سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

ما شرمگینیم!
یک و نیم قرن سرکوب و سکوت کافیست!

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
نظرات جدیدتر
    از : سهراب زنده از تهران

عنوان : پاسخی به فرزاد اساسی
گر چه نوشته ی شما به نوعی از خود تعریف کردن می ماند و خود ارضایی. اما به احتمال یک در صد هم اگر شما خودت باشی باید بعرضت برسانم که واژه ی بیشرم که به من و ما مگر یکنفر که آنها را صهیونیست نامیده حتا یک نفر نیست که سبعیت اسلام ناب در حق بهاییان را نادیده بگیرد. تنها ایراد بر نوع نوشتن این خانم و یا این آقا ی نویسنده است که باید تنها با تلفن از این و آن اجازه ی گذاشتن نام انها را به عنوان امضاء کننده در خواست کرده باشد. بهاییان در تهران و یزد و کرج و اصفهان و شیراز و بوشهر و خلاصه تمامی شهرهای ایران ذبح اسلامی شده اند و در میان ایرانیان با خرد و خوش انصاف جایگاه ویژه ای دارند. بهاییان در تاریخ فردای ما نیز از جایگاه انسانی خود برخوردار خواهند شد. به همه ی این دلایل بهاییان سزاوار توماری بس سنگین و محکم و مدلل و انسانی بودند. و نه این نوشته ی من در آوردی نا موزن و غیر مدلل و غیر مستند و حتا غیر واقع. تنها واقعیت این نوشته این است که بهاییان از حقوق انسانی و ایرانی خود بهرمند نبودند. والبته از این مقوله نیز استفاده ای ابزاری شده است. من در این جا از تساهل و آزادی این سایت سپاسگزار هستم.
۶۹۹۷ - تاریخ انتشار : ۱۷ بهمن ۱٣٨۷       

    از : farzad asasi

عنوان : پاسخی به فرزانگان
بیش از یک قرن و نیم منتظر بودم
منتظر بودم اما مطمئن!
می دانستم که زمان آن فرا خواهد رسید.
می دانستم ! روزی قلبهای شما از اندوه من به درد خواهد آمد و قلم هایتان
به حرکت می آید
و چشمانتان ، اشکی بر شعله‌های این بیداد می ریزد.
اگرچه ناباورانه!
که چرا چشمی نمی‌بیند و گوشی نمی‌شنود،
اما منتظر ماندم.
بیش ازیک قرن ونیم منتظرماندم و می‌دانستم که زخم‌های این تازیانه‌ها ، آخر قلب هم‌وطنی را به درد خواهد آورد و صدای اعتراضی را بلند خواهد کرد.
می دانستم که از جمع پیشروان این آب و خاک ، فرزانگانی ، صداقت جویبار را می‌فهمند، اگرچه نابخردان راه بر‌آن ببندند .
میدانستم ، شجاعت نمرده است ، اگرچه بی‌شرمان غبار ترس به رویش بپاشند.
امروز من شادم !
اگر چه زخم‌های کهنه‌ام هنوز خونین است اما شادم !
امروز ایران بخاطر همدردیتان با ما ، سربلند است
از شما سپاسگزارم
۶۹۹۶ - تاریخ انتشار : ۱۷ بهمن ۱٣٨۷       

    از : سهراب زنده از تهران

عنوان : ایکاش
ای کاش این آقایان و خانمها دیگران را هم خبر می کردند، مشورت می کردند. که کار به این اهمیت را انحصاری نکنند. و کارشان بوی این جمله ی معروف نزد ایرانی ها را ندهد که ـ من ، یا ما اولین کس و کسانی بودیم که چنین کردیم. این کار و با نوع نوشتنش یک نوع عصبیت درش هست که آنرا از پختگی بدور می کند. مسئله ی دیگر این است که ایکاش یک نفر این نوشته را امضاء کرده بود چون نوشته ای با این درجه از پختگی بیشتر به کاری فردی می ماند تا جمعی. اگر ما واژه ی « ما» را بر داریم و « من» جایش بگذاریم اوضاع بهتر می شود. این نوشته همسان نوشته های دیگری ست که همین خانمها و آقایان بصورت فردی می نویسند. بنظر می رسد که ننوشتن و لوث نکردن یک سوژه و صبر کردن و نضج آن و همدست و همداستان پیدا کردن و خصوصا چند روشنفکر طراز اول در میان داشتن و دقت در ادبیات آن بهتر است تا نوشتن تعجیلی و گفتن اینکه « بنده هم هستم». بنا بر این بهاییان پیوسته و دسته دسته در ایران کشته شده و می شوند و اموالشان ضبط می گردد و به زن و دخترانشان گاهی تجاوز هم شده است. ولی ایکاش این دوستان و اجدادشان که بیشتر از صد سال صبر کرده اند اندکی هم در نوع نوشتا و استحکام آن تدبیر و تحقیق و کنجکاوی و استفهام و استخبار بخرج می دادند. کسی اولین نوشته ی این نظرات را بهترین نوشته دانسته. من نیز بنوبه ی خود این نوشته را مختصر و مفید و نغز میدانم. گویا آن دختر خبر نگار بندر عباسی بنام فروتن (؟) که آن نوشته ی معروف را که طبق آن اسلام « بیماری ایدزی ست که از پیامبر به امامان و از امامان به آخوندان و از آنها به پاسداران و بسیجیان و از همه ی اینها به مردم سرایت کرده ... و معالجه ی این بیماری حتا از ایدز اصلی هم مشکل تر است و...»
حق داشته است. همه ی این این دیگر کشی از اسلام ناب محمد است.
۶۹۹۰ - تاریخ انتشار : ۱۷ بهمن ۱٣٨۷       

    از : ذبیح الله نقاشیان

عنوان : خوشحالی از بیداری فرهیختگان ایران
نمردیم و دیدیم که طلایه آن روز رسید که فرهیختگان ایران عزیزمان سهم گناه روشنفکران را در ظلمهای بیکران بر بهائیان تشخیص دادند. قدیمها هر کسی میگفت دیگران کردند ما که نکردیم. امروز میبینیم که سکوت ما هم سهمی در ریشه دار شدن این ظلمها داشت. ظلمهائی که رشد سرطانی آن گریبان همه را گرفته است. ولی وقتی درد شناخته شد امید درمان هم هست. امروز مردم ایران سعدی و حافظ را میشناسند. ولی اکثریت آنان بها الله را نمیشناسد. از نظر من این شاخصه ی آزادی اندیشه و وجدان در ایران خواهد بود. آری من هم امیدوار شدم که رویاهای ایرانیان هم مثل رویای مارتین لوتر کینگ بر آورده خواهد شد. آری آینده ی ایران درخشان است.
درود به همه ی شجاعان ایران.
۶۹٨۹ - تاریخ انتشار : ۱۷ بهمن ۱٣٨۷       

    از : ه اسدی سوادکوهی

عنوان : هم‌میهن خود را تنها نگذاریم
سپاس

این اقدام در درجه نخست یک عمل اخلاقی‌ بود و آنها که در دموکراسی اروپا یا آمریکا تربیت شدند یا زندگی‌ میکنند میدانند که چنین برخوردی ارج گذاشته میشود. برای همدلی، اینکه ما از این به بعد همه باید با بیداری بیشتر همراه باشیم و هم‌میهن خود را تنها نگذاریم. به نظر میاد برخی‌ که نظر دادند با مخالفت خود ثابت کردند که این اقدام بسیار ضروری بود.
۶۹٨٨ - تاریخ انتشار : ۱۷ بهمن ۱٣٨۷       

    از : Juybaar

عنوان : To all the perpetual naggers
Unfortunately, every time a group of us try to do something, the naggers, the all-knowing ones, the do nothing ones appear and try to say something so that for the sake of just saying something.

“Ensan-e Irani” means someone who is an “Ensan” and who is “Irani.” What part of it you don’t understand? It doesn’t mean that if you are against the content of this letter, you are not an “Ensan” and/or you are not “Irani.” It only means you are an “Ensan-e Irani” who doesn’t agree with this letter. Plus, main motivation behind this letter, I think, is not the ۲۰,۰۰۰ who were killed centuries ago (and I must add that those were actually Babis who did use violence themselves). The main point of this letter is the suffering of Bahais NOW. Don’t you read the news?

You must have experienced the misery that Bahais experience in Iran to appreciate this letter. If your both grandfather’s grave were destroyed by this regime along with other members of your family, if ۴ members of your family were executed by the this regime, if your father was dismissed from his job without pay, if your children were ridiculed in school and/or taken to prison for no reason, if…only then you would have appreciated this letter.

Thank you again to all the signatories.

Payandeh Iran
۶۹٨۶ - تاریخ انتشار : ۱۷ بهمن ۱٣٨۷       

    از : دیدار باشد

عنوان : فیلم را .............
این فیلم را ببینید و یک ساعت بخندید

http://irannegah.com/Video.aspx?id=۱۰۳۸
۶۹٨٣ - تاریخ انتشار : ۱۶ بهمن ۱٣٨۷       

    از : رمضانی

عنوان : نظر بر نظر
فکر می کردم ذهن اکثریت بزرگ ما ایرانی ها تراوشی جز تهییج و هیستری در خود ذخیره ندارد. اما با خواندن اولین نظر از ۹ نظر امیدوارشدم که هنوز کسانی هستند که زنده بودن و زندگی واژه ها در ذهن انسان را می شناسند و ننه من غریبم بازی و خودنمایی را درپشت حرف های احساساتی اما بی مغز می بینند. با حرف های این نظردهندن موافقم.
۶۹٨۱ - تاریخ انتشار : ۱۶ بهمن ۱٣٨۷       

    از : نظر

عنوان : هدف چیست؟
این بیانیه با یک سری احکام مطلق، بی اساس و حتا ارتجاعی نوشته شده و سعی می کند مرزکشی و مفاهیمی بی پایه را به مخاطبان القا کند. "انسان ایرانی" یعنی چه؟ شما لطفا بفرمایید که "انسانهای غیر ایرانی" چه کسانی هستند؟ یعنی هر کسی که با این زبان و احکام شما کنار نیاید می شود "انسان غیرایرانی" ؟ تا حالا شنیده اید کسی بگوید "انسان آمریکایی"، "انسان فرانسوی"، "انسان سوئیسی"؟ چرا، فقط فاشیستها بودند که انسانها را اینطوری تقسیم بندی می کردند، هیتلر هم از "انسان آلمانی" حرف می زد. جالب است که این بیانیه در مورد بهائیت است که پیروانش آن را دینی جهانی تعریف می کنند و خواهان یک حکومت جهانی هستند.
هدف بیانیه بیشتر از آنکه دفاع از حقوق انسانی بهائیان باشد، مرزکشی و تصفیه حساب سیاسی با "گناهکاران" و "بیشرمان" "غیر ایرانی" است. هر کسی که تو این فضا باشد این را از لحن بیانیه می فهمد.

از نظر تاریخی هم به چیزهایی اشاره شده که درست نیست. مثلا نقش پیشروی جنبش بابیه بسیار مورد توجه روشنفکران در ایران قرار گرفته و درباره ی آن کتابها و مقاله ها نوشته شده، نقش قره العین در تاریخ جنبش زنان، شعر و ادبیات همیشه مورد توجه بوده و الهام بخش بسیاری از مبارزان و زنان آزاده بوده است. در زمینه ی حقوق بشر هم بارها و بارها از حقوق بهائیان یاد شده و از آنها دفاع شده، کسانی که روی ادبیات زندان کار کرده اند، کشتار ۶۷ را مستند کردند، از اعدام بهائیان گزارش دادند. ناصر مهاجر، منیر برادران و دیگران با امضای بسیاری از آزادیخواهان اعم از چپ و گرایشهای دیگر...

اما بیانیه آمده یک تز دیگر را به عنوان حکم مسلم تاریخی عنوان کرده، اینکه بهائیت به لحاظ تاریخی و اجتماعی همان جنبش بابیه است یا ادامه ی همان است یک بحث تاریخی، سیاسی است. نظرات مختلف است اما بیانیه آمده و تلویحا این دو را یکی دانسته، یعنی بجای اینکه بیاید از حقوق بهائیان دفاع کند و از حقوق انسانی اقلیتهای مذهبی دفاع کند، یک پیش فرضی را که مورد مناقشه است، مسلم دانسته، این را گذاشته شرط دفاع از حقوق انسانی بهائیان تا از پیش با عده ای که نظر دیگری دارند، مرز بندی کند و به طور غیر مستقیم به آنها انگ بزند.

مسئله دیگر این است که بهائیان همیشه در ایران مورد سرکوب سیاسی و حقوقی نبودند، در زمان پهلوی آنها مورد حمایت بودند. حتا شماری از بهائیان از نزدیکان دستگاه شاه بودند. پس این هم یک نکته نادرست است که در بیانیه آمده، ما برای اینکه از حقوق انسانی بهائیان دفاع کنیم، لازم نیست بیایم تاریخ را مبهم و وارونه کنیم.

اما چیز دیگری که این بیانیه نگفته این است که همه ی اقلیتهای مذهبی در ایران همواره در فرهنگ عوام با تبلیغات روحانیت شیعه مذهب مورد توهین و تحقیر قرار می گرفتند. در کنار تحقیر بهائیان باید به تحقیر سنی ها در ایران اشاره می شد. جشن "عمر کشی" و "عمر سوزان" یادمان نرفته، کردها و بلوچ ها در ایران به خاطر سنی بودن هم زیر فشار و سرکوب بودند و هستند.

پس نویسندگان این بیانیه ها باید بگویند که هدفشان چیست؟ دفاع از حقوق انسانی همه ی انسانها در ایران، یا تصفیه حساب سیاسی و انگ زدن؟
۶۹٨۰ - تاریخ انتشار : ۱۶ بهمن ۱٣٨۷       

    از : Juybaar

عنوان : Thank you
Dear Signatories

Although it is a long overdue public reaction from our intellectual community, I strongly welcome this. Hail to the signatories for acknowledging publically the atrocities suffered by the Iranian Bahai community.

A very big thank you

Payandeh Iran
۶۹۷۹ - تاریخ انتشار : ۱۶ بهمن ۱٣٨۷       

نظرات قدیمی تر

 
چاپ کن

نظرات (۲۵)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست