سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

مته به خشخاش «گزیده» فرمایشات اخیر جناب داریوش شایگان

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : ایران ایلخانی.

عنوان : به پژمان صدیقی،لطفا با خودتان مونولوگ نکنید،جواب من را بدهید.
شما احتمالا بازی تنیس روی میز بلدید،بلد هم نباشید،حتما شاهد نمایش آن بوده اید،دو نفر با دو عدد راکت،در زمینی محدود،مقابل توری و توپی ایستاده اند و بنا به قرعه،یکی سرویس می زند و بازی آغاز میشود و زننده سرویس و گیرنده آن هرکدام سعی می کنند که توپ را به اوت نزنند،تا امتیاز منفی نگیرند و الی آخر.
حکایت بحث و گفتگوی واقعی و مجازی هم درست مثل تنیس روی میز است،یعنی من و شما هم بطور مجازی داریم پینگ پونگ ذهنی بازی میکنیم،شما سخنی می گویی و من پاسخی میدهم،بنابراین باید به درست و غلط سخن هم توجه کنیم،تا با پاسخی بی ربط، توپ بحث را به اوت نزنیم.
الغرض.
ساده مختصر و مفید بگویمتان که شما حواستان نیست،اگر حواستان بود،آداب ابتدایی بحث و گفتگو را رعایت میکردید و توپ را به اوت نمیزدید،یا صریحا از سخن کذبتان دفاع میکردید،یا همانطور که گفتم رشد نشان می دادید و با یک عذرخواهی مکتوب،ثابت میکردید نه سفیه هستید و نه کذاب،بنابراین بپذیرید که حواستان نیست،اگر حواستان بود،اجازه نمیدادید که شهوت پرگویی و بیهوده گویی بر فکر و منطقان چیره شود و لاجرم آه و ناله سر دهید که ننه من غریبم و این جا مملکت اسلام*است!این جا ایران است...
اصلا فرض بگیریم که تمام و کمال اینچنین است که شما میگوئید،خب این چه ربطی به بحث من و شما دارد،درثانی پیشنهاد و راهکار نظری و عملی تان برای برون رفت از این وضعیت چیست،بخصوص با این ایرانیانی که بنا گفته شما هیچوقت با واژه "قانون"اشنا نشدند؟!
عزیز دیده و ندیده،هَمزبانِ من،آخه یه چیزی بگو که بگنجه،بابا ایرانیان شاید اجرای قانون را هیچوقت ندیده باشند،ولی ولی بی شک واژه "قانون"را حداقل از سال ۱۲۸۵ شنیده اند و زنده ای نیست که نام قانون را نشنیده باشد،پس ای پژمانی که شهرتت صدیقی است،
بیا به نام آب و درخت و سبزه و چمن،صدیق باش!
*من عینیِ و ذهنیِ ایرانی و مسلمان هستم،ولی مثل حرومزاده ها و حروم لقمه های نظام مشرکین،سگ پست و چوپان بی مرام و گوسفندحقیر و پااندازبدوی و جاانداز مدنی و ماله کش خواری طلبِ و سبز و بنفش قهوه ای شده و سپاهی نیستم!
٨۱۶۵۰ - تاریخ انتشار : ۲۶ مهر ۱٣۹۶       

    از : پژمان صدیقی

عنوان : دردا ودریغا!!
این جا مملکت اسلام است! این جا ایران است...
صد باد صبا این جا بی سلسله میرقصند..هممیهنان!

سرگذشت ما ایرانیان،پر از درد و حسرت و رنج است.چه از زمان میرزا حسین خان سپهسالار،تقی خان امیرکبیر،ملکم خان و یوسف خان مستشار الدوله و بسیار بسیاری دیگراز کوشنده گان راه ازادی و قانون مندی و استقلال و عدالت در این اب و خاک که هر یک به نوبه خود سرو جان در راه مقدس :سعادت مردم ایران و استقلال و سرافرازی این کشور،قربانی کردند و رفتند و به تاریخ پیوستند ،تا به امروز،تنها یک ،یک پدیده همیشه سد راه این ترقی و پیشرفت ایرانیان بوده و هست:ملا.اخوند..انچه در تاریخ حک شده است این پدیده همیشه درعقب ماندگی ما از کاروان ترقی و اگاهی و نواوری جهانی با دشمنان ما،روسیه و انگلیس ،دست در دست دسیسه ها کرده و از کوته فکری و حقارت مشتی شاهزاده و درباری و وزیران تماما احمق و بی سواد،سوء استفاده نموده وموفق هم شدند...با نان خوردن با نرخ روز..با گرفتن گوشه عبای ملا و رسیدن به اب و نان..عمل زشتی که صد سال قبل رواج داشت و در این ۴۰ ساله نیز همان..از هنرمند و نویسنده و خواننده وو با گرفتن گوشه عبای ملا..امدند جلوی صف!چیزی که فتوره چی بیان میدارد و درست هم.
دریغا که دریغا! تا ۴۰ سال پیش که اخرین نیزه اسلام جهت حفظ بیضه اسلام باز در همان چارچوب و همان شکل ،بر این اب و خاک و مردم ستم دیده اش ،پرتاب شد..در شرائطی که خالی از خرد جمعی بود و نفاق تعجب انگیز رهبران سیاسی و توهمات ارمانگرایانه و شاید دور از واقعیات تاریخی و نبودن اگاهی جمعی و ،همه و همه دست به دست هم داده و تبلیغات و پشتیبانی خارجی ،جماعت اخوند بر گرده ملت نشست.
این خرد خام به میخانه بر...
تا می لعل،اوردش خون به جوش..!حافظ
ما ایرانیان مردمانی هستیم ،بودیم که از لحاظ استعداد،هنر،نواوری در عرصه های مختلف،تربیت و فرهنگ، منحصر بفرد.ما مردمانی بسیار با احساس و خوش مشرب و با محبتی هستیم،بودیم.وقتی ایرانیان ۵۰ سال پیش را با ایرانیان امروز مقایسه میکنیم دریائی از تفاوت و تغیرات درد اور میبینیم چرا؟ همه این نارسائی های امروز ما فقط و فقط از موجودی ست بنام :اخوند و اسلام!ارتباطات ما چه حضوری و چه در وسائل ارتباطات جمعی مجازی گواه این گفته است که:
اگر ما مهر و محبت را بکناری گذاشته ایم و با یکدیگر با اشکال خصومت امیز وخشک برخورد میکنیم ..اگر ما تاب و تحملمان به حداقل رسیده ..اگر هیچگونه اعتمادی به هم نداریم و اگر در این سالها اموخته ایم که انچه که نیستیم..خویشتن را نشان دهیم و بسیاری دیگر ،همه و همه از همان شرائطی ست که اخوندان در این ۴۰ ساله برکشور و مردم ما حاکم کرده اند و مردم را پرورش این چنین داده اند.اگر بپذیریم که طبق نظرات روانشناسان معتبر ،کودک از ۷ سالگی تا ۱۱ یا ۱۲ سالگی تمام پایه های فکری و شخصیتی اش ،شکل میگیرد،۴ نسل اینده ..در ایران با فرم سیستم : اخوندی زندگی خواهند کرد..مغز انسان میخواهد منفجر شود ،که چه زخمها و ضربات جبران ناپذیری به ایران و ایرانیان زده شد توسط ملا و اسلام اشان!
تمام مکاتباط و نوشته های ما در سایت ها و رفتار ما با همنوعان خود،گواه این است که چه دلهای زخمین و جان های دردمندی داریم.چگونه ما را بدون اینکه خود متوجه شویم به پرتگاه تباهی اخلاقی برده اند و میبرند.. انگار نه انگار که هموطنیم و همدرد!
تاریخ رنج اور و بر باد رفتن حسرت ها و ارزوها و همه رویا ها ما،کشتار بی رحمانه نزدیک به ۷ هزار انسان شریف و ازادی خواه،سکوت جوامع جهانی بخاطر غارتشان ،همه اینها در جان همه ما زخمهائی رابیادگار نهاده است که هرگز جبران شدنی و ترمیم شدنی ،نیست..همین دردهای درونی باعث این میشود که ندانسته به یکدیگر زخم بزنیم..از هم کینه بدل داشته باشیم..از نوع"ایرانی" بدمان بیاید.ما هیچ راهی نداریم جز بیرون انداختن پدیده "اخوند" از موجودیت و جامعه ایرانی.و این نیز قربانی میطلبد.شما هموطنانی که درغرب و اروپا زندگی میکنید،هیچ ..هیچ نمیدانید که این جا چه خبر است..ضرباتی را که دشمنان قرنهای ما این بار به کمک جماعت ملابه رهبری خمینی در استین زدند.. به ما مردمان و کشورمان زدند،اینکه اخلاق را ،محبت و مرام ما ایرانیان را که زبانزد خاص و عام غربی ها بود..را زخمین ساختند..طوری که هرگز بر نمیگردیم به پله اول...فرهنگ و اثار فرهنگی و تاریخی ما در داخل کشور رو به نابودیست..انهم در سکوت و اعتراض! ببینید چگونه با هم حرف میزنیم و مینویسیم!!
رک و پوست کنده مینویسیم..القاب زشت را! ما این نبودیم والا بلا ..ما مردمان مهربانی بودیم با هم..اگر نقد و نظری هم داشتیم که مخالف هم بودیم ،بدین صورت و شکل زشت و درد اور نمیگفتیم و نمینوشتیم..تفاوت ذره ذره نیست...زخمی که ما خوردیم هرگز ترمیم شدنی نیست زیرا مهمترین و اساسی ترین نقطه را نشان گرفتند:اخلاق و مرام و ائینمان را!
٨۱۶۴۵ - تاریخ انتشار : ۲۶ مهر ۱٣۹۶       

    از : ایران ایلخانی.

عنوان : به پژمان صدیقی،بوالعجب از این همه تناقض.
مشکل،کلیت فرم و شکلِ فرهنگ و ذهنیت من نیست،مشکل،عدم هویت فردی و خود باختگی شماست،مشکل،تضاد و تعارض با هجوم مور و ملخ ها نیست،مشکل، عدم آگاهی از کنه مسایل و ناتوانی مقابله با مور و ملخهاست،مشکل،مکان و زمان نیست،
مشکل حل شدن در مکان و زمان است،مشکل،تصورات "ایستا" "پابرجا" و خوش آمدن و بدآمدن نیست،مشکل،مشارکت در تخریب و فعالیت کاذب و دیدن خیار و ندیدن کدو است،
مشکل،مجنون بودن و دیوانه بدبخت بودن نیست،مشکل،نادیده انگاشتن تمایز و اختلاف است،مشکل،داشتن ایمان و فردیت و حریت نیست،مشکل،نداشتن خودباوری و نفهمیدن سنت و مدرنیته است،مشکل،نهادینه شدنِ تاختن و تازیانه زدن نیست،مشکل،عدم درک و فهم و مقاومت در برابر آگاهی و تن دادن به بلاهت است،مشکل،انتخاب قطعه ای از نوشته این و آن نیست،مشکل،پیش فرض ذهنی و تکرار و استمرار در طرح غلط مسئله و عدم استدلال منطقی است،مشکل،خود حق پنداری و خرد مطلق نیست،مشکل،تناقض آشکار قسم حضرت عباس و دُم خروس شماست.
در آخر لازم ‌است بگویم که هرچند این یادداشت را با حس اغماض و شفقت نوشتم،ولی این جمله ای که نوشتید« ایرانیان هیچوقت با واژه "قانون" اشنا نشدند»را به هیچ وجه نمی شود فاکتور گرفت،چرا که کذب محض است،بنابراین رشد نشان دهید و با یک عذرخواهی مکتوب،ثابت کنید که سفیه و کذاب نیستید و غیروذالک.
برای مدعای خویش دلایلی دارم که اگر پرسش کنید،می توانم آن را بیان کنم.
٨۱۶٣۱ - تاریخ انتشار : ۲۵ مهر ۱٣۹۶       

    از : پژمان صدیقی

عنوان : مقدسات و تصورات ایستای ایرانیان اسلام زده
کلیت فرهنگ و ذهنیت ما ایرانیان ۱۴۰۰ سال است که فرم و شکل خود را ،یافته است..وقتی امروز به فعالیت های ما ،ایرانیان در زمینه سیاسی/اجتماعی و تاریخی و رابطه ما با یکدیگر،نگاه میکنیم،مانند شکمیست که بر اثر سرطان داخلی چنان گندابی تولید نموده است و چنان زهراگین شده ،که بلافاصله بعد از کالبد شکافی که: (همین مکاتباط ما با یکدیگر باشد)...میبینیم چه گندابی ست متعفن.این نتیجه همان تفکرو رسم زیستنی ست که ۱۴۰۰ سال ما را با خود کشیده است.ببینید:
همه منتظرند تا نظر شما را که مورد تائید انها نیست،بخوانند. انوقت خواهید دید که مانند مور و ملخ از هر طرف بشما حمله میکنند، قدرت کلام را از شما میگیرند و شما را خرد میکنند.
انگاه شما پرورش یافته نظامی میشوید مثلا..که رکورد دار پستی و رذالت و شقاوت است..یا میشوید: از مناسک اجتناب ناپذیر «حاجی شدن»!و..چندین و چندین از این دست نیزه های زبانی ،موجود است در نقطه نظرات .
انگار دیگران پرورش یافته نظام ژنو و یا میامی خوش اب و هوا هستند!
چرا؟ زیرابه مقدسات انها که همان تصورات "ایستا" "پابرجا" که ۱۴ قرن است دنباله روی انها هستند،توهین شده است.شما باید نظرات انهارا داشته باشید تا خوششان بیاید و شما را تائید نمایند!! جل الخالق از دست ما جماعت ایرانی!!
ما همه مجنونیم. مگر مجنون چه معنائی دارد؟ مگر یک "ببخشید ببخشید" مگر یک دیوانه بدبخت که تصور میکندخداست،ناپلئون است،امپراتور روم است و یا روح مقدس است.. وووو با انکه گرفتار تصوری ایستاست فرقی دارد؟او هم اسیریک تصور واهی ست.تصورش نیز برای خود درست ترین و منطقی ترین است! نتیجه همان ۱۴۰۰ سال فرهنگ توکل به خدا و مرغ یک پا دارد،من درست و منطقی ام .من باید تعین کنم.!وقتی اقای سروش میگوید: ایمان راستین قائم به فردیت و حریت است،صرفنظر از بی محتوائی جمله او میخواهد تصوری ایستا را به مردم تلقین کند که او خود "او" بدان معتقد است و ملزم به اعتقاد! ما هر کدام بر اثر همین فرهنگ و مرام و ائین ۱۴ قرن اسلام زده ،دارای همین روش زندگی هستیم این در ایرانیان نهادینه شده است .که دیگران را غلط و نادرست بدانیم و خویشتن را منطقی و درست.در هر صورت و حال باید چیزکی پیدا کنیم که بر دیگری "بتازیم" این تاختن و تازیانه زدن در ذات ما و جوهر ما نهادینه شده است و لانه دارد.یک یک به نویسنده میتازیم،از نوشته های او قطعاتی را که ابدا در خور سلیقه ما نیست را انتخاب نموده و برسرش فرود میاویم ..بدون اینکه نظرات خویش را روشن و صریح بنویسیم..تنها باید بتازیم و شلاقی نثارش کنیم تا ارام بگیریم.
خدا رحمتش کند احمد شاملو را که در این باب ،در باب خصوصیات اسلام زده ما اشعار جاودانه ئی سروده است.روحش شادباد.
ایرانیان هیچوقت با واژه "قانون" اشنا نشدندو نشدیم زیرا قانون در زندگی بشر پایه و اساس تمام حرکات و سکنات و رفتار و گفتار است.قانون است که ریشه و پایه همه رفتارهای ما را تعین میکند.متاسفانه ما هیچگونه رابطه ئی با قانون مندی در زندگی نداشته ایم و نداریم..شاید هم به این دلیل است که هر چیزی را به هر چیزی ربط میدهیم و هیچگونه نظمی در زندگی و رفتارهای اجتماعی مان نداریم.
٨۱۶۱۷ - تاریخ انتشار : ۲۴ مهر ۱٣۹۶       

    از : ایران ایلخانی.

عنوان : به فتوره چی،اولویت با سوژه است یا ساختار؟‌
به شخصه با کلیت نقد و نظر شما مشکلی ندارم،مشکلی اگرم است،در جزئیات و طرز تلقی شماست که آنهم اجتناب ناپذیر است،چرا که شما پرورش یافته نظامی هستید که در همه زمینه ها «سیاسی و فرهنگی و اجتماعی» رکورد دار پستی و رذالت و شقاوت است.
داریوش شایگان متولد ۱۳۱۴ است،یعنی ۸۲ سال از عمرش گذشته و سرانه پیری گند زندگیش شده سوژه چهل چهلی شمایی که متولد ۱۳۵۶ هستید و بی خبرید که ایراد از شایگانها نیست و سیستم و ساختار تا بوده اینچنین بوده و بی شک اینچنین نخواهد ماند و بَتر خواهد شد.
قصد دفاع از شایگان را ندارم که نه او نیازی دارد و نه من هیچ ارادتی به او و امثالهم دارم،حرف و سخنم چیز دیگرئیست،آیا شما فکر می کنید که شایگان ۸۲ ساله آنچه را که شما تدقیق مفهومی کردید نمیداند،‌اگر نمیداند،یا می داند و خود را به ندانستن می زند،
پس چرا چوب به جنازه مُرده می زنید و کار عبث می کنید؟!لطفا نگوئید روشنگری می کنید که مرغ پخته توی دیگ هم شروع به افشاگری و پرسشگری می کند!
شما را نمیدانم،ولی من با «ما» شایگان فیلسوفِ هند شناس و امثالهم هیچ وجه اشتراک و نسبتی نداشته و ندارم،چرا که من و نسل من برخلاف آنها که شکسته نفسی می کنند و مشتری پسند حرف می زنند و چک بی محل از حساب ما میکشند که ما گند زدیم،هرگز گند نزدیم،اگرم زدیم،به زندگی شخصی خودمان زدیم،من و نسل من سالهای سال است که راه خودمان را از ما جدا کردیم و و با رغبت تمام فریز شدن و انفعال و نیمکت نشینی و سکوت را بر هیاهوی بسیار برای هیچ ترجیج داده ایم و با تئورئسین ها و نظریه پردازان و تحلیگران و میرزا بنویس های داخل و خارج و عاشقان هم زمان گوگوش و دیوید گلیمور و ظریف و سلیمانی و مداحان مهدیه تهران و حسینه جماران و مطربان صدا و سیما و دلقکان جایزه بگیر کن و ونیز و اسکار و چریکهای توئیتر و حرومزاده های پاک دست و حروم لقمه های سبز و بنفش و قهوه ای شده نظام مشرکین،سرجنگ داریم و حرفی نداریم،چرا که هر بحث و موضوعی که شکاف طبقاتی و بیکاری و بیماری و فقر و مادی و معنوی و غارت چهل سال گذشته را از سر تیتر خبرها به موضوعی حاشیه‌ای بدل کند؛همکاری در قتل و غارت و تجاوز توامان است،که متاسفانه شما و شایگان،خشایار دیهیمی،زیباکلام و امثالهم... دارید می کنید.
٨۱۶۱۰ - تاریخ انتشار : ۲۴ مهر ۱٣۹۶       

    از : کیم : میر

عنوان : تا "فیلسوف ما " سخن نگفته باشد.......
سئوالی دارم از جناب شاه یگان شما به چه مجوزی از ضمیر جمع در خطاب خود استفاده نموده اید ؟و اینکه بنویسید یا بگوئید "من" که"من گند زده ام "نوشتید و گفتید "ما"که "ماگند زده ایم " اگر شما گند زده اید بدیگران چه ارتباطی دارد که حضرتعالی تعقود فرموده گلاب به روی تان چنان زده اید که مدتهاست که مشام آزار دیگران شده اید هر چند خود هیچگاه خریدار کالای شما نبوده ام که با دو انگشت بینی ام را بگیرم چون در طبله شما کالائی در خور نیافتم . و چون با این نقد نوشته برخوردم و در بعض از رسانه ها هم عده ای کم بضاعت منتظر التحریر و الصوت اظهار لحیه شما را چون "گند"بوی آنرا پراکنیدن که چه نشسته اید که"فیلسوف ما" "گند"تازه ای زدن غفلت موجب پشیمانی است ! راستی حضرتعالی واضع و واضح کدام "نظریه" جدید فلسفی هستید که چنین پر طمطراق شما را ......."خطاب کنند ؟ و در همان رسانه "سلمان ساز" شاعری طناز و قلتشن دادسخن بداد که هان!"فیلسوف ما" نبشته ای از خود در ورکردن نام باشد "ما گند زده ایم" و چنان از بوی آن سرمست بودند که به استقبال از درافشانی شماشعری "گندانه" تضمین کرده و به سر سلامتی بوی پراکندند ! شاد باشید !
٨۱۶۰۹ - تاریخ انتشار : ۲۴ مهر ۱٣۹۶       

    از : مهرداد ابوالحمد

عنوان : ایز گم کنی خروس بی محل
نوشته های نادر فتوره چی، معمولا معجونهای شگفتی است از همه چیز!
چندی پیش از یک خانم مترجم جوان و خوش ذوق مقیم تهران که در اثنای گفتگویمان در چت، به فتوره چی اشاره طنزآمیزی کرد، پرسیدم راستی به من که چندسالی است در گوشه استرالیا از ایران دور افتاده ام بگو، فتوره چی را چگونه می بینی؟
گفت: راستش را بخواهی سوال برانگیز، با حرفهایی برای برخی تحریک کننده!
پرسیدم: «تحریک کننده»؟ این حرفها چه کسی را به چه حرکتی برمی انگیزد؟
گفت: بعضی ها از حالت لمیده روی مبل بلند شوند ولی زود بفهمند خبری نبوده و دوباره می لُمبند سر جایشان!
امروز از محتوای نوشته فتوره چی در باره شایگان و حجم و نوع و محتوای کامنتهای این نوشته بیشتر دریافتم که آن خانم مترجم جوان، چه تیزبین و نکته سنج هم هست.
بنابراین رسوایی «تحریک شدن» به نوشتن این کامنت را برای تقدیر از تشخیص آن دوست را به جان خریدم!
به حرفهای فتوره چی علیه شایگان نمی پردازم، زیرا درباره «گندزدن» شایگان، هر که هر چه بگوید،(حتی فتوره چی) نمی توان و نباید خرده گرفت. کاری است در عداد «رمی جمرات» و برای فتوره چی از مناسک اجتناب ناپذیر «حاجی شدن»!
اما این که فتوره چی تلاش کرده، حرفهای شایگان و خود شایگان را با نشان دادن گردوغبارهایی که طی چند دهه اخیر بر او نشسته، در ویترین عتیقه فروشی خودش بگذارد، تنها در خدمت مطرح کردن شایگان و جنس بنجلی است که او عرضه می کند.
انتشار دوباره عکس شایگان در کنار شیخ محمد خاتمی و کاربست واژه نخ نمای «آقازاده ها» که نقل و نبات جنگ گرگهاست، با «شارلاتان» نامیدن یک عده نامعلوم! ۳فقره «ایز گم کنی» از سوی فتوره چی است که باید این زمان بگذاشت تا وقت دگر!
گاهی توفیق اجباری داشته ام که برخی توییتهای فتوره چی را بخوانم، این مقاله هم مثل توییتهایش آمیزه شگفتی است از فلسفه و روانشناسی و اقتصاد و تاریخ و جامعه شناسی تا نجوم و فیزیک ذزات و هندسه فضایی که معمولا با هشتگ #نابهنگام، تمام می شود.
جایی دیدم که یکی نوشته بود این «نابهنگام» ترجمه روشنفکرمآبانه یا ورسیون «مکش مرگ ما»ی همان ضرب المثل قدیمی #خروس_بی_محل است.
این یکی آواز او هم خوش بینانه:
نه از ره کین (یا دین) است؛
اقتضای طبیعتش این است.
٨۱۶۰۷ - تاریخ انتشار : ۲٣ مهر ۱٣۹۶       

    از : peerooz

عنوان : "همه ی کارام آراسته س - [فقط] کارده کله م بی دسته س". " کل = کند, مقابل تیز".
با آنچه جناب م. تلنگر فرمودند کاملا موافقم به اضافه چند نکته:
"جملهی" احتمالا آن چیزی نیست که نویسنده در نظر داشته است. بسیاری از اوقات نرم افزار های مختلف حروف و کلمات را به همدیگر می چسبانند و به علاوه همه ما هم همیشه اشتباه " تایپی" داریم.

"ات" مانند "ان" و "ها " در فارسی از ادوات جمع میباشد چه ریشه آن عربی باشد و یا نباشد. زبان وسیله تفهیم و تفاهم است و هرچه ساده تر این منظور را برآورد مفیدتر میباشد. "گنگی ست" روان, زیبا و ساده میباشد در حالی که "گنگی است" ثقیل و نا هموار بوده و همین معنی را میرساند. "است" و "ست" هرکدام موارد مصرف خود را دارند. "است" معمولا جهت تاکید بکار میرود.
ضمنا کلمات عربی را برخلاف رسم متداول نباید با پسوند جمع فارسی بکار برد: "اشتباه ها" زشت و ثقیل و غلط است, " اشتباهات" درست و روان و زیبا میباشد. عرب ها و یا اعراب ( هردو جمع, مجازند ) که کلمه را خلق کردند شعور آنرا داشتند که جمع زیبا و روان بسازند و احتیاج به دستکاری ما ندارند. آیا با وجود این همه کلمات مفید عربی در زبان فارسی, "ات" را باید دور انداخت و بجای آن "ان" و "ها" آورد؟

اما کلمه ای با جناب فتوره چی, آیا جناب شایگان و فرمایشات ایشان شایسته چنین بررسی طولانی میباشد جز آنکه تائید بفرمائید که ایشان درست فرموده اند که "ما گند زدیم" و به بجای آن به چیز مهمتری بپردازید؟
٨۱۶۰۶ - تاریخ انتشار : ۲٣ مهر ۱٣۹۶       

    از : لیثی حبیبی - م. تلنگر

عنوان : با سلام بر نادر پارسا، باید خدمت ایشان چند نکته را بسیار دوستانه متذکر شوم، تا شاید بکار آید
۱ - مصدر یا بُندارِ عربی «تدقیق» = باریک بینی کردن، را نویسنده عمدن بکار برده، زیرا چیزی فراتر از روشنگری معمولی دارد. شما می توانید روشنگری کنید ولی روشنگری زیبا و صادقانه ی شما می تواند در نقاطی دارای تدقیق یعنی باریک بینی کافی نباشد.

۲ - شما در آغاز با حالتی متلک گونه وارد بحث شده اید، بی آنکه بیان دارید متلک گویی شما دوست عزیز بر چه پایه ای استوار است. این نوشته خود بیان می دارد که نویسنده از اطلاعات کافی برخوردار است دربابِ آنچه می نویسد؛ پس نوشته ی ایشان براستی اندیشمندانه و دانشمندانه است. اگر شما با بخشی از سخن ایشان موافق نیستید؛ لطفن همان بخش را برجسته سازید تا من خواننده اعتراض شما دوست عزیز را دقیق دریابم.
در ضمن ایشان قلمی قوی دارند و گاه نیز در هنگام نوشتن، آفرینشی و زیبا برخورد می کنند تا از یکنواختی در بیان کاسته شود. بکار گیری اصطلاح «درازدامن» از آن جمله است - من اعتقاد دارم که ما با این نوع آفرینش هنگام سخن گفتن و نوشتن می توانیم فارسی نویسی را هرچه پربار تر سازیم. نوشته های پُر ابتکار و شعر آلود «به آذین» و پرستو فروهر دو نمونه ی آشکار است برای سخن من. البته من می توانستم کسانی دیگری را نیز نام ببرم، ولی این کوتاه، آن را حق به آذین سفر کرده، و پرستوی رنجدیده دانستم؛ بگذار دیگران مرا به بزرگی خود ببخشند.

۳ - «جمله ی» با «جمله ای» دو مفهوم کاملن گوناگون اند. البته در هنگام نوشتن، نویسنده یک اشتباه تایپی صورت داده، و «ی» نسبت را به «جمله» افزوده؛ این ی حتمن باید جدا نوشته شود. ولی «جمله ای»، یعنی یک جمله. دو مثال: جمله ی زیبای لورکا به دل نشست. جمله ای از سعدی خواندم شیرین چنان، که مپرس. شما اگر در اینجا جمله ی را جملهِ بخوانید، سنگین تلفظ می شود. چنانکه گاه «است» خوش می نشیند بر زبان و گَه «ست» روان و شعر آگین به گوش می رسد - باید دید، در کجا چگونه باید نوشت.
در همراهی با شما منتقد عزیز باید بگویم که «گفتگو»، گرچه »گفت و گو» است، ولی خلاصه شده ی آن کم حجم تر و زیباتر است، از نظر من. و یا چگوآرا، را می توان چگوآرا و یا چگوارا، نوشت، ولی «بورژوازی»، «بورژوآزی»، نیست. از آنجایی که در کلمات ادغام شده، «آ» دیگر آن آی «آب» نیست، پس برای تمیز نویسی می توان بجایش الف را بکار بست.
کوتاه: پس ی نسبت با بیان کوتاهِ زیرِ نسبت، یکی نیست. مثال: وبگاهِ من، کوهِ بزرگ، درست است. زیرا اگد بنویسیم وبگاه ی من، کوه ی بزرگ، تلفظ دچار کِش آمدگی و سستی نازیبایی می گردد.
در ضمن تقسیم عربی است و بکار گیری تقسیمات درست؛ اگر بخواهیم اینگونه پاک سازی کنیم، باید فراوان حذف نماییم. بسیاری از ایرانیان حتی قاعده ی عربی را برای کلمات فارسی بکار می گیرند، مثل گاهاً = گاهن، بخشاً = بخشن و ...

۴ - و پرسش آخر شما دوست گرامی، از شتابزدگی شما خبر می دهد در هنگام خواندن. نویسنده نظری شبیه نظر شما دارد؛ ولی شما تدقیق(باریک بینی) کافی از خود نشان نداده اید. ایشان به تأثیر منفی و یا مفید نپرداخته، بلکه اشاره دارند به خودِ تأثیر - یعنی جناب شایگان عزیز، شما از جمله ی تأثیر گذاران نبودید - منفی و یا مفیدش اینجا مورد بحث نیست.

۵ - ای کاش شما عزیز به این نکات که فرموده اید بسنده نمی کردید تا ما به دیدگاه شما می پرداختیم - آموزش دو سویه. یعنی از درست های شما می آموختیم و اگر نادرستی دیده می شد، برای اصلاح بسیار دوستانه بیان می کردیم.
همین.

و نکته ای خارج از این بحث: داشتن اسم مستعار حق است، و حتی درست کردن فامیلی برای اسم مستعار می تواند حق باشد؛ ولی از آنجایی که "کسانی" از این کار سو استفاده می کنند، برای جلوگیری از این زشتکاری، ای کاش دوستان یا با نام و نام فامیلی خود بنویسند و یا با نام مستعار بی فامیلی.
٨۱۶۰٣ - تاریخ انتشار : ۲٣ مهر ۱٣۹۶       

    از : جمشید یزدی

عنوان : شایگان راست می گوید گند زد اما
جناب نویسنده بسیار درست نوشته ای اما تو هم به اندازه ی خودت عصبی هستی. اتفاقا در این که کسانی همچون داریوش شایگان گمد ردند اصلا حرفی درش نباید باشد. چرا که کسانی همچون داریوش شایگاه فقط ادا و اطوار کسانی را در می آورند که آنها را همتایان خود در پاریس و لندن و نیورک می دانند. شما از رامین جهانبگلو که خودش خودش را جهانی میداند حرف زدی آینها همه اش از همان زتگی شرقی که گفتی و من آنرا خر مرد رندی اسلامی می نامم می آید. اما عزیزم من حول حولکی از یک اداره دولتی برایت می نویسم اما من نمی دانم چرا تو از اسلام پناب نام نبردی!!؟؟ به جای آن از واژه ی شرفی استفاده مردی. در حالی که بزرگترین مصیبت تاریخی ما که همه چیز را سترون می کند حتا چپ را و همه چیز را اخته می کند حتا فکر را نام نبردی. جالب است بدانی که چندی پیش سید جواد طباطبایی فیلسوف دیگر کشوری اسلامزده و بیمار ما در مورد طباطبایی بودن خودش که از دو طرف سید است داد سخن می داد. در هر حال من بر این باورم که شایگان بدون اینکه خودش بداند و بقهمد راست می گوید نسل او گند زد. چرا که می توانست جلو آن خام بازیها و اسلام بازیها و امام حسین کشی ها و « خمینی کارگر برزگر*** ما با هم متحد می شویم، تا برکنیم ریشه ی سطنت » و یا خمینی عزیزم، بگو که خون بریزم» و هزاران شعار اسلامی شیعی را بگیرد ولی گند زد و نتوانست مرا که آن زمان پانزده سالم بود را روشن کند تا درخواستهایم برتر و والاتر و انسانیتر کند. ازت متشکرم
٨۱۶۰۰ - تاریخ انتشار : ۲٣ مهر ۱٣۹۶       

نظرات قدیمی تر

 
چاپ کن

نظرات (۱٣)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست