ساندویچِ جورج حبش
مجید نفیسی
•
از اعتراض به ترامپ بازمیگشتیم
و میخواستیم در پارک گلدن گیت بگردیم.
کنارِ ساندویچفروشی ایستادیم
که بوی تهران میداد.
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
شنبه
۱۱ اسفند ۱٣۹۷ -
۲ مارس ۲۰۱۹
از اعتراض به ترامپ بازمیگشتیم
و میخواستیم در پارک گلدن گیت بگردیم.
کنارِ ساندویچفروشی ایستادیم
که بوی تهران میداد.
وندی گفت: "انگار ایرانیست
نامش دیوید حبش است."
گفتم "نه" و پرسیدم: "اهل کجائید؟"
گفت: "پدربزرگم از اورشلیم آمده
و این مغازه از آنِ او بوده."
بگو بعد چه گفتیم و چه شنیدیم.
او از عمویش جورج گفت
و من از دوست فقیدم حسین
که پس از یورشِ سیاهکل
از ایران به دوبی رفت
تا به جنبش فلسطین بپیوندد.
دیوید ساندویچی بزرگ بدستم داد
که به تابوتی میمانست.
گفتم: "یک روز
مردگانمان را بهخاک میسپاریم"
و بیرون آمدیم.
در پارک نشستیم
و به ساندویچها کل زدیم.
شیرین بودند و تند
و مانند ساندویچهای ایران
سرشار از خیارشور.
بیستم فوریه دوهزارونوزده
|