جمهوری آذربایجان با جمهوری فدرال ایران چگونه خواهد بود؟

(*) بیرلیک در فیسبوک
٨۹۱۰۴ - تاریخ انتشار : ۲۷ اسفند ۱٣۹۷       

    از : Simin Sabri

عنوان : تبلیغ یا تحمیل
از کودتای رضاخان به این طرف نظام‌های تک حزبی و دیکتاتوری چه به شکل شاهنشاهی آن و تک حزبی " حزب رستاخیز " و چه به شکل شیخ السلامی آن یعنی تک حزبی " حزب جمهوری اسلامی" تنها سیستمهای اداره کشور بودند که درآن پادشاه و در این ولی فقیه تنها فرمانده قوا بودند که همه تصمیمات فرمایشی و تشریفاتی مجلس و پارلامنت را هم میتوانست با یک فرمان یا فتوا زیر و رو کنند. در این نقد منشور " همبستگی برای آزادی و برابری در ایران " اقای ماکاریان اصلا وجود و ضرورت احزاب مختلف را در مبارزه علیه یک نظام و در انتخابات آینده زیر سوال میبرد . برای تغییر یک سیستم احزاب گوناگون در اپوزیسیون، چه به تنهایی و چه در کوالیسیون یا اعتلاف ( همبستگی) با دیگر احزاب ،ساختاری را که مفید میدانند تبلیغ میکنند , چیزی که اقای ماکاریان آن را " تحمیل" تلقی میکنند.
اقای ماکاریان که در دوران شاه و شیخ به " تحمیل" عادت کرده چون مار گزیده از ریسمان سیاه و سفید میترسد و " تبلیغ و تحمیل " را نمی‌تواند از هم تمیز دهد. اقای ماکاریان سوال این است: آیا این مردم هستند که خود باید جست و جو کنند و ببینند که چه سیستمهای حکومتی در دنیا وجود دارد و بعد انتخاب کنند که چه نظامی به مزاق آنها و چرا بهتر است ؟ با این وصف پس کار حزبی چیست و برای چیست ؟ کدام کارگر و فرهنگی و... در کنار مشغله کمر شکن زندگی آن هم در جمهوری اسلامی ، خود را به دوره‌هایی در رشته " پالیتولگی و سیاست" اسم نویسی می‌کند که فردا را به دست خود رقم زند و چیزی بر او " تحمیل" نشود؟ اصلا این در کدام گوشه دنیا اتفاق میافتد که مردم بدون داشتن اطلاعات که از فعالیت‌های احزاب گوناگون به آنها اطلاع رسانی و معرفی‌ میشود ، به انتخابات روند و به این یا آن حزب که این یا آن نظام که یک ساختار حکومتی را توصیه میکنند رای دهند؟ این کار الیت جامعه یا روشنفکر جامعه است . مردم عادی اگر به حال خود رها شوند و یا تحت خفقان ساواکی چون در رژیم پهلویها ، از دنیا و وجود نظام‌های دمکراتیک بویی نبرند ، همانطور که دیدیم حتا به رژیمی‌ خون آشام تئوکراتیک چون جمهوری اسلامی رای میدهند. به شعارهای فریبنده که از زبان مردم نا آگاه بیرون آمد نگاه کنید. هنوز هم قشری گمان میکنند که : ایران حساب کتاب نداره چون که شاه نداره ! مردم سرکوب شده وسانسور شده را به این راحتی‌ با شعارهای پوپولیستی میتوان فریب داد . پس رای مردم در انتخاباتی دمکراتیک ، الزاما به معنای ایجاد دمکراسی در کشور نیست مگر با مردمی آگاه و پوینده سر و کارداشته باشیم که فعلا از ملتی‌ که تحت رژیمی‌ سرکوبگر و سانسورگر چون جمهوری اسلامی به سر میبرد نباید توقع مردمی آگاه و پوینده را داشت ! یعنی از مردمی که امروز هم تحت فشار بدتر از دوران شاه هنشاهی هستند و ۴۰ سال است که از ترس گرفتاریهای معیشتی و همچنین دیدن چوبه دار, " آلوده " مسائل سیاسی نمیشوند ، چه انتظاری دارید ؟ این کار احزاب گوناگون با برنامه‌ها و الترناتیوهای گوناگون است که در این راه پژوهش‌های خود را به گوش مردم برسانند .
" همبستگی برای آزادی و برابری در ایران "هم از ‌ الترناتیو‌ی‌ سخن گفته و در پی آن است که آن قشری که جمهوری خواه، آزادی خواه ، دمکرات، مدافع برابری همه شهروندان از نظر حقوق شهروندی و همچنین حقوق ملی‌ - اتنیکی دمکراتیک است ، مدافع فدرالیسم و سکلاریسم ، .. است را دور خود جمع کند و در این راستا کار میکند. این نامش تحمیل نه, بلکه تبلیغ است ! میدانیم در کشورهای با سیستم دمکراتیک یا نیمه دمکراتیک هر دوره در انتخابات کارزار تبلیغاتی از طرف احزاب گوناگون ، از تمایلات تند راست یا تمایلات تند چپ، با بودجه دولت ستاد تبلیغاتی راه انداخته و مشی و آلترناتیو خود را برای حکومتی بهتر تبلیغ میکنند. این کاری است که " همبستگی برای آزادی و برابری در ایران " امروز در اپوزیسیون انجام میدهد .
ده حزب که تحت نام " همبستگی‌..." در مواد منشور گرد هم آمده ا‌ند، بدون روشن کردن خواست خود که همانا جمهوری پارلمانی است ، نمیتوانستند آغاز به کار کنند و صد البته با سوالات گوناگون در این مورد, باید موضع گیری میکردند. حواله کردن این امر مهم به انتخاب مردم و گفتن این که :" ما نمیدانیم چه سیستمی‌ خواهد آمد، باید از مردم بپرسید" ، نشان از نبود اشراف به کار سیاسی و حزبی یک گروه اجتمایی‌- سیاسی فعال است. داشتن برنامه کامل برای حکومت و ساختار حکومتی که احزاب برای دست یافتن به آن ساختار تلاش میکنند ، از وظایف ارشد احزاب است که بدون آن کل وجود حزب سیاسی و دلیل فعالیت آن زیر سوال میرود. حزب سیاسی برای تغییر بنیادی برنامه ارائه میدهد، آن را تبلیغ میکند ! حالا این انتخاب با مردم است که آن یا این را برگزیند !
٨۹۱۰۱ - تاریخ انتشار : ۲۶ اسفند ۱٣۹۷       

    از : اسفندیار جاوید

عنوان : نگاهی گذرا به نگاه روبن ماکاریان
نگاهی گذرا به " نگاه روبن ماکاریان"
همانگونه که برخی از فعالین" همبستگی برای آزادی و برابری در ایران" که من از این پس در این نوشته از انها بنام " همبستگی "یاد میکنم، بجا و منطقی از هر گونه إظهار نظر و انتقاد در مورد حرکت اخیر و منجمله انتقادات اقای ماکاریان استقبال کرده اند ، که طبعا باید چنین باشد، زیرا هیچکس و یا هیچ جریانی نمیتواند عاری از انتقاد و اشکال باشد ، باید هم از انتقاد و نوشته بطور عام استقبال کرد، اما در این مورد ضمن اینکه اقای ماکاریان زحمت کشیده و مسائلی را مطرح کرده بنظر میرسد که در برخی جاها غیر منصفانه ، برخا کلیشه ایی و گاها لجوجانه نکاتی را مطرح کرده است، پیش از خواندن نوشته اش انتظار نوشته ایی مستدل و محکم داشتم که چنین ندیدم.
غیر منصفانه است ، یا دقیق تر بگویم بسیار غیر منصفانه است انجاییکه با این قرائن " جمهوری اسلامی ، اری یا نه ؟ " و " آزادی اری اما توطئه نه" این ده جریان را مقایسه میکند ، این جریانات به گواه تاریخشان و سالها مبارزه با استبداد و دیکتاتوری بهیچوجه ، حتی ذره ای نباید موردچنین مقایسه ای قرار گیرند، اقای ماکاریان اصرار دارد که فقط سه جریان از این جمع را سراسری نامند ، در حالیکه به گواه خودش حداقل یکی دیگر از این جمع شعار " خود مختاری برای کردستان ، دمکراسی برای ایران " را میدهد .
در حالیکه منشور همبستگی به صراحت و قاطعیت از حق رای و انتخاب مردم صحبت میکند ، اقای ماکاریان لجوجانه اصرار دارد که نخیر اینها نوعی از حکومت را به مردم تحمیل میکنند و این با اصل حاکمیت مردم مغایرت دارد و تنها توسط مجلس موسسان است که همگان هر انچه میخواهند میتوانند انتحاب کنند ، کجای منشور مجلس موسسان رد شده و حق انتخاب از دیگران سلب شده ؟ ضمن اینکه در همین مورد میگوید که " اما طرح آزادی های سیاسی و مولفه ها ان در برابر استبداد به معنای التزام به ان نمیباشد " این بخودی خودی حرف درستی است ولی ایا ایشان در رابطه با قولهای خودش و حق حاکمیت مردم و مجلس موسسان میتواند تصنین بدهد ؟بزعم من انچه که منشور در مورد رای و انتخاب مردم میگوید همان حاکمیت مردم است.
در رابطه با فدرالیسم ایشان به درستی اعلام میکند که در مهر ماه ۱۳۷۰ و در کنگره سازمان متبوعشان به مسله فدرالیسم پرداخت اند، من گمان نکنم که با ان مطلب ، ایشان مدعی باشند که مسله به این مهمی را پاسخ گفته و حل کرده اند، ایشان حتما میدانند که سالها پیش سازمان اتحاد فدائیان خلق جزوه مبسوطی در این مورد و تجربیات گوناگون در کشورهای مختلف و نظرات مختلف در این مورد را گرداوری و انتشار داده تا کمکی به حل این مسئله دشوار باشد، به گمان من نه سازمان اتحاد فدائیان و نه هیچکدام از نه جریان دیگر مدعی هستند که مسله را حل کرده اند، اما این یک طرح بحث است و راهی برای اینده ایران که باید پیموده شود،، ایشان در همین رابطه میگوید که حتی هر دهات کوچکی نیز خودش باید بتواند انتخاب کند با کدام استان بماند یا نماند، این حرف بسیار دمکرات منشانه است و زیبا، اما چنانچه در استانی ، مثلا یک روسنا بخواهد بماند و روستای مجاورش نه، جواب اقای ماکاریان چیست. این تنها مثال بسیار ساده ای از این مشکل بغرنج حل مسئله است و پاسخ ایشان انجا که میگوید حتی هر روستای کوچکی نیز باید به روش دمکراتیک خودش انتخاب کند ، نه اینکه مشکلی را حل کرده باشد بلکه بسیار سطحی و ساده انگارانه به قضیه نگاه کرده ،اگر قضایا به این سادگی بود که ایشان با یاران قدیمی شان بر سر موضوعی تشکیلاتی به دو تشکیلات جداگانه رای نمیدادند ، نه سازمان اتحاد فدائیان خلق و نه هیچکدام دیگر از أعضاء همبستگی ، بزعم من چنین سطحی به این قضیه نمی نگرند و به دشواری کار واقفند، گرچه ایشان این قضیه را سال ۱۳۷۰ پاسخ داده اند.
اما در مورد عدم دخالت خارجی و نگاه حزب دمکرات کردستان ایران و کوموله ، این مسئله پوشیده ایی در جنبش نیست و امیدوارم که این دو حزب خودشان به جنبش توضیحات لازم را بدهندو شفاف سازی کنند، چون همانگونه که منشور به صراحت اعلام کرده ، همبستگی ، مخالف دخالت نیروهای خارجی و هر گونه التر ناتیو سازی از خارج است.
بنظر میرسد گاها اقای ماکاریان برداشتی از منشورداشته ، انراپیش روی خود قرار داده و به جنگ ان رفته همانگونه که معمولا با رفقای سابقش عمل میکند، آقای ماکاریان بیش از انکه در بطن مبارزه و عمل جاری باشد ، بیشتردر جدال تئوزیک میباشد .
٨۹۰٨۹ - تاریخ انتشار : ۲۶ اسفند ۱٣۹۷       

    از : آرمان شیرازی

عنوان : بینش آدمیان در گذار چالشهای پیوسته پالایش می یابد...
نوشتاری ست برهانمند و نکته سنجانه که درستی پایه های به هم پیوستن ده تشکل سیاسی را به چالش میکشد. ازینرو, هم میهن گرامی ما, آقای روبن مارکاریان, گفتگویی سازنده را میان نیروهای سیاسی آغاز کرده است.
با توجه به ویژگیهای گفته شده, بهتر می بود که اخبار روز این نوشتار را در ستون اصلی میگذاشت تانقش خود را در انگیزش و پرورش افکار خوانندگان بگونه ای موثرتر بازی میکرد.
٨۹۰٨۷ - تاریخ انتشار : ۲۶ اسفند ۱٣۹۷       

  

 
چاپ کن

نظرات (۷)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست