سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

همراه شو رفیق! - ف. تابان

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : ایران ایلخانی.

عنوان : آقای سیروس شفیعی،حال من خوب است،حال شما چطور است.
۱-تا آنجایی که من می دانم،در هر متن و نوشته ای،مهم اصل پیام است و لحن و گفتار متن، فرع ماجراست و نویسنده مجاز است که برای رساندن پیام خود هر لحن و بیانی را انتخاب کند؛پس آنچه را که شما تحت عنوان بحث ادیبانه و احمقانه،عمده کرده اید،بیانگر بی توجه ای شما به اصل پیام است،به عبارتی شما اصل مطلب را نادیده گرفته اید و چانه زنی بر سر فرعی میکنید که فاقد اهمیت است،بنابراین ناگزیرم که بگویم و بنویسم که چنین به نظر می رسد که شما سوال می کنید که فقط سوال کرده باشید،وگرنه روز ۲۷ مرداد ۱۳۹۶ به شما گفتم و نوشتم که حضرتعالی یا در جریان بحث نیستید،یا دارید خودزنی میکنید.
گفتم و نوشتم که تاریخ قلمرو احمق هاست و توضیح دادم که چرا.
گفتم و نوشتم که من نظر شخصی و تجربه اکتسابی خودم را بیان کردم.
گفتم و نوشتم که حال اگر شما آنرا به کل ذرات و پدیده های هستی تعمیم داده اید و نتیجه گرفته اید که همه احمقیم،گناه من نیست.
گفتم و نوشتم که نگاهی گذر به قلمرو تاریخ خودمان بکنید،به قلمرو دیکتاتوری ۷۰ سالهِ پرولتاریا،به تاریخ برده داری قدیم و جدید جهان نگاه بکنید تا دریابید که صفت احمق انسانی ترین گزینه ای بوده که من از آن استفاده کردم.
منتهی شما هیچ عنایتی به پاسخ من نکردید؛بنابراین تعجبی ندارد که چرا از تفاوت گفتاری در یک نوشته،به این نتیجه قطعی رسیده اید که بخش اول و دوم نوشته کپی رایت است!چرا؟ چون ادبیانه است! بخش سوم احمقانه است! چرا؟چون عالم نویسنده احمقانه است!واقعا که دستمریزاد به این منطق و استدال و تحلیل بی اساس شما.
۲-می دانم که پایه و اساس کلی فهم و درک هرکسی بر تجارب عینی و آموخته های اکتسابیش استوار است و سبک و سیاق گفتار و عملش گویای اندیشه و منش اوست،
پس ناگفته پیداست که هر رای و نظری می تواند درست باشد و قابل توجه،یا غلط باشد و بحث انگیز،،ولی رای و نظری که پایه و اساس منطقی نداشته باشد و استدالش بر فرض و گمان و تصور بنا شده باشد،پشیزی ارزش که ندارد هیچ،بلکه باید رعایت آموزه های دینی و انسانی را نیز فاکتور گرفت و آن را شدیدا به چالش کشید و جویا شد، برای شما که سالهای سال است دارید سوال می کنید و به دنبال پاسخ میگردید،چه فرقی می کند که جواب شما را آقای تابان بدهد،یا ایران ایلخانی،واقعا اگر اینچنین است که میگوئید،پس چرا توجه نمی کنید و ایراد بی اساس مبگیرید و استدال غیرمنطقی میکنید که من بی سوادم و از آنهمه صغرا کبرای بخش اول و دوم شما چیزی دستگیرم نشد،اگر کم سواد و بی سواد هستید و از کم و زیاد صغرا کبرای من چیزی دستگیرتان نشده است،پس چگونه و بر اساس کدام متر و معیار تشخیص داده اید که نوشته من کپی رایت است و آن از نظر علمی نادرست ارزیابی میکنید،مگر عضو هیئت علمی دانشگاه
هستید؛اصلا فرض بگیریم که شما عضو هیئت علمی دانشگاه هستید،بنابراین از شما انتظار میرود که دلایل نظر خود را اعلام کنید.
۳-من نمی دانم که چه عاملی باعث شده است که شما به این تصور غلط برسید که من نسبت به شما کینه و خصومت و پدر کشتگی دارم،مگر من درباره مذهب و اعتقاد شما حرفی زدم،یا در این رابطه از شما سوالی کردم که اعلام کرده اید:«خانم محترم من بهائی هستم در ضمن» مرد حسابی مگر من مفتش نظمیه هستم،بهایی هستی که باش،برای من فرقی نمی کند که شما بهایی و کلیمی،یهودی و مسیحی،مسلمان و بودئیسم باشی،یا بت پرست و گاو پرست و زرپرست،هرچه میخواهی باش،ولی یه رنگ و یک جور باش،مثل اعوان و انصار نظام مشرکین جور واجور و ناجور نباش.
۴-گفتم گذشته را با تفکر امروزمان به سیخ و نقد و نظر نکشیم،چرا که معمای گذشته،درست و غلط حل شده است و صحیح و منطقی نیست که بخواهیم با تفکر شصت سالگی، نقاط قوت و ضعف دوران بیست سالگی خودمان ارزیابی کنیم،گفتم که گذشته ژن وجود آدمی است،ژنیست که تغییرپذیرنیست،در این جمله «ژنیست» به معنیِ ژنیِ است‌،که من جهت خوانش بهتر،آن را بصورت سر هم نوشتم «ژنیست»پس انصاف بده که اگر جمله آغازین مطلب را بادقت خوانده بودی و کمی تعمق میکردی،مطمئنا سوال نمی کردی که منظور شما از ژنیست چیست،ژنیست دیگر چه معجونیست،ژنیست بی معنی است.
درآخر ناگفته نماند که انسانها در هر شرایطی همواره با تفکر خام و پخته خود طی طریق میکنند و با شناختی سطحی و عمیق،به ارزیابی و تحلیل مسائل می پردازند و انتخاب می کنند که رضا خان قلدر و مدرس شهید است و مصدق انگلیسی و کاشانی ملی است،که محمدرضا سگ زنجیری و خمینی امام و دین شمر و یزید و معاویه و ابن ملجم و ابوسفیان،همان دین علی و حسین و حسن است،که دوره انقلاب و انقلابی گری گذشته است و دوره دوره ماله و ماله کشی است،ولی تاریخ گذشته و قاضی زمان ثابت کرده است که تفکر و شناخت و انتخابشان همواره یا غلط بوده،یا درست بوده و غلط از آب درآمده است؛چرا که تفکر و شناخت آدمی،همواره تابع شرایط محیطی و مناسبات اجتماعی و منافع فردی بوده است.
باقی بقای شما.
سوال و ابهام دیگری اگر دارید،بفرمائید،بقدر توان در خدمتم.
٨۰٨۰۴ - تاریخ انتشار : ۶ شهريور ۱٣۹۶       

    از : سیروس شفیعی

عنوان : خانم ایلخانی
با سلام.....بنظر شما خانمی هستید،از گونه نوشتنتان پیداست.
سلام خانم ایلخانی..خانم من یه گهی خوردم ،بعدهم پشیمان شدم،ببخشید.همسر بنده وقتی فهمید که من دسته گلی به اب دادم واز دو سه روزقبل مشغول بحث و جدل با شما هستم،کلی دادو قال راه انداخت که : تو جواب منو زورت میاد از این اطاق به اون اطاق بدی پیر مرد،اونوقت میخوای تازه بشینی با مردم کلنجار بری؟ سر پیریو معرکه گیری..افتاب لگن هفت دس...شام نهار هیچی..خجالت بکش پیر مرد!!دیدم راست میگه...بعد هم تهدیدم کرد اگر به این ..نت بازی ها..نشستن پای این جعبه و با ملت دل دادن و قلوه ستادن..ادامه دهم..همان لحظه جعبه را راهی اطاق اشغالدونی خواهد کرد..نمیدانید خانم محترم هر چقدر من بی شهامتم..همسر بنده بالعکس !بعد هم من خانم هر چه نوشتم همه غلط و اشتباه بی پایه بوده..ندیدبگیرید..بی سوادی ست دیگرخانم من تا کلاس ۹ بیشتر نخوانده ام،سیکل میگفتند زمان استبداد شاهی.شما راست میگید،درست و منطقی میگید بنده نمیفهمم...غلط از من است .از ان سالها ۴۰ سال گذشت،سرنوشت ما (بنده خودم رو عرض میکنم سرور) سرنوشت ما،ارزوها و رویا ها ..همه بر باد رفت..تازه بعد از این سالها خواندیم و شنیدیم چه شد!
خوش و تندرست باشید با خانواده عزیزتان..
کوچیک شما .س.شفیعی راد
٨۰٨۰۲ - تاریخ انتشار : ۶ شهريور ۱٣۹۶       

    از : ایران ایلخانی.

عنوان : آقای سیروس شفیعی،لطفا مزاح نکنید قربان.
صبح زود،پاسخی در حد درک و توانم برای شما نوشتم،منتهی تا این لحظه در بخش نظرات به ثبت نرسیده است،بنابراین برای رفع هرگونه سوءتفاهمی،ناگزیرم که خدمت شما عرض کنم،اگر تمایل دارید که پاسخ سوالهایتان را بشنوید،به پیشنهاد خود عمل کنید و آدرس ای میل تان را مرقوم بفرمائید،تا پاسخم را برایتان بفرستم.
٨۰٨۰۰ - تاریخ انتشار : ۶ شهريور ۱٣۹۶       

    از : فرهاد عاصمی

عنوان : «قیام علیه وضعیت»
دوست گرامی ف. تابان
شما به درستی گروگان گیری رای دهندگان را در پایان نوشتار خود برجسته و قیام علیه آن را ضروری اعلام می کنید. با این موضع من موافقم. پرسشی که اما بلافاصله به ذهن راه می یابد، این پرسش است که «قیام» دارای کدام برنامه است؟ چه چیزی را به عنوان جایگزین برای وضع موجود که نمی خواهد، پیشنهاد می کند؟
از آنجا که پاسخ به این پرسش در حوصله ی این سطور کوتاه نیست، من به طور مجزا به آن خواهم پرداخت و امیدوارم امکان انتشار آن در اخبار روز، زمینه ادامه بحث مشخص را درباره ی «قیام» مورد نظر شما به طور مشخص ممکن سازد.

شما به درستی می نویسید:
«برای این که به این گروگان گیری پایان داده شود، باید این دو قطبی کاذب در ذهن ها بشکند. چگونه؟ هر رای دهنده خود جزیی از روندی است که باید به قیام علیه این وضعیت منجر شود. در حال حاضر اعلام مخالفت با کابینه ی امنیتی برعهده ی کسانی افتاده است که در انتخاب آن هیچ نقشی نداشته اند. این وظیفه باید همگانی شود.»
٨۰۷۷۵ - تاریخ انتشار : ۵ شهريور ۱٣۹۶       

    از : سیروس شفیعی

عنوان : جناب تابان
اقا سلام..بخدمت شما عرض شود که من مدت زمان زیادی نیست که با این جعبه کار میکنم و در خصوص سایت های فارسی زبان اشنا شده ام.تصور من این بود که مقاله هائی که به سایت شما ارائه داده میشود،معمولا برای بحث و گفتگو ست ،برای رسیدن به واقعیت ها و حقایق کشورمان و تجربیات گذشته و روشن شدن انبوه اشتباهات گذشته چه از جانب مردم و چه دولت ها.تحلیلی درست و منطقی از چرای روزگار امروز مملکتمان بدست اوریم ،بفهمیم که چرا چنین شد؟
گویا چنین نیست ،منقصود بحث و گفتگو نیست،مقاله هائی فرستاده میشوند برای سایت و اشخاصی هم نظرات خویش را مینویسند.پرسش و پاسخی در کار نیست بنا بر این.اگر من از شما پرسشی کردم تنها بدلیل اشتباه من بود بی اطلاعی از چگونگی سایت اخبار روز و شیوه کاریش. وقتی در بخش سیاسی مقاله ها بالا و پائین شد،وقتی شما پاسخی به بنده ندادیدو باز زمانی که مقاله شما به ارشیو فرستاده شد و از ردیف صفحه اصلی برداشته شد و بعد از چند روزی بجای شما "کامنت گذاری به نام ایران ایلخانی" پاسخ مرا داد،راستش گیج شدم..من اقای محترم تا کنون چنین مکاتبه هائی با سایتی نداشتم این اولین بار بود و اخرین بار..نمیدانستم و نمیدانم ..هیچ از سایتها نمیدانم!
هموطن گرامی،دوست ناشناخته عزیز و برادر محترم اقای تابان این دو روز را با سایت شما،مقاله ها و نظرات ارشیو،گذراندم و تمام وقت سعی کردم بفهمم هدف سایت شما چیست؟ کافی بود.کلاف سر در گم ما نداشتن تصویری ست درست و منطقی ،همگام با معادلات سیاسی/ اجتماعی و بخصوص اقتصادی جهان است ،نداریم همگی ما هنوز از وضعیت کشور و ملتمان گیجیم.شما و انسانهای شرافتمندی چون شما که با ساختن چنین سایتی در جهت بیداری ایرانیان کوشیده و میکوشید،دوست عزیز قابل ستایشید.لااقل بهتر از مائید که نشسته ایم و فقط ایراد میگیریم من خودم را میگویم اقای عزیز .چرا ا بدین روزگار مبتلا شده ایم؟ پرسشی ست که هر شخصی،گروهی و جمعیتی برای خود جوابی دارد.اما همانطوریکه شما هم میدانید ،میدانم که از من نیز ،بهتر میدانید که : ما ایرانیان نه توانسته ایم و نه میتوانیم با هم دست در دست حتی با تمام اختلاف نظر ها و سلیقه ها یمان ،با دوستی و احترام به بحث و گفتگو بنشینیم.شاید یکی و مهمترین اشفتگی امروزمان هم همین دوری از هم و به قول کسروی:پراکندگی ایرانیان است..به هر حال موفق و پیروز باشید دوست عزیز کار شما و تلاش شما هر چقدر هم که باشد ..از دیگران و بنده ئی که قدمی بر نمیداریم بسیار بسیار ارزشمند تر است...ایکاش کمی نزدیک تر و مهربان تر میبودیم با یکدیگر.
با تشکر.شفیعی راد
٨۰۷۶۶ - تاریخ انتشار : ۵ شهريور ۱٣۹۶       

    از : سیروس شفیعی

عنوان : خانم ایلخانی
خانم ایلخانی مکتب اسلام یا سوسیالیسم،کمونیسم،بودیسم..و غیره بعنوان یک مکتب و ایدئولوژی و طرفداران ان مکاتب را سوسیالیست،کمونیست و یا بودیست مینامند..ژن که ماده ،جوهر و ذات است را مگر میتوان ، ژنیست "نامگذاری کرد؟
ممکن است توضیحی بفرمائید در این باره که منظور شما از ژنیست چیست؟
چنین لغتی را بنده در هیچیک از کتب لغت نامه از طریق نت ،نیافتم..دهخدا را نیز نگاه کردم با دقت باز نبود.چنین لغتی ایا هست در لغت نامه ئی؟ در صورت بودن میتوانید ادرس کتاب و نام ان لغت نامه را برای این حقیر بفرستید.ممنونم از شما خانم
٨۰۷۵۹ - تاریخ انتشار : ۵ شهريور ۱٣۹۶       

    از : سیروس شفیعی

عنوان : بار دوم و اخرین بار خانم ایلخانی محترم
اخبار روز عزیز..در دو قسمت مینویسم که زیاد نباسد..ما دیگر مزاحم شما اقای تابان نخواهیم شد..قربان این اخرین نوشته بنده است.
خانم محترم نوشته شما ست :.
رژیم گذشته تداوم تاریخ است و نظام حاکم تداوم استبداد.
نظام ملایان و استبداد دینی تاریخ نیست ؟ عجب! رژیم های قبل از محمد رضا پس چیست و در چه چارچوبی از دید شما ،قرار میگیرند؟ دوران صفویه،قاجار،ساسانیان و غیره چه میشوند؟کجای پژوهش های علمی تاریخ دوران های حاکمان منطقه ئی را طبقه بندی کرده اند البته بدین صورتی که شما دسته بندی کردید؟؟تمام دورانهای سلسله ها و شاهان و دولت های در ایران و در تمام اقصی نقاط جهان همگی حکومت های استبداد و زور و اختناق بوده است...کما بیش/زیاد و کم..کدام برهه از تاریخ ما :تداوم استبداد :نداشته ایم؟ چه میگوئید بانوی گرامی؟
رژیم و نظام در واقع یک "سیستم اند" سیستمی که امور مردمان ان مملکت را اداره میکنند...این قطعه نوشته شماست:
گذشته را نباید با تفکر امروزمان به سیخ نقد و نظر بکشیم،گذشته ژن وجود آدمیست،
ژنیست که تغییرپذیر نیست،جسد محبوب و منفوریست که می توان به دفعات مختلف آن را کالبد شکافی کرد و هر بار به نتایج تازه ای دست یافت.
واژه "ژن" جوهر ادمی ست ،جوهر هستی ست..گفته میشود :ژن انسان فاسد گشته است چرا که تجاوز میکند،میکشد،اخلاق را زیر پا نهاده است و ارزش پول و تجملات و ثروت را منتقل نموده است به زیر اخلاق و کردار..بقول کنفسیوس فیلسوف چین باستان:وقتی اخلاق توسط تجملات و ثروت به زیر کشیده شود ..انگاه باید فاتحه انسان و مدنیت را..خواند...که امروز جهان است.چکیده این دو خط چیست خانم؟
به زبانی ساده: نحوه زندگی انسان ها و تاریخ گذشته های ما ،میتواند راهنمای انسانها باشد در انتخاب عمل درست تر و بهتر اینده..غیر از این است؟تجربه اندوختن و اموختن از گذشته .تفکر بعنوان ماده..متعلق به دیروز و امروز فردا نیست که ..هست؟
انسان همواره با تفکر زندگی میکند..ارزیابی میکند و انتخاب..با تفکر پیشرفته امروز است که گذشته های اشتباه خویش را باید نقد کرد و بهتر و درست تر انتخاب..اینطور نیست خانم؟؟ اما به اعتقاد شما با فکر پخته تر و پیشرفته امروزمان.. نباید نقد گذشته کرد و درست تر عمل..خانم چه نوشته اید؟؟حالتان خوب است ؟
اغاز نوشته شما اشتباه است خانم محترم.مگر رژیم گذشته استبدادی نبوده است؟
مگر نظام حاکم دینی تداوم و امتداد تاریخ"تاریخ روند هستی ..بودن.." نیست؟
من خانم سوادم کم است..ساده بنویسید..شما روند هستی و پدیده های هستی را به دو بخش تقسیم میکنید..در کل..تاریخ را به دو بخش کرده اید..سر در نمیاورم من خانم!
هموطن و خانم محترم و گرامی..سر به سر ما گذاشته اید ؟
این ادبیات شما..عجیب است و غریب..ژنیست دیگر چه معجونیست؟ ژن بله اما ژنیست..نشنیده بودیم .خانم محترم بخش های اول و دوم نوشته شما هیچگونه پایه علمی ندارد.نمیدانم از کدام منبعی گرفته اید ..اما از نظر علمی نوشته های شما نادرست ارزیابی میشود..میتوانید به استادی ،کسی ،کارشناسی که در همان فرنگتان است مراجعه کنید و بپرسید..بیراهه زده اید از هر منبعی که استفاده کرده باشید..ان کتاب یا رساله یا تحقیق هیچگونه پایه درست و علمی ندارد.اگر مایل بودید بنده ادرس ای میل خود را میفرستم برایتان تا بتوانیم ازاد تر و راحت تر بحث کنیم در این باره.

با تشکر از اخبار روز محترم
س.شفیعی راد
٨۰۷۵٨ - تاریخ انتشار : ۵ شهريور ۱٣۹۶       

    از : سیروس شفیعی

عنوان : خانم ایلخانی
با سلام به شما.
سالهای سال است که بدنبال این چرا هستم که : چرا ما ایرانیان اینهمه از هم دوریم و نشناخته و شناخته پر از کینه و بدبینی و احساس نفرت از هم ایم؟
نیافتم که نیافتم.باری هموطن ..شما همه ادمها را احمق خطاب کردید..ما نوشتیم چرا..چرا همه عالم و ادم را احمق میدانید خانم محترم ؟ نوشتید قصذ جسارت نداشتم!!
باری..ما از شخص دیگری پرسشی کردیم ..شما پاسخ دادید..امروز در این جعبه من میتوانم خانم ایلخانی باشم..اقای تابان باشم و اقای مشهدی عباس باشم..من شما و شما مرا نمیشناسید.بخش اول نوشته شما با بخش سوم دارای دو ادبیات مختلفی هستند.تا بخش ۳..ببخشید رک وراست مینویسم..

تا بخش سوم قطعاتی از نوشته های ،محمود نکوح روح و شفا و نویسنده ئی که خانمی ست از فعالان زنان که نامش را حظور ذهن ندارم..انتخاب کرده اید .
بخش سوم همان ادبیات "عالم احمقان خودتان است..باری..ادم میتواند از نوشته های خوب و با مفهوم دیگران استفاده کند ..ما ایرانیان قرنهاست که بی قانون زندگی کرده ایم..بیلمز بیلمزیم..ما قبیله ایرانی خانم از هموطنان دیگر نردبانی میسازیم برای پیشرفت خود،امروز پای فرهنگ ادعای تمدن ۳۰۰۰ ساله خود را میخوریم!!
خانم من سوادم تا سیکل سابق است .در امریکای جنوبی کارگری هستم ساده..گفتم شما را نمیشناسم شاید شما اقای تابان باشید..هیچ اعتمادی به هیچ چیزی نیست امروز!!ایشان پاسخ ندادند ..شما بجایش میدهید..کسی که با ان ادبیات ادم و عالم را احمق مینامد..قادر نیست چنین ادبیاتی را هم!!داشته باشد!!
ان ادبیات انسانی ست پر از کینه و درد..این یک اما ،اندیشمند یست ارام و صبور و انسانی عاشق انسان و انسانیت..و این دو صفت در یک جسم و تفکر ..عجیب است!
بچه که بودیم در این جور مواقع معلم میگفت:گفتم..فلانی..تو اسمت مجیده؟؟دو تا فحش خواهر و مادر هم میگفت..ما در ان کشور بزرگ شدیم..حالا ما بزبان فرنگی میگوئیم خانم عزیز اسم شما اقای تابان است؟
اینروزها بسیارند که از کتب جدید برمیدارند و قطعاتی را به جایش برای سایت ها میفرستند..امروز همه ما سقراط و ولتر و روسوی قرن هفدهم شده ایم..خبر نداریم..
خانم ما از انهمه صغرا کبرای بخش اول و دوم شما چیزی دستگیرمان نشد..چندین واژه فرنگی نیز بکار بردید..من انگلیسی نمیدانم خانم...و نمیدانم اینهمه کینه شما نسبت به بنده چیست و چرا؟اخوندای شما ۳۶ سال پیش ما را اش و لاش کردند و از خانه امان بیرون انداختند..تا جائیکه میدانم من هیچ سمنی با فرنگ نشینان ندارم..به کسی هم بدی نکرده ام..در این گوشه دنیا کشک خودم را میسابم و نان خودم را میخورم ..اینهمه حس کینه شما نسبت به بنده چیست؟؟میشناسید مرا؟من تا ۲۸ سالگی که از ایران بیرون امدم"سال ۶۲" در شهرداری منطقه ۲ میدان کلانتری"یوسف اباد" کارمیکردم..خانم سارمی ..از اقوام ارمنی رئیس بنده و بخش ما بود..همین اگر مرا میشناسید..بنویسید..حس میکنم مرا با کس دیگری اشتباه گرفته اید خانم محترم..این اولین باری ست که از طرف ناشناخته ئی اینهمه احساس تنفر و کینه ..در من حس میشود از طرف شما!
میخواهید ادم فضول کم باشد..چشم دیگر سوالی نمیکنم..ارزو کنیم نسل های اینده اگر دیوانه گان عالم با اتمی همه را نابود نکنند..نسل های اینده و ایران اینده سرافراز و ازاد باشد..بقول مشیری:بنده عشق چنان طرح محبت ریزد...
کز سر خواجگی کون و مکان بر خیزد..هموطن هر یک از ما نتیجه چگونگی کردار خود را در زندگی امروزش در میابد.تندرست خوش احوال باشید همگی.
مخلص شما..( خانم محترم من بهائی هستم در ضمن)
اخبار روز محترم ببخشید ما دیگر مزاحم شما نخواهیم شد دوستان عزیز..اخرین بار هم شلختگی مرا ببخشید و این یکی را منتشر کنید..اگر میل داشتید و صلاح دانستید.
٨۰۷۵۷ - تاریخ انتشار : ۵ شهريور ۱٣۹۶       

    از : ایران ایلخانی.

عنوان : آقای تابان، با سپاس از توجه شما.
درصورت امکان یه بیلانی از عملکرد این نهاد ارائه بفرمائید.
ممنون.
٨۰۷۴۵ - تاریخ انتشار : ۴ شهريور ۱٣۹۶       

    از : ایران ایلخانی.

عنوان : آقای شفیعی،گندم ندهد بار،چُو جوُ میکاریم.
۱-رژیم گذشته تداوم تاریخ است و نظام حاکم تداوم استبداد.
گذشته را نباید با تفکر امروزمان به سیخ نقد و نظر بکشیم،گذشته ژن وجود آدمیست،
ژنیست که تغییرپذیر نیست،جسد محبوب و منفوریست که می توان به دفعات مختلف آن را کالبد شکافی کرد و هر بار به نتایج تازه ای دست یافت.
سی و چند سال پیش ما جمع بودیم،دَس پس و پیشمان پیدا بود،خانه و خانواده و کوچه و محله و خیابان و در و همسایه و فامیل و دوست و آشنا برایمان کم و بیش معناداشت،
جماعتی بودیم اجاره نشین و خوش نشین،ساده و سرخوش؛فارغ از زشت و زیبا،
دستمان دست انداز و پایمان پاانداز نبود و خوب و بد زندگی مان در حال می گذشت و درست و غلط تصور روشنی از آینده نداشتیم و آینده مان شد امروزی که کران تا کران،از هر سمت و سو که بنگری دیگر نه از تاک نشانی مانده و نه از تاک نشان.
۲-خواستن، توانستن و یافتن،دریافتن نیست.
گذشته و حال،همزاد آینده اند و حالِ برآیند گذشته است و آینده فرآیند عینی و ذهنی گذشته و تاریخ بیانگر روندی ست که طی شده است،بنابراین استبدادی که امروز گریبانمان را گرفته،امر بدیع و تازه ای نیست که بخواهیم فرم و تیپ و کمیت و کیفیت آن را تحلیل و ارزیابی کنیم،مشکل ما،استبداد و نداشتن یک یا چند تحلیل جامع و منطقی از گذشته نیست،مشکل ما،عجوزه هزار دامادیست که تابع زمان است و در هر شرایطی بنا به ضرورت تغییر شکل و آهنگ می دهد؛مشکل ما، عینی کردن نظرات ذهنی است که گاو نر می خواهد و مرد عملی که یافت نمی شود،مشکل ما،شرایط آچمز سیاسی
و کیش فرهنگی و مات اجتماعیِ است که در آن بسر می بریم،مشکل ما،سونامی عدم درک مطلبیست که نرگس موسوی می گوید:مامی و دَدیِ به حسن رای میدهند و همه سایتهای مخالف و موافق هم این ناسزای درشت را بی هیچ پرسش و تعجبی باز نشر میکنند،بااینحال کاسه داغ تر از آشی خبر را دیسلایک می کند:که من تا عکس انگشت جوهری و نشان ویکتوری آنها را به چشم نبینم،باور نمی کنم.
۳-حال تو خود حدیث مفصل بخوان ازین مجمل.
مطلب آخر اینکه ما کم سواد و بی تجربه و نا اگاه،بودیم دُرست،ولی نداشتن دانش و تجربه و تحلیل جامع نظری و عقاید خاص و منحصر بفرد،دلیل مقعول و دادگاه پسندی برای عدم تشخیص سره از ناسره نیست،چراکه من و ما و شما هرچه نداشتیم،چشم و گوش و حس و عصب که داشتیم،پس چرا با اینکه همان روز اول به چشم دیدیم و بگوش شنیدیم که گفت هیچ و غیروذالک...رگ و عصبمان تحریک نشد و از توهم و خواب خمار بیدار نشدیم و خود را اسیر دَست و پا بستهِ دور باطل هیچ در هیچ رهبران مذهبی و سیاسی کردیم که با همه اسم و رسم و عقاید خاص و منحصر بفردی که داشتند، درهنگامه کارزار بهره ای از دانش عملی و تجربه نظری و اکتسابی پنجاه و هفت ساله خود نبرده اند و ما را سکه یه پول کردند و خود مضحکه و رسوای تاریخ شدند.
با سپاس.
٨۰۷۴۰ - تاریخ انتشار : ۴ شهريور ۱٣۹۶       

نظرات قدیمی تر

 
چاپ کن

نظرات (٣٣)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست