سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

چیز زیادی تغییر نکرده است - بهزاد کریمی

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : ایران ایلخانی

عنوان : به ناهید،لطفا در بحث را نبندید.
چنین به نظر میرسد که شما برای گریز از پاسخگویی،محتوای متن را فدای حاشیه بحث کرده اید و یکطرفه عطای بحث را به لقایش بخشیده اید،بنابراین لازم است مجددا از شما بخواهم که متن را دوباره بازخوانی کنید و به سوالهای طرح شده پاسخ صریح بدهید،تا مخاطبی که من باشم تکلیفش با بی‌تناسبی فهم و بینشی چنین سطحی با ادعایی چنین آوانگارد «انسان آرمانگرا» روشن شود.
پیامد.
پاسخ سوالهای طرح شده را ارسال کنید،تا برسیم به بحث شیرین ابتذال و راستهای مهاجر و غیروذالک ...منتظرم.
۷۷۹۷٣ - تاریخ انتشار : ۷ بهمن ۱٣۹۵       

    از : نا هید

عنوان : خانم ایلخانی محبت نموده و بحث را به ابتذال نکشانید
تاجزاده، خاتمی و شکوری راد و بسیاری دیگر از اصلاح طلبان حکومتی دارای تریبون هم طرفدار تسلیم در برابر قدرت داخلی و هم در برابر قدرت خارجی میباشند. این واقعیت اما توجیه کننده ی عملکرد راست های مهاجر اعم از هواداران نظام ساقط شده پادشاهی، فرقه رجوی، یا تازه به دوران رسیده هایی که دست به دامن ترامپ شده اند نمیشود.
با ادبیاتی که شما بکار برده اید امکان بحثی سازنده ناممکن است، خیر پیش
۷۷۹۶٣ - تاریخ انتشار : ۶ بهمن ۱٣۹۵       

    از : ایران ایلخانی

عنوان : به ناهید آرمان گرا...
ناهید خانم شما از کدام آرمان و مردم حرف می زنید؟
در زمانه ای که «بقول شما»سنگها را بسته و سگهای طرفدار بی چون چرای نظم نوین جهانی از نوع جلایی پور و علوی تبار و تاج زاده و امثالهم بعد از سه دهه نعل وارونه زدن،
سپر انداخته اند و برای حفظ قدرت و ثروت،بَرند غرب و امریکا را تبلیغ میکنند،دَم زدن از مردم و ملت و شهروندان،محلی از اعراب ندارد..
نوشته اید که به عنوان یک انسان آرمانگرا،وظیفه خود نمی دانید که حکومت را تشویق یا سرزنشش کنید که چرا...
سوال اینجاست که مگر وظیفه انسان آرمانگرا،تشویق یا سرزنشش حکومت است؟!
نوشته اید که مثل دختران موسوی اعلام میکردم که جنبش مردم ایران هیچ دوستی با کشورهای سلطه جو ندارد و هر حکومتی که...
ظاهرا تعریف انسان آرمانگرا عوض شده،وگرنه شما به عنوان یک انسان آرمانگرا،شعار بی اساس تخم و تره موسوی را بازنشر نمیکردید که جنبش مردم ایران...
نوشته اید که بعنوان یک آرمانگرا فشار را روی حکومت برای بازکردن فضای سیاسی،رفع حصر و زندان و مشارکت دادن شهروندان وارد میکردم...
بی شک مطلع هستید که الان ۱۶ یا ۱۷ سالی میشه که برای بازکردن فضای سیاسی داریم از تز معروف فشار از پائین و لب گرفتن از بالا پیروی می کنیم و شهروندان هم
بخوبی در این امر مشارکت کردند،مسئله حصر هم که دِمُدِه شده،چرا که آغایون حصریون هرگاه منفعت و مصلحت نظام مدفوعشون در خطر باشه،سریعا موضع گیری می کنند،
ولی پای منافع مردم و مملکت که باشه،نوحه سرایی میکنندکه آغایون درحصرند نمی توانند موضع گیری کنند!!
پیامد.
وقتی ناهیدِ آرمانگرا اینگونه می اندیشد،موسوی چیزچیز هم باید سی سال تاریخ معاصر را فاکتور بگیرد و ندای بازگشت به دهه ۶۰ را سردهد و دخترانش نماینده خودخوانده
مردم ایران بشوند و یاوه سرایی کنند که هیچ دوستی با کشورهای سلطه جو ندارد،حالا شما در دهکده مک لوهان پیدا کنید قبیله ای که سلطه نَجو باشد.
۷۷۹۶۲ - تاریخ انتشار : ۶ بهمن ۱٣۹۵       

    از : نا هید

عنوان : تسلیم در خدمت آرمان؟!!!
۱- آقای کریمی گرامی از اینکه در مقام پاسخگویی برآمدید متشکرم. ای کاش پیش از آنکه از من دوستانه میخواستید که صاف و ساده سراغ اصل پرسش شما بروم و یک آری یا نه بگویم، شما خودتان این کار را می کردید تا من هم یادبگیریم که چگونه میتوان در بحثی بدین پیچیدگی بدون توضیح چرایی افکار خود فقط با یک آری یا نه تکلیف را روشن کرد. آیا شما به سوال من که آیا حکومت ایران باید تن به تسلیم بدهد صاف و ساده و با یک آری یا خیر پاسخ گفتید؟
۲-برداشت من از نظری که اینجا نوشته اید اینست که با برخ کشیدن زور و نفوذ طرف مقابل و بی مسئولیتی رهبری حکومت در قبال مردم و کشور طرفدار تسلیم هستید. و البته ترجیحا تسلیم به اوباما صلح دوست (گویا این دولت وی نبود که در عراق و لیبی و سوریه و افغانستان دخالت داشته) و نه ترامپ.
۲- اجازه دهید که به شما یادآوری کنم که اتفاقا خامنه ای در خفا دست دوستی اوباما به او (تاکید باید کنم به شخص خامنه ای و نظامش در آستانه انتخابات سال پرتنش ۸۸) را بی پاسخ نگذاشت و با وساطت عمان با آنها به گفتگو نشست و همین برجام حاصل این نشست و برخاستها در مسقط است. و صد البته کک این اوبامای صلح دوست از اینکه ملتی در اعتراض به کودتای ۸۸ به خیابانها آمده نگزید! ۳- من نمیدانم کدام آرمانها شما را به این نتیجه گیری میرسانند ولی من در شرایطی که سنگها را بسته و سگهای طرفدار بی چون چرای نظم نوین جهانی از نوع زیباکلام و محمود سریع القلم در مدح غرب و امریکا مداحی میکنند وظیفه خود بعنوان یک انسان آرمانگرا را تشویق به تسلیم حکومت و یا سرزنشش در به تاخیر انداختن آن نمیبینم و به توهم موجود در جامعه نسبت به غرب دامن نمیزنم. من حداقل مثل دختران موسوی اعلام میکردم که جنبش مردم ایران هیچ دوستی با کشورهای سلطه جو ندارد و به آدرس حکومت هم میگفتم که هر حکومتی که مردم را پشت خود نداشته باشد در نهایت مجبور به تسلیم است. من بعنوان یک آرمانگرا فشار را روی حکومت برای بازکردن فضای سیاسی، رفع حصر و زندان و مشارکت دادن شهروندان وارد میکردم و نه تسلیم. اینکه حکومت گوش شنوایی برای این حرفها داشته باشد یا خیر بستگی به میزان این فشار یعنی توان ما آرمانگراها برای بسیج مردم دارد. وقتی در کنار راستهایی که در دل جامعه حضور دارند، مدعیان چپ هم از بیرون مرزها و از تریبونهای اندک و کم زور خود دعوت به تسلیم یا غبطه از دست رفتن فرصت تسلیم را بخورند واقعا آینده مردم و کشور زار خواهد بود.
با این مقدمه پاسخ صادقانه و ساده من به پرسش شما نه است!
۷۷۹۶۰ - تاریخ انتشار : ۶ بهمن ۱٣۹۵       

    از : بهزاد کریمی

عنوان : سیاست کردن در خدمت آرمان یا اعلام اعتقادات ایدئولوژیکی صرف؟
ناهید خانم محترم با سلام. در امر سیاست که پا بر زمین دارد، نهایتاً با انتخاب سر و کار داریم و با تعیین جایگاه در هر مقطع و مورد. دوست عزیز، وضع واقعی چنین است که ما مواجه با کشوری هستیم به نام امریکا با یک سیستم سرمایه داری تمام عیار که در آن حرف اول و آخر را پول می زند و سود جویی و منافع؛ هم در وجه داخلی و هم در برخورد آن با جهان. و کشوری نیز داریم بنام ایران فعلاً گرفتار یک دیکتاتوری دینی رانت پرور که بهرحال ناگزیر است از تنظیم نوعی مناسبات با جهان و هر واحد از آن. پس سیاست کردن واقعی به هیچکس اجازه نمی دهد که از اتخاذ موضع مشخص نسبت به حال حاضر بگریزد و آن را به آینده نسیه‌ای حواله دهد که در ان مثلاً زمام امور به دست نیروی مطلوب وی باشد. سئوال اینست که این دو در همین وضع واقعی‌شان و نه که در آن تصورات آرمانی که شما و من در ذهن و وجدانمان داریم، آیا می توانند و می باید با همدیگر مناسباتی داشته باشند که در کادر واقعیت‌ها به صلح و همزیستی نزدیک تر باشد یا که خیر؟ واقعیت هم اینست که در کادر داشتن یا نداشتن رابطه، و در برابر این سئوال، بیش از یک پاسخ اساسی نداریم که یا آری است یا نه! حال آنکه نسبت به کیفیت و چگونگی مناسبات، پاسخ‌ها بسیارند و جملگی هم متاثر از منافع طبقاتی و اجتماعی پاسخ دهنده. من مقدمتاً به صراحت می گویم که آری جمهوری اسلامی "آدمخوار" باید با امریکای "جهانخوار" رابطه باشد و این رابطه که متاثر است از توازن قوا ی موجود بکلی مستقل از اراده من و شما، هر چه هم به صلح و امنیت نزدیکتر باشد بهمان میزان بهتر خواهد بود. ایده‌ال من چیز دیگری است ولی از ترجیح واقعی دور نمی شوم. ترجیح شما چیست عزیز ؟ برقراری مناسبات آری یا نه؟ من بر پایه همین باور است که می گویم وقتی آقای اوبامای صلح طلب تر از هر رئیس جمهور امریکا طی چند دهه اخیر جانشین جرج بوش منادی "شرارت محور" شد و بلافاصله دست دوستی امریکایی بسوی خامنه‌ای گشود درست این می بود که جمهوری اسلامی ایران سوز و مردم بیچاره کن به رابطه متوازن ممکن رو می آورد و فرصت نمی سوزاند، نه که پرزیدنت امریکا را بلافاصله جواب دهد: "خیر! توی دستکش‌ تو چدن نشسته است"! ناهید گرامی، در سیاست باید تصمیم گرفت و انتخاب نمود؛ انتخاب من اینست که جمهوری اسلامی طی دوره حکومت ۸ ساله آقای اوباما می توانست رابطه‌ای برقرار کند که ضرر کمتری برای ایران داشته باشد. شما بگوئید که انتخاب‌تان کدامست و شما در این زمینه چه رویکرد مشخص و پیشنهاد معین را دارید؟ آیا برآنید که حق با ولی فقیه بوده است که به امریکا اعتماد نکرد و از این طریق مثلاً کشور و مردم ایران بیشتر سود بردند و بیشتر "مستقل" ماندند؟ و نیز اینکه آیا می دانید شما با این بی باوری‌تان به امکان برقراری مناسباتی معقول بین همین دو حکومتی که شما و من هیچ تردیدی در ماهیت آنها نداریم، بگونه مطلقاً ناخواسته با راست ترذین محافل اپوزیسیون همصدا می شوید که بوش را به اوباما ترجیح می دادند و حال از آمدن ترامپ قند توی دلشان دارد آب می شود؟ از شما خواهشی دوستانه دارم که اگر خواستید اقدام به پاسخ فرمائید از هرگونه شرح و تفصیل بگذرید و فقط و فقط خود سئوال را جواب دهید.لطف کنید و صاف و ساده سراغ اصل پرسش و پرسش مقدم بروید و نه حواشی و متاخرهای آن. دستتان را به دوستی می فشارم.
۷۷۹۵۹ - تاریخ انتشار : ۶ بهمن ۱٣۹۵       

    از : علی

عنوان : دکان استقلال سیاسی
خانم ناهید٬ کاملا درست تشخیص دادید ارزوی من هست کشور منهم از استقلال و ازادیهای المان و ژاپن بهرهمند بود. تا هزاران عدالت خواه مثل شما را در خود پناه میداد.حالا شما بفرمایید کدام کشور در دنیا الگوی نسبتا مناسبی است که ارزو دارید کشور شما هم میتوانست به ان برسد. مسلما با این تفکری که از استقلال دارید هیچ کشوری نیست که شما قبول داشته باشید .زیرا با این دید بسته و زندانی که شما دارید٬(کاندیداهای صدر اعظمی آلمان باید قبل از جدی شدن کارزار انتخاباتی از کاخ سفید تاییدیه بگیرند) که داستان تاییدیه صدر اعظمی آلمان را باور دارد. فقط باید گفت ایمان سیاسی شما ستودنی است٬
۷۷۹۵٨ - تاریخ انتشار : ۶ بهمن ۱٣۹۵       

    از : نا هید

عنوان : سخن آخر
آقای کیان محترم!
۱- اتفاقا بحث ما مداخلات قدرت های خارجی برای نابودی استقلال سایر کشورهاست و این واقعیت که دیکتاتورها از آنجا که از پشتوانه مردم کشورشان محرومند، راه را در "توافق" با غرب میجویند. اما تا رسیدن به این توافق آنقدر شرط و شروط پیش رویشان گذاشته میشود که در نهایت برای دستیابی به آن "توافق" یا بقول شما و همفکرانتان همچون زیباکلام یا سریع القلم "تعامل با جهان آزاد" راهی جز مداخله نظامی نمیماند. بخاطر همین هم من از آقای کریمی خواستم که توضیح دهند آن فضای عادلانه و مناسب برای «برقراری مناسبات معقول با اوباما» کی و کجا فراهم شدند که ما از آن غافل ماندیم یا اینکه ایشان معتقدند که تسلیم بهتر بود بویژه به دولت اوباما!
۲- همین مثال آلمان و ژاپن باندازه کافی گویای درک شما از استقلال و نیز شناختتان از تاریخ است. در آلمان تا همین چند سال پیش پادگان های نظامی امریکا، فرانسه، انگلیس، هلند و بلژیک مستقر بودند و هنوز در حد محدود و با تعریف جدیدی از "ماموریتشان" حضور دارند البته نا محسوس تر از پیش. کاندیداهای صدر اعظمی آلمان باید قبل از جدی شدن کارزار انتخاباتی از کاخ سفید تاییدیه بگیرند و ... ضمن اینکه این مثال شما از میل باطنی و بشدت خطرناک شما پرده برمیدارد و آن آرزوی سرنوشتی مشابه آلمان و ژاپن بعد از جنگ جهانی دوم (اشغال و بمب اتم!) برای ایران است. شما در عمل میخواهید ناتوانی خود و امثال خود در برخورد با نظام حاکم در کشور و بسیج مردم علیه آن را با بمب اتمی عموسام جبران کنید. با مردم مردم گفتن های پر حرارتی که در ادامه راه انداختید هم نمیتوانید این میل خود را کتمان کنید. اگر واقعا به این معتقد بودید که این "این مردم یک کشور هستند ،که با همکاری و از خود گذشتگی مملکت خود را میسازند" هیچگاه مثال بالا را نمی آوردید.
۷۷۹۵۷ - تاریخ انتشار : ۶ بهمن ۱٣۹۵       

    از : ابوالفظل ....

عنوان : استقلال
آقای کریمی باید چه چیزی تغیر می کرد؟ روحانی یک اصول گراوحافظ منافع راست میباشد او نماینده مردم نیست.مانورهای رسانه ای وبرنامه اونتوانسته تغیر مهم و پایداری درزمینه های سیاسی, اقتصادی واجتمایی در کشور به وجود آورند وطرفدارانشان نیز این واقعیت را تصدیق می کنند.او می داند در آینده هم وضعیت کشور به همین منوال خواهد ماند.زیرا اعتدال گران واصلاح طلبان پایگاه اجتمایی قدرتمندی را ندارند تا بتوانند با تکیه بر آن تغیری در توازن نیرو در هرم رابه وجود آورند.زیرا روحانی نه تنهابرنامه ای برای تغیر نداردبلکه خود بخشی از همان حاکمیتی است که مسیر جامعه را در گذرش از مرحله دیکتاتوری به مرحله دموکراتیک مسدود کرده است.بنابراین گفت وگوهای هواداران روحانی و اصلاح طلبان فقط حول محور شرکت در انتخابات است که در آنهم تغیری در وضع موجود نخواهد داشت و در حال حاضرد یکتاتور ایران در غیاب چپ های انقلابی به دنبال به اصطلاح تفکر چپ گرایانه اسلامی رادیکال در سیاست و فضای وسیعی هم برای اذهان عمومی وهم در تقابل ترامپ می باشد.بنابر این تنها راه نجات کشور در این مقطع زمانی ,آمادگی چپ اینترنتی بر روی ایجاد یک برنامه چپ اصولی _دموکراتیک_انقلابی به دور از اهداف چپ استبدادی,توتالیتر شوروی ویا سوسیال دمکراتیک,رفورمیستی سویدی میباشد........مسلمأ برنامه جامع و دمکراتیک با چشم انداز سوسیالیستی می تواند جنبشهای کارگری و مدنی را جهت سرنگونی نظام فاشیستی جمهوری اسلامی به رهبریت هیتلر زمانه خامنه ای یاری رساند.
۷۷۹۵۶ - تاریخ انتشار : ۵ بهمن ۱٣۹۵       

    از : کیا

عنوان : آیا ما مستقل هستیم و یا اقتصاد ملی‌ داریم!؟
۱.لیبی‌ ،عراق ، افغانستان و سوریه به علت دیکتاتوری محض که به مردمشان اعمال کردند به این وضع در آمدند حال نیروهای خارجی‌ از موقعیت استفاده کردند جای خود دارد و بحث من نیست.

۲.استقلالی که از تجاوز به دیگران "در عراق و یمن و سوریه جنگیدن" نشعت بگیرد که حاکمیت ولایی از آن سخن میگوید استقلال نیست بهتر است فرودگاهایش را به خارجی‌ تحویل ندهد که اصلی‌ از قانون اساسی‌ در تعریف استقلال است!
در مورد استقلال اقتصاد که با شعار دهان پرکن اقتصاد مقاومتی مردم را فریب می‌دهند چه باید گفت؟
همین پلاسکو که ۶ در صد تولید پوشاک داخلی‌ را تهیه میکرد هم نابود شد ،حتی اقتصاد وابسته فسنگی هم نداریم و از کبریت و آرد .. تا هواپیما از خارج وارد می‌کنیم!

۳.کشورهایی همچون آلمان و ژاپن که در جنگ جهانی کاملا تسلیم امپریالیسم آمریکا شدند را را به خاطر داشته باشیم !

این مردم یک کشور هستند ،که با همکاری و از خود گذشتگی مملکت خود را میسازند .

ما هم راهی‌ نخواهیم داشت جز اتحاد و مبارزه : اول علیه غارتگران و متجاوزان داخلی‌ و بعد دشمنان احتمالی‌ خارجی‌!
۷۷۹۵۵ - تاریخ انتشار : ۵ بهمن ۱٣۹۵       

    از : علی

عنوان : دکان استقلال سیاسی در خاورمیانه یعنی دشمنی با امریکا
خانم ناهید...قانون اساسی ژاپن و المان تحت تاثیر پیروزی متفقین(به سرکردگی امریکا) نوشته شده که بعد از اشغال این کشورها به انها تحمیل شد. ولی علیرغم اینها نمیتوان انها را به عدم استقلال یا وابستگی متهم کرد. این در خاورمیانه نفرین شده است که توهین و شعار علیه امریکا از طرف رژیمها معنای استقلال ترجمه میشود. ظاهرا وابستگی فقط به امریکا وجود دارد و وابستگی به چین و روسیه بی معناست.
۷۷۹۵۴ - تاریخ انتشار : ۵ بهمن ۱٣۹۵       

نظرات قدیمی تر

 
چاپ کن

نظرات (۱٣)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست