سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

انقلاب اکتبر: یک گام به پیش، دو گام به پس - محمد مالجو

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : امیر آمویی

عنوان : نگاه پس نگرانه ی تاریخی به شکست اکتبر
جناب ایکاروس گرامی،
بسیار ممنون از واکنش به یادداشت بنده در ارتباط با مقاله ی مورد نظر. نکاتی نظرم را جلب کرد:
از طرف نویسنده ای، پرسیده اید: "واقعا تصور نمی کنید که از نظر ایشان [یعنی آقای رهنما] بلشویکها و نیروهای سیاسی روسیه آن زمان گویی در جاده ای فرحبخش قدم میزدند و مباحثه می کردند؟"
فکر می کنم که شما به نکته ی ظریفی در یادداشتی از من توجه نکرده اید: در جایی از کامنتم در حاشیه ی مقاله ی آقای پرویز صداقت (نه آقای مالجو)، نوشته ام که "اساسا تحلیل "پس‌نگرانه " (retrospective) دارای جایگاه ارزشمندی در پرکسیس کنونی جنبش های همسان و هم‌خانواده با انقلاب اکتبر است." منظور من این است که طرح پرسش بدین صورت که "اگر فلان اتفاق می افتاد، چه می شد؟" برای اجتناب از خطاهای جنبش در زمان کنونی، و در واقع گرفتن درس عبرت از گذشته، ارزش بی چون و چرا دارد! به همین دلیل است که مورخان، همان گونه که انگلس در یکی از نامه هایش به «ک. اشمیت» نوشته، تمامی تاریخ باید از نو بررسی و مطالعه شود و همه ی آراء در مورد تمامی جوانب و زوایای زندگی اجتماعی بررسی شود (نقل به معنی) نگاه کنید به "پری، مَت": «مارکسیسم و تاریخ» . بنا بر این، خیر دوست عزیز، اگر ما به گذشته ی تاریخی می رویم و پس‌نگرانه سوال‌هایی طرح می کنیم و پاسخ‌هایی به آنها می‌دهیم، به این دلیل است که می‌خواهیم، در هر لحظه سمت‌گیری و نقشه ی خلق آینده را تصحیح و دقیق تر کنیم. باید مطمئن شویم که راه را درست می رویم. تحلیل پسن‌گرانه و طرح پرسش‌های «اگر فلان، آنگاه بهمان؟» اکنون مدتهاست که در دستور دیسپلین یا نظام مطالعه ی تاریخ دنیا قرار گرفته و دارای ارزش تحلیلی خاص خویش است. در عین حال، ما می دانیم که اکنون انقلاب اکتبر و خطاهای عمیق آن به تاریخ پیوسته، اما تاریخی است که باید مورد نقد و سنجش قرار گیرد، زیرا که جهان ظاهرا در آستانه ی تجدید و رستاخیزهای مشابه آنست.
از این گذشته حقیقت این است که منشاء خطاهای بولشویزم، در نو بودن تجربه و عدم آگاهی (منظور آگاهی از وضعیت جدید ایجادشونده است) و عدم توجه به بخش‌هایی از واقعیت عینی بوده است. توجیه خطاهای انقلاب اکتبر بدون ارزیابی و نقد درست آنها تکرار همان خطاها در آینده خواهد بود. در همین ارتباط باید بگویم که آقای رهنما تاجایی که من از نوشته های ایشان می فهمم، فردی است که شناخت درستی از مبارزه ی طبقاتی و تحلیل تاریخی-طبقاتی دارد، اما می کوشد به خواننده کمک کند تا از امکانات بالقوه و اهداف قابل تحقق و قابل استمرار نظام نو مطلع گردد.
تحلیل مادی از شرایط واقعی تاریخی-اجتماعی زمانی دارای موضوعیت و کارساز است که متفکر و یا رهبری یک حزب اوانگارد بتواند مسیر درست تحولات آتی را در ارتباط با اقدامات و شرایط «عینی و ذهنی» طبقه کارگر و متحدانش پیش بینی کند و بیشترین احتمال در رسیدن به هدفِ از پیش تعیین شده و حفظ آن هدف را تحقق بخشد.
متأسفانه، به نظر من، رهبری حزب بولشویک علی رغم داشتن آگاهی از شرایط عینی و ذهنی روشنفکران پیشرو، علی رغم آگاهی فراوان از مارکسیسم، از شرایط ذهنی و روانشناسی جمعی طبقه ی کارگر و اقشار دیگر آگاهی کامل و دقیق نداشت. به نظر من انقلاب اکتبر بیش‌تر شکستی بود در برابر ناآگاهی خویش و توده‌ها، نه شکست در برابر توطئه های بورژوازی و فشارها. به عبارت دیگر خیانت بورژوازی عامل اصلی شکست نبود، چه چنین خیانتی پیش از انقلاب هم وجود داشت و در کار بود. ساده بگویم روحیه ی طبقه ی کارگر و بی تجربگی رهبری غیردموکراتیک حزبی میدان عمل را برای بازتولید نظام نوپای سوسیال دموکراتیک، تا لحظه ی شکست آن، تنگ تر و تنگ تر کرد. و اکنون این جا هستیم، در آستانه ی تخریب بشریت به دست نئوامپریالیزمی که هم جهانخوار است و هم آدمخوار و خونخوار! برای ایجاد تحولی انسانی و سوسیال-دموکراتیک باید چشمانی بازتر و سینه هایی فراخ تر و نگاهی تیزبین تر و در عین حال اتحادی سازنده تر داشت.
پیروز باشید
٨۲۰۴۰ - تاریخ انتشار : ۲۲ آبان ۱٣۹۶       

    از : ایکاروس

عنوان : دو نظر یکسان
جناب آمویی عزیز
راستش من وقتی مقاله آقای سعید رهنما را دیدم میخواستم چیزی مشابه برایش بنویسم ولی موکول کردم به خواندن بقیه مقالات . سپس به این نتیجه رسیدم که نظرات اقای مالجو و سعید رهنما تقریبا یکی است و مصداق همان که میفرمایید در پارگراف اخر نقل کردم. راستش به قول اقای مونرو عده ای بدون در نظر گرفتن پیچیدگیها و سختیهای شرایط انقلابی آن هم به سختی شرایط انقلاب اکتبر چنان که می دانیم، با خیال راحت میگویند که بلشویک ها و لنین باید چنین می کردند و چنین نمیکردند، بخصوص اقای سعید رهنما که میگوید بهتر بود با دیگر نیروها تعامل می کردند تا اوضاع ارامتر پیش می رفت. واقعا تصور نمی کنید که از نظر ایشان بلشویکها و نیروهای سیاسی روسیه آن زمان گویی در جاده ای فرحبخش قدم میزدند و مباحثه می کردند؟ زمان، زمان قیام و تصمیم های سخت و قاطع بود در شرایطی که کشور در جنگ بیرونی و داخلی بود و کوچکترین غفلت و کوتاهی و سستی در تصمیم گیری، آنهم در شرایطی که رهبری توده ها در دستان شماست، و از دست دادن زمان همانی میشد که بر سر روزا لوکزامبورگ و رفقایش رفت و منجر به سرکوب خونین و قتل آنها و شکست انقلاب آلمان شد. اینها همه ناشی از عدم شناخت طبقات و درک درست مبارزه طبقاتی ست و تراوشات فکری آنانی ست که طبقات و اهداف آنها و مبارزه طبقاتی را انکار میکنند. اگر امروز سعید رهنما و همفکرانش لنین را از اینکه با بورژوازی همکاری نکرد سرزنش می کنند ناشی از همین عدم اعتقادشان به مبارزه طبقاتی، شخصیت طبقات و روانشناسی طبقات بر پایه نقش مادیشان در تولید و جامعه است. لنین بر پایه یک تحلیل مادی از جامعه ، تیزبینانه حرکات آینده دشمنان طبقه کارگر را پیش بینی و بر اساس ان حرکت می کرد او منتظر حرکت بعدی نمی ماند و نباید می ماند چرا که تحلیل طبقاتی او از جامعه ، روشن میکرد که چه سازشها و زدو بندهایی در پیش است. و دیدیم که چگونه او خیانت بورژوازی را پیش بینی کرد و همانی شد که او گفت. چیزی که امروز متاسفانه چپ "سوسیال" "دموکرات" شده فاقد آن است. لنین گفت: کسی که به مبارزه طبقاتی اعتقاد نداشته باشد مارکسیست نیست". و امروز بیشتر از هر زمان اثبات گردیده که چه داهیانه درست میگفت.
٨۱٨۶۴ - تاریخ انتشار : ۱۰ آبان ۱٣۹۶       

    از : امیر آمویی

عنوان : خوانش و نقد درست چیست؟
ایکاروس محترم
شما در پاراگراف اول کامنت خودتان تماماً بر نوشته ی آقای مالجو خرده گرفته اید ولی ناگهان "دو نفر" را محکوم کرده اید! معلوم نیست چگونه از ایرادهای نوشته ی آقای مالجو به انتقاد از سعید رهنما رسیده اید!؟ مهم تر این که نتجه گیری استعاری شما در پاراگراف آخر ربطی به انتقادهاتان از آقای مالجو هم ندارد!
٨۱۷۲۰ - تاریخ انتشار : ۲ آبان ۱٣۹۶       

    از : ایکاروس

عنوان : جاده فرحبخش انقلاب
از آقای مالجو که در عرصه اقتصادی با این همه آمار و ارقام دقیق و زمینی سرو کار دارد و من همیشه مقالات ایشان در عرصه اقتصادی را میخوانم بعید بود که این چنین ژورنالیستی به وقایع انقلاب اکتبر بپردازد و فارغ از هرگونه قانونمندیهای انقلابات اجتماعی ، تحلیلی سطحی ارائه دهد: لنین انقلاب کرد، لنین منحل کرد، لنین تار ومار کرد، اگر بلشویکها نبودند چنین میشد و چنان می شد و سوسیالیسمی ماندنی تر ایجاد میشد و احتمالا جنگ داخلی ای بوجود نمیامد و همه چیز به خوبی و خوشی سر وسامان می گرفت. ایشان برخلاف آمار و ارقام دقیق در تحلیل های اقتصادیشان، حتی فرصت مطالعه دقیق روند انقلاب اکتبر را به خودشان نداده و تاریخ و توالی رویدادهایی چون انتخابات مجلس موسسان و انتقال قدرت به شوراها را پس و پیش بیان میکنند تا بر تحلیل و نظرشان منطبق باشد.
اقای مالجو و همچنین آقای سعید رهنما به نظر من مصداق عینی و واقعی کسانی هستند که به قول اقای مانولو مونرو انقلاب اکتبر را جاده ای فرحبخش می دانند که نیروها میتوانستند تفریح کنان در آن قدم بزنند.
٨۱۷۱۰ - تاریخ انتشار : ۱ آبان ۱٣۹۶       

    از : الف باران

عنوان : آقای مالجو, شما هیچگونه اسراری به پنهان کردن ترتکیسم بودن خود , نباید داشته باشید...
"بله، انقلاب اکتبر را به یک معنا بلشویک‌ها به روسیه تحمیل کردند. انقلاب اکتبر اصلاً کودتایی بود بر ضد دولت موقتِ برآمده از انقلاب فوریه، دولتی که گرچه مشروعیت خود را از آرای مردمی نمی‌گرفت اما تأسیس مجلس موسسان را وعده داده بود.شوراها در بهترین حالت فقط نماینده‌ی کارگران و دهقانان و سربازان بودند اما مجلس موسسان چه‌بسا می‌توانست حتی‌المقدور همه‌ی مردم را نمایندگی کند و طلیعه‌ی دموکراسیِ نسبی در خاک روسیه باشد تا اصول سوسیالیسم به یمن نقش‌آفرینی توان‌مندانه‌تر اما محتاطانه‌ترِ انواع گوناگون بازیگران جنبش عظیم سوسیالیستی به ثمر بنشیند، قطعاً دیرتر اما احتمالاً ماندنی‌تر."

« تاریخ کلیهٔ جوامعی که تا کنون وجود داشته اند،جز تاریخ مبارزهٔ طبقاتی نبوده است، به استثنای تاریخ جامعه ی بدوی. مرد آزاد و برده، اشراف و اعوام، ارباب و سرف،استاد کار و کارگر روزمزد، در یک کلام ستمگر و ستمکش، همواره در تضاد بوده اند و به نبردی لاینقطع، گاه نهان و گاه آشکار، مبارزه ای که هر بار یا به تحول انقلابی سازمان سراسر جامعه و یا به فنای مشترک طبقات متخاصم ختم می گردید، دست زده اند. »
(مارکس و انگلس مانیفست حزب کمونیست).

آقای مالجو،همین حزبی که مورد تته پته شما قرار گرفته در مدت ۲۰ سال توانست راهی‌ را بپیماید و کشور نیمه فئودالی جنگ زده و مخربه‌ای را چنان بسازد که با قول قدرت سرمایه داری به ستیز در آید ، فاتح جنگ جهانی دوم شود . کدام کشور و با چه سیستمی‌ بیاد دارید که تا آن درجه رشد اقتصادی،اجتماعی،نظامی و ... رسیده باشد؟

"آیا تروتسکی حق داشت که بر انقلاب مداوم و جهانی پافشاری کرد؟

البته که تروتسکی حق داشت,"
در ضمن شما هیچگونه اسراری به پنهان کردن ترتکیسم بودن خود , نباید داشته باشید...
٨۱۷۰۹ - تاریخ انتشار : ٣۰ مهر ۱٣۹۶       

    از : peerooz

عنوان : " یک گام به پیش، دو گام به پس" ؟!!
جناب مالجو پس از بحثی طولانی و جملات زیبا و "کلیشه ای ؟" که درک آنها برای من مشکل است میفرمایند " تجربه‌ی شکست سیاسیِ نهاییِ انقلاب اکتبر به ما نشان می‌دهد که راهِ میان‌بُری برای رسیدن به سوسیالیسم در بین نیست و راه‌های میان‌بُر ادعایی تاکنون هیچ نبوده‌اند مگر یک گام به پیش و دو گام به پس.". آیا واقعا چنین است؟
آیا پیش از انقلاب اکتبر " سوسیال دمکراسیسم"ی در اروپا وجود داشت؟ آیا مردم چین و کره و ویتنام و کوبا و غیره موضوعی بنام " کمونیسم" به گوششان خورده بود؟ این کشورها امروزه بادادن میلیون ها و میلیون ها قربانی به رژیمی رسیده اند که خودشان آنرا " کومونیسم" و "سوسیالیسم" میدانند. آیا این" یک گام به پیش، دو گام به پس" است؟ پس به کجا؟ پس از "سوسیالسم"ی که در دایره تصور ماست؟ و آن "سوسیالیسم" کدامست که مائی که هرگز آنرا لمس نکرده ایم و نخفته ایم" به خیالی که پخته ایم شبها ", میخواهیم آنرا برای آنها تعریف کنیم؟

به گمان من ما بجائی رسیده ایم که اگر "سوسیالسم عملی" را هم ببینیم آنرا نخواهیم شناخت. آنچه در کوبا میگذرد ادامه عملی - نه فرضی و خیالی - کومونیسم انقلاب اکتبر است و ما آنرا " یک گام به پیش، دو گام به پس" میدانیم. چندین ده ها قرن طول خواهد کشید که دنیا را مانند کوبا کنیم؟ سوسیالیسم خیالی پیش کش.
٨۱۶۶۶ - تاریخ انتشار : ۲۷ مهر ۱٣۹۶       

  

 
چاپ کن

نظرات (۶)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست