سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

حرف بالای حرف - جمشید طاهری پور

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
نظرات جدیدتر
    از : peerooz

عنوان : "هردم ازین باغ بری میرسد".
مقاله زیر بر عکس مقاله قبلی معتقد است که دمکراسی,کاپیتالیسم, نئو لیبرالیسم, کمونیسم, سوسیالیسم, فاشیسم و غیره همگی مخلوق متفکرین و جامعه های غربی میباشد که دنیا را تسخیر کرده است. این سیستم تفکر در سال ها و دهه های آینده تغییر کرده و در قرن بیست و یکم "راه چینی" اولین آلترناتیوی خواهد بود که سیستم تفکر غربی را به بوته آزمایش خواهد گذارد. حتی خود چینی ها نیز نمی گویند که "راه چینی" چیست چون هنوز در مرحله تکامل میباشد. پرزیدنت Xi Jinping آنرا "چینی شدن مارکسیسم" میداند که تحول سوسیالیسم Deng Xiaoping با خصوصیت چینی بود.

این راه چینی بتدریج با اصل تمدن سنتی چین یعنی کنفسیوس گرایی, بودایی گرایی و تائو گرایی مخلوط خواهد شد که مختص چین بوده و قابل تقلید نمی باشد.

https://www.counterpunch.org/۲۰۱۷/۱۰/۲۷/chinas-homecoming/
٨۱٨٣٨ - تاریخ انتشار : ۹ آبان ۱٣۹۶       

    از : peerooz

عنوان : If you do not have anything to do, do not do it here.
جناب صدیقی,
گرچه علاقه ای به ادامه این گفتگو ندارم ولی برادرانه به شما و کسانی که چنین روشی دارند میگویم - و متاسفانه این جمله ای انگلیسی ست که شما آنرا نشانه فخر فروشی میدانید - و آن اینست If you do not have anything to do, do not do it here. اینجا جای انشاء نویسی و درد دل کردن بحر طویلی نیست. لطفا آنرا جای دیگری انجام دهید.

جناب طاهری پور اجباری به پاسخ دادن به مطالبی که جواب آن روشن است ندارند و من تلویحا آن پاسخ ها را داده ام. و شما متاسفانه به نکته اصلی توجه نفرموده اید؛ برای کسی که آرزوی "همبستگی" "چپ" را دارد رفتار کسانی که به همان مسلک و مرام تعلق دارند مرا به همان نقطه برمیگرداند که توصیه کردم : از دست من و شما جز دعا چیزی بر نمی آید.
٨۱٨٣۶ - تاریخ انتشار : ٨ آبان ۱٣۹۶       

    از : احمد پورمندی

عنوان : ضربه فنی؟!
دوست گرامی آقای گودرزی!
من به جمشید طاهری پور ارادت دارم و گپ وگفت ما ربطی به ضربه فنی کردن و شدن ندارد. در سوسیال دموکراسی، هم گرایشی که سوسیالیسم را یک ایدئولوژی می داند و هم گرایشی که آنرا یک نظام اجتماعی-اقتصادی می فهمد، در کنار گرایشی که به باور من گرایش اصلی است و سوسیال دموکراسی را جنبشی بر اساس ارزش های مشخص و هدفی نامشخص تعریف می کند، در کنار هم حضور دارند. وجه مشترک همه آنها این است که به آزادی، برابری، همبستگی، صلح و حفظ محیط زیست به مثابه بنیان های نظام ارزشی مشترک باور دارند و مبارزات اجتماعی را در چارچوب این نظام ارزشی پیش می برند. هر روز که از عمرم می گذرد و شتاب گیج کننده تحولات در عرصه علم و فن را می بینم، بیشتر به این نتیجه می رسم که ترسیم چهره جهان فردا چقدر کار غیر علمی و دور از عقلی است. آیا این بدان معناست که من طرفدار جاودانگی سرمایه داری و بد تر از آن طرفدار قداست این نظام هستم؟ نه، دوست عزیز، چنین نیست. من فقط میدانم و می گویم که آینده نامعلوم است و سوسیال دموکراسی را نباید به سطح درک های " آخر زمانی" تنزل داد و گفت که بعد از این یا آن پیچ تاریخ، منظره بهشت برین " سوسیالیسم" هویدا می شود. ما نمی توانیم به این زودی ها-مردم جهان که هیچ- مردم کشور خودمان را از درد و رنج ناشی از فقر ، جهل و نابرابری نجات بدهیم ولی در حد توانمان در چارچوب واقعیت های جاری کشور و بر اساس آن نظام ارزشی، می کوشیم که مردم را به مشارکت در تعیین سرنوشتشان تشویق کنیم و برای دشواری های کشور در حوزه های مختلف، مناسب ترین راه حل ها را پیش بگذاریم. برای آینده کشور و مردم ایران بسیار مفید خواهد بود اگر این بحث و گفتگو های ما کمک کند و به این سمت جهت بگیرد که " الگوی توسعه پایدار" ایران را طراحی کرده، مراحل و چگونگی تحقق آنرا صورتبندی کنیم و از این طریق با دغدغه های بجای دوست عزیز آقای پژمان صادقی هم همدلی کنیم.
٨۱٨٣۵ - تاریخ انتشار : ٨ آبان ۱٣۹۶       

    از : پژمان صدیقی

عنوان : درد دلی
یک اصل کلی ست که میگوید: ظالم و مظلوم هر دو به یک اندازه مسئولند.ظلام برای ظلمی که مرتکب میشود و مظلوم برای " قبول" ظلم..از گفته های مشهور طالبوف.
تملق گو و تملق شونده هر دو نیز به یک اندازه مسولند و فاقد حالت طبیعی.
من اگر بشما با زبان تملق و تمجید و چاپلوسانه گفتگو کنم،شما ..اقای پیروز،شما باید در برابر من ایستاده و مرا نقد کنید و پذیرش این ادبیات را ..نفرمائید. زیرا این عادت زشت و حقیر و بیمار گونه باعث صدمات بسیار جبران ناپذیری در فرهنگ ،اخلاق و روابط اجتماعی ما ایرانیان ،وارد ساخته است،صدماتی که هنوز بعد از قرنی ثمرات ان را میبینیم و میکشیم.
نسل دیروز چنین بود اما نسل امروز با چنین ادبیاتی نه اشناست و نه میپذیرد.چنین تعریف و تمجید قرار دادن هموطنی/دوستی/معلمی و یا خویشاوندی انهم به طریقی که "پیروز" در باره "طاهری " بکار برده است،مانند سمی ست که نسل جوان را زهراگین میکند.چنین ادبیاتی زشت است و کهنه.در دربار ناصرالدین شاه گرفته تا محمد رضا پهلوی..اما..اما در اروپای شما چنین ادبیاتی و مرامی ،مسلکی جزو عجایب است زیرا درغرب گویند که از این دست فرهنگ و ادبیات اجتماعی اصلا در این جوامع دیده نمیشود ونبوده و نیست..ایکاش ما هم چنین بودیم!
شما در جواب این حقیر جملاتی نوشته اید که مربوط به نوشته من به شما،نیست و نبود.این حقیر نه در باره ائین سوسیالیسم و لنینیسم مطلبی نوشتم و نه اشاره ئی کردم.اقای محترم ما ایرانیان باید روزی حرکات و سکنات زشت اجتماعی و فرهنگی را از خودبزودائیم و دور بریزیم.اینکه در سال ۲۰۱۷ ایرانیان در اروپای مهد ازادی و رفاه از چنین ادبیاتی اسفاده نمایند،باعث سر شکستگی ایرانیان نیست؟
ما ئی که ادعا میکنیم چون هستیم و چنان بودیم و هستیم؟
و کلامی به شما اقای طاهری..اقای محترم فکر میکنید چنانچه مارکس و انگلس از قبرشان بیرون ایند و معرفان و تبلیغ کننده گان این مکتب و ائین مقدس را که با خون و دلی به جهان عرضه کردند..را که مانند شما اخلاق را در روابط اجتماعی به کناری انداخته و پشیزی بدان قائل نیستند،از این نمایندگی راضی خواهند شد؟
من برای شما با ادای "سلام"مطلبی نوشتم و شما بی جواب گذاشتید.این نشان از ادب و تربیت شما دارد!!.شما برای اخلاق ارزشی در زندگی نداده اید انگار!
واژه "اخلاق" در امورات بشر از اولین وضائف و عملکردهای او بشمار میاید.سرامد انچه بشر را با حیوانات متمایز داشته است ،همانا در وهله نخست اخلاق است .بشر بدون اخلاق مطلقا هیچگونه ارزش انسانی نخواهد داشت و ندارد.مقوله ئی که امروز از دلائل اصلی شکست انسان در ساختن تمدن انسانی ست..بشر امروز موجود بدبختی ست که با بردن اخلاق به زیر مادیات و پول و مقام ،در واقع تمام هستی خود و اینده خویش را نابود ساخته..
٨۱٨٣۴ - تاریخ انتشار : ٨ آبان ۱٣۹۶       

    از : peerooz

عنوان : ادامه,
جناب صادقی,
ضمنا فراموش کردم بگویم که توصیه من به شما این بود "جهت آنکه شما را از زحمت مرور عرایض بنده خلاص کنم نتیجه را عرض میکنم که اگر اهل دعائید انشالله "دعای گوشه نشینان بلا بگرداند" " و احتیاجی به خواندن بقیه اراجیف من که ظاهرا ربطی به شما نداشت نبود, ولی چون شما خود را به گفتگوی جمعی وارد کرده اید بخواهید و یا نخواهید ناچار باید موضوع دنبال کنید.
٨۱٨۲۹ - تاریخ انتشار : ٨ آبان ۱٣۹۶       

    از : peerooz

عنوان : "بیائید و دور هم بنشینید و همگی فکری برای کم کردن ابعاد فاجعه در راه کنید.".
جناب صدیقی,
برادر, پیاده شو تا باهم برویم. این یک گفتگوی جمعی ست, یعنی کسانی که به پای این مقاله می آیند مطالب و کامنت ها را به هم ربط میدهند و نامه فدایت شوم بین من و شما, آنهم با این طول و تفصیل نیست. شما خود را وارد به گفتگوی در حال جریانی کردید و به جناب طاهری پور ایراد گرفتید که در زمانی که در ایران زیر هر سنگ, یک شورشی پنهان شده و هر لحظه احتمال شورش و غارت میرود جای بحث سوسیال دمکراسی نیست. و اینکه " بیائید و دور هم بنشینید و همگی فکری برای کم کردن ابعاد فاجعه در راه کنید..مملکت بسوی یک شورش و اغتشاش عظیم انسانی و مادی در راه است." وپاسخ من در آن مورد که ذکر شد.

اگر منظور من بحث با شما بود آدرس خود را داده و با شما مکاتبه میکردم. منظور من از شرکت در این گفتگو این بود و هست که شاید بتوانیم گفتگو را به مسئله اصلی که - به نظر من - خطر امپریالیسم کورپوریشن هاست ببریم و آرزو کنم که طیف "چپ" از سوسیال دموکرات اروپا تا کمونیست کوبا "همبستگی؟!" کرده و به جایی برسند. و در کامنت آخر عرض کردم که ظاهرا فراریان از کمونیسم با شتاب متفاوت " رو به سوی خانه خمار [کاپیتالیسم] دارند" و کوبا و ایران - که مورد علاقه و محتاج دعای شماست - در این میان رنج بیشتری میبرند و تا کنون به هر علتی مقاومت کرده و این جریان ادامه خواهد یافت مگر آنکه به ایران حمله شود. کامنت نخست شما میگوید "بیائید و دور هم بنشینید و همگی فکری برای کم کردن ابعاد فاجعه در راه کنید.". ما که نشسته و همگی فکر میکنیم به ویژه جنابان طاهری پور و پورمندی. "شما" چه میکنید؟
٨۱٨۲۷ - تاریخ انتشار : ٨ آبان ۱٣۹۶       

    از : پژمان صدیقی

عنوان : صبحتان بخیر اقای پیروز و..کاشکی من هم اقای طاهری بودم!
در نیمه های سال دو هزار یونسکو پژوهشی در باره فعالیت ارتباطات جمعی کشورهای جهان داشت که ایران در مقام نخست بود.هیچ کشوری نه در اروپا و نه در اسیا به کیفیت و تعداد کثیر فعالان در اینتر نت ایرانی انچنان چشمگیر و کوشا ،نبودند و نیستند.هیچ ملتی مانند ایرانیان از نظر هوش ،استعداد،فعالیت در زمینه های اجتماعی/ سیاسی/ادبی و هنری و غیره بپای ایرانیان نمیرسندو در گوناگونی این عرصه!
شما ببینید همین سایت اخبارروز را.شما اگر چنین سایتی در کشوری پیدا کردید که در همه مسائل اجتماعی و انسانی و همه امور و مقوله ها کوشا و پر کار و فعال باشد..من همین جا مینویسم : بنده گه خوردم.اما نیست نداریم.و ببینید در چنین مجموعه خوبی چگونه ما ایرانیان با هم در رابطه ایم؟ دعواهای سیاسی،تملق و چاپلوسی ها،تعنه زدن و تحقیر کردن دیگران،منم منم کردن،بی احترامی و نارسائی های دیگر بخوبی بچشم میخورد.هستند تعداد بسیار کمی که در نظرها بسیار بسیار مفید و اگاه کننده طبق پایه های اخلاقی ،قلم زده و میزنند.اما متاسفانه بیشتر بجای بهره بردن از چنین گران بها سایتی جهت اتحاد همه نیرو ها درمقابل استبداد،بجان هم افتاده ایم.تاریخ نشان میدهد همواره استبداد از نقطه ضعف ها و نارسائی های فرهنگی و اخلاقی ما ایرانیان بسیار بهره ها برده است.کامنت گذار"پیروز"بنده را خطاب میدهند اما نوشته هایشان هیچگونه ربطی به نظرات بنده ندارد..ادرس را اشتباه فرستاده اید قربان.نویسنده مقاله اقای طاهری مرد عمل اند..امیدواریم موفق و معید باشند اما مرا سننه اقا؟چرا برای خودشان نمینویسید؟مگر من از شماچگونگی احوال ایشان را خواستم؟ نوشته اید که ایشان سالها تجربه در فلان و بهمان دارند..بنده را چه ربطی ست؟چرا برای خود ایشان نمینویسید اقای محترم؟شما تصور نکنید همه مانند شما زبان انگلیسی را همچون زبان مادری یاد دارند قربان!شما بجای نام بنده باید مینوشتید:اقای طاهری پور سرور بزرگوارم!..همین چند نظر در مقاله اقای طاهری پور جهانی ست درداور از احوال و شرح روزگار ما ایرانیان..اقای "پیروز" مردعمل در مهد ازادی و رفاه مالی اروپا،اسان است و راحت..تشریف بیاورید اینجا تا ببینیم مرد عمل کیست برادر؟!
نشستن در مبل راحتی و قلم فرسائی کار سختی نیست..ما هر کدام چند کتابی خوانده ایم و تصور میکنیم هر کدام مارکس،انگلس و سقراطیم..درست همین کردار باعث بیشتر بیچاره گی ما ایرانیان است.که تا تعریف وتمجیدی میشنویم ..دیگر خدا را بنده نیستیم .اخوان زمستان را سرود و نیما هم میهمانخانه ئی که مانند امروز همه در هم میلولیم و همگی پریشان و خواب الوده ایم..وضعیت غم انگیز امروز ماست.انها میدانستند که ما تغیر ناپذیریم زیرا " نمیخواهیم که تغیر پذیر باشیم!
در همین مقاله و نظرها،او چه گفت و ان دیگری چه جوابی داد..من چه گفتم و شما و دیگری..همینطور من دلم سخت گرفته است از این میهمانخانه روزش تاریک..بجان هم انداخته شدیم..قرنی ست البته تازگی ندارد.از زمان ملکم تا به امروز.اقای نویسنده مقاله فرصت پاسخ گوئی به سلام دیگران را ندارند!از بس در خود و علم خویش غوطه میخورند..از بس درتفکر و اندیشه جهان سرمایه داری و سوسیالیسم،فرو رفته اند که وقتی برای جواب سلام هموطن ..را ندارند.
بیائید اقایان این جا از مردم بپرسید ایا شنیده اند این الغاب زیبای شما را؟
و بپرسید که بدنبال چه اند؟جامعه روشنفکرای ایرانیان قرنی ست که بیمار است.ویروس خطرناک ،خود پرستی و منم منم..روح و جان ما را خورده و فاسد ساخته است.ولی ما خودمان را به ندیدن میزنیم.گروهی که در سالهای ۶۲ به بعد کوله بار خویش را بستند و رفتند..گروهی هم ماندند.کسی هم مانند اقای تابان و همکاران ایشان چنین خدمت شایسته ئی میکنند و سایتی چنین وسیع و با کیفیت را با تمام زحماتش راه میبرند.تا مرکزی باشد برای اتحاد ما ایرانیان با هر مسلک و عقیده ئی..دست به دست هم بدهیم برای نجات کشور و ملت از زیر چکمه استبداد..اما .اما مشتی خواب الود با یکدیگر دعواهای سیاسی اشان را و دانش خویش را به رخ یکدیگر بزنند و ...ای به هر حالی زندگی در اروپا را گذراند و وقت را باید طی نمود..این نیز باید بگذرد!!کسانی هم عقده های خویش را با تعنه و توشه و حقیر شمردن دیگران و مسخره کردن هممیهنان خود،قدری از دردهای خود را مرهم مینهند..روزگار غریب ست..
این جا مردم در انتظار جنگ خانگی و خرابی و ویرانی اند..هر روزشان را مردم با دلهره از خواب برمیخیزند..زخم ابدی ست که بجان ما و ملت افتاده است.پراکندگی و دوری از هم..بیگانگی مان نسبت به هم.غرور و خود پرستی مان..این ها روزگار ما را سیاه نموده است .سوال این است که : چرا درمان نمیشویم و راه درمان چیست؟
٨۱٨۲۴ - تاریخ انتشار : ٨ آبان ۱٣۹۶       

    از : گودرز رودبارکی

عنوان : به کجای این شب تیره بیاویزیم قبای ژنده‍ی خود را
حزب سوسیال دموکرات سوئد هنوز در کنگره خود سرود انترناسیونال را با صدای رسا می خوانند همین یکی دو هته پیش بود .از دیگر کشورها خبر ندارم. این را نیز نمی دانم که به قول سوئدی ها این کار ها spel på galleiet
«جنبه نماشی» دارد یا نه ، واقعا هنوز برای سوسیالیسم و انتر ناسیونالیسم ایستاده اند.

اما در اینجا ـ اخبار روز ـ دوستان خیلی راحت یکدیگر را به خاطر صحبت از سوسیالیسم «مواخده» می کنند.
آقای ا ـ پ : نمی دانم جمشید تا چه اندازه آگاهانه برخی مطالب را نوشته است، اما اگر با علم و اطلاع نوشته که " جز از راه دموکراسی نمی‌توان به سوسیالیسم رسید" ...
این" سوسیالیسم" چیست که جمشید می خواهد به آن برسد و دموکراسی را راه رسیدن به آن معرفی می کند؟(پایان نقل قول)

گویا آقای ج ـ ط خبر ندارد که در اکتشافات دیدگاهی آقای ا ـ پ سیستم سرمایه داری « جاودانه » شده و دیگر نباید به آن گفت بالای چشمت ابروست.
بهمین دلیل هیچ نوع گذار از سرمایه داری به سوسیالیسم را بر نمی تابد.
البته این بار اول نیست که ایشان مطلب را ابراز کرده قبلا نیز تبلیغ کرده اند.

ایشان براحتی و با نقل قولی از برنشتاین که یک قرن پیش در رابطه ای گفته است اقای ج ـ ط را ظاهرا «ضربه قنی » می کند.

آقای ا ـ پ : واقعیت این است که چیزی به نام هدف نهائی و "سوسیالیسم" قابل تعریف نیست و درست به همین دلیل است که برن اشتاین می گفت، سوسیالیسم همان دموکراسی است....( پایان نقل قول)
نمی دانم آقای ا ـ پ بعداز «حسابرسی» آقای ج ـ ط با بقیه مارکسیست های جهان
ایران و جهان چه خواهد کرد؟
در باره ی سرود انترناسیونال و سوسیال دموکرات چه می گویند؟
آیا با این صراحت با آنها هم صحبت می کنند؟
بهتر است که حساب آنها را نیز رسید !
٨۱٨۱۷ - تاریخ انتشار : ۷ آبان ۱٣۹۶       

    از : peerooz

عنوان : تحیر فضول
جناب صدیقی, جهت آنکه شما را از زحمت مرور عرایض بنده خلاص کنم نتیجه را عرض میکنم که اگر اهل دعائید انشالله " دعای گوشه نشینان بلا بگرداند" وگرنه فکر میکنم جناب طاهری پور که مرد عمل اند, مانند بسیاری دیگر, پس از سالها تجربه تئوری و انجام و عمل "لنینیسم" و "سوسیال دموکراسی" به نتیجه ای رسیده اند که شرح داده اند. ایشان که مرد عمل اند نمیتوانند برای سئوال فرضی که اگر در کوبا بودند چه می اندیشیدند جوابی داشته باشند. اینرا باید از کوبائی ها پرسید. منظور من از سئوال این بود که ببینم سوسیال دمکرات ها و کوبایی ها و غیره چقدر از مارکسیسم- لنینیسم دورشده اند. یعنی بر دایره فرضی با مرکز مارکسیسم و محیط مرز بین کمونیسم و کاپیتالیسم, چقدر از اولی دور و به دومی نزدیک گردیده اند و آیا در طی این مسیر ممکن است در کاپیتالیسم حل شوند؟

مقاله اخیر https://www.counterpunch.org/۲۰۱۷/۱۰/۲۷/china-maintains-its-capitalist-course/ که مطالب طولانی آن از حد سواد و حوصله من خارج است نتیجه میگیرد که چین همچنان به مسیر کاپیتالیست شدن خود ادامه میدهد و فرض اینکه منظور چین موقتا جلب سرمایه و بهره مندی از کاپیتالیسم بوده و پس از ملی کردن سرمایه ها, به کمونیسم باز میگردد فرضی باطل است.

کوبا به نظر من بسیار نزدیک تر به مرکز کمونیسم و دورتر از مرز کاپیتالیسم است. مقاله زیر به مصائب ناشی از تحریم های آمریکا در باره کوبا میپردازد https://www.counterpunch.org/۲۰۱۷/۱۰/۲۷/u-s-political-class-looks-away-as-cuba-details-impact-of-u-s-blockade/ که بسیار مشابه و شاید بد تر از مصائب ایران است. با وجود این کوبا با موفقیت بر بسیاری از این مشکلات غلبه کرده و اگر این تحریم ها نبود مسلما بسیار بیشتر پیشرفت میکرد.

تفاوت ما با کوبا در این است که در آنجا دولت و ملت بر عکس ما, با دل و جان پشتیبان یک دیگرند و در مورد ما نه تنها دولت و ملت دشمن یکدیگرند بلکه ملت در داخل و خارج هم چشم دیدن یکدیگر را ندارند. دولت هر روز و هر هفته و هر ماه ذکر مصیبت ۱۴ معصوم کرده و ملت نیز در خارج, ذکر مصیبت ملت مینماید. به این ترتیب آیا از دست ما جز دعا کاری بر می آید؟
٨۱٨۱۵ - تاریخ انتشار : ۷ آبان ۱٣۹۶       

    از : اخبار روز

عنوان : برای د.ف
بنر بخش ویژه ی اخبار روز به مناسبت یک صدسالگی اکتبر در ستون سمت چپ سایت در صفحه ی اول قرار داده شده است.
٨۱٨۱۱ - تاریخ انتشار : ۷ آبان ۱٣۹۶       

نظرات قدیمی تر

 
چاپ کن

نظرات (٣۰)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست