سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

چرا باید به تاریخ جنبش چپ پرداخت؟ - سهراب مبشری

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
نظرات جدیدتر
    از : عیسی صفا

عنوان : در خانه خود را تمیز کنید.
نوشته آقای سهراب مبشری گونه ای است که گویا ایشان در کره دیگری زندگی می کنند و نظریات سازمان اکثریت و حزب توده ایران را دنبال نکرده اند. گویا ایشان اطلاع ندارند که یک ربع قرن پیش حزب توده ایران حمایت از جمهوری اسلامی را نقد کرده و اشتباه قلمداد کرده است. گویا ایشان اطلاع ندارند که حزب توده ایران سیاست کنار گذاشتن رژیم ولایت فقیه را بطور دایمی و پیگیر دنبال کرده است. این بی خبری را باید به چه حسابی گذاشت؟ اما آیا سازمان فداییان اکثریت از گذشته سیاسی درس گرفته است؟ آیا ایشان یادشان رفته که بعد از شعبده بازی انتخاب روحانی ، سازمان فداییان اکثریت به « مردم» تبریک گفتند؟ تبریک برای چه؟ تبریک برای انتخاب روحانی ! که اصلن سابقه اصلاح طلبی نداردو مطیع رهبر است. سازمان فداییان اکثریت سیاست تقلیل خواسته های مردم را دنبال می کند و روحانی را موردخطاب قرار می دهد. اگر ایشان به کنگره ششم حزب توده ایران مراجعه کند خواهد دید که حزب خواهان کنار گذاشتن رزیم ولایت فقیه ، انحلال تمامی ارگانهای آن ، تشکیل مجلس موسسان و تدوین قانون اساسی جدید است. معلوم نیست با چه هدفی آقای مبشری حزب توده ایران را کنار سازمان فداییان اکثریت می گذارد. دو خط کاملن سیاسی ـ ایدئولوژیک متفاوت این دو جریان را از یکدیگر جدا می کند.شاید ایشان به در می گوید تا دیوار بشنود ! من از ایشان دعوت می کنم اول در خانه خود را تمیز کند.
۶۰۹۴۶ - تاریخ انتشار : ۶ اسفند ۱٣۹۲       

    از : اصغر الهیاری

عنوان : به گذشته و امروز چپ باید پرداخت
آقای سهراب مبشری ، البته شما می توانید در بارهء سئوال "چرا باید به تاریخ جنبش چپ پرداخت؟" هر طور که دوست دارید توضیح دهید . ولی نمی توانیم منکر این موضوع شویم که ؛
ـ اولا ، پاسخ های نیروها بنا بر با خاستگاه و جایگاه اجتماعی امروز آنها متفاوت است. و هیچکس هم در اینجا بعنوان محقق تاریخ یا مورخ نمی نویسد.
* خانم دانشگری که دیگر فعالیت تشکیلاتی نمی کند به نحوی که دیدیم در بارهء سالهای ۵۹ تا ۶۱ نوشت .
* آقای مجید عبدالرحیم پور که هنوز فعال است . بگونه دیگری بمناسبت ۱۹ بهمن و انقلاب ۵۷ نوشت.
ـ ثانیا ، معلوم نیست شما از جایگاه یا خاستگاه چپ به تاریخ جنبش چپ می پردازید.
ـ ثالثا، تا کی باید علت همه کج رویها را در گذشته جستجو کنیم؟ تکلیف مسائل جاری امروز سازمان اکثریت و مواضع آن چه میشود ؟
آیا شما مواضع امورز سازمان اکثریت برای یک جریان چپ تائید می کنید؟
از این زاویه شما که هنوز در سازمان اکثریت فعال می باشید بهتر می دانید
که مسئولان سازمان فدائیان خلق ایران "اکثریت" رسمی و غیر رسمی در کنفرانس ها و نشست و برخاست های بعضا " مشکوک " مثل استکهلم با نیروهای شناخته شده ، راست و ماورای راست "همراهی " می کنند و حتی در برخورد با وقایع "غیر منتظره " در جّو جلسه نیز ساکت می مانند و بعد هم یک گزارش از نقش چنین همایش ها در سایت و نشریه خود قرار نمی دهند. تو گوئی اتفاقی نیفتاده است.

در همین اخبار روز عبدالستار دوشوکی در همان فاصله دو روز (۲۵و ۲۶ مه ۲۰۱۳) کنفرانس استکهلم هموطنان خود را مطلع می کند:
" ولی این تزریق دلارها وضع را آشفته کرده و اپوزیسیون را یگ گام به جلو رفته بود، دو گام به عقب رانده و اعتماد مردم را از آنها سلب کرده. "اعتماد" "اعتماد سازی" راه و چاره درمان ماست در کنار صداقت و شفافیت و استقلال فکر و عمل بدون وابستکی دلاری........ " خواهشمند است تمام گزارش را در اخبار روز مطالعه کنید.
http://www.akhbar-rooz.com/ideas.jsp?essayId=۵۳۰۲۸
در کنفرانس مذکور فدائیان اکثریت شرکت می کنند و به سخنان نماینده حزب دست راستی لیبرال مردم سوئد گوش می کنند که در باره استراتزی تحریمهای اقتصادی فقط پرگوئی کرد و به شرکت کنندگان در کنفرانس نوید داد که بعداز تکمیل تحریمها زمینه برای تاکتیک نظامی مهیا خواهد شد..
آیا این صحبت ها و نکاتی که دکتر عبدالستار دوشوکی افشا نمود نمی بایست از جانب فدائیان اکثریت در سطح جنبش مظرح می شد؟
آیا با شرکت کردن عیر رسمی می توان نقش خود را تا سطح "مستمع آزاد" پائین آورد؟ آیا توجیهات فریدون احمدی در تبلیغ همایش استکهلم را باید بسادگی قبول کرد؟
نه آقای مبشری ! صمن اینکه پرداختن به تاریخ اهمیت دارد موضع گیریهای و کنش سیاسی امروز سازمان اکثریت بیش از هر مولفه ء دیگری می تواند مردم را به پای بندی فدائیان اکثریت به آرمانهای آنها جلب نماید.
۶۰۹۴۱ - تاریخ انتشار : ۶ اسفند ۱٣۹۲       

    از : برزویه طبیب

عنوان : برای انهایی که بدنبال چه میتوان کرد هستند و نه دنبال چه کسی چه کرد !
آری باید تاریخ چپ را نوشت و بازخوانی کرد و دوباره نوشت ، تا تسلسل کاربرد ذره بین حقیقت یاب ، تصویری هرچه روشن تر از گذشته بدست دهد ، تا چراغ راه آینده باشد . ولی از چه منظری ؟ آیا تاریخ چپ ، تاریخ ارانی و پویان وکیانوری و نگهدار است ، یا تاریخ مبارزه طبقه کارگر ؟ این اولین سئوال است .آیا باید خودمان را نیز از منظری طبقاتی نگاه کنیم و یا نه ؟ و اینکه این نگاه برای تغییر وضعیت چپ است و یا مرثیه سرایی و یا نفرین نامه نگاری و یا خالی کردن بار سینه ؟
خانم دانشگری از مسئولیت فردی سخن گفته و جمعی که گویا شاهدی بر بقول شما خطای هولناک یافته اند ، برای این اعتراف نامه که شبیه اعتراف نامه های دوران انقلاب فرهنگی چین تنظیم شده است ،هورا میکشند . جمعی دیگر به استناد ناتوانی طرف متضاد ، مثلا سازمان اقلیت و دیگران ، سعی در کمرنگ نشان دادن نقش سیاست های حزب توده و سازمان اکثریت ، در وضع نابسامان مردم و نیروی چپ ایران دارند . هیچکس مسئولیت جمعی را نمی پذیرد . منظور از مسئولیت جمعی ، نه پذیرش گناه به صورت جمع ، بلکه ارایه راه شستن گناه است .
یک لحظه فراموش کنیم که چه کسی اکثریتی و چه کسی اقلیتی بود ، و همه را چون کارگر و دهقان و کارمند و معلم و دانشجو و بقال و رفتگر و آشپز و خانه دار و غیره و غیره ، خلاصه همان خلقی فرض کنیم که خود را فدایی آن میخوانید . عکس العمل این مردم عادی در برابر مظالم جهوری اسلامی ، آنجا که مستقیما و بطور عریان خود آنها را هدف نگرفته بود ، چه بود ؟ ساده تر اینکه ، کجا دیدیم که فلان دانشجوی نحیف عینکی اعلامیه بدست را اوباشان زدند و گرفتند و بردند ، و دو نفر از اهالی محل پاپیش گذاشتند و مانع شدند ؟ در جریان انقلاب فرهنگی ، چند نفر از این مردم عادی به دانشگاه ریختند تا به بیرون انداختن دانشجویان هموطن اعتراض کنند ؟ و این قصه در همه جا جاری بود . سیاست شکوفایی جمهوری اسلامی ، ترجمان تئوریزه شده این وضعیت اجتماعی بود . جامعه ایران ، مسئله دموکراسی و بالاتر از آن ، عدالت اجتماعی را برای خویش مطرح نکرده بود تا نمایندگان آن نیز بیانگر این اهداف باشند. مسئله فقط کسب استقلال کامل سیاسی بود ، که آنهم بنظرمیرسید، با کف باکفایت خط امامی ها حاصل شده بود . اگر سیاست شکوفایی جمهوری اسلامی ترجمان این واماندگی بود ، سیاست امحای فوری جمهوری اسلامی نیز، در استیصال ناشی از درغلتیدن در فلاکت اجتماعی ، و پوچ بودن سرمستی حاصل ازاستقلال سیاسی ، ریشه داشت . سیاستی که عواقب ان به همان اندازه زیان بار بود . جالب است توجه کنیم که این همه خون قربانیان این سیاست ، به اندازه گریه فلان شریعتمدار ، تلاطم ایجاد نکرد . ولی ایاجامعه ایران اکنون تفاوت عمده ای نکرده است .؟ قبول دارم که نه ان واماندگی و نه ان استیصال و نه مدافعان انها ، کاملا از بین نرفته اند ولی
در عین حال من معتقد نیستم که وجود این سابقه رودر رویی تلخ و زهرالود ، مانعی برای اتحاد نحله های مختف چپ کارگری میتواند باشد . این درگیری عمیق تر از درگیری سوسیال دموکراتها و کومونیست ها و بویژه با توجه به جریان مرگ رزا لوکزمبورگ و خطای بسی هولناک تر سوسیال دموکراسی در حمایت از جنگ امپریالیستی نیست . ولی آنها تا مدت ها وبطور موفقیت آمیزی توانستند تحت رهنمود های کمینترن در جبهه متحد کارگری متحد شده و حتی دولت ائتلافی تشکیل دهند . (با جبهه متحد مردمی اشتباه نشود ) رجوع شود به اینترناشنال سوسیالیست ریویو شماره ۷۹ مقاله :کارگران آلمان و تولد جبهه متحد ، از جان ریدل .
خلاصه اینکه تصحیح هر خطای بزرگ ، مستلزم تحلیل احتماعی آن است و قبول مسئولیت فردی نه گره گشا است و نه کارساز (البته شاید موجب ارامش وجدان کسی و یا تسکین درد کس دیگری بشود ) و انچه لازم است تقبل وظیفه همگانی و جمعی برای غلبه بر این شکاف است . و اینکه ایرانی جماعت نه در مورد شکست و نه در مورد ارتکاب خطای هولناک ، نوبرش را نیاورده . اگرمسئله ما خزیدن متضرعانه ان بانوی ایرانی صف سبد کالا است و نه اثبات حقانیت خودو گناه دیگری ، مبارزان پیشین راه اتحاد را به ما نشان داده اند . این گوی و این میدان .برزویه طبیب
۶۰۹۲٨ - تاریخ انتشار : ۶ اسفند ۱٣۹۲       

    از : بهروز

عنوان : مرده بی خطا
آقای زانیار میشه بگید که جریانی که شما بهش تعلق دارید یا طرفدارش هستید یا بهش احساس نزدیکی دارید چه دستاورد مهمی داشته که چپ ایران نداشته. مطمئن باشید که اگر امروز از قانون کار، آموزش همگانی، محدودیت ساعت کار، برابری زنان، آزادی بی قید و شرط بیان ووو در میان است یا چپ ها اولین بار مطرحش کردند یا در گسترش و تعمیق آن نقش داشتند. این حق شماست که چون مردگان بی خطا به نظاره کرمهایی که تن را میخورند بنشینید اما چپ پیوسته در کار و عمل بوده و صد البته هیچ کار و عملی به خطا نبوده و هر تن سالمی هم گاه به عفونتی دچار. چپ جنبشی فراتر از سازمان های سیاسی نماینده آن است. بنابراین شما چه نبود چپ را آرزو بکنید یا نه این چپ موجود است چون نقد وضعیت موجود موجود است و این موجودیت نه در فضای هپروتی که در قالب انسان ها و شکل بندی های سیاسی و اجتماعی آن ها عرضه می شود. به همین ترتیب، ما هم این سخن نابخردانه را تکرار نمی کنیم که : ای راست ما را به خیر تو امیدی نیست شر مرسان. چپ نفی راست به معنای شرایط وارونه موجود است ولاغیر، و البته به لحاظ سیاسی و سازمانی تاریخی انکارناپذیر دارد.
۶۰۹۲٣ - تاریخ انتشار : ۶ اسفند ۱٣۹۲       

    از : زانیار

عنوان : چپ ایران
آقای مبشری عزیز ایکاش مشکل چپ فقط به عملکرد توده و اکثریت در ابتدای فاجعه موسوم به انقلاب ۵۷ خلاصه میشد. لطفا مرقوم بفرمایید چپ چه عملکرد درست و در خدمت منافع ایران و ایرانی در نیم قرن اخیر داشته است: از برداشتن اسلحه علیه حکومت شاه تا همکاری در فاجعه به رهبری خمینی- حمایت از کشتار سران ارتش و قهرمانان نوژه- همکاری در سرکوب مجاهدین با حکومت و حتی موضعگیری در رویدادهای اخیر نظیر مساله هسته ای. چپ عزیز: ما را به خیر تو امید نیست شر مرسان.
۶۰۹۱٣ - تاریخ انتشار : ۶ اسفند ۱٣۹۲       

    از : الف رستمی

عنوان : مشکل چیز دیگری است
آقای مبشری مشکل چیز دیگری است. بسیاری از نیروهای سیاسی و چپ در گذرگاه های مختلف تاریخی کشورشان در دو جبهه رو در روی هم قرار گرفته اند و بعدا با هم همکاری های مثبت و تاثیر گذاری را تجربه کرده اند. نیروهای سیاسی مختلف در کردستان ایران ، عراق ، و سوریه نمونه ها روشنی از این نمونه هاست.
نیروهای سیاسی چپ کشور ما با آن هایی که از ابتدای انقلاب در یک جبهه و رو در روی رژیم برآمده از انقلاب بودند هم همکاری قابل ذکری ندارند. اصلا ما در کشوری زندگی می کنیم که نیروهای سیاسی آن تقریبا همکاری های سازمانیافته کمی با هم دارند و رقابت سیاسی به معنای نابودی یکدیگر نعبیر شده است.
شما هم در پس و پشت این نوشته پر دردتان این تفرقه را یک امر ناگزیر و چاره ناپذیر خطاب کرده اید. هر بار از هر جا ندای اتحاد عمل در بیاید در مقابلش صف آرایی می شود و همین حرف ها گفته می شود. خوب تاریخ را که نمی شود عوض کرد؟ پس در این شرایط چه باید کرد؟ ایا هیچ راه کاری نداریم؟ واقعیت ها هم را ساده کرده اید و تفاوت بین عملیات بسیار گسترده تروریستی نظیر انفجار ها در مرکز حکومتی را با مبارزه سیاسی یکی می گیرید. و اشکال را هم فقط و فقط متوجه اکثریت و حزب توده می کنید. چرا؟ بدنبال نقد برای نزدیکی و اتحادید یا توجیه این همه تفرقه و چند دستگی؟ چرا ما امروز نباید بتوانیم به یک اتحاد چپ ارزنده دست یابیم؟ چون در دوره دیگری - آن هم برای مدتی نه چندان طولانی- در دو جبهه مختلف حضور یافته ایم؟ یا از این سیاست و آن سیاست اشتباه دفاع کرده ایم؟
حزب و سازمان برخلاف تصور بسیاری با این حرف ها نابود نشدند و نمی شوند و در تمام صحنه های سیاسی آینده حضور خواهند داشتند. مبنایی که شما می گذارید یعنی برای همیشه باید این تفرقه را حفظ کرد و ادامه داد؟ حزب و سازمان هر دو به اشکال مختلف سیاست های گذشته خود را مورد نقد قرار داده اند. دیگر مثلا چه باید می کردند؟
درد از از چیز دیگری است. سازمان های سیاسی ما اصلا چیزی به نام همکاری و اتحادهای تاکتیکی و استراتژیک را نمی شناسند. و متاسفانه این الفبای سیاست ورزی است. باید همه را به همکاری دعوت کرد و از گذشته ها درس گرفت. امید که شما هم در دلتان همین احساس بجوشد.
۶۰۹۰۶ - تاریخ انتشار : ۵ اسفند ۱٣۹۲       

    از : ‫البرز

عنوان : چمن جلو خانه همسایه
اگر بپذیریم که فدائیان اکثریت و حزب توده با حمایت خود از ج.ا در مقاطعی، سبب عرق شرم، امروز خانم دانشگری، و بسیاری دیگر از ‫نیروهای چپگرای میهن را فراهم آورده، علاوه براین، به بیان آقای مبشری، آن حمایتها وسایل تفرقه در جنبش چپ را به قسمی مهیا کرده که، «...‫امروز ما نمیتوانیم مانند چپهای ترکیه و.... با هم بنشینیم و به فکر چاره باشیم...»

‫بنابراین اگر فدائیان اکثریت و حزب توده که با سیاست حمایتی خود از ج.ا پایگاه توده ای خود را از دست دادند، باید دیگر جریانات چپ، علاوه بر جذب پایگاه اجتماعی فدائیان اکثریت و حزب توده و نیز جذب دیگر توده های میلیونی ناراضی از ج.ا به سازمانها و احزاب عظیم توده ای فرا می رویدند.

‫اما واقعیات اجتماعی چیز دیگری میگویند، مردم خسته از بی برنامه گی ها و آشفته گی های موجود در، به اصطلاح جبهه چپ ‫سنتی و مدرن، و نیز به امان آمده از پرگویی های وقیحانه نظام ولایت فقیهی و اعمال جنایت بار ایشان در باره اقتصاد و اجتماع، مجرای دیگری برای اعتراضات خود یافتند.

‫آقای مبشری، خانم دانشگری، دوستان معتقد به چپ قدیم، جدید و مدرن، بسیار خوب است، که بدانیم چمن جلو خانه همسایه(چپهای ترکیه و...) سبزتر و زیباتر از چمن جلو خانه ماست. اما تبدیل این موضوع به چکشی برای کوبیدن بر سر خود طبق نص صریح آیات اعظام مارکس، لنین و حتی استالین هم، ممنوع و حرام است.

‫موضوع بحث، علاوه بر «چرا باید به تاریخ جنبش چپ پرداخت»، بیش از هر چیز معطوف به «چه باید کرد» شود، و برای اینکه در یابیم چه باید بکنیم، که دائم عین پاندولی سرگردان دو و یا گاها نقاط مختلفی نباشیم، لازم است، کشف کنیم، نیازهای اساسی جامعه در حال حاضر چیست.
۶۰٨۹۶ - تاریخ انتشار : ۵ اسفند ۱٣۹۲       

    از : نیاوش

عنوان : بر ما نبخشند فتح و شادی
توده‌ را با جنگ صنفی آشنا باید نمود کشمکش را بر سر فقر و غنا باید نمود.
در صف حزب فقیران اغنیا گردند جای این دو صف از هم جدا باید نمود.

به دنبال علل اصلی‌ این نو شرمندگی هستیم، بیایید انرژی شرم را به انرژی انقلاب و تحول تبدیل کنیم. با سپاس از رفیق رقیه، سهراب و تمام رفقایی که واکنش به شرم را در کناره‌گیری معنادار دراز مدت از سازمان اکثریت در شکل سازماندهی شده‌اش یا پیوستن به سازمانهای دیگر چپ انتخاب کردند، و با تشکر از اعضای رفقای فعال فعلی‌ اکثریت که در سازمان ماندند تا دیدگاه چپ سوسیالیستی را در سازمان اکثریت به اکثریت برسانند.

اگر چپ هستیم، هویت ما در دفاع و سازما ندهی مزدگیران زحمتکش است. سوسیالیسم جهانبینی پایه یی سوسیالیست هاست. فاصله گرفتن از هویت و همکاری و دفاع از این و آن نو قدرت ما به دنبال روی می‌کشاند." بر ما نبخشند فتح و شادی ، نه شاه، نه آخوند روحانی، نه دموکراسی وارداتی، نه قهرمان. با دست مزد بگیران گیریم آزادی و عدالت اقتصادی در پیکارهای بی‌ امان.

به شما قول می‌دهم کنار گرفتها از سازمان اکثریت، در این سالها منفعل نبوده‌اند و بلکه حضور فعال و تعیین کننده در میدان دیگر فعالیت‌های فرهنگی‌، اجتماعی و سیاسی داشته‌اند. چه بخواهیم و چه نخواهیم فدائیان از طیف مختلف آن، دیدگاه نظری خود را در واکنش به سیاست و قدرت در این سالها شکل داده‌اند، و مثل همه توضیح و واکنش آنها به سیاست،از دیدگاه لیبرالی ، سوسیال دموکراسی و چپ سوسیالیستی وکمونیستی است. فقط مانده شهامت این که ما از کدام جریان هستیم و خود را در آنها سازماندهی کنیم، اگر هم چنین سازمانهای وجود ندارد، به وجود بیاوریم. این کمترین کاری است برای مردم که بدانند ما که هستیم؟
۶۰٨۹۲ - تاریخ انتشار : ۵ اسفند ۱٣۹۲       

    از : حسین مددی

عنوان : رفیق از خودتان شروع کنید
رفیق مبشری
اهمیت کار رفیق رقیه دانشگری در ان است که مسپولیت فردی خود را پذیرفته است. شما تا چند سال پیش از مدافعان سرسخت اکثریت بودید و اگر کسی می نوشت مشی اکثریت و حزب توده به معنای همکاری با سرکوب علیه گروه های دیگر بوده است و حرف های امروز شما را می زد به او حمله می کردید.
یادم هست یک بار فرج سرکوهی در مقاله ای در باره سکوت روشنفکران در کستار ۶۷ نوشته بود خط اکثریت و حزب توده به معنای همکاری با سرکوب بوده است و شما در مقاله ای در همین سایت اخبار روز او را تهدید کردید که به دادگاه شکایت خواهید کرد. حالا که از کار رفیق دانشگری دفاع می کنید بهتر نیست خودتان هم به شیوه این رفیق مسپولیت فردی خود را بپذیرید و از این که دیگران را به دلیل گفتن حرف هاپی که امروز خودتان می زنید تهدید به دادگاه می کردید عذرخواهی کنید. ما همه باید مسپولیت های فردی خود را بپذیریم. شما درست نوشته اید شرم احساسی انقلابی است اگر همه ما وقتی که خطاهای بزرگ می کنیم شرم کنیم و خطای خود را بپذیریم وگرنه حمله کردن به دیگران کار اسانی است
۶۰٨۹۰ - تاریخ انتشار : ۵ اسفند ۱٣۹۲       

    از : علی جوادی

عنوان : انحراف سیاسی حزب توده و سازمان اکثریت
آقای مبشری عزیز متأسفانه همچون یک فدائی همچنان با قلبی داغ سخن می گوئی نه با مغزی سرد، آنچه لازمه ی سیاست ورزی، سیاست گذاری و سازماندهیست!
فرض را بر صحت کامل گفته های شما می نهم و حزب توده ایران و سازمان فدائیان خلق اکثزیت را ام الفسادان دو قرن اخیر می گیرم و ساده می پرسم:
۱- شما (سهراب مبشری) در درون سازمان اکثریت چه می کنید؟ با چه امیدی همچنان به عضویت در آن ادامه میدهید؟
۲- اگر همه ی اشکال پراکندگی چپ ایران ناشی از این دو جریان است، پس چرا دیگران نمی توانند اتحاد نیم بندی برقرار سازند؟
۳- مگر این کانونهای سیاسی (حزب توده و سازمان اکثریت) کلنگی و پوک نیستند پس چرا شما و همفکران همت نمی کنید آنها را بکوبید (یا رها سازید) و بر خاکستر آن بنای کانونی مستحکم و سترگ بنا نمی نهید؟
۶۰٨٨۹ - تاریخ انتشار : ۵ اسفند ۱٣۹۲       

نظرات قدیمی تر

 
چاپ کن

نظرات (۲٣)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست