سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

انتخابات؛ عروج و افول یک سیاست
۳. فرصتی برای بیدار کردن خیابان

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
نظرات جدیدتر
    از : محسن پ

عنوان : چه خوب که نقشی تاثیرگذار در تحولات ندارید که اگر داشتید جنبشی زنده را سردرگم می کردید!
دوستان اخبار روز شما اراده گرایانه به انشانویسی رو آورده اید. شما بیشتر از کندی تحولات در عذابید (جوابیه اتان به خانم مارال سعید موید این موضوع است) و فکر می کنید با این انشانویسی های نیمه مفهوم و سردرگم کننده راهی نو ارائه می دهید.
از کنار دل نگرانی های مادران داغ دیده و زندانیان سیاسی که بواسطه خطراتی که متوجه کشور هستند خواهان شرکت خاتمی می شوند، براحتی عبور می کنید.
از حضور میلیونی مردم در سال ۸۸ با عنوان خیابان یاد می کنید، بدون توجه به اینکه آن حضور میلیونی بواسطه پیگیری رهبران اصلاح طلب جنبش و قدرت سازمندهی تشکل های اصلاح طلب شکل گرفت. اصلاح طلبان از مرزبندی خودی و غیر خودی عبور کردند اما شما این مهم را بروی خود نمی آورید، چون شما هنوز بین اصلاح طلبان موثر در جامعه و اپوزیسیون عجولی که شما تعدادی از آن باشید مرزبندی می کنید.
اصلاح طلبان مجاز نیستند دلیل شکست خود را سرکوب بنامند. (البته تا بحال کسی از اصلاح طلبان از شکست جنبش سخن نگفته، مگر اینکه ادعای راست حاکم برای شما حجت باشد. جناحی که با حماقت هایش در سال ۸۸ خود را به این وضعیت نابودکننده دچار کرد). اما اگر کسی از شما بپرسد که خب چرا شما مردم را در خیابان نگاه نداشتید، البته خودرا مجاز می دانید که سرکوب حکومتی را به رخ پرسش کننده بکشید.
دوستان در سال ۸۸ که جنبشی میلیونی همت کرده بود که کاندیدای بیت رهبری را به زیر بکشد، شما در همزبانی کامل با برخی راست ها آگاهانه یا ناآگاهانه سعی در شبهه افکنی پیرامون نقش موسوی در کشتار جنایتکارانه سال ۶۷ و از این قبیل مسائل بودید. شما حوصله گذاشتن وقت برای درکی دقیق تر از ساختار حاکم در ایران نداشته و ندارید. تفاوت های امثال عبدالله نوری با آیت الله خوشوقت و یا مصباح و غیره و نقش آنها در گذشته و حال نظام حاکم برای شما اهمیتی ندارد. راه راحت را بر می گزینید و یک کل را در نظر می گیرید که تنها در جزئیات با هم فرق دارند که بهتر است همه با هم بروند یا اگر واقعا راست می گویند به خیل ما براندازان حرفه ای بپیوندند و مقالات آتشین بنویسند. چنین خطی طبیعی است که نه تنها راه به جایی نمی برد که حتی بمرور زمان معدود گوشهای شنوایی را که داشته هم از دست می دهد. به محفلی تبدیل می شود که همه به هم آفرین می گویند یا با هم بحث برای بحث راه می اندازند. می شود آن محفل را به پاساژی تشبیه کرد که هر کس غرفه ای در آن براه انداخته و قصد فروش جنسی را دارد. و وقتی جنس رو دستشان ماند دچار یاس مزمن می شوند. دست آخر هم می پرسند مردم ما چرا بعد از صد سال به دمکراسی نرسیده اند؟
راه حلی قابل فهم و شدنی ارائه نمی شود، تنها با انشا نویسی های سردرگم کننده البته با استفاده از واژگان من درآوردی اما دهان پرکن، در نهایت انفعال را تبلیغ می کنند.
سنگ بزرگ (اگر بتوان به آنچه می خواهند لقب سنگ داد) علامت نزدن است.
۵٣۴٣۷ - تاریخ انتشار : ۲٨ فروردين ۱٣۹۲       

    از : جنبش شکست نخوردگان

عنوان : رفسنجانی اعتراف کرد که کار این رژیم از اصلاحات گذشته است.
در حالیکه رفسنجانی اعلام کرده است که بدلیل عدم اعتماد رهبر(پدر خوانده) کاندید نمیشود و با این حرف خود عملا گفته است که کار این رژیم از اصلاحات گذشته ، عده ای از این باند هنوز پشتیبانی می کنند و خیال می کنند که اینها حماقت ۸۸ را دوباره تکرار می کنند. به همین دلیل بر خلاف دیدگاه شما، در درگیری مافیا، باندی که کنار گذاشته شد، فقط بایستی کلاهش رانگه دارد تا کشته نشود اگر نه بازگشتش به قدرت امکان ناپذیر است چون سر باند مقابل را می برد. به همین دلیل نیز مردم بدرستی متوجه شده اند که تاریخ مصرف اصلاح طلبان برای اینکه سو استفاده کنند و به خیابان بریزند ، کذشته است. حالا بایستی منتظر ماند و دید که باند ا.ن. درگیریش به کجا می کشد وآیا مردم فرصت سواستفاده دارند یا نه. بنابراین به خام خیالانی که بفکر اصلاح این رژیم هستند و مدت سی و چند سال است که نعلینهای آخوندها را جلو پایشان جفت کرده و از آخوند کفش دار در مقابل نعلین دار حمایت می کنند، بایستی گفت: به سخنان رفسنجانی گوش کنید. ستون فقرات رژیم اعلام کرده است که کار این رژیم از اصلاحات گذشته است. بایستی منتظر سونامی های بزرگتری بود.
۵٣۴٣۵ - تاریخ انتشار : ۲٨ فروردين ۱٣۹۲       

    از : محمد علی اصفهانی

عنوان : دو حاشیه بر متن
تحلیل مسئولانه یی است که چپ و راست قضیه را رعایت کرده است. و کاش خاتمی که همچنان که در این مقاله آمده است، حضورش هنوز هم ـ بالقوه ـ قادر است که تحرکی به وجود آورد، می توانست یا بتواند از درون خویش برآید!
نه همچون خاتمی دماوند، که همچون خاتمی دوران انتخابات سال هفتاد و شش. اما در مختصات کاملاً تکامل یافته ی دوران شر و شور انتخاباتی هشتاد و هشت موسوی و کروبی.
و این البته، شرایطی دارد که ظاهراً فراهم نیست؛ ولی شاید تا حدودی فراهم آوردنی باشد. البته فقط شاید.

دو نکته ی بسیار مهم در این تحلیل عبارتند از:
ـ حضور جنبش سبز به عنوان بزرگترین تضمین «واقعاً موجود» جلوگیری از سوریه یی شدن ایران.
ـ از دست ندادن فاصله ی موجود باقی مانده تا تاریخ ۱۷ اردیبهشت و پنج روز بعد از آن، که زمان ثبت نام کاندیدا هاست، در صورتی که خاتمی (فرضاً ـ اگرچه دریغا!) شکل ورود تهاجمی را انتخاب کرده باشد.

بر این دو نکته ی مهم، دو حاشیه باید نوشت:
حاشیه ی اول:
درست به همین دلیل که بقا و رشد و ارتقای کیفی جنبش سبز می تواند مانع سوریه یی شدن ایران شود، باید با وجود هر زاویه یی که با بعضی اجزای این کل داشته باشیم، قدرش را بدانیم و مورد حمایت فعال و همه جانبه قرارش دهیم.

این جنبش، دو دشمن دارد که هر دو در نقطه ی دشمنی با آن، مثل بسیاری از موارد مشابه و غیر مشابه، به یکدیگر می رسند و یار و یاور یکدیگر می شوند و در خدمت یکدیگر قرار می گیرند:
ـ خامنه ای و باند و باند هایی که او را در پناه خود گرفته اند،
ـ به خدمت جنگ افروزان جهانی درآمدگان، یعنی به طور خاص رهبر و رهبری سازمان مجاهدین، که تنها امکان آزمودن شانس خود را، در شکست خوردن این جنبش، و به کار گرفته شدن خود به عنوان عوامل بومی کسانی که جنگ داخلی سوریه را بر پا کرده اند می بینند. از پادشاه سخاوتمند عربستان سعودی و امیر قطر و شیوخ مرتجع خلیج فارس، تا بزرگتر های این ها در آمریکا، و برنامه ریزان طرح «خاورمیانه ی بزرگ».

۲ ـ حضور یا عدم حضور خاتمی در انتخابات را سیاه و سفید نبینیم، و با او و آن دسته از اصلاح طلبان که دل در گرو جنبش سبز دارند و از زرد شدن در فصل بهار می گریزند، با زبان خوب و خوش، و نه با زبان کین توزانه و زخم زننده، به این تفهیم و تفاهم احتمالی برسیم که اگر می خواهید (یا می توانید) کاری کنید، «مجال، بی رحمانه اندک است». وگرنه همان به که این فکر را از سر به در کنید و حرمت خویش را و جنبش سبز را نگاه دارید.
۵٣۴۲۷ - تاریخ انتشار : ۲٨ فروردين ۱٣۹۲       

    از : peerooz

عنوان : «خیابان» و " جنبش های مردمی "
چار کس را داد مردی یک درم - آن یکی گفت این بانگوری دهم
آن یکی دیگر عرب بد گفت لا - من عنب خواهم نه انگور ای دغا
آن یکی ترکی بد و گفت این بنم - من نمی‌خواهم عنب , خواهم ازم
آن یکی رومی بگفت این قیل را - ترک کن خواهیم استافیل را
مولوی

بعنوان جمله معترضه ، در این روزگار که از هر مرام و مسلکی ده ها ایسم و ایست منشق شده ، کلمات معانی خود را از دست داده اند و این حقیر معتقد است که در اول و یا آخر هر نوشته و یا گفته منظور از کلمات باید بروشنی بیان گردد.

خوشبختانه در این سلسله مقالات با ایسم ها سرو کار نداریم ولی هضم جمله
" منظور این یادداشت از «خیابان» در حالت عام خود، جنبش های مردمی مستقل و بیرون از حکومت است " برای بنده قدری مشکل است.

درک من اینست که منظور از " منظور این یادداشت از «خیابان» در حالت عام خود،[همان مردم ] مستقل و بیرون از حکومت " بوده است. و این " خیابان " یعنی
" همان مردم مستقل و بیرون از حکومت " میتواند " جنبش های مردمی " داشته باشد.

و منظور از این " جنبش های مردمی " باید روشن گردد که شرکت در انتخابات است و یا داد و فریاد و آتش زدن تایرها و یا حمله و تخریب مغازه ها و یا شورش مسلح و یا جنگ رسمی با دولت .

و یا منظور از " خیابان " همان تجمعات یکی دو روزه پس از انتخابات ۸۸ و موسوم به جنش سبز بوده است؟ اگر چنین است چرا به انگور ، انگور نمیگویم که همه بفهمیم؟ از ملا نقطی بودن خود عذر میخواهم.
۵٣۴۲۶ - تاریخ انتشار : ۲٨ فروردين ۱٣۹۲       

  

 
چاپ کن

نظرات (۱۴)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست