سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

هستی خود و ایران مان در گرو نابودی کامل دین دولتی - بهنام چنگائی



اخبار روز: www.iran-chabar.de
پنج‌شنبه  ۹ خرداد ۱٣۹٨ -  ٣۰ می ۲۰۱۹


بندبازی چندش انگیز آقای مظهر اسلام شیعی "خامنه ای" با غده ی چرکین فاشیسمِ سرمایه سالاری"ترامپ" چندی ست با ده ها اگر و مگر ادامه دارد و همچنان جان و مال کارگران و توده های بجان آمده ما را پیگیر به گرداب های تباهی و گرسنگی جانکاه روزانه کشانده و می کشاند. از دید آگاهان تاریخی ـ مردمی، چهره پلید امپریالیسم آمریکا دیری ست برای جهانیان سرکوب و تاراجشده رسواست. ولی شناخت و تصفیه حساب پیرامون این رژیم مذهبی فاسد، با دینمداران کلاهبردار خداپناه چطور؟ درین چالش از یکسو وابستگان راست در صف ترامپند، و در دیگرسو جریان های دمکرات، چپ و کمونیست دل نگران زندگی امروز و آتی مردمی ـ کارگری می باشد که علیه این بازی مرگبارند. گروه نخست از جنون و جنگ احتمالی ترامپی سرمست و چشم براه شبیخون میلیتاریسم قدر او در ایران هستند؛ و بخش مردمسالار نیز از هر امکانی می خواهد بهره برد تا مردم بیدادرس و کارگران بیکار و گرسنه را هرچه بیشتر بیدار و خود آنان را وارد میدان دادخواهی مستقل کند پیش از آنکه خوراک آز این جهانخوار و فناتیسم شوند.

سال های فسادها، جنگ و دشمنی افکنی های مذهبی و بازتاب های مالیخولیائی آخوندی برای یافتن و ساختن بهشت خویش در روی زمین، با به باد دادن دار و ندارمان توسط مافیاها و باندهای تبهکاران، ماجراجویان و خودکامگان مذهبی ادامه دارد. بی گمان ما در پایان خط خودکامگی مذهبی و بر گرده ی گردنه ای از پرتگاه برد و باخت یکپارچه هستی خود و رژیم رسیده ایم که اینک بیش از ۵۵ میلیون انسان کارمزد را دچار گرسنگی همیشگی، بیکاری میلیونی و بی فردائی در این بساط ملامحور ساخته است. از کوچکترین ده کورها تا بزرگترین شهرها همه روزه فریادهای دادخواهی از یکسو، سرکوب خشن از دیگرسو غوغامی کند و همگی معترضان و بپاخاستگان، دشمن زندگی خود و تباه کنده ی سرمایه های کشور را دین دولتی دانسته و بقای هستی خود و کشور را در گرو نابودی بی کم و کاست این مذهب دولتی می دانند.

به گفته ‌های مشاور رسانه ای قالیباف، مجید حسینی در نمایشگاه کتاب امسال نگاهی بیندازیم که می گوید: جامعه‌ای که ۲۵ میلیون (نه ۵۵ میلیون) گرسنه در آن هست، تو می‌گویی (رژیم) بیا کار فرهنگی کن، و کتاب بخوان؟ آنهم جامعه‌ای که زیرساخت اقتصادی آنرا از بیخ و بن زده‌اند. وی می گوید نه نمی شود! زیراکه در این ساختار، فرهنگ بی‌ معناست. بگذریم از اینکه مگر زیرساخت اقتصادی را چه کسانی زده اند! غیر از رهبر، او و دیگران هموند؟ زیرساخت اقتصادی و داشتن شفافیت مالی و برخورد کردن با چپاول و فسادهای بی کران رهبر تا زیرترین گرانندگان در یک نظام دینی سرتاپا فاسد، هرگز امکان پذیر نبوده و نیست. پاسخ رد به ده دستگاه و ارگان دولتی به درخواست اعلام میزان حقوق مدیران، یکی از کوچکترین آن مخفی کاری هاست. خلاصه ی از فاکت روزنامه شرق!

رویترز: بندبازی ولی فقیه مطلق با ترامپ راسیست، موجب بفروش نرفتن و ذخیره نفت ایران در خشکی و دریا شده و بدون مشتری روی دست رهبرِ کارگردوست مانده است. آمارهای موسسه کایروس نشان می دهد، ایران ۴۶.۱ میلیون بشکه نفت خام خود را در خشکی دپو کرده که بالاترین رقم از اواسط ماه ژانویه تاکنون بوده است. و چرا؟ همچنین آمارهای موسسه مارین ترافیک نشان می دهد که ۱۶ تانکر ایرانی حدود ۲۰ میلیون بشکه نفت کشور را تلنبار کرده و ۱۰ فروند از این تانکرها که حدود ۱۱ میلیون بشکه نفت را در خود جای داده، مدت ۴ هفته که "حالا ۶ هفته" شده است که حرکتی نداشته اند مگر با قاچاق نفت زبونانه توسط تریلی ها. اینک بازتاب این خودرأیی و پاسخ ندادن به نان زن و بچه ی کارگران و مردم کارمزد که زندگی شان در گرو فروش نفت است چیست؟

پرسیدنی ست! آیا ما هنوز نباید و لازم نیست، و یا نمی ‌توانیم چنین ساختاری را که تاکنون بخوبی دیده و با پوست و استخوان مصیبت هایش را می شناسیم، رژیمی که او بر فسادهای فراوان عصر شاهان دامن زده، بیش از پیش دوران پهلوی ها خودرأی بوده و پیوسته جز برده پروری کارگران کاری نکرده است، نباید او را با این پرونده های خونین و سیاه اش وادار به سرفروآوری در برابر خواست نان آوران بیکار خود کنیم! و برحسب این ویرانگری های کهکشانی دین دولتی، یکبار و برای همیشه و اجتناب ناپذیر و دلگرم بساط تبهکارش را نابودسازیم؟ البته بی آنکه در برابر وابستگی عمیق مذهبی خویش که همیشه گمراه کننده ی ما بوده، و شگفتا یاور خودمگان گشته، احساس گناه نکنیم؛ آنهم گناهی که سبب شود یک رژیم فاسد و "کاست ملائی" را سرنگون کند؟! بی گمان منافع اجتماعی ـ طبقاتی بربادرفته ی کارگران و توده های بی پناه و جان بلب این اجازه را می دهد و ما باید تنها و تنها در همین راه رهائی و استقلال طبقاتی خود کوشا و مستقل باشیم و هموندتر شویم تا دلبستگان به پشتیبانی آمپریالیسم آمریکا به توان اجتماعی طبقاتی ما پی برده و به رهبری ساختار سیاسی کارگری آتی ایمان بیاورند.

این رژیم تا بوده و هنوزهست نگذاشته کارگران و مردم مزدبگیر در اقتصاد و سیاست پنهانی که در چنبره ی ملاهاست وارد میدان آگاهی، دخالت و شناخت از چند و چون های حکومت دینی شده و کارکرد باندها و مافیاهای نظام مفتخور و چند چهره را به زیر پرسش چرائی ها بکشانند؛ همچنانکه نئولیبرالیسم جهانی نیز چنین می‌خواهد: دور گذاردن کارمزدان از بازخواست های اقتصاد سرمایه سالاری انگل مذهبی ولائی، به همه گیر شدن و گستردگی شگرف غارت های میلیاردی فراروئیده، و رواج بازار سیاست آخوندی در قالب "حکومت خدا" به نادیده شدنی تر انبوه فسادها از چشم توده های کارمزد انجامیده است. بویژه آنگاه که در روابط دیپلماتیک پنهانی، قوانین دینی و اصول مذهب حکومتی که مانع آگاهی ها از پس و پشت پرده ی سیاست خودی های سرکرده نظام بوده و همچنان مانده است. از همینرو ناگزیر چاره ای نیست مگر این خودکامگی جدا از مردم کارورز سرنگون شود.

همینک و با کنارفتن امپریالیسم آمریکا از برجام، فروش قاچاق نفت به زیر ۵۰۰ هزار بشکه در روز رسیده است و با شروع تازه ای از تحریم ‌های آتی، دولت کلیددار مجبور خواهدشد بودجه سال ۹٨ را بر پایه ی فروش همین ۵۰۰ هزار بشکه سرهم کند و بازتاب آن یعنی نبود بیشتر نان، پیاز و شکر، خرید گوشت یخ زده که جزو رویاهاست و برای بیش از نیمی از شهروندان تنگدست دست یافتنی نیست. جای گمان ذهنی و بی هوده ندارد که با گسترش تحریم ها و دامنه ی رکود اقتصادی درآمدهای دیگر و دریافت مالیات رژیم چندان تکیه گاهی نخواهندبود. ازینرو دولت روحانی نخواهندتوانست حقوق کارمندان و یارانه‌ها را بموقع بپردازد و ناگزیر به چاپ بی پشتوانه ‌ی پول شده و به جهش قیمت ها و بویژه دلار بیش از پیش دامن خواهدزد. با چنین سرانجامی، فرجام مردم جز خیزش و ایستادگی در برابر زورها، نارسائی ها و ناگوارائی ها نیست. شعله های سوزان آن می تواند با تابستان چشمگیرتراز همیشه شود.
در مقاله ی پیشین نوشتم یورش امپریالیسم آمریکا به ایران نه در دستور کار آمریکاست و نه بسودش. زیرا ثبات سرمایه نه در منطقه که در پهنه ی جهان شکننده تر شده و خواهدشد از دیگر سو، ماجراجوئی های ولائی بسود فروش جنگ افزارهای مرگبار این ژندارم جهانی انجامیده و عملا هم افزوده است؛ بنابرین تداوم کجدار و نریز این دو بسود هردو سوست تا مگر یا سازش برد برد شود و یا امکان آلترناتیو مورد دلخواه ترامپیسم از دل راست وابسته و میانه ی دستبوس او مهیاشود. این دو ( سرمایه و دین) به گواه تاریخ و در طول آن همیشه هموند هم بوده و برای یکدیگر چاه نابودگر نساخته و نمی سازند؛ فریب لشگرکشی ترامپ را نخوریم. بنابرین، اپوزیسیون رنگین کم و بیش گرانندگان رژیم را می شناسد و همچنین استعداد نرمش قهرمانانه خمینی ـ خامنه ای را هم؛ و می دانند چنانچه روزی از روزها مرگ و پایان حکومت آخوندی فرارسد، و آنان ناگزیرشوند به تصمیمگیری روشن در برابر مرگ یا سرسپردگی به امپریالیسم، آنها آیه ای برای این وصلت تازه خواهندآورد؛ شک نکنید؛ آنها راه دوم را برخواهندگزید. هموندان سلفی ترامپ در منطقه از موشک پرانی رژیم مسرورند و یک پیمان نظامی علیه آن ساخته اند که مورد پشتیبانی ترامپ هست و موئی هم از درز این همکاری شان نمی گذرد. در اینجا هم خیال آنهای سنی راحت راحت است و هم سرکردگی و امکان دخالت نظامی امپریالیسم در خاورمیانه بهتر جای پای دوباره یافته است.
ترامپ و سرمایه سالاری وابسته داخلی ایران و جهانی بیشتر به این امید نشسته اند که از خیزش و خروش پیشاروی کارگران و مردم بجان آمده ایران علیه حکومت و بسود اهداف منطقه ای خویش بهره برند. پرسیدن ست! آیا منهای سران قاچاقچی و گردن کلفت سپاه پاسداران که مدافع بی کم و کاست ولایت اند، بخش دیگر افسران پائینی، ناراضی و مردمی که بدنه آن باشند می تواند یاور نظام باشد و بمانند و به رودرروئی با مردم تن دهند؟ به باورمن در صورت خیزش کارگری توده ای این بدنه کلان همراه ما خواهندبود تا مگر شرایط دخالت مستقیم نظامی آمپریالیسم آمریکا میسرنشود! ما نباید و به هیچوجه نمی خواهیم امر سرنگونی رژیم را بدست دسیسه های وابستگان به این قدر قلدر جهانی و غارتگر بسپاریم؛ زیراکه تاریخ تکرارخواهدشد. هرگونه میانجیگری سیاسی ـ اقتصادی این سمبول قهربارِ جهانی بی پاداش آنی و آتی ممکن نبوده و نیست. همزمان ما نباید بدنه سپاه و ارتش را با روش های بی هوده بسوی رژیم هول دهیم؛ زیرا وضع خود آنها بهتر از مای کلان کارمزد نیست.
البته گروهی برین باورند که ترامپ بدنبال زمینه سازی زورکی برای فراهم کردن سازش دوسویه و یافتن اهرم گفتمان با رژیم نیست بویژه که ترامپ گفته ایران با همین سران می تواند کشوری مقتدر و موفق باشد. ولی آنها هرگز نگفته و نمی گویند از کجای این روند به این نتیجه ی برجسته رسیده اند! و تازه از کجا معلوم که آنها تاکنون بارهای بار گفت و شنود مخفی بیاری دوستان شان نداشته و سپس به بی اثر بودن آن پی نبرده است؟ همچنین باورم برین است که زمینه متلاشی شدن رژیم آخوندی زمانی بهتر و توسط اراده طبقاتی ـ سراسری به پیش برده خواهدشد که کمتر نگرش های گمراه کننده ملی و مذهبی در چشم انداز مبارزه طبقاتی اجتماعی شاخ و برگ های فریبنده ناسیونالیستی و واپسگرائی مذهبی نیابد؛ آنگونه که اینجا و آنچا هراز گاهی چشم و دل مان را می آزارند. پس راه شکوفائی هستی و خودمدیریتی مردم و کارگران و رهائی از بهره کشی انسان از انسان در ساختار سرمایه سالاری انگل و در فردای دیگر، همگی و تنها در گروه نابودی کامل مذهب دولتی، و جدائی دین از دولت است.


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست