سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

چیزی تمام نشده و همه چیز تازه شروع شده است
گفتگوی آگاهنامه با میثم آلمهدی، کارگر اخراجی شرکت فولاد اهواز


• همبستگی کارگران باعث راهکار دادن به جامعه بود و آنان را در حرکت‌های رو به جلو یاری کرد. کارگران را نمی‌توانیم به حقوقشان تقلیل دهیم، صدای کارگران، صدای تمام مردم به حاشیه رانده شده و ستمدیده است، اعتراضات فشرده کارگری محصول تراکم ستم سرمایه‌داری در سالیان دراز بود، اگر شورا نبود اصلاً همبستگی نبود، راهکار هم همان شورا و همبستگی بیشتر کارگران و مردم و اصناف علیه سرمایه‌داری است. ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
پنج‌شنبه  ۹ خرداد ۱٣۹٨ -  ٣۰ می ۲۰۱۹



در آستانه روز جهانی کارگر، «آگاهنامه» با میثم آلمهدی گفتگو کرده است. به نوشته «آگاهنامه»، میثم از جمله پیشرو‌ترین کارگران اعتراضات اخیر شرکت گروه ملی فولاد بوده است. بعد از اعتراضات، دولت محدودیت‌هایی برای میثم و سایر کارگران از جمله اخراج از محل کار و مسدود کردن حساب‌های بانکی را به‌وجود آورده که نشان از عزمی راسخ برای نابود کردن حیات اجتماعی و فردی فعالین کارگری است. البته این سرنوشت تمام فعالین و کنشگران راستین طبقه کارگر در سراسر جهان است. در این گفتگو، از میثم در رابطه با موانع کنش سیاسی و عواملی که باعث انحراف از مطالبات اصلی و بنیادی کارگران شده، پرسیده شده است. او یکی از اصلی‌ترین دستاورد کارگران فولاد اهواز و هفت تپه را در فراروی از اعتراضات صنفی و درک قدرت سیاسی خود در اداره و کنترل بر فرایند تولید می‌داند.


شروع اعتراضات کارگران گروه ملی و اصلی‌ترین مطالباتتان چه بود؟

مطالبات کارگری در فولاد اهواز از همان روزهای اول، مربوط به مسئله حقوقها و دستمزدها و مدیریت کلی کارخانه و مافیای شرکت بود، کارگران میخواستند شفافسازی در مورد این مافیا انجام شود که تا به امروز هیچ نوع شفافسازیای انجام نشده و اگر توجه داشته باشید مسئله وجود مافیا در سطح فولاد اهواز ‌بشکل کلان مطرح شد. کارگران همیشه خواستار دخالت و شرکت در تصمیمگیریها بودند که امیدواریم در آینده این اتفاق بیفتد.

یکسری افراد میآمدند برای اینکه از شرکتی که رو به ورشکستگی میرفت، مواد اولیه را میخریدند و شرکت به‌صورت "کارمزدی" برای آنها کار میکرد، در اصل نه اینکه شرکت، "کارمزدی" کار کند بلکه ۷۵ درصد برای مافیا و ۲۵ درصد برای شرکت بود. موضوعی که مطرح بود و کارگران را حساس کرده بود، هزینه‌های جاری و مربوط به برق، گاز، مالیات و دستمزد‌ها بود که اصلاً با یکدیگر نمیخواندند و یکسری حقوقهایی به کارگران میدادند که آنها را ساکت کنند، اما کارگران در برابر این مسئله ایستادند و اینجا بود که کارگران بحث مافیا را خیلی گسترده دنبال کردند. در همین دوره و قبل از آن، یکسری قطعات برای بعضی شرکتهای نوپا در خرمشهر، شادگان، اهواز و دزفول شبانه یا روزانه بهصورت غیرقانونی و پنهانی فرستاده میشد، در واقع دزدی میکردند و یکسری از آن خطوط را با همین قطعات شرکت راه اندازی کردند و از آنجا بود که بحث مافیا و مسئله افشاء آن توسط کارگران دنبال شد.

شروع اعتراضات سال ۹۴-۹۵ بود که کارگران حدود ۶ ماه حقوق نگرفته بودند و اولین اعتراضات در خارج از شرکت صورت گرفت که کارگران تمام درهای شرکت را بستند و از ورود و خروج مواد اولیه جلوگیری کردند و اینجا بود که از دولت دعوت کردند که وارد شود و مسئله حسابهای شرکت را ارزیابی کند و دولت این موضوع را پیگیری نکرد، و فقط بحث حقوقها پیش آمد و در آن زمان حقوق سه ماه کارگران را پرداخت کردند و دوباره درها باز شدند. این اولین بحث اعتراضی بود که توسط کارگران فولاد اهواز در، خارج از محیط شرکت انجام گرفت.

به ‌نظر من، در رابطه با نیروهای فعال در جنبش کارگری، اصلاً نمیشود اسم خاصی را مطرح کرد. اینجا بحث نان و زندگی کارگر است. امنیت کار و نان کارگر در خطر افتاده است، یک جنبش کارگری است و در این جنبش بعضی از دوستان و فعالان ممکن است یکسری از مسائل را برای کارگران توضیح دهند. اصلاً بحث مرگ و زندگی کارگر است. هر‌یک از کارگران و خانواده‌شان خود یک فعال و لیدر در اعتراضات بوده‌اند.و اینکه بخواهیم طبقه بندی کنیم و بگوییم فعالیت چه کسی بیشتر بوده، غلط است.


آیا هویت‌گرایی قومی در صفوف کارگران برای جهت‌دهی به اعتراضات و مطالبات آنان تأثیری داشت؟ برخورد پلیس در فرایند اعتراضات تا چه اندازه موثر بود؟

مسئله قومی در جنبش کارگری وجود ندارد، کارگران در روند کار آگاهانه میدانستند که دشمنشان تبعیضی است که سرمایه‌داری علیه آنان روا می‌دارد، مسئله قومی وسیله ایجاد تفرقه توسط سرمایه‌داری است. آگاهی طبقاتی باعث اتحاد کارگر و شکست نقشه‌های سرمایه‌داری می‌شود. اعتصاب چهل روزه کارگران ناشی از توهم و شعار و هیجان نبوده است،کارگران پیرو تفکر خاصی نیستند و علی‌رغم تمام مسائل قومی و عقیدتی، برای مبارزه علیه استثمار کنار هم می‌ایستند. در مورد مسئله قومی، خیلیها از این موضوع هراس دارند، ولی میبینیم در میان کارگران این مسائل مطرح نمیشود، ما با هراس از این موضوع و تأکید بر روی این موضوع ممکن است ناآگاهانه آن را وارد مسائل کارگری کنیم. وقتی میبینیم امروز در بین کارگران این مسائل مطرح نیست. باید توجه داشته باشیم که اگر کارگری امروز حقوق نگیرد، فرقی نمیکند این کارگر چه اسم و فامیلی دارد و از کجا آمده است.

با اینکه تبعیضهای قومی در شرکت برای اختلاف انداختن میان کارگران بوده و هست، در اعتراضات اخیر، کارگران نشان دادند که این تبعیضها هیچ جایگاهی ندارد؛ یعنی با اینکه تبعیض وجود دارد و مدیریتی ایجاد شده که این تبعیضها را قائل میشود و در پی ایجاد اختلاف در بین کارگران است، اما فعالین کارگری در اتفاقات اخیر نشان دادند که این اقدامات هیچ تأثیری ندارد و ما نباید روی این مسائل تأکید کنیم که ناخواسته به آنها دامن زنیم.

ما اول راه هستیم و دچار انفعال نمی‌شویم، تجربه فولاد نشان داد که مسئله ما فقط حقوق و دستمزد نیست؛ زیرا در همان ده روز اول حقوق‌های معوقه پرداخت شد. کارگر می‌خواهد خودش کارخانه را اداره کند و قدرت سیاسی‌اش را به‌دست آورد. کارگران پیشنهادات پشت‌دری کارخانه‌دار و عوامل دولت را نپذیرفتند و گفتند خود استاندار، فرماندار و رئیس جمهور باید بیاید اینجا و به تصمیم‌های ما گوش دهند. بعد از بیست روز که از اعتراض می‌گذشت در مجمع عمومی نشستیم و به سرمایه‌دار نشان دادیم که ما میتوانیم خودمان در مجمع تصمیم بگیریم و کارخانه را اداره کنیم و در نهایت اعتصاب را ادامه بدهیم. عجیب است که گروهی می‌گویند این حرکات آگاهانه نبوده است؛ زیرا ما تمام حرکات و تصمیم‌هایمان را جمعی می‌گیریم. ارعاب و تهدید، کارگران را جسورتر می‌کرد؛ زیرا هر چقدر فشار بیشتری می‌آوردند کارگران قدرت خود را بیشتر باور می‌کردند.


امروز در برخی محافل روشنفکری می‌شنویم که می‌گویند فولاد اهواز شکست خورده و جنبش شورایی به‌دلیل دستگیری و سرکوب برای همیشه برچیده شده، نظرتان چیست؟

من خیلی دوست دارم از دوستان بپرسم معیار شکست و پیروزی از نظر شما چیست، بعد از انقلاب و در سه دهه اخیر، جز تجربه فولاد کدام جنبش با این قدرت شورایی حرکت کرده است، چرا آن زمان که ما مجمع و جلسات شورا می‌گرفتیم و اعتصاب می‌کردیم نیامدند نقد کنند و پیشنهاد بدهند؟ اینکه می‌گویند شکست خورده است یک دیدگاه پوپولیستی است چون پیروزی را فقط در اعتراض خیابانی می‌بینند، اعتصاب تمام شد اما ما شکست نخوردیم. انتظار دارند کارگر همیشه کف خیابان باشد این از کدام استراتژی می‌آید؟ مگر همفکری و تصمیمات جمعی ما و تشخیص شرایط برای اعتصاب در مجمع عمومی پیروزی نیست؟ اگر ما پیروز نشده باشیم قطعاً شکست نخورده‌ایم. جنبش ما فرد محور نبود، هر روز یک کارگر سخنرانی می‌کرد. آیا امکان دارد سخنرانی‌های پرشور کریم سیاحی، دقت نظر طارق حلفی و حضور فعال مرتضی اکبری را فراموش کرد؟ اگر این پیروزی نیست پس چیست؟ مگر قرار بود کارگر چیزی را فتح کند؟ ما سرمایه‌داری را که با آن همه قدرتی که پشت سرش بود از کارخانه بیرون انداختیم و تمام اختیارات کارخانه را در دست گرفتیم، اگر اینها پیروزی نیست قطعاً بذری برای پیروزی است.


مستند طراحی سوخته برای بدنام کردن کارگران، از انواع برچسب‌های امنیتی از جمله تجزیه‌طلبی و ارتباط تشکیلاتی با خارج از کشور استفاده کرد،تأثیر این طرح چه میزان بود؟

این مستند حقیقتاً برای من یک جوک بود. از جامعه خبر ندارم، در سطح کارگران می‌دانم که این طرح فقط کمدی بود و ما در کارخانه به این جوک می‌خندیدیم. ما به نوبه خود از بورژوازی تشکر می‌کنیم که حقوق ما را نداد تا ما بتوانیم با اراده بر قدرت خودمان، جنبش شورایی را تشکیل بدهیم و از صدا و سیما می‌خواهیم طراحی سوخته دو و سه را هم تولید کند تا بتوانیم بیشتر شاد شویم.


پنج جلسه مجمع عمومی و دستاورد این مجامع برای آینده کارگران و شناختی که پیدا کردند چه بود؟ علاوه بر آن از تداوم مجامع عمومی پس از اعتصاب تا تشکیل شورای مستقل کارگری چه موانعی وجود دارد؟

بحث شوراها تقریبا ۲-٣ سال پیش در فولاد مطرح شد. پس از بررسی این ایده و نقد‌هایی که به آن وارد شد، کارگران با مطالعه بیشتر نقاط قوت و ضعف آن را بهتر درک کردند. همه باسواد نیستند، خود من سیکل دارم و بسیاری دیگر در بین کارگران دارای تحصیلات عالی هستند. اما تحصیلات ملاک اگاهی نیست؛ آگاهی ما را وضعیت عینی و میزان ایستادگی‌مان مقابل استثمار تعیین می‌کند. بعد از اینکه یکسری جوابهایی داده شد، بحث شوراهای فولاد وارد مرحله عملی و رأی گیری شد و شاهد بودیم که در ۵ جلسه، مجمع عمومی تشکیل شد و در آن مجامع، بعد از اینکه دوستان به نقدها پاسخ دادند، مبحث شوراها در جلسه اول به رأی گذاشته شد و اکثریت موافق تشکیل شوراها بودند. حالا بعد از بازداشتیهای اخیر فولاد و اعمال فشارهایی که صورت گرفت و انتصاب مستقیم رئیس حراست از طرف وزارت اطلاعات، از تشکیل مجمع عمومی ممانعت به‌عمل آورده اند و به عدم تشکیل مجمع اصرار زیادی دارند.

وقتی به این شکل در مورد مجمع عمومی حساسیت نشان میدهند یعنی از تشکیل شوراها میترسند و میخواهند شوراهای فرمایشی خود را داشته باشند که این مسئله در هیچ شرایطی مورد قبول کارگران نیست و نخواهد بود و کارگر تحت شرایطی شوراها را قبول میکند که تحت مدیریت مستقیم خود باشد و با اراده آنان تشکیل شده باشد. مجمع عمومی در طول چند دهه اخیر اولین تجربه بود و طبیعی است که با مشکلات زیادی روبرو باشد. مردم می‌گفتند چرا شما از اعتصاب خیابانی در روزهای متوالی خسته نمی‌شوید و تا کی می‌خواهید ادامه بدهید، این ادامه دادن از همان انرژی بود که در جلسات مجمع می‌گرفتیم. هر پنج‌شنبه که جلسه می‌گرفتیم هم اعتمادمان به قدرتمان و هم اطمینانمان به اتحادمان بیشتر می‌شد.

همه مسائل را به رأی می‌گذاشتیم، کارگرانی که در مجمع نبودند شنبه می‌آمدند و از مجمع و تصمیماتش مطلع می‌شدند. وقتی عوامل دولت در اهواز مجبور می‌شدند به شورا بیایند و کارگران را ببیند که خودشان تصمیم می گیرند، کارگران انرژی بیشتری می‌گرفتند که دولت را مجبور کرده‌اند پای تصمیمات آنها بنشیند. آگاهی طبقاتی و قدرت شورایی برای سرمایه‌دار و پلیس خطرناک است. ۴۲ نفر از کارگران را در اعتصابات بازداشت کردند و البته تأثیری در ساکت کردن جنبش نداشت، همانگونه که وقتی من یا اسماعیل را در هفت تپه بازداشت کردند جنبش ادامه پیدا کرد. ما همان کارگران ساده‌ایم که متحدانه با هم در یک جلسه می نشستیم، در صورتیکه ۲۵۰ نفر سرمایه‌دار با آن همه قدرت و اعتبار نمی‌توانند کنار هم بنشینند، چون با هم رقابت دارند. این همبستگی کارگر را نشان می‌دهد، این میزان از اتحاد، بزرگترین پیروزی است. سرمایه‌داران فهمیدند مجمع عمومی چقدر برای منافعشان خطرناک است. موانع مجمع عمومی هم نیروهای امنیتی بودند که تحت هیچ شرایطی نمی‌خواستند کارگران قدرت تشکیلاتی خود را به‌دست بیاورد چون منافع سرمایه‌دار به‌خطر می‌افتد؛ زیرا با سرمایه‌دار در سرکوب کارگر متحدند و نمی‌خواهند که کارگر استقلال داشته باشد. شورای اسلامی کار در گروه ملی فولاد وجود دارد اما به واسطه ماهیت وابسته و ضدکارگری خود به هیچ‌وجه در اعتراضات مستقل کارگری حاضر نبوده و به طور کلی در بین کارگران اسمی از آنان برده نمی‌شود.


کمتر اتفاق افتاده که تا این اندازه اصناف و جنبش‌های دانشجویی از کارگران حمایت کنند. برداشتتان و نقدتان نسبت به حمایت این جنبش‌ها چیست؟

اکنون زمان نقد نیست، وقت همدلی است. ما نمی‌خواهیم نقدمان به یکدیگر باعث سواستفاده سیستم از ما بشود، انتقاد هست و بعداً و با شرایط بهتر می‌نویسم اما اکنون وقت آن نیست. ما در برابر بازداشت معلمان، فعالان محیط زیست و سندیکا و دانشجویان موضع‌گیری کردیم، باید پشتیبان یکدیگر باشیم. آینده تمام اصناف، دانشجو و کارگر با هم گره خورده است. مگر می‌شود کارگران اعتراض کنند دانشجویات سکوت کنند. مبارزه طبقاتی است و کارگر، دانشجو و معلم از یک طبقه‌اند.


سخن پایانی...

برای حرف پایانی، من واقعا هیچ انتظاری از هیچ کسی ندارم. اما ای کاش وقتی که در مستند طراحی سوخته اتهام مستقیمی به من وارد شد، دوستانی که در کنار ما بودند و در کنار ما می ایستادند، اعتراض میکردند که چرا باید کارگر متهم به چنین چیزی شود و حتی بعد از مسئله اخراج، همه چیز با سکوت و به سادگی رد شد. الان تمام حسابهای بانکی من مسدود و ورودم به شرکت ممنوع شده است، اما مهم نیست زیرا ما امید به پیروزی داریم و این اتفاقات میافتند تا راه پیروزی را برای ما هموار کنند. و امیدوارم که همه در کنار هم به فکر آینده بهتر باشیم و راه بهتری پیدا کنیم. ما مبارزانه تا آخر ایستاده ایم. چیزی تمام نشده و همه چیز تازه شروع شده است. همبستگی کارگران باعث راهکار دادن به جامعه بود و آنان را در حرکت‌های رو به جلو یاری کرد. کارگران را نمی‌توانیم به حقوقشان تقلیل دهیم، صدای کارگران، صدای تمام مردم به حاشیه رانده شده و ستمدیده است، اعتراضات فشرده کارگری محصول تراکم ستم سرمایه‌داری در سالیان دراز بود، اگر شورا نبود اصلاً همبستگی نبود، راهکار هم همان شورا و همبستگی بیشتر کارگران و مردم و اصناف علیه سرمایه‌داری است.


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست