سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

همه پرسی در "اقلیم" و چهار نکته! - بهزاد کریمی

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : فریبرز ستاری

عنوان : مباد آن روز که از قیاس مان خنده آید خلق را
آقای کریمی! در پاسخ به نظر یا کامنت خواننده ای بنام رودبارکی مرقوم نموده اید:" انتقادتان را نمی پذیرم عزیز، زیرا وارد نیست." اینکه انتقاد را نمی پذیری آنهم بدون ارائه دلیل و نقد نظر خواننده علاقمند یعنی که سانترالیسم آری دمکراتیک نه. همچنین وقتی در ادمه همان جمله اضافه می کنی و رای به وارد نبودن نظر خواننده می دهی یعنی بر مسند قضاوت نشسته که تنهایی به قاضی رفتن و راضی برگشتن شما باید ملاک باشد نه نقد و نظر خواننده جزء هئیت منصفه. سپس ادامه می دهی که " به احترامتان اما، یادآور نکاتی می شوم." و با خصلت برخورد از بالا که هنوز در شما وجود دارد بر خواننده منت گذاشته که از باب لطف پاسخ می دهی و گرنه نیاز به جواب نیست. جناب کریمی وقتی که مطلبی چه توسط شما یا احد دیگری راجع به رخدادی نوشته می شود و در صحن علنی سایت پرخواننده و بیننده اخبار روز قرار می گیرد بر اساس منشور سایت آگاهی دهنده، به خواننده حق اظهار نظر داده و متقابلا نویسنده معتقد به همه چیز را همگان دانند نه من پاسخ می گوید. حالا اگر نویسنده اکنون مستقل هنوز با سازمانش الفت دارد پاسخ چند وجهی است. مثلا موضع شخصی فردی چون شما و ربط دادن موضع شخصی شما به موضع سازمانی امر غیر طبیعی نیست که شما پیش از شهره شدن به شخصیت حقیقی، شهرت از شخصیت حقوقی فدائی برگرفته ای. پیشنهاد می کنم و بعضا بد نیست که مطالب و نوشتار خودت را برابر هم بگذاری و شخصا به ارزیابی مجدد آنها بپردازی. اگر چنین کنی با من و ما هم نظر خواهی بود و متوجه می شوی که با زیرکی خاصی می کوشی از پاسخ و چرائی مشخص شانه خالی کنی زیرا کلی گوئی توام با ابهام سبب می شود که همیشه از نگاه تیزبین خوانندگان عشاق اخبار روز در امان نباشی. البته این خورد و بازخوردها می تواند پهلوانی چون تو را یاری کند. در انتهای پاسخ به آقای رودبارکی نوشته ای " امید که این امکان دمکراتیک "اخبار روز" – ولو متاسفانه مورد سوء استفاده کسانی!- صرفاً در خدمت ارتقای فکر و اندیشه بماند و باشد و نه چیزهای دیگر." عزیز جان؛ فکر نمی کنید این هشدار بظاهر اندرزگونه شما در تضاد با مشرب پلورالیسم سیاسی است چون سبب رعب خواننده کنجکاو می شود تا از ترس گزند اتهامات آتی شما سکوت اختیار کند. ضمنا فراموش نفرمائید من به چشم خویشتن دیده ام که زحمتکشان سایت اخبار روز بدور از پرنسیپ سانسورگری مراقب رعایت حقوق نویسندگان، صاحب نظرانی چون تو و خوانندگان سایت اخبار روز هستند.
٨۱۹۷۰ - تاریخ انتشار : ۱۷ آبان ۱٣۹۶       

    از : masoud memar

عنوان : جمهوری اسلامی نیز دستآورد سرنگونی رژیم در ۵۷ است.
تا زمانی که بخشی از جامعه بدنبال فرصتهای مهیا شده توسط چپاول گران به راه می افتند میتوانند دستآوردهای زیادی کسب کنند الَا دموکراسی و عدالت اجتماعی . همانطور که صاحبان سرمایه های هنگفت میوه خود را از طرح گلوبالیزاسیون چیدند از تضعیف کردن سرمایه های بالقوه ملی در کشورهای در حال توسعه گرفته تا تضعیف طبقه متوسط در کشورهای جهان اول و دوم ٫ از محدود کردن آزادی های نسبی تا رشد دست راستی ها در قدرت سیاسی ، رهائی کشورهای عقب مانده از دست حاکمان دیکتاتور نیز که توسط همان چپاول گران بقدرت رسیده بودند نه برای دلسوزی ساکنین بلکه فرستادن آنها بدنبال نخود سیاه ها و به هدر دادن پتانسیل هائی بود که قادر بود با درایت بسمت عدالت اجتماعی و دموکراسی حرکت کند. برای منحرف کردن روند دموکراسی هم نه تنها کمبود نیرو نیست بلکه بوفور یافت میشود از قلمرو « اقلیم » بگیرید تا زبان مادری از تنوع مذهبی بگیرید تا نژادی . چپ سنتی در ایران نیز اصولأ بدنبال هیچ دستآوردی در جامعه سرمایه داری نبوده و نیست از اصلاحات ارضی و سپاه بهداشت پهلوی بگیرید تا نهضت سواد آموزی و رفرم بیمه های درمانی در جمهوری اسلامی. همین نگرش و عملکرد نیز طی دهه ها چنان شکاف عظیمی بین اکثریت جامعه و اپوزسیون حکومت ایجاد کرده است که بنوعی میتوان از انسداد سیاسی نام برد.
٨۱۹۵۴ - تاریخ انتشار : ۱۵ آبان ۱٣۹۶       

    از : گودرز رودبارکی

عنوان : نوشته های بحث انگیز!
سلام خدمت آقای بهزاد کریمی.
پیش از اینکه در مورد پاسخ شما به «انتقاد کوچک» خود چیزی بنویسم فکر می کنم بد نباشد بگویم که دوستان اخبار روز بهتر از همه ، کاربران خود را که در این جا دانما مطالعه می کنند و گاهی یادداشتی پای نوشته ها می گذارند را می شناسند .اخبار روز می داند کدام نوشته ها و نوشته‍ی کدام نویسندگان «بحث انگیز» تر است. برای بسیاری از نوشته های بسیار مفید هیچوقت کامنتی گذاشته نمیشود .بعضی از نویسندگان مانند دکتر قراگوزلو و گاهی آقای سرکوهی میخواهند که قسمت کامنت گذاری فعال نباشد.
با این پیش در آمد عرض می کنم که نوشته های شما همیشه «بحث انگیز» بوده است و قسمت کامنت هم باز....این که بد نیست . کاش روزی در زیر نوشته های کنشگران چپ بیش از امروز تنویر افکار را ببینیم . سکوت و کمبود بازدید کننده در سایت ها راهیان چپ نباید بهبود یابد؟ کاهی در بعضی نوشته ها تعداد رد بدل شدن کامنت ها از ۵۰ نیز فزونی داشته است با وجود تمام وقت گیری آن که متوجه دوستان اخبار روز می باشد فکر کنم آقای تابان بهتر از همه می تواند نظر دهد که چنان نوشه ها و فعالیت دسته جمعی برای بحث های سازنده لازم و مفید بوده یا خیر ؟
بنده در «انتقادکوچک » خود برای آقای کریمی در همین قسمت پائین تر می خوانید :"نگارنده هم یادداشتی نوشتم که در « جاده ی یک طرفه » ی آقای بهزاد کریمی بی پاسخ ماند. البته ایشان به هیچکدام از ۱۶ کامنت زیر نوشته ی « آمرانه » ی خود پاسخ ندادند شاید توجه کردند ولی خبر ندارم. »

نگارنده با در نظر گرفتن هیچ عکس العملی از جنابعالی در قبال ۱۶ کامنت مطلب

بالا را نوشتم نه فقط بخاطر اینکه به کامنت بنده پاسخ ندادید. حتی معلوم نبود که شما که نویسنده بودید اصلا کامنت ها را می خوانید یا نه ؟ خوشخالم که شما با پاسخ خود نشان دادید که می خوانید. ولی ۱۶ کامنت وسئوالاتی که در آن ها طرح شده بود برای شما «مهّم » نبود و شاید بنظر شما «بی ربط» بود.
در پایان این یاد داشت وظیفه خود می میدانم از دوستان اخبار روز خصوصا آقای فواد تابان سپاسگزاری کنم که با صبر، پنجره کامنت گذاری را سالها ست در خدمت بحث و گفتگو باز نگاهداشته است و امیدوارم با همکاری کاربران از همین کانال فرهنگ بحث و گفتگو پیشرفت نماید و هیچ کس فکر نکند تمام حقیفت را کشف کرده و بقیه در خوابند.

در مورد کردستان ؛ چه در نوشته‍ی قبل شما و چه در این نوشته ، عرض می کنم که ؛ هنوز صحبت های معلم نازنینم دکتر شرفکندی در سوئد، قبل از سفر به قتلگاه میکونوس در گوشم می باشد که با حرارت در اعتراض به سئوال تجزیه طلبی گفت : « ما کرده ها اگر ایران را از بقیه ایرانیان بیشتر دوست نداشته باشیم کمتر دوست نداریم
این سئولات خوشانید نیست » انن صدا در آرشیو رادیو دولتی سوئد موجود است. اما زمانه تغییر کرده و معلوم نیست چه «استحاله» ای صورت گرفته است که تحلیل ها و برنامه ها و شعار ها بکلی متنوع شده است معلوم نیست چرایش را نمی دانم .
٨۱۹٣۱ - تاریخ انتشار : ۱۴ آبان ۱٣۹۶       

    از : ب پوینده

عنوان : حق تعیین سرنوشت با دستیابی مردم به یک نظام دمکراتیک معنی پیدا میکند و نه جابجایی یک نظام دیکتاتوری و غیر پاسخگو با یک نظام دیکتاتوری و غیر پاسخگوی دیگر.
اینکه ما خواستار نفی هرگونه تبعیض بر اساس جنسیت، قومیت، و ایده و مذهب باشیم کاملا مطابق با معیارهای انسانی و حقوق بشری است. اما برخلاف آنچه که ادعا میشود، جدایی طلبی گروهی به دلایل قومی و نژادی و یا دینی از یک کشور یک حق پایه ای حقوق بشری نیست. حق تعیین سرنوشت با دستیابی مردم به یک نظام دمکراتیک معنی پیدا میکند و نه جابجایی یک نظام دیکتاتوری و غیر پاسخگو با یک نظام دیکتاتوری و غیر پاسخگوی دیگر. ( که مثلا دیکتاتورش کرد با عرب یا ترک باشد)نقض حقوق بشر بوسیله یک نظام استبدادی، این حق را به همه مردم کشورمان میدهد که با این رژیم و برای کسب حقوقشان مبارزه کنند. در مورد ایران حقوق سیاسی، مدنی ؛ عقیده ای ، مذهبی جنسی همه شهروندان بوسیله حکومت ستمگر نقض میشود. راه حل این مشکل نه چند دستگی و تاکید بر تقاوت های قومی و مذهبی و یا جنسی، بلکه مبارزه متحد و متشکل همه مردم برای رهایی از سلطه استبداد است. میتوان تاکید کرد که تاکید بر جدایی طلبی نه تنها کمکی به پیشیرد مبارزه برای احقاق حقوق همه مردم( از جمله هموطنان کردمان) نمیکند. بلکه اتحاد برای این مبارزه مشترک را تضعیف میکند. آنچه که درجهان امروز بدان نیاز داریم مبارزه مشترک ملت ها و نژادها و اقوام متنوع برای ازادی احقاق حقوق برابر انسانی و عدالت اجتماعی است و نه تفرق و تقسیم نژادی و قومی. کاری که آب به آسیاب کمپانی های تسلیحاتی و نفتی و تمامیت خواهان و دیکتاتورها میریزد و مبارزه برای عدالت اجتماعی را تبدیل به دعواهای ناسیونایسیتی و قومی و مذهبی می کند. از دوستان و هموطنان مدافع جدایی( استقلال کردستان از ایران) بارها این سئوال مشخص را داشته ام که: چه خواسته هایی در یک ایرا ن آزاد و دمکراتیک برای ترک و مازنی و گیلگ و کرد و لر و سنی وعرب و ترکمن و بلوچ نمیتواند به واقعیت تبدیل شود که بخواهیم در عوض مبارزه متحد و مشترک در برابر ارتجاع و سلطه گری آتش بیار معرکه جنگهای قومی و نژادی و مذهبی باشنیم؟ لازم است از دست کلیشه های کلی رها شده و بطور مشخص دلایل بنیادی جدایی طلبی را با توجه به هزینه های سنگینی که برای همه مردم ستمدیده منطقه دارد بررسی کنیم. لازم است نقدی جدی بر ایدئولوژی های شونیستی و قومگرایانه و مذهبی داشته باشیم. ایا آنچه که برای ما اهمیت دارد، تغییرات در جهت رشد دمکراسی، رعایت حقوق بشر و توزیع عادلانه ثروت و قدرت از یکطرف و مبارزه علیه سلطه طلبی و جنگ و نژادپرستی و قومگرایی نیست؟ آیا مفهوم ملت متشکل از اقوام و ادیان پیشروتر از تعریف ملت بر اساس قومیت و یا مذهب نیست؟
٨۱۹۲٨ - تاریخ انتشار : ۱٣ آبان ۱٣۹۶       

    از : peerooz

عنوان : "پیرامون نگرانی از "حفره‌های بزرگ"!
با تشکر از جناب کریمی جهت پاسخ به کامنت ها, امید که فضولی من "درک فرمایشات جناب کریمی" حمل بر بی ادبی و توهین نگردد. بیشتر مقالات جناب کریمی در باره موضوعاتی است که من در باره آنها اطلاعاتی نداشته و علاقه ای به آنها ندارم. اما در باره کند ذهنی من, زمانی ایشان در پاسخ به ایرادی در نوشته ای فرمودند:

"با سلام متقابل به آقای امیر آمویی.
از درنگ ادبی‌ شما روی نوشته‌ام صمیمانه سپاسگزارم . برداشت‌های مضمونی شما از آن چند جمله مورد اشاره‌ در نوشته من، کاملاً درست است و شاید هم همین را بتوان نشانه‌ای از ای دانست نکه بسیاری چون شما می توانند منظور مرا از مضامین مندرج در آن "نوشته بغرنج" دریابند. غلط‌های دستوری هر نوشته در صورت وجود، مسلماً پذیرفتنی است و طبعاً هم از تکرارشان می باید پرهیز کرد. اما این درست نیست هرگاه که بخواهیم مترجم همدیگر شویم. بگذار هرکدام ما، فکرش را با قلم خودش بنویسد.". "پیرامون نگرانی از "حفره‌های بزرگ"!".
http://www.akhbar-rooz.com/ideas.jsp?essayId=۷۳۴۵۰
یعنی شاید من تنها کسی نبوده ام که چنین اشکالی داشته است.
٨۱۹۲۶ - تاریخ انتشار : ۱٣ آبان ۱٣۹۶       

    از : بهزاد کریمی

عنوان : به بهانه پاسخ به آقای رودبارکی: کدام رویکرد در قبال این امکان مفید
آقای گودرز رودبارکی گرامی با سلام به شما. انتقادتان را نمی پذیرم عزیز، زیرا وارد نیست. به احترامتان اما، یادآور نکاتی می شوم.
یک نویسنده متشخص به امضاء خودش و در رسانه‌ای‌ آزاد، هیچ تعهد خاصی برای پاسخگویی به هر زیر نوشته‌ منضم نوشته‌اش را ندارد! او در اینجا، مقید به پاسخگویی نوع حزبی نیست که امری است جداگانه و طبعاً دارای الزامات خود. او در اینجا و درون نوشته آزادش، حرفهایی می زند و دیگرانی هم زیر آن با ربط یا بی ربط پیرامون گفته‌های او یا که خود موضوع بحث نوشته، چیزهایی را درج می کنند. تعهد حقوقی متقابلی در این رابطه وجود ندارد. البته اگر سئوال مشخصی و مربوط به نوشته از نویسنده‌ آن در میان آید مطلب دیگری می شود که منطقاً پاسخ نویسنده‌اش را می طلبد. اما در این زمینه نیز حتی انتخاب شکل و شیوه پاسخگویی، با خود نویسنده است. اوست که تشخیص می دهد و تصمیم می گیرد سئوال را همانجا جواب دهد یا آن نکته مطروحه را در زمانی دیگر و طی نوشته‌ای تازه با تفصیلی بیشتر مورد بحث قرار دهد.
نوشته‌های مندرج من در "اخبار روز" را می توان در آرشیو آن پیگیری کرد و دید که نگارنده یکی از بیشترین پاسخ دهندگان متعهد به پا نوشت‌های نوشته‌اش است! البته این را منتفی نمی دانم که پرسش‌های معینی را پاسخ نداده باشم که لابد یا اصلاً ربطی به نوشته نداشته‌اند و لذا لزومی هم به جواب دادن نبوده است و یا که گهگاه و متاسفانه فرصت نکرده‌ و آنها را از قلم انداخته‌ام که شرمنده‌ پرسندگانش هستم. شما منطقاً باید دریافته‌ باشید که "اخبار روز" در رعایت دمکراتیسم، نویسندگانش را در این باره محق می داند که نخواهند اجازه درج "کامنت" پای نوشته‌شان بدهند. من اما هرگز از این حق خود استفاده نکرده‌ام چون هر اندازه از گردش افکار و هر منفذ برای بروز افکار عمومی برای صیقل یابی حقایق را لازم و مفید می دانم. ولو که به بهای تحمل سوء استفاده‌های ناروا و گاه غیر اخلاقی بعضی از اظهار نظر کننده‌ها از این امکان دمکراتیک! سوء استفاده‌‌ای که در آن هم کسانی دست دارند مشخصاً ماموریت گرفته از این و آن و هم آن شریک جرم‌هایی که گرچه خودشان هستند اما پیشه‌شان فحاشی سیاسی، خالی کردن عقده، تهمت زنی و افتراء زیر انواع اسامی حقیقی و مستعار است و سنگر گرفتن‌ها پشت این و آن. و این دسته اخیر، متعلق به طیفی رنگارنگ از تعلقات ایدئولوژیکی و سیاسی‌اند که دریغا دغدغه‌شان نه مبارزه فکری سالم و سازنده که تصفیه حساب‌های سیاسی است!
از من انتقاد کرده‌اید که به ۱۶ زیر نوشته‌ قبلی‌ام پاسخ نداده‌ام! آیا می توانید بگویید که به کدامین پرسش پاسخ نداده‌ام؟ من البته از اکثر نویسندگان پانوشت‌های آن نوشته سپاسگزارم بویژه آنانی که با متانت اظهار نظر کرده‌اند و به نقد نوشته من نشسته‌اند، اما از شما انتظار می رود که بجای تاکید بر کمیت پانوشت‌ها و بزرگنمایی مرتبط با آن بیشتر به این توجه می داشتید که در یک دسته بندی گذرا از محتویات همین ۱۶ "کامنت"، فقط یکی از آنها بوده که حاوی پرسش مشخص از نگارنده بوده آنهم ناظر بر اینکه دامنه ترکیب نیروی "حق تعیین سرنوشت" چیست؟ من ضمن اینکه همین سئوال را در همان نوشته با یک اشاره موضع گیرانه پیشاپیش در خود نوشته پاسخ داده بودم اما امیدوارم که بتوانم پاسخ تفصیلی در این مورد را طی نوشته‌ای در آینده نزدیک تشریح کنم. از این یک فقره پرسش مشخص که بگذریم بقیه موارد یا ابراز نظر قسماً پیرامون نوشته و برخاً هم حول موضوع نوشته بوده‌اند، و یا مبتنی بر تاییدیه، توصیه‌، نقد، "افشاگری" و تصفیه حساب سیاسی! این نیز تصریح بدارم که پانوشت شما در زمره نقدهای متینی بود که در پانوشت‌ها خواندم ولی چون سئوال مشخصی دربر نداشت پاسخ به آن را نیز نیاز ندیدم.
همین الان هم که دارم این جوابیه را خدمت شما تقدیم می دارم، تا همین لحظه شاهد ۹ پانوشت‌ در این یکی نوشته هستم و باز هم در کادر همانی که فوقاً ذکرش و ترسیمش رفت. دست همه اظهار نظر کننده‌های جویای حقیقت را به گرمی می فشارم، اما امیدوارم که انتظار پرداختن به تک تک این موارد را از من نداشته باشید. زیرا، یا درنگ بر برخی از آنها اصولاً بی مورد است، یا دچار تنگنای وقت هستیم و یا که جواب به آنها نوشتن‌های دیگری را ایجاب می دارند!
امید که این امکان دمکراتیک "اخبار روز" – ولو متاسفانه مورد سوء استفاده کسانی!- صرفاً در خدمت ارتقای فکر و اندیشه بماند و باشد و نه چیزهای دیگر. با احترام، کریمی
٨۱۹۱۹ - تاریخ انتشار : ۱٣ آبان ۱٣۹۶       

    از : peerooz

عنوان : "تو برای وصل کردن آمدی"؟
جناب شیخ الاسلامی به درستی نقل قول میفرمایند که " سیاست هنر ممکنات است ". حق تعیین سرنوشتی که در کتاب ها آمده است با آنچه تا کنون اجرا شده و عملی میباشد زمین تا آسمان فرق دارد. هیچ کس آقا بالا سر نمیخواهد. پائین شهری های تهران چشم دیدن بالا شهری ها را ندارند و بسیار خرسند خواهند شد اگر بتوانند خود آقای خود باشند. همین حالت در اوکراین و بسیاری نقاط دیگر دنیا وجود دارد. آیا این خواست ها عملی ست؟ آیا چین و روس و هند و امریکا و غیره برای "ملت" های خود و دیگران چنین اجازه ای داده و یا میدهند؟ برگردیم به مساله کردها. چند بار "ملت" کرد و یا "کورد" برای رسیدن به این سراب دویده و یا دوانده شده است؟ و چند بار دیگر باید خون هزاران و ده ها هزاران جوان پیشمرگه در راه این سراب ریخته شود؟ بگذریم از اینکه " سیاست هنر ممکنات است ", آیا قوانین مذهبی, اجتماعی, بین المللی, "حقوق بشری" و عقلی و انسانی نمیگوید که مردم باید در صلح و صفا و محبت و دوستی با همدگیر زندگی کنند؟ و آیا "صلح و صفا و محبت و دوستی" غایت آرزوی ما نیست؟ آیا "به نزدیک من صلح بهتر که جنگ" چرت و پرت است؟ اگر این همه فعالیت و انرژی و اتلاف جان و مال که صرف "فصل کردن" شده صرف "وصل کردن" میشد, اقلا در آنجا که " سیاست هنر ممکنات است ", آیا ما دنیای بهتری نداشتیم؟
٨۱۹۱٨ - تاریخ انتشار : ۱٣ آبان ۱٣۹۶       

    از : احمد مستوفی

عنوان : سئوالی از هادی صوفی زاده
فرموده اید که :" کنت دوگو بینو سفیر فرانسه در سالهای ۱۸۵۰ در وصف ایرانیان می نویسد " ایرانیان راه ثروتمندشدن را در نابودی دیگران می دانند ".

شاهد جالبی ست ولی یک اشکال دارد ۶۰ سال قبل از مشروطه(۱۲۸۵/۱۹۰۶) ایرانی ها بدون کرد ها بودند؟
٨۱۹۱۷ - تاریخ انتشار : ۱٣ آبان ۱٣۹۶       

    از : باقر شیخ الاسلامی

عنوان : آنکه ناموخت از گذشت روزگار
آقای کریمی ،
در سیاست هندوانه را به شرط چاقو میخرند .
مردم امکانات محدودی دارند . سخت کار میکنند ، کم درمیآورند و درآمدشان عمومآ کفاف خرج آنها را نمیدهد . پس باید حساب شده و عاقلانه خرج کنند . امکان تجربه همه روزه ندارند ( برخلاف شما که طی چهل سال گذشته ، چهل تا خط عوض کرده ای و ماشاءالله حوصله زیادی هم داری و هر روز دیروزی را فراموش میکنی و بر حقانیت امروزی تآکید داری ) . باید به صدتا میوه فروشی سر بزنند ، جنسی کمی گرانتر اما بشرط چاقو پیدا کنند و یا نصفه - نیمه ای را به دندان بگیرند . برای همین است که وقتی خودشان وقت و امکان خرید ندارند ، دنبال آدم مطمئنی میگردند که کارها را روبراه کند . پول را بدست بچه نمیدهند .
کار دولتمردان و سیاست پیشگان ، در نظر گرفتن همین امکانات و توان مردمان است . برای همین آن بزرگ فرمود " سیاست هنر ممکنات است " ( با پول کم ، هندونه خوب خریدن ) .
ببخشید که من سواد شما را ندارم . آدمی عامی هستم و برخلاف شما بعد از ۶۰ سال عمر ، هندوانه را فقط بشرط چاقو میخرم .
٨۱۹۱۴ - تاریخ انتشار : ۱٣ آبان ۱٣۹۶       

    از : هادی صوفی زاده

عنوان : نقش منفی به اصطلاح روشنفکران ایرانی قابل چشم پوشی نیست.
ایرانیان خارج از مدار حاکمیت کمتر از حاکمیت علیه رفراندم ملت کورد منفی بافی نکردند، تعداد انگشت شماری همچون آقای کریمی چشمان خود را جلو حقایق نبستند. نوشته زیر پاسخی به آن دسته از ایرانیان و نیز کامنت نویسان همین صفحه هست که هرآنچه در چنته داشتند علیه کوردها بکار بردند. باید در این مقدمه گفت کسی را که خود را به خواب زده نتوان بیدار کرد.

گرگ زاده گرگ شود
ببهانه واکنش ایرانیان به پروسه استقلال کوردستان!

گاهی اوقات در مباحث سیاسی درخواست میشود تا خطای حاکمان به حساب مردم گذاشته نشود و مردم شریک خطای حاکمان نگردد. اگرچه این مسئله دور از واقعیت نیست اما همیشه اینگونه نیست و در برخی موارد مردمان یک جامعه همانند حاکمان می اندیشند و حکومت از روی سنجش افکار عمومی جامعه تصمیم میگیرد و مردم پیشقدم هستند. برای نمونه بهایی ستیزی، عرب ستیزی دو موردی هستند که در بطن جامعه ایران ریشه دوانیده است و حکومت تنها آنرا مدیریت میکند. در ارتباط با ستم بر عربها و بهائیان در ایران روشنفکران و نویسندگان ایرانی حرکتی از خود نشان نداده و تعداد کسانیکه در حد آیهالله منتظری به دفاع از بهائیان در آمده باشند از انگشتان دست تجاوز نمی کند. نگاه خصمانه جامعه ایران نسبت به رفراندم کوردستان عراق کمتر از نگاه حاکمیت نبود. نگاهی به نوشته کسانی چون محمد سهیمی، عماد باقی، علی شکوری راد، اکبر گنجی، حمید رضا جلایی پور و دهها مهره ریز و درشت دیگر که بخش اعظم جامعه فارس زبان را نمایندهگی می کنند نشان میدهد که یک جامعه در خطاها شریک حاکمیت است. از جهت دیگر شرکت مردم کورد در رفراندم امری فراحزبی و به کل مردم مربوط است و تقلیل آن به یک حزب که ایرانیان به عمد یا به سهو میخواهند آنرا به حساب حاکمیت اقلیم کوردستان بگذارند منطقی نیست.
در میان کوردها همیشه این سوال مطرح بوده که با وجود آنهمه گرگ که دور کوردستان را احاطه کرده، استقلال چگونه ممکن است؟ اینبار که مردم کورد بر ترس غلبه کرده و گرگها را به عقب راندند، ایرانیان این شجاعت را توطئه اسرائیل قلمداد کردند.
اینکه چرا ایرانیان هر تحول و حق خواهی دیگران را به اسرائیل نسبت میدهند مسبوق به سابقه است و تازهگی ندارد. نمونه بارز آن پیوند دادن بهائیان به اسرائیل است. از حدود ۱۶۰ سال پیش که بهائیت ظهور یافته تا به امروز آنان را بجرم وابستگی به اسرائیل می کشند و زندانی می کنند. هنوز کشوری بنام اسرائیل وجود نداشت که دربار ایران برای جلوگیری از رشد بهائیت، بهاءالله موسس آن دین را به بغداد تبعید کرد و عثمانیها نیز بنا به خواست ایران او را به اسرائیل کنونی تبعید کردند و در آنجا وفات کرد. حال مقبره بهاءالله بهانهای برای اسرائیلی دانستن پیروان آن دین است. در ارتباط با حقوق ملی کوردها نیز اراده یک ملت دیده نمیشود و اما تابوی اسرائیل بهانه برای مخالفت با حقوق آنان است.

پارتها، پارسها و یا فارسها یک قوم حاشیهای در نظام کنفدرال مادها بودند که یهودیان آنان راعلیه مادها برانگیختند و آنان را به قدرت رساندند. پارس و پارسک در زبان کوردی بهمعنای گداست. از آغاز دوره صفوی تا آغاز دوره تجدد در ایران پادشاهان ایران نوادگان خود را برای یادگیری آداب معاشرت و آداب غذاخوردن به کوردستان می فرستادند. یهودیان از طریق پارسها نظام کنفدرال مادها را نابود، دین زرتشتی را منحرف، مغان زرتشتی را قتل عام و موبدان را بجای آنان تربیت و سرانجام دین انحرافی را به عنوان دین رسمی حاکمیتشان برگزیدند. با این پیشینه تاریخی که میتوان گفت بنیانگذار کشور امروزی ایران یهودیها بودهاند اینک آنان مخالفین خود را به اتهام نزدیکی به یهودیان و رابطه با اسرائیل متهم میکنند.

موبدان امروزی پارس نیک میدانند که آنچه علیه کوردها می نویسند با تمام معیارهای اخلاقی، انسانی، حقوق بشری، سیاسی و بین المللی در تعارض است و این یک نوع بیماری ریشهدار است. کنت دوگو بینو سفیر فرانسه در سالهای ۱۸۵۰ در وصف ایرانیان می نویسد " ایرانیان راه ثروتمندشدن را در نابودی دیگران می دانند ". سخن دوگو بینو بعداز ۱۶۰ سال هنوز هم منطبق بر واقعیت است. در قاموس ایرانیان نمی گنجد که دیگر ملل از حقوق مساوی با فارسها برخوردار باشند.
گویاتر از این چه باشد که هیچکدام از ملل ایران حاضر به همزیستی با ملل حاکم نیستند گویاتر از این چه باشد که دهها نفر از وکلای کورد طی بیانیهای از استقلال کوردستان حمایت کنند و در مقابل دهها نفر وکلای فارس آنرا را محکوم؟ گویاتر از این چه هست که نزدیکترین افراد کورد وابسته به حاکمیت از استقلال کوردستان حمایت کنند؟ شکاف از این عمیقتر چه؟ حمایت و شادی کوردهای ایران ازهمه پرسی کوردستان را چگونه تفسیر کرد؟ آیا آنرا بازهم به حساب اسرائیل گذاشت و اگر اینچنین هست آیا این بنوبه خود نشانه شکست سیاستهای رژیم در کوردستان نیست؟
کوتاه سخن اینکه رفتار ایرانیان در قبال کوردها مردسالارانه و درست مثل اینکه دختری بدلیل کتک خوردن، بدرفتاری و اعتیاد مزمن شوهرش درخواست طلاق نماید اما پدرش بر ادامه این زندگی خفت بار پای فشارد.
٨۱۹۱٣ - تاریخ انتشار : ۱۲ آبان ۱٣۹۶       

نظرات قدیمی تر

 
چاپ کن

نظرات (۱۷)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست