سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

این هنوز از نتایج سحر است - مسعود امیدی

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : البرز

عنوان : سویِ اتفاقات در جامعه را چنان تنظیم می کنند که آسیبی به قدرتِ مطلق ایشان وارد نشود
هموطن گرامی ایکاروس، قصدی برای مقایسه ی آمریکای ثروتمند و قدرتمند با کوبای تحت محاصره و تحریم شده ندارم. چه این دو در هیچ طرازی قابل مقایسه با یکدیگر نیستند. بحث بر سر ادعای شما بود، که بر مبنای آن معتقدی کوبای تحت سلطه ی دیکتاتوری برای مردمش خوشبختی آورده است. که در ردِ ادعای شما، وجودِ انکارناپذیر زشتی در شهرهایِ کوبایی را مثال آوردم

و مقصودم از زشتی و نازیبایی؛ وجودِ فقر، فساد، فحشا، اضطراب، گدایی و... در شهرهاست.

علتِ وجودی زشتی در شهرهایِ کوبایی، علیرغم منسوخ شدن فرهنگ طبقاتی، نتیجه ی عدم وجودِ آزادی می دانم، که در اثر وجودِ این نقصان، جامعه توان بکارگیری تمامی نیروهایش را از دست داده، و به جای رشد دور خود می چرخد.

اما علت وجودِ زشتی در شهرهای آمریکایی، تسلط سرمایه بر جامعه ی آمریکاییست، به بیان دیگر وجودِ طبقات فقیر و غنی اسبابِ پیدایش و گسترش زشتی در شهرهای آمریکایی را فراهم آورده است. و صاحبان سرمایه برای حفظ موقعیت برتر خود، درست به مانند دیکتاتورهای حاکم بر کوبا، با ممیزیهای محسوس و نامحسوس خود سویِ اتفاقات در جامعه را چنان تنظیم می کنند که آسیبی به قدرتِ مطلق ایشان وارد نشود
۷۷۲۹۴ - تاریخ انتشار : ۱٨ آذر ۱٣۹۵       

    از : یکی از خواننده گان اخبار روز

عنوان : مشتی حیران و پریشانیم که بجان هم افتاده ایم
تفاوقنامه شرکت های عظیم ،شل و توتال " بخوان دزدان بزرگ بین المللی..در تهران با ملایان ،بسته شد.همان کمپانی هائی را که محمد رضا به نقض قراردادها های خودشان،محکوم کرده بود و تهدید به نبستن قراردادها از سال ۷۹.
و درست در پایان همان سال نیز ..انقلاب!! شد
غارت گران بین المللی و انواع شرکت ها و کمپانی های ریزو درشت در حال بردن ثروت این مرزو بوم اند..چپ !! های ما در خارج از کشور بر مرگ یک رهبری که بیش از نیم قرن ملتی را در خفقان نگهداشت..بر سر هم میکوبند..چه مردمان بدبختی هستیم ما ایرانیان !
نویسنده مقاله..اقا شعارهای زیبای شما مرا بیاد ان دو سه ماه اغاز سال ۵۸ انداخت که ازادی کامل بر ایران سایه افکنده بود.شعارهای زیبا و امید بخش،شعارهائی که زندگانی ملیونها جوان را به زباله دان تاریخ ریخت و خون هزاران وطن پرست و مردم پرست را ،ریخت بر خاک مملکت.تاریخ و زمان را نمیتوان به عقب برد اقا!این ایدئولوژی،مرام و مسلک و یا نظام سیاسی بعد از ۷۰ سال فرو پاشید..و دیگر دو باره بپا نخواهد خاست .
۴۰ سال است چپ کشور ما انانی که پشت خمینی به صف ایستادند برای پیشبرد انقلاب،از این دست شعارها داده اند و میدهند...
اقایان صبح بخیر.بیدار شوید لطفا،مملکت به تاراج میرود.انان که درد زحمتکشان و مملکتشان را دارند ،ان جا در غرب در دامان لذت بخش اروپا کاری برای زحمتکشان و کشورشان با شعار های این چنانی اقای مسعود..از پیش نمیبرند..تشریف بفرمائید در داخل ایران و ثابت کنید .با شعارهای زیبا ادم چپ و انقلابی نمیشود.با دفاع از کاسترو ..
همه اقایانی که در دفاع از کاسترو و نظامش قلم فرسوده کردید..از بین شما هیچ یک در کوبا زندگی نکرده است و نمیداند چه خبر بود و چه خبر هست.
همگی برای خود قلم میزیند همین.بدون اگاهی از واقعیت های این کشور و مردمانش و زندگانی ملتش.بس است اقایان جمع کنید بساطتان را..بیش از ۴۰ سال است همواره از اصلاح طلبان و دیکتارتور های استالینی تان با هموطنانتان میجنگید..بس نیست؟همین مقاله..مشاهده بفرمائید چقدر زیبا نوشته شد است.چه شعارها و کلمات و واژه های کهنه اما زیبا!!
همگی بدور گود نشسته اید،زندگی در رفاه و ارامش خویش را در اروپا یتان هرگز به هیچ چیزی عوض نمیکنید و مدام در این سالها زحمتکش و رحمت کش و پرولتاریا از دهانتان محو نمیشود!
۷۷۲٨٨ - تاریخ انتشار : ۱٨ آذر ۱٣۹۵       

    از : ایکاروس

عنوان : "دموکراسی خواهی" سیامک .ش
آری جناب سیامک، باید در "چپ" بودنتان شک کنید. چون متاسفانه در دیدگاهتان دارای لوچی سیاسی هستید. در دیدگاههای مشابه شما دموکراسی فقط در چند حزبی بودن و با دیدگاه هموطنم البرز نازیبا بودن شهرها خلاصه میشود. چرا نباید به این دیدگاه اعتراض کنم.هموطنم البرزکه درجواب اعتراضم به درستی می گوید وجود چنان شهرهای ناآبادی در آمریکا نشانه وجود ستم طبقاتی است (و البته آمریکای ثروتمند و قدرتمند را با کوبای تحت محاصره و تحریم شده مقایسه می کند)، با استدلال خود وجود شهرهای زیبا در آمریکا را نشانه چه می داند؟ ایا نشان از دموکراسی است؟ دراینصورت بعضی شهر های زیبا در کوبا را که خود اشاره کرده است نشانه چیست؟ آنهم دموکراسی است؟ "رهنمایی کی توانی ای که خود ره را ندانی"؟ همه این توضیحات بدین خاطر است که باید تعریفتان از دموکراسی درست باشد و یاد بگیرید نظراتتان را با احساس مسئولیت بیان کنید. وقتی تعریف درستی از دموکراسی ندارید چگونه وظیفه خود را رشد و پیشرفت"دموکراسی" برای هم وطنانتان می دانید و به مردم قصد آموزش دارید. وقتی دموکراسی را از دریچه چشم چرچیل می بینید و احتمالا باراک اوباما و..... را نیز باید بدان اضافه کنید، آری دوست عزیز نیاز نیست از دیدگاه "وحشتناک" رفقایتان وحشت کنید، باید در "چپ" بودنتان شک کنید.
۷۷۲٨۷ - تاریخ انتشار : ۱٨ آذر ۱٣۹۵       

    از : مسعود امیدی

عنوان : ضرورت تاکید بدون تعارف بر دفاع از دیکتاتوری پرولتاریا و حاکمیت زحمتکشان
بازی در زمین دموکراسی و حقوق بشر بورژوایی براستی بی سرانجام است. تعارف را باید کنار گذاشت. بورژوازی هم در واقع این دموکراسی، آزادی و حقوق بشر متعارف را به وسیله ای برای تحکیم و توسعه و تداوم حاکمیت سرمایه تبدیل نموده است و هر زمان که لازم باشد هم قید دموکراسی را می زند، هم آزادی را و هم حقوق بشر را. و بدیهی است که به آن اعتراف هم نمی کند. اما اگر حکومت های سوسیالیستی بدون تعارف و رو راست بگویند که دموکراسی و حقوق بشر و آزادی مد نظر آنها نمی تواند در خدمت احیا و تحکیم مناسبات مبتنی بر سود و ضد انسانی سرمایه داری قرار گیرد وآنگاه در شرایط ضرورت، با اعمال قدرت زحمتکشان مانع از این امر شده و قدرت اکثریت عظیم زحمتکشان را بر اقلیت استثمارگران اعمال نمایند، به دیکتاتور تبدیل می شوند و شایسته سرزنش! تعاریف طبقاتی مفاهیمی چون دموکراسی ، آزادی و... را نباید هیچگاه از نظر دور نمود. آری بگذارید تداوم دیکتاتوری رفیق فیدل عامل حفظ نظام بهداشت و درمان و آموزش رایگان کوبا و دستاوردهای سوسیالیستی این کشور باشد. دستاوردهایی که می توانست در شرایط عدم اعمال فشارها و توطئه های امپریالیسم آمریکا بسیار درخشانتر از آنچه هست، باشد. ما در دفاع از چنین دیکتاتوری ای شرمنده نخواهیم بود. کاری به چپ هایی که تحت عناوین رنگارنگ و پست مدرن و سوسیال دموکرات و ...هم نداریم که مفاهیم طبقاتی و مارکسیستی و لنینیستی مفاهیم اجتماعی چون دموکراسی و آزادی و... را به کتاری گذاشته و در ساختار مناسبات و مفاهیم جامعه بورژوایی دنبال تحول و توسعه اجتماعی هستند که بر اساس تجربه سوسیال دموکراسی جز آب در هاون کوبیدن نیست.
قابل ذکر است که بر اساس همان متنی که زنده یاد احسان طبری در مورد بابی سندز قرائت نمود، نقل مربوطه نه مربوط به بابی سندز بلکه مربوط به جو هیل که فارغ از اینکه در سوئد متولد شده بود، در مبارزه علیه بیعدالتی و حقوق زحمتکشان در آمریکا محکوم به اعدام شد.
۷۷۲٨۰ - تاریخ انتشار : ۱۷ آذر ۱٣۹۵       

    از : محسن ارام

عنوان : اشتباه
با سلام
اقای امیدی جو هیل انقلابی سوئدی بود که در سن ۱۹ سالگی بسال ۱۸۹۲ به امریکا مهاجرت کرد و این گفته مرحوم طبری نیز در نوار کاستی که او برای رابرت جرالد سندز(بابی سندز) اجرا کرد از گفته های مرحوم بابی سندز است و نه جو هیل.
فیلم جو هیل در اینتر نت ،نیز موجود است .
در فیلم تمام اطلاعات در مورد او ،نیز ذکر میشود.
م.ارام
با عرض پوزش از اخبار روز..تصحیح بفرمائید..
۷۷۲۷۰ - تاریخ انتشار : ۱۶ آذر ۱٣۹۵       

    از : امیر ایرانی

عنوان : دیکتاتور و دیکتاتوری در منطق بعضی ها
در این موضوع؛ که مردم کوبا برای رهایی خود از شرایط ضد انسانی، که گروهی طماع و زورگو چه از نوع کوبایی آن و چه از نوع بین المللی آن، در دوره ای از روند تحولخواهی خود قدعلم کرده و اقدامات تحسین برانگیزی از خود نشان داده اند، شکی نیست!
اگر کسی هم بخواهد آن فداکاری ها را نادیده بگیرد و به هیچ بینگارد،قطعاً تاریخ در مورد قضاوت او به گونه ای دگر گواهی خواهد داد.
اما بحث برسر اینست:
آنچنانکه،نشان داده شده است؛ معمولاً در دوران عبور و زمانی خاص بعد از عبور، سپهر احساسی خاصی بر روند تحولات چیرگی دارد و پیرگی می یابد. که کوبا نیز از این قاعده مستثنی نبوده و می توان گفت آن دوران بسیار سر نوشت ساز است.
با توجه به موارد اشاره شده، پرسش هایی آفریده می شود:
۱) کاسترو! چقدر در آن سپهر احساسی فداکارانه نقش داشته، آیا آن فداکاری ها را در مسیر درستی قرار داده یا از آن شرایط بنوعی دیگر استفاده کرد و آن را به تعبیری منحرف کرد؟
۲) بعد از عبور از شرایط احساسی و سپهر فداکاری های خاص، مدیریت خاصی برای پیشبرد امور نیاز است و طلبیده می شود این وضعیت، عملکرد کاسترو را به زیر ذربین می برد و پرسش می آفریند، کاسترو چقدر تسهیل کننده شرایط بعد از عبور دوران اولیه و احساسی بوده آیا خود ایشان مانعی بر سر راه عبور درست نبوده، و روند تحولخواهی کوبائیان را به انحراف نبرده؟ بگذریم.
آقای مسعود امیدی، از قول جومیل؛ کارگر مبارز امریکایی، می آورد:« خاموشی مرگ من رساتر تر از آن بانگی است که می خواهید اکنون خفه اش کنید».
باید گفت: آنکه فداکاری خویش را در مرگ آفرینی برای خویش می بیند و می طلبد تا بدین وسیله؛ مرگش پیام ده، به آینده و آیندگان شود، این روش امثال ایشان، می تواند قابل بحث باشد!
زندگی که برپایه مرگ دیگران بنا شود؛ آن زندگی وام دار آن ،فرد مرگ خواه، خواهد شد و....
دفاع از زندگی و حیثت فردی، که یک فرد ممکن است جانش را بر سر آن بگذارد؛ بحث دیگریست و.... بگذریم.
یکی از نظر دهندگان به نام آقای اردلان، در استدلالش؛ آزادی و دمکراسی را چنان فرو می کاهد که آنان را زائیده ذهن توطئه گران خاص، می داند و معرفی می کند و ایشان( آقای اردلان) القا می کند؛ آن توطئه گران این مفاهیم را خلق کرده اند که دیگران و منافع دیگران را ببلعند. و این شیوه استدلال را به پیش می برند تا بگویند دورد بر مستبد و دیکتاتور و شیوه های استبدادی و دیکتاتوری.
با منطق ایشان باید گفت: درورد بر رضا شاه درود بر محمدرضا شاه، بخصوص درود بر خامنه ای و درود بر بقیه افراد اینچنینی ...
۷۷۲۶٨ - تاریخ انتشار : ۱۶ آذر ۱٣۹۵       

    از : سیامک ش.

عنوان : خطاب به جناب البرز
با درود فراوان خدمت جنابعالی! اگر یادتان باشد در کامنتی زیر مقاله دیگری چند وقت پیش برای شما نوشتم که یکی از مشکلات اصلی و مانع سد راه اتحاد در نیروهای چپ ایرانی و کلاً اپوزیسیون این است که روی برخی نیروهها و افراد و افکار ایرانی خصوصاً کمونیستهای ناب دیروزی نمیشود حساب کرد که وفادار و معتقد به اصول دموکراسی باشند و برای همین اگر بخواهیم در صف اپوزیسیون در کنار سلطنت طلبها و مجاهدین، همچنین کمونیستهای ایرانی را هم یدک بکشیم خودمان را غیر قابل باور میسازیم چونکه مردم ایران هم با تجارب مردم کشورهای کمونیستی سابق شکست خورده آشنا هستند و میدانند که با این گروهها خصوصاً کمونیستها امکان ندارد به دموکراسی و آزادی و پیشرفت برسیم . دو نمونه از طرز تفکر ضد دموکراسی خواهی را خودتان در دو کامنت بالای نظر خودتان میبیند وقتیکه آقای علی اردلان گرامی مینویسد:"همانطورکه نمی توان دموکراسی راصدردصد تصدیق نمود، دیکتاتوری رانیزنمی توان صدردصد ردنمود." یا میگوید: " اینکه دیکتاتوری بداست یادموکراسی خوب است حرفی ست کودکانه یا دراصل شیادانه که موردسوءاستفاده بورژوازی بوده است...دراصل دموکراسی (بورژوائی) همان دیکتاتوری بورژوازی ست(مارکس) ودیکتاتوری پرولتاریا همان دموکراسی اکثریت زحمتکش جامعه است که بامشارکت مستقیم مردم اعمال میگردد." خب خودتان ببینید نماینده چنین طرز تفکر فاجعه بار و باور نکردنی در بین ما چپها هم وجود دارد! طرفداران همینجور بینشها باعث شکست کمونیسم در شوروی بودند یا نه؟ جناب البرز با چنین دیدگاه وحشتناک رفقائی که من اصلاً از جناب اردلان انتظار نداشتم شما میخواهید بر علیه دیکتاتوری ملاها مبارزه کنید و جای دیکتاتوری اسلامی را به دیکتاتوری رفقای کمونیسم بدهید؟
یا نظر کاربر دیگر- ایکاروس - را که سندی دیگر بر فجایع فکری رفقای کمونیست است خوب و با دقت بخوانید که چه میگوید و معتقد است که سیستم تک حزبی در کمونیسم مانع رسیدن به دموکراسی نیست و منافاتی با آزادی ندارد و این تک حزبی بودن سیستم فیدل کاسترو نه تنها بد نبوده بلکه خیلی برای ایشان و امثالهم قابل قبول میتواند باشد. یا در این سایت کاربر دیگری بنام -آرمان شیرازی- هم است که نظرات ناب کمونیستی دارد و حتی از پشت کامپیوترش با نوشتن خودش میخواهد دهان هر نظر مخالفی را ببندد. فکرش را بکنید این قبیل کمونیستها زبانم لال روزی قدرت سیاسی را در ایران بدست بگیرند؟ تصورش را بکنید چه دیکتاتوری بپا خواهند کرد که استالین روحش سپید خواهد شد! فقط خواستم به اطلاع شما برسانم جناب البرز که ۳۷ سال در اپوزیسیون بودن برای برخی رفقای کمونیست هیچ دوران آموزنده ای نبوده و برخی رفقای کمونیست ما یک صد سالی دیگر لازم دارند تا درک کنند دموکراسی چیست و چرا بدون آن نمیتوان یک جامعه پلورالیستی و آزاد ساخت و بقول چرچیل انگلیسی دمکراسی کامل نیست ولی در حال حاضر بهترین سیستمی است برای رسیدن به پیشرفتهای علمی و صنعتی در کنار رفاه نسبی برای اکثریت جامعه. کمونیسم میخواهد فقر و فقیربودن و عقب ماندگی را برابر کند مثل کوبا و اگر این ایده آل این رفقاست باید به اندیشه چپی خودمان واقعاً شک یا در آن تجدید نظر کنیم اگر قرار باشد که دیکتاتوری پرولتاریا جای دیکتاتوری ملاتاریا را بگیرد. من هنوز از شوک نظرات این حضرات کمونیست بیرون نیامدم شاید شما بزرگوار جناب البرز بتوانید مرحمی بر دردهای ما چپهای دگرگونه باشید و یا این رفقا را از اشتباهات فکری دگماتیسمی بیرون بیاورید؟ البته مسئول بررسی کامنتهای این سایت هم باید از خودش بپرسد آیا بهتر نبود آن کامنتی را که با تیتر " چرا من کمونیست نیستم ؟ " که ترجمه نوشته برتراند راسل اندیشمند بزرگ بود برایشان فرستادم روی سایت میگذاشتند تا شاید کمکی به یادگیری برخی رفقای کمونیست ناب میشد؟ اگر خواستید برایتان نظر راسل را دوباره ارسال میکنم! جناب البرز عیب کار پیش نرفتن جنبش چپها و شکل نگرفتن اتحادشان را حالا میبیند که کجای کار ما میلنگد؟ به دموکراسی یکسری کمونیستها هنوز اعتقاد ندارند! چه مصیبتی از جناب اردلان روشنفکر بشنوید "همانطورکه نمی توان دموکراسی راصدردصد تصدیق نمود، دیکتاتوری رانیزنمی توان صدردصد ردنمود." پس زنده باد دیکتاتوری! ای کاش ایشان حداقل چهارتا فیلم مستند بزبان آلمانی از زندگی کارل مارکس آلمانی میدید تا همه حرفهای غیر علمی و غیر عملی او را جدی نگیرد! البته روی برخی دیدگاهایش میشود تحمّل کرد و آنها را درست دانست! نظر راسل را بخوانید چرا مارکس در کجا اشتباه میکرد؟
۷۷۲۶۶ - تاریخ انتشار : ۱۶ آذر ۱٣۹۵       

    از : البرز

عنوان : در کوبای سوسیالیستی...
هموطن گرامی ایکاروس، البت از منظری که شما به موضوع نگریسته ای نیز میشود به موضوع توجه کرده و گفت؛ زشتی شهرهای آمریکایی و آفریقای جنوبی حاکی از تسلط نظام سرمایه و وجود طبقات غنی و فقیر در این قبیل از کشورهاست.
ولی در کوبای سوسیالیستی که فرهنگ طبقاتی منسوخ شده است، وجود زشتی در شهرهایش حاکی از آن است که جامعه توان بکارگیری تمامی نیروهایش را نداشته است.
۷۷۲۶۵ - تاریخ انتشار : ۱۶ آذر ۱٣۹۵       

    از : ایکاروس

عنوان : به هر حال فیدل "دیکتاتور" است
بالاخره به هر دلیلی باید اثبات شود که فیدل "دیکتاتور" است. از بین تمامی "استدلال" هایی که بعد از مرگ فیدل در تمامی مقالات جهت اثبات "دیکتاتوری" او دیده می شود، دلایل آقای البرز نوبر است. وجود شهرهای نازیبا دلیل بر تک حزبی و نبود دموکراسی است. نمی دانم ایشان مثلا زاغه ها و شهرهای کثیف افریقای جنوبی را که تک حزبی هم نیست چه می گویند؟ یا ایشان شهرها و ایالت ها و محله های سیاه نشین کثیف امریکا راهم به دلیل سیستم تک حزبی ان و عدم چند حزبی می دانند؟ آنچه که مشخص است این است که از نظر عده ای ، باید حتما وجود سیستم تک حزبی کوبا و نشانه ای برای"دیکتاتور" بودن فیدل پیدا کرد حتی اگر در قوطی هیچ عطاری یافت نشود.
۷۷۲۶۰ - تاریخ انتشار : ۱۵ آذر ۱٣۹۵       

    از : علی اردلان

عنوان : یا سوسیالیسم یا بربریت
مقاله ارزنده ای بود.جاداردازرفیق مسعودامیدی تشکرکنم.ایشان به درستی می گویندکه مرگ فیدل کاسترو نشان دادکه سوسیالیسم بیش ازتصورمادردل زحمتکشان ومحرومان جهان زنده بوده وزنده خواهدماند.نکته مهم دیگرمقاله ایشان بازخوانی پرونده قدیمی تقابل میان دیکتاتوری بادموکراسی ست.درواقع نکته ای که درمیان همه روشنفکران عاشق دموکراسی بورژوائی ولیبرال دموکرات های وطنی مغفول مانده، همین ضعف های دموکراسی بورژوائی وعدم نگاه طبقاتی به این مقوله است.همانطورکه نمی توان دموکراسی راصدردصد تصدیق نمود، دیکتاتوری رانیزنمی توان صدردصد ردنمود.هرکدام ازاین روش های حکومت گری باتوجه به مقطع تاریخی ومنش حکومت گران ونیزمنشاء طبقاتی آنهاتعریف وموردقضاوت قرارمی گیرند.هرگز نمی توان دیکتاتوری فیدل کاسترو راهمسنگ بادیکتاتوری پینوشه قرارداد ویادموکراسی مثلا دوره آلنده را با دموکراسی دوره ریگان یاجرج بوش در یک ردیف جاداد.اینکه دیکتاتوری بداست یادموکراسی خوب است حرفی ست کودکانه یا دراصل شیادانه که موردسوءاستفاده بورژوازی بوده است...دراصل دموکراسی (بورژوائی) همان دیکتاتوری بورژوازی ست(مارکس) ودیکتاتوری پرولتاریا همان دموکراسی اکثریت زحمتکش جامعه است که بامشارکت مستقیم مردم اعمال میگردد.
۷۷۲۵۷ - تاریخ انتشار : ۱۵ آذر ۱٣۹۵       

نظرات قدیمی تر

 
چاپ کن

نظرات (۱۱)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست