سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

در عرصه ی دانش - اسماعیل خویی

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : علی رضا قلاتی

عنوان : من به بیهوده شدم بسیار گوی/از شما یک تن نشد اسرار جوی...
عجب دارم از حدیثِ عزیزی چون تویی که چنین باژگونه بر گفته هایِ
عرفان خیال بندد
جایی که شما از این جنس گویید معاذالله که نااهلان را چه باشد

خموش عرفان به دعوی در اشارت
مزن بر دامنِ معنی عبارت...

از این گاه با جِد بر آنم که دگر به هیچ روی گِردِ لاف و فضولی نگردم
خرمن به کیلِ خویش پیمایم و لب از ترّهات و شاعری فرو بندم
پای در گوشه ی عزلت کشم و روی بر دیوارِ تنهایی نهم
و از دردِ فراق دگر با هیچ روی هیچ نگویم چه آنکه روزگار
کرد با ما آنچه کرد و عرفان کشید آنچه می بایست کشید و هنوز تا چه کشد...
و اگر دل بهانه ای ساز کند که با این دردِ عشق چه کنیم
بدو گوییم که نک می رو سر به دیوار کوب...
ای عزیز این بدان که فارغ از عالمِ معنا ما را به هیچ روی نشاید
که بر حَسَبِ گمانی چند دلِ دوستان و عزیزان بیازاریم

مراد ما نصیحت بود و گفتیم
حوالت با خدا کردیم و رفتیم...

آنکه مردگان اند خود مردگان اند،و آنچه زندگان اند همه روی با مرگ دارند
پس هر آنچه مردنی بُوَد تو او را مرده گیر

نیرزد این چنین بیهوده گُفتن
به یاوه آبِ شرم از دیده رُفتن
بباید بابِ دل بر دوست بسته
قلم از شرحِ نامِ او شکسته....
٨۱۵۱۵ - تاریخ انتشار : ۱۲ مهر ۱٣۹۶       

  

 
چاپ کن

نظرات (۱)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست