از : آرمان شیرازی
عنوان : نادان نگهداری مردم از کجا می خیزد, گمراه کردن از کجا؟
هم میهن گرامی, آقای بهزاد کریمی, درود بر شما! نوشتارتان از نگرگاه احتیاط و در محدوده ی تامل بر زندگی ۱۵سال اخیر آقای هاشمی (رفسنجانی) چهره ی وی را واقع بینانه به نمایش گذاشته است. شما بدرستی او را "سمبل اعتدال ... برای تضمین بقای حکومت ولایی" معرفی کرده اید. اعتدالی که هدفش پیشگیری از فرارفتن "اصلاح طلبی (اسلامی)" به جایگاه تحول خواهی (انسانی) بود. درست همین اعتدال بود که بر افکار خاتمی ها, موسوی ها و کروبی ها سایه گستر بود و نتیجه ی فاجعه بارش بر باد دادن فرصت تاریخی-استثنایی خردادهای ۷۶ و ۸۸ برای "رفع" , "دفع", "طرد", "کنارزدن" و یا "سرنگونی" حکومت ویرانگر اسلامی بود. سر سپردگی اسفبار بر "محراب" چنین اعتدال, خیره سرانه تا آنجا پیش میرود که هم-سازمانی شما, آقای فرخ نگهدار, ولخرجانه میگوید:
"هاشمی .... شاگرد زرنگ انقلاب (بود که) ظرفیت آنرا یافت که برای تطبیق نظام با نیازهای زندگی امروزین، و یا برای همزیستکردن آن با جهان مدرن آستین بالا زند." پرسیدنی ست که آیا ترورهای پر شمار ایرانیان در خارج از کشور فرازی ازین "همزیست کردن" نظام خرافه-دزدی-جنایت با جهان مدرن نبود؟
وظیفه ی کنشگران سیاسی راست-کردار ایرانی اینست که بجای ستایش از تبهکاران حاکم, به بیدار کردن آندسته از هم میهنان بی خبرمان همت گمارند که غافل از پردازش به نیازهای انسانی-امروزی خویش, بیگانه پرستانه بر اختلافات دو گروه از اعراب متجاوز ۱۴۰۰ سال پیش اشک نادانی فرو میریزند... شوربختانه بدلیل کژ فکری و یا کم کاری در بیدارسازی مردم, در گیر و دار توفانی و هر-سو-رونده تاریخی کشورمان, طیف رنگین اصلاح طلبان مادرزاد-معتدل بودند که با همنوازیهای پرفریب خویش "زدند و بردند" و بگفته ی زنده یاد سیاوش, پیرهن بر تن توفان کردند!
۷۷۷٨٨ - تاریخ انتشار : ۲۲ دی ۱٣۹۵
|