سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

همزاد - علی اصغر راشدان

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : علی اصغرراشدان راشدان

عنوان : اصل مطلب
درودبه هردودوست، که انگاردیدگاهاشان مرکزی مشترک دارد:
یامعذرت، تنهانگاهی نابینامی توانداتصویرفاجعه آمیزخانه به دوش وشخصیت اصلی این داستان کوتاه زادرثروتمندترین ایالت وشهروسانتامونیکای معزوف خاص وعام را درکشورتراستهای جهان نبیندوبه جزئیات ناچیزپبردازد.آمریکائی راکه این باردیدم، لبریزازاین سنخ خانه به دوشهاست ومن خواستم به وضع اسفباریکی شان اشاره ای گذرا، درحدیک طرح داشته باشم.
٨۱۴٣۷ - تاریخ انتشار : ۷ مهر ۱٣۹۶       

    از : عباس تهرانی

عنوان : منهم درست نگرفتم ماجرا را...
در سایت اخبار روز از هر دری سخنی هست.غنی ست..با رفعت خانم خیلی موافقم.چیزی نفهمیدم. با اینکه اتفاقا ،اتفاقا دیپلم ادبیات دبیرستان را هم ۴۰ سال پیش گرفتم و علاقمند به این عالمم..باز دو سه بار خواندم،راستش مخم نپذیرفت.فکر میکنم چند جا نیز،هم اشتباه لغتی دارد و هم دستور زبانی .باری اقای راشدان ،کاش یه خطی چکیده و مقصودتان را برای کسانی چون من که بالا تر از "دیپ"ندارند فهمش اسان تر باشد...مینوشتید...شنیده ایم که ان خیابان و محدوده معروف ،که نویسنده گرامی تشریح میکنند ،مانند مثلا استکهلم یا گوتمبرگ و اسلو،پر است از کیوسک و کافه تریاهای ایرونی..پر است ،پر..

من در اسکاندیناویا زندگی میکنم.پایتخت پر از دیدنی هاست،دیدنی هائی که گاه وقتی بعد از هشت نه ساعت کار ،میری خونه،و باز با اینکه یکی دو استکان هم برای ارامش خواب ،میندازی بالا..درست لحظه ئی که خواب داره میاد..حس میکنی چشمات داره تر میشه...باز صبح که بلند میشی اشگ خشک شده گوشه چشمهات،مدرکی ست برای اینه مقابل..اینروزها درد و غصه دیگه مثل دیدن همون درخت های کنار خیابان ها ،عادی شده..جزو دیدنی های روزمره زندگی شده..اینجا که اینه،امریکا باید کمتر یا بیشتر ،چنین شکلی باشه. زندگی همینه؟
٨۱۴۱۴ - تاریخ انتشار : ۵ مهر ۱٣۹۶       

    از : رفعت رضوی

عنوان : تبلیغ مجانی
کاری به محتوی و فرم و نحوه ی نوشتن ایشان ندارم. ساده بگویم کمپانیهای بیلیون دلاری امریکایی مصرف کننده را روز و شب بمباران سمعی وبصری میکنند و در این راه از هیچ هزینه یی هم دریغ ندارند چرا که از مصرف کننده میگیرند، چه نیاز نا لازمی نویسنده را وا میدارد که نام چنین کسب و کاری را در نوشته ی کوتاه و چند جمله یی اش بیاورد؟! دو فرض هست، یا مشمول همان بمباران است که گفتم، ویا میخواهد قهوه و قهوه خانه اش را به رخ من خواننده بکشد. والا در این کار نه پیامی هست و نه منطقی! البته ادمی مثل هاروکی موراکامی در اثارش از جمله در کافکا در کرانه جا به جا از مارکهای امربکایی نام میبرد، ولی ساختمان داستان نویسی و نگاه وی به کشوری که وطن اورا به صلابه کشید و هیروشیما و ناکازاکی اش را سوزانید از مقوله یی دیگر است وتازه بازهم از نیش زهر الود منتقدین تیز اندیش جان بدر نبرده. به هر حال تبلیغ مجانی خوب نیست.
٨۱۴۰۲ - تاریخ انتشار : ۵ مهر ۱٣۹۶       

  

 
چاپ کن

نظرات (٣)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست