سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

باب آواکیان: رابطه ستم بر زنان با شیوه تولید سرمایه داری-ترجمه ی:سپیده همراز



اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ۱۴ اسفند ۱٣۹۷ -  ۵ مارس ۲۰۱۹


 
آنچه می خوانید ترجمه متن پیاده شده پرسش و پاسخی است که حزب کمونیست انقلابی آمریکا روی سایت خود قرار داده است. در مجموعه ای از ویدئو کلیپ های پرسش و پاسخ، از باب آواکیان سوالاتی پرسیده می شود و او به شکل فشرده پاسخ می دهد.
در این بخش از پرسش و پاسخ که با توجه به نزدیک شدن روز جهانی زن (هشتم مارس) برای ترجمه فارسی انتخاب شده، آواکیان به رابطه ستم بر زن و شیوه تولید سرمایه داری می پردازد. البته او در این مورد بسیار نوشته و صحبت کرده ولی نکاتی که در اینجا به شکل مختصر جلو گذاشته به نظرم مفید آمد که در اختیارتان قرار می دهم. به علت شفاهی بودن بحث آواکیان، ناگزیر شدم در ترجمه کمی ویرایش انجام دهم.
                                                                                                          سپیده همراز


پرسشگر: قبلا اشاره کردید به اینکه ستم بر زن با تقسیم جامعه به طبقات و تکوین مالکیت خصوصی به ظهور رسید. خوب، این یک واقعیت است. ولی با توجه به این که امروز ستم بر زن شکل های کاملا متفاوتی به خود گرفته، نمی توانم بفهمم چرا مالکیت خصوصی بر ابزار تولید الزاما با ستم بر زنان همراه است؟ این نکته برایم قابل درک نیست.
آواکیان: مالکیت خصوصی (منظورم داشتن وسائل شخصی مثلا مسواک نیست) چطور نسل به نسل انتقال پیدا می کند؟ این طور نیست که هر نسل، همه دار و ندار جامعه را یکجا انبار می کند و نسل بعدی می آید از آن برداشت می کند. در سیستم موجود این انتقال از طریق خانواده انجام می شود. اگر بخواهید از شر ستم بر زن، از خانواده و از پدرسالاری تحت سرمایه داری خلاص شوید، اگر بخواهید از این سیستم با نابرابری های گسترده اش در زمینه ثروت خلاص شوید، نمی توانید سیستمی را که بر تملک خصوصی ثروت و انتقال آن از طریق خانواده استوار است، حفظ کنید. حفظ این ها یعنی ابدی کردن نظام استثمار و همه نابرابری هایی که به همراه دارد. پس باید از کل روابطی که ثروت و خانواده را کاملا به هم مرتبط کرده و در هم تنیده خلاص شد و ثروت را تبدیل به ثروت اجتماعی کرد. ثروتی که باید بر اساس نیاز به مردم تعلق بگیرد و مردم هم بر حسب توانشان به افزایش آن کمک کنند. هدف ما رسیدن به چنین جامعه ای است.
برای حفظ سرمایه داری باید خانواده یعنی ساختاری که مصرف از طریق آن انجام می شود را حفظ کرد. شنیده اید که سرمایه داران و بنیادگرایان مذهبی می گویند خانواده، واحد پایه ای سرمایه داری است. حداقل خیلی هاشان این را می گویند. و خوب که به این حرف فکر کنید می بینید راست می گویند. مردم چطور زندگی می کنند؟ البته الان شکل های متفاوتی به خود گرفته: بعضی ها ازدواج نمی کنند، بعضی ها بچه دار نمی شوند، بعضی ها بچه دارند ولی ازدواج نکرده اند. یعنی یک جور و یک شکل نیست. ولی به هر صورت، زندگی و بقای همه در چارچوب یک واحد، یک سیستم، پیش می رود و یادمان نرود که باید نسل های آینده را هم پرورش داد. یعنی با مسئله فرزندان روبروئیم که در دو سه ماهگی، یا دو سه سالگی، یا هفت هشت سالگی به تنهایی از پس خودشان بر نمی آیند. پس باید واحدی، سیستمی، باشد که به این نیاز پاسخ دهد و این واحد، خانواده است. البته این روزها بر خلاف سابق این طور نیست که همیشه مرد در راس خانواده باشد. ما با شکل ها و روابط مختلفی روبروئیم. ولی کماکان خانواده سنتی، نهاد مسلط است و علیرغم تغییراتی که صورت گرفته به طور گسترده ای وجود دارد. اگر به مسئله در ابعاد جهانی نگاه کنیم که قطعا اینطور است.
بعضی وقت ها گرایش داریم چیزهایی را که حول و حوش خودمان (در آمریکا) می بینیم به همه دنیا تعمیم دهیم. یادمان نرود که اینجا یک کشور شدیدا انگلی است و به عبارتی بالای زنجیره غذایی قرار دارد. اخیرا آمار داده بودند که هشتاد درصد تولیدات جهان، هشتاد درصد کارگران تولیدی جهان، در جهان سوم هستند ـ با احتساب چین. یعنی اغلب خوراکی ها، اشیاء و ابزار مورد استفاده ما را کارگران گوشه و کنار دنیا تولید می کنند. و این کارگران، بیشترشان در شرایط خانواده سنتی پدرسالار زندگی می کنند.
اگر نگاه ما فقط به آن چه دور و برمان می گذرد باشد، تار و کج می بینیم. ولی حتی در آمریکا هم جریان زندگی و بقا و ثروت از کانال خانواده می گذرد. برای حفظ سیستم سرمایه داری باید این خانواده هم حفظ شود. اصلا می توانید تصورش را بکنید که تحت سرمایه داری، ثروت به طریقی غیر از ارث و از کانالی غیر از خانواده منتقل شود؟
سوال بعدی این است که آیا می توان تحت سیستم سرمایه داری، در درون خانواده برابری برقرار کرد؟ آیا با حفظ خانواده می توان در درون خانواده ستم بر زن را ریشه کن کرد؟ فعلا بقیه دنیا را کنار بگذاریم و در چارچوب آمریکا به این سوال بپردازیم. در جامعه ای مثل آمریکا که آغشته به سنت پدرسالاری است و قبلا هم گفته ام پدرسالاری در تاروپود این جامعه بافته شده، رفع هرگونه نابرابری (حتی در درون خانواده) باید از طریق حکم حکومتی اعمال شود. در این جامعه همه باید وارد نوعی رابطه شوند تا بتوان یک خانواده داشت، چون باید راهی برای ارث و میراث وجود داشته باشد. تحت نظام سرمایه داری برای رفع نابرابری در درون خانواده (خانواده ای که زنان در آن حتی وقتی بیرون از خانه شاغلند باز هم بیشتر کارهای مربوط به خانواده به عهده آن هاست) باید حکومت بیاید و بر این امر نظارت کند.
پس تکلیف کسانی که خانواده ندارند چه می شود؟ آیا مجبورشان می کنند که تشکیل خانواده بدهند؟ نتیجه اش چیزی می شود مثل رمان «سرگذشت ندیمه» (handmaid’s tale). یعنی حکومت می آید و حکم می کند که همه به نوعی در شکلی از رابطه خانوادگی باشند؛ حتی اگر به فرم های به روز شده ای مثل ازدواج همجنس گرایان و ترنس ها باشد و غیره. همه باید در یک خانواده داشته باشند؛ همه چیز هم باید برابر باشد و نمی شود یک تقسیم کار نابرابر داشت.
معنی اش این است که همه باید شغلی داشته باشند که به دیگری امکان برابری در خانواده را بدهد. چون اگر یکی مجبور باشد بیشتر از دیگری کار کند یا دستمزد کمتری بگیرد و غیره به آن یکی وابسته می شود. چرا امروز خیلی از زن ها علیرغم این که دائما کتک می خورند، جدا نمی شوند؟ همسرشان حتی به آن تجاوز می کند، حالا بگوییم همیشه کتک شان می زند. خوب، علت اینکه جدا نمی شوند بخشا فرهنگی است؛ درونی اش کرده اند؛ به خودشان قبولانده اند که لابد تقصیر خودشان است. ولی بخش زیادی از مسئله به فشار مالی برمی گردد. بعضی از این زنان، بچه دارند و نگرانند که نتوانند به تنهایی از پس خود و بچه شان برآیند. فکر می کنند درست است که طرف زورگو و مستبد و وحشی است ولی خرجی می دهد. اگر جدا شوم چطور زندگی کنم. این مشکل خیلی رایج است.
چطور می شود وابستگی را از بین برد وقتی یک نفر.... [بگذارید اینطور بگویم] آیا تحت سرمایه داری همه می توانند یک جور شغل و یک نوع درآمد داشته باشند؟ و هیچکس نیازی به وابستگی مالی به دیگری نداشته باشد؟ باید همه این ها را پشت سر گذاشت و وضعیتی ایجاد کرد که زنان در موقعیت فرودست نباشند. با توجه به وضعیتی که طی تاریخ به وجود آمده و تکامل یافته، هر طور حساب کنید می بینید که تحت سرمایه داری چنین چیزی اصلا عملی نیست. البته بخش های جداافتاده و جزیره وار وجود دارد. یعنی در یک سری مشاغل، زنان توانسته اند موقعیت هایی بدست بیاورند که دیگر الزاما در یک رابطه نابرابر نباشند و دست پایین نداشته باشند؛ یا اصلا رابطه ای با مردها نداشته باشند. این هم راهی است. ولی به هر حال، آن ها هم دارند در این جامعه و حصار فرهنگی اش زندگی می کنند. به فرهنگ این جامعه در ارتباط با زنان نگاه کنید. در این شرایط و با این فرهنگ، یک زن چطور می تواند واقعا به برابری دست پیدا کند و از شکل های گوناگون بروز ستمگری در چنین جامعه ای در امان باشد؟ رشد عظیم پورنوگرافی و نمایش های برهنه تا حد زیادی واکنش به این واقعیت است که بخش هایی از زنان توانسته اند جایگاه و استقلال نسبی به دست بیاورند و اینقدر وابسته به مردان نباشند. پورنوگرافی و استریپ تیز شیوه ای است برای برقراری مجدد وضعیت سابق که البته هیچ وقت به طور کامل از بین نرفت. به هر حال، پورنوگرافی و استریپ تیز به شکلی فشرده و کثیف و وقیح، موقعیت فرودست زنان را بازتاب می دهد.
مقاله ای خواندم در مورد مردی که به یک کلوپ استریپ تیز رفته بود. او تعریف می کند که با بیست دلار، زنی برایش لخت شده است. یعنی با بیست دلار چه حس قدرتی می توان بدست آورد. فکرش را بکنید با چنین فرهنگی سر و کار داریم. وقتی به عملی کردن مسئله فکر می کنیم می بینیم که غیرممکن است. حالا چطور می توان در چارچوب سرمایه داری قدم به قدم به برابری دست یافت؟ خوب که فکرش را بکنید می بینید که چنین چیزی غیر ممکن است و باید اقتصاد را دگرگون کنید. باید انواع و اقسام روابط جنسیتی تاریخا شکل گرفته و فرهنگ را تغییر بدهید تا از شر همه شکل های ستم خلاص شوید. چنین کاری تحت سرمایه داری امکان ندارد.
برگردد به همان مسئله ای که اول پرسیدید: چرا پای مالکیت خصوصی بر ابزار تولید، شیوه تولیدی و سیستم اقتصادی در میان است؟ بسیاری از شکل های بروز ستم بر زن را نمی شود به روابط اقتصادی تقلیل داد. باید با همه این ها مبارزه کرد و به همین دلیل است که باید فرهنگ و کل روابط اجتماعی را تغییر داد. ولی اگر اقتصادی نداشته باشید که به شما امکان این کار را بدهد، موفق نمی شوید. همانطور که گفتم از طریق مبارزه می توان به یک سری رفرم ها دست پیدا کرد ولی این ها قسمی هستند و مرتبا زیر ضرب قرار دارند. باید با انواع و اقسام ستم ها در همه ابعادش جنگید؛ در عین حال باید بنیادهای جامعه، نظام اقتصادی و روابط اقتصادی را هم متحول کرد تا پایه ای برای به انجام رساندن این دگرگونی ها فراهم شود.
همانطور که در کتاب «کمونیسم نوین» گفتم باید شیوه تولیدی ای داشته باشیم که مانع انجام این تحولات نشود بلکه به انجام آن ها کمک کند؛ راه را برای انجام شان هموارتر کند. این است رابطه میان انواع و اقسام جلوه های نظام اقتصادی با خود این سیستم زیربنایی که اسم دیگرش شیوه تولیدی است.


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست