سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

قدرت غیرقابل انتظارزنان کارگر
نوشته ی: پییر ریمبر، ترجمه ی: بابک دهقان


• حضوردرصد بالائی اززنان اقشارمردمی در میدان ها در چارچوب جنبش جلیقه زردها، ناظران را متعجب کرد. این زنان کارگر چرخ های خدمات اساسی دولتی را به گردش در می اورند: درمان ، آموزش. زنان مورد بحث، ماورای قیام پائیزامسال، توان ناشناخته جنبش اجتماعی را نمایندگی می کنند ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۱۹ دی ۱٣۹۷ -  ۹ ژانويه ۲۰۱۹



 
آنها (زنان) جلیقه زردی برتن دارند، رفت وآمد ماشین ها درمیدان ها را کند میکنند، اززندگی روزمره خود صحبت می کنند وبه مبارزه ادامه میدهند. پرستارها، مدد کاران اجتماعی و کارمندان مهدکودک ها و کودکستان ها نیزجلیقه شب نما را انتخاب کرده اند تا پرده ای را بدرند که معمولا مانع ازنگاه بیرونی بر این کارکنان در سایه میشود. این زنان وکارگران هستند که با کارروزانه سخت و مضاعف ودرآمدی ناچیزهنوزبنیان کرم خورده دولت اجتماعی (رفاه) را برپا نگاه داشته اند.

به دلیلی واضح : بخش هائی چون آموزش، درمان، مدد کاری اجتماعی ویا نظافت، که زنان درآنها اکثریت کارکنان را تشکیل میدهند، زیربنای ناپیدا ودر عین حال ماشین جاروکش جوامع لیبرالی به حساب میایند. توقف این خدمات اساسی کشوررا فلج خواهد کرد. دراین صورت چه کسی ازافراد ضعیف ووابسته به دیگران، ازنوزادان وازکودکان مراقبت کرده ویا نظافت را برعهده خواهد گرفت؟ این بار، کارمندان اعتصاب شکن ونیروهای انتظامی که به راه بندان ها حمله میکنند، کاری از دستشان برنمی آید :چراکه به ژاندارم ها در مدرسه ژاندارمری شستن افراد مسن آموزش داده نمیشود. وظایفی این چنین، که درقرن گذشته ازحوزه خانوادگی، مذهبی ویا خیرات و صدقه به حوزه کاردستمزدی انتقال یافتند، فقط وقتی که اجرا نشوند ابراز وجود میکنند. گرچه این کارکنان زن به مقاوم بودن مشهورند اما زیرفشارگذاشتن مداوم آنان به دلیل کاهش ممتد امکانات، آنهم درحالیکه نیازبه این خدمات پیوسته افزایش می یابد، سرانجام به انفجارمنجر میشود. زنان مسئول نظافت در هتل ها وایستگاه های راه آهن، مدد کاران اجتماعی، کارکنان تاسیسات مسکونی برای افراد سالخورده ووابسته وکارمندان بخش درمانی ازپایان سال ٢٠١٧ تاکنون هریک به نوبه خویش دست به مبارزه ای سخت زده واغلب اوقات پیروز شده اند.

تصویرمردان معدنچی وکارگران مرد خط تولید، پدرخانواده وتنها منبع درآمد آن، چنان نمایشگرطبقه کارگر در قرن بیستم بوده است که هنوزهم به هنگام صحبت ازاقشارمردمی چهره مردان به خاطرمیاید. وقتی از پرولتایا یاد میشود، چه کسی خود به خود به کارگران زن می اندیشد؟ این واقعیت دارد که کارگران مرد، که رسانه ها دیر بازی است آنان را درنمایشگاه گونه های اجتماعی منقرض شده جای داده اند، هنوز به تنهائی یک پنجم مجموعه جمعیت فعال را تشکیل میدهند. اما زنانه شدن دنیای کار، بویژه در سطح پائینی هرم اجتماعی، یکی ازتحولات بنیادی نیم قرن گذشته محسوب میشود. درفرانسه، ازمجموعه دستمزد بگیران مردمی متشکل از کارگران ومستخدمین، ۵١ درصد زن هستند؛ درسال ١٩٦٨، این نسبت ٣۵ درصد بود (١). درطول نیم قرن، تعداد مشاغلی که مردان دراختیاردارند تغییرچندانی نداشته است : ١٣٫٣ میلیون در سال ١٩٦٨ درمقابل ١٣٫٧ میلیون درسال ٢٠١٧؛ همزمان، پست های دراختیار زنان از ٧٫١ میلیون به ١٢٫٩ میلیون افزایش یافته است. بعبارت دیگر، تقریبا تمامی نیروی کاراستخدام شده از پنجاه سال پیش تاکنون زنانه است، با شرایط کاری ناامن تر وبا دستمزدی یک چهارم کمتر برای مسئولیتی مشابه. تعداد کارکنان حوزه بهداشتی- اجتماعی وآموزشی، بدون درنظرگرفتن دبیران تحصیلات متوسطه واستادان آموزش عالی، به تنهائی چهار برابرشده وبین سالهای ١٩٦٨ تا ٢٠١٧ از۵٠٠ هزار نفربه ٢ میلیون رسیده است.

درحالیکه قدرتمند شدن پرولتاریای صنعتی درقرن نوزدهم سیاست راهبردی جنبش کارگری را شکل میداد ولی توسعه شگرف خدمات حیاتی که کارکنان زن درآنها اکثریت را تشکیل میدهند وقدرت بالقوه آنان برای به بن بست کشاندن زندگی اقتصادی ومشارکت درمبارزه اجتماعی فاتحانه تاکنون ترجمان سیاسی ویا سندیکائی درخور خود را نیافته است. اما زیرفشاری چنین شدید، پوسته درحال ترک برداشتن است ودوسئوال مطرح میشوند : در چه شرایطی این بخش های فعالیت های اقتصادی قادر خواهند شد نیروی غیرقابل انتظارشان را به معرض نمایش گذارند؟ آیا آنها میتوانند گروه منسجمی ایجاد کرده وکثرت خود را به توانشان پیوند زنند، یک ائتلاف اجتماعی تشکیل دهند که قادر باشد دست به ابتکار عمل بزند، دیدگاه خود را درمبارزه توازن قوا تحمیل کند وسایر بخش ها را درکنارخویش به حرکت درآورد ؟ طرح چنین فرضیه ای در نگاه اول گزافه گویی بنظر میرسد. موقعیت اداری زنان شاغل درخدمات حیاتی کهکشان پراکنده ای است با شرایط کاروزیست بسیارمتفاوت ومحل های کاردورافتاده. اما به همان گونه که فقدان اتحاد داخلی مانع ازآن نشد که جنبش « جلیقه زردها» شکل گرفته ودرعمل همسو شوند، بررسی شرایط نیزنشان میدهد که مسائلی که زنان پرولترخدمات را ازیکدیگرجدا میسازند درمقایسه با عواملی که آنان را به هم پیوند میدهند ازقدرت تعیین کننده کمتری برخوردارند. ودردرجه اول نیروی کمی آنان ونیز داشتن حریفی مشترک.

ازاقشار مردمی گرفته تا طبقات متوسط، وجهه مشخصه این کارکنان مسئول مرمت وباز تولید نیروی کار(٢)، تعداد انبوه آنان است. درمیان آنان به زنان کارگرمستخدم در شرکت ها( آنها ١٨٢ هزارنفر هستند که به نظافت اداره ها می پردازند) وبویژه به پرولتاریای خدمات مستقیم خانگی میتوان اشاره کرد. ۵٠٠ هزارخدمه خانگی، ۴٠٠ هزارکمک پرستار، ١۴٠ هزارنفر برای پرستاری نوزاد وکمک درمانی- روانی وبیش از نیم میلیون نفرکارگربرای خدمات مختلف – همه اینها بدون درنظر گرفتن کسانی که به اموراداری مشغولند. به این نیروی کارزنانه بایستی مردان را، که کاملا در اقلیت هستند، نیز افزود. برای ارائه خدمات حیاتی، درکناراین حقوق بگیران مردمی، با دستمزدی ناچیز، با ساعات کاری طولانی وخارج ازوقت اداری، که در شرایطی دشواروظایفی را به انجام میرسانند که جامعه برای آن ارزش زیادی قائل نیست، مشاغل معروف به «میانی» درمانی، اجتماعی وآموزشی نیز به چشم میخورد. این گروه از زنان شاغل، که درحال رشد دائم است، با درآمدی بالاتر، با تخصصی فراترومورد توجه بیشتر، شامل پرستاران (۴٠٠ هزار)، معلمین مدارس ابتدائی ومتوسطه (۴٠٠ هزار)، پرستاران نوزادان، آموزش دهندگان اجتماعی- فرهنگی، دستیاران زندگی تحصیلی، مسئول خدمات بازتوانی، تکنیسین های درمانی وغیره را در بر میگیرد.

تردیدی نیست که میان یک پرستار بیمارستان دولتی ویک خدمتکار بدون اجازه اقامت نزد یک خانوارتفاوت فاحشی وجود دارد. اما دراین مجموعه غیرمتجانس، که با مردان بیش از یک چهارم افراد فعال را تشکیل میدهد ودرخدمت تولید منابع مشترک یکسانی میباشد، چندین نقطه مشترک به چشم میخورد. دروحله اول، خود خصلت خدمات به انسان ها، درمانی، مدد کاری اجتماعی ویا آموزشی نه تنها این مشاغل را ضروری میسازد بلکه آنها را غیرقابل انتقال مکان کرده وامکان کمی برای خودکارشدن آنان باقی میگذارد چرا که چنین خدماتی نیازمند مجاورت انسانی بلند مدت ویا توجه ویژه برای هرمورد خاص میباشند. ثانیا، تمام این بخش های خدماتی زیرفشارسیاست های ریاضتی قراردارند؛ ازمدرسه گرفته تا خانه سالمندان شرایط کاری آنها تنزل یافته وکشمکش ها درراه هستند. وسرانجام، کارکنان این بخش ها ازشهرت خوبی درمیان اهالی برخوردارند، چرا که برای مردم زندگی کردن بدون کوره های بلند ذوب فلز قابل تجسم است ولی نه بدون مدارس، بدون بیمارستان ها، مهد کودک ها ویا خانه سالمندان.

این ساختار بی همتا، پیرامون یک ائتلاف اجتماعی بالقوه را ترسیم میکند که میتواند پرولتاریای خدمات حیاتی، شاغلان پست های میانی بخش های درمانی – اجتماعی وآموزشی وهمچنین تعداد محدودی ازکارکنان مشاغل روشنفکرانه مثل معلمین مدارس متوسطه را گرد هم آورد.

در قلب درگیری بین نیازهای عمومی و الزام سوددهی

اگرشکل گیری کارآمد چنین تجمعی به موانع بیشماری برخورد میکند شاید دلیلش این باشد که بندرت کوششی برای رفع آنها انجام داده شده است. علی رغم سیل داده های آماری که تردیدی باقی نمی گذارند، تاکنون هیچ حزبی، هیچ سندیکا ویا سازمانی قراردادن این محوراکثرا زنانه ومردمی درقلب سیاست راهبردی خویش، انعکاس مداوم نگرانی های آن والویت دادن به دفاع از منافع آنرا انتخاب نکرده است. آنهم درحالی که، فعالان آگاه تر وسازمان یافته تر جنبش کارگری که دربخش های راه آهن، بنادروباراندازها، تولید وتوزیع برق وصنایع شیمی گردهم آمده اند میدانند که بار مبارزات اجتماعی تعیین کننده، همانطورکه کشمکش سال ٢٠١٨ در مورد اصلاحات راه آهن آنرا نشان داد، نمی تواند تا ابد فقط بردوش آنان نهاده شود. آنها دیدند، چگونه زمانی که رسانه ها دنیای آنان را به گذشته ای سپری شده مرتبط میکردند، قدرت سیاسی درطی چهار دهه سنگرهای آنان را تخریب کرد، حقوق قانونی اداری آنها را درهم شکست، شرکت ها را خصوصی کرد و تعداد کارکنان را کاهش داد. برعکس، بخش های خدمات به افراد وخدمات عمومی با اکثریت زنانه اغلب از ضعف سازمان دهی وسنت های مبارزاتی، که درمیان آنان نسبتا جدید است، رنج میبرند ولی آنها رشد میکنند ودر اذهان عمومی جایگاهی به خود اختصاص داده اند که طبقات مردمی دیرگاهی است که ازآن رانده شده اند : آینده. در زمانی که اندیشیدن درباره تحولات معاصر به تمجید و یا نفرت ازشرکت های فراملیتی سیلیکون والی وسکوهای رایانشی می انجامد ، زنانه شدن گسترده کاردستمزدی به روز شدنی آنچنان « بنیان برانداز » را ایجاب میکند که اندیشه و رفتاری مانند توئیت کردن عکس بچه گربه ها.

بویژه ازاینرو که این پدیده میتواند بازهم تشدید شود. درایالات متحده، سرویس آمار وزارت کارفهرست مشاغلی که چشم اندازرشد قابل توجهی خواهند داشت را منتشر کرده است. دراین لیست پیش بینی میشود که از یکسومشاغلی عموما مردانه نظیرنصب کردن پانل های خورشیدی ویا توربین های بادی، تکنیسین سکوهای نفتی، ریاضی دان، آمارگر، برنامه نویس رایانه وازسوی دیگرتعداد بی شماری پست معمولا دراشغال زنان مانند مددکاری درمانی درخانه، دستیاردرمانی، پرستار، فیزیوتراپ، کاردرمان کننده وماساژ دهنده توسعه خواهند یافت. پیش بینی میشود که ازحالا تا سال ٢٠٢٦، یک میلیون شغل برنامه نویس رایانه ای وچهار میلیون شغل خدمت خانگی وکمک پرستار، با دستمزدی چهار برابر کمتر، ایجاد خواهدشد (٣).

دو دلیل بنیادی مانع از آن میشوند که کارگرپیشین صنایع ذوب فلز پیتسبورگ، که کارخانه اش به چین نقل مکان کرده است، تغییر شغل داده وبه مددکاری نوزادان روی آورد. دروحله اول، مرزنمادین پیش داوری ها که چنان عمیقا دراذهان، بدن ها ونهادهای اجتماعی رخنه کرده است که هنوزمیان فرهنگ مردانه کارگر ونقش اجتماعی اختصاص داده شده به زنان، بواسطه تفکرات از پیش ساخته شده پدر سالارانه، دیوارمیکشد. ونیزبدلیل عقب ماندگی تحصیلی مردان که امکان تغییرشغل را به گونه ای قابل توجه کاهش میدهد. مجله The Economist، درمجموعه مقالات ویژه ای با عنوان «جنس ضعیف» که به مردان اختصاص داده شده بود(٣٠ مه ٢٠١۵)، خاطرنشان میکرد که « احتمال شکست نوجوانان پسر کشورهای ثروتمند درسه ماده درسی اساسی یعنی ریاضیات، خواندن متن وعلوم پنجاه درصد بیشتر ازدختران است». دربرابراین سردرگمی، صعود تماشائی سطح تحصیلات زنان به چشم میخورد که برعکس، تغییر شغل را آسان میکند. این تحول بزرگ نادیده گرفته شده، زنان کارگررا هرچه بیشتردربطن کاردستمزدی قرارمیدهد. براساس داده های یونسکو، ازپایان قرن گذشته درصد زنان با تحصیلات عالی ازدرصد مردان دراین زمینه فراتررفته است : ۵٦ درصد درفرانسه، ۵٨ درصد درایالات متحده و٦٦ درصد در لهستان. درسال ٢٠١٦، ۴٩ درصد زنان فرانسوی بین ٢۵ تا ٣۴ سال یک دیپلم تحصیلات عالی کوتاه (کارشناسی ) ویا بلند مدت (کارشناسی ارشد ) در اختیار داشتند درحالیکه این درصد برای مردان به ٣٨ تنزل می یافت (۴). مردان هنوزبرحوزه پژوهش، رشته های تحصیلی معتبر، پست های تصمیم گیری تسلط داشته وازدرآمد بیشتری بهره مند هستند. اما از این پس دانشگاه اکثرا دیپلمه هائی تربیت میکند که شغل های تخصصی ولی با وجهه کمتربخش اقتصادی خدمات را دراختیارخواهند گرفت.

درواقع، این تغییرجهت مزیت مردان دررشته های آموزشی مرتبط با ریاضیات، مهندسی ریانه ای ویا علوم پایه را به زیرسئوال نمی کشد. درنتیجه رودرروئی جنسیتی وطبقاتی میان دوقطب جهان اقتصادی تشدید میشود. ازیکسو، دنیای زنانه بیش از پیش تحصیل کرده اما متزلزل که خدمات درمانی – اجتماعی – آموزشی مرکز ثقل آنرا تشکیل میدهد. ازسوی دیگر، حباب بورژوائی بندوبست مالی وفنآوری جدید که بردنیا مسلط هستند ودر آن هورمون مردانه شدیدا به مشام میرسد : درشرکت های نو پای سیلیکون والی ٨٨ درصد مهندسین رایانه ای ودربورس ها ٨٢ درصد تحلیل گران مالی مرد هستند (۵). یکی ازاین دوکهکشان، که همه چیزآنها را دربرابرهم قرار میدهد، دیگری را تحت تسلط قرارداده، له کرده وجیبش را خالی میکند. باج گیری «بازار سهام» (٦) درپوشش ریاضت اقتصادی وتاراج گری توان مالی عمومی توسط غول های دیجیتالی با فرار از پرداخت مالیات خود را در شکل کاهش تعداد کارکنان ویا امکانات خانه سالمندان، مهد کودک ها ویا خدمات اجتماعی به نمایش میگذارد. با نتایجی نابرابر: بانک داران، سیاستمداران ومسئولین توسعه دیجیتالی همزمان با تضعیف خدمات عمومی تعداد بیشماری از خدمتکاران ، مددکاران زندگی روزمره ویا معلمین خصوصی استخدام میکنند.

خانواده های کارمندان ارشد، مشاغل عالی رتبه فکری وکارفرمایان عموما انبوهی ازمستخدمین خانگی به کارمیگیرند (٧). آنها جزو اولین آسیب دیدگان خواهند بود اگراین زنان، که اغلب اوقات از اقشار مردمی ویا درکلان شهرها ازمهاجرین میباشند، دست از کار بکشند. آیا دراین صورت، شاهد آن خواهیم بود که استادان دانشگاه، محضرداران، پزشکان وجامعه شناسان فمینیست به خدمه خانگی خود توضیح دهند که باید کار را به نام الزامات اخلاقی مراقبت ازدیگران و مهربانی، فضیلت هائی که تسلط مردانه در طول قرن ها بعنوان محاسن خاص زنانه به ثبت رسانده است، ادامه داد ؟ به همین دلیل، مبنای هرائتلافی دربخش خدمات حیاتی که بخواهد کارکنان، کارگران، مشاغل میانی ومستخدمین مدارس ابتدائی وراهنمائی را گردهم آورد ناچارا ضدیت با طبقات مرفه استخدام کننده آنان است.

دروحله اول، آیا چنین چیزی امکان پذیراست ودرچه شرایطی؟ زنانی که در بخش خدمات خانگی ونظافت کار میکنند، منزوی، ازهم جدا شده، بدون سازمان دهی واغلب اوقات درمقایسه با سایر بخش های اقتصادی اکثرا مهاجر، زیرباراشکال مختلفی ازسلطه طلبی هستند. اما بویژه، به هم افزودن ارقام مربوط به تعداد آنان ضرورتا نشانه ای ازوجود یک گروه نیست. تبدیل کردن ائتلاف عینی محسوس درآمارها به اتحادیه ای فعال محتاج آگاهی جمعی ویک برنامه سیاسی است. مطرح کردن خواسته ها ومنافعی که، ماورای تمایز سطح تحصیل وجایگاه اداری پرستاروخدمت کار نظافت را به هم پیوند میدهد، به طور سنتی برعهده سندیکا ها، احزاب سیاسی، سازمان ها وجنبش های اجتماعی است. چنین تشکیلاتی بایستی به گوش رساندن آوای یک عنصر تاریخی درحال تولد، توصیف وظایفش ویادآوری مبارزاتش را نیزبرعهده بگیرند تا گفتگو درباره جنبش درانحصار شبکه تلویزیونی BFMTV ویا متخصصین باقی نماند. دوموضوع میتوانند دراین باره کمک رسان باشند.

اولین آنها مرکزیت اجتماعی واقتصادی این گروه است. ازآمارهای ملی گرفته تا رسانه ها تمام ترفند ها بکار گرفته میشوند تا نقش زنان دستمزد بگیرخدمات حیاتی درروند تولید ناپیدا بماند. گفتمان سیاسی خدمات درمانی، بهداشتی وآموزشی را به مفهوم هزینه پیوند میزند در حالیکه دراذهان عمومی این مشاغل «در ارتباط با مردم» معمولا با خصلت های ظاهرا زنانه توجه به دیگران، تنهائی ودلسوزی درکنارهم گذاشته میشوند. خلاصه کردن کار پرستاران ومعلمین به این عواطف، که آنان ضرورتا درکارخویش ازآنها استفاده میکنند، نادرست است. در ارتباط انگاشتن خدمات حیاتی با هزینه ، صحبت کردن ازنیکو کاری های زنان ازخود گذشته به جای یادآوری ثروت تولید شده توسط زنان کارگر اجازه میدهند تا هویت اساسی کمک پرستاران، مددکاران زندگی اجتماعی ویا معلمین مدارس کتمان شود : تولید کننده(٨) بودن آنها. تولید ثروتی رهائی بخش که بنیادهای یک زندگی جمعی را استوارمیکند، اینست جوانه ای که یک آگاهی اجتماعی میتواند درحول آن شکل بگیرد.

موضوع دوم خواست مشترک تمامی مزدبگیران است که درعین حال با شدت خاصی دراورژانس های بیمارستان ها، درخانه های نگهداری از سالمندان ویا مدارس مطرح میشود : داشتن امکانات لازم برای پیش بردن صحیح وظایف برعهده گرفته شده. افکارعمومی، که گاهگاهی توجه چندانی به شرایط کاری کارگران راه آهن وحمل ونقل نمی کند، هنگامی که مسئله کاهش زمان نظافت افراد وابسته به دیگران در مورد نزدیکانشان مطرح میشود، زمانی که تعطیلی یک زایشگاه درمنطقه ای روستائی دردستورکار قرار می گیرد ویا کمبود کارکنان برای مراقبت از بیماران روانی ادامه می یابد نگران شده وحتی دست به شورش میزند. همگی براساس تجربه آگاهند که افزایش کیفیت خدمات درمانی درتناسب با زمان کاراختصاص داده شده برای تولید آنست. خواسته داشتن امکانات کافی برای انجام دادن صحیح وظایف، که به نظردردسرسازنیست، درواقع بسیارتهاجمی است. ارضاء این خواسته به زیر سئوال بردن ریاضت اقتصادی می انجامد، به چالش کشیدن نظریه ای است که بر اساس آن میتوان همیشه وظایف بیشتر وبیشتری با امکانات کمتری انجام داد و رد فرضیه افزایش کارآئی به بهای سلامتی مزد بگیران. پاسخگوئی به این خواسته همچنین به افشاء کردن گفتارریاکارانه ای منجر میشود که مسئولیت را به دوش کارکنان می نهد وآنان را وادار میکند که برای کاهش تاثیرات ناگوارمحدودیت بودجه فشاربیشتری برخود اعمال کنند. بعنوان مثال، بسیاری ازخانه های سالمندان، آموزش «انسان گرایانه»، روش های دگرگونه نگاه کردن، سخن گفتن ولمس کردن برای «نیک رفتاری» که به یک مارک تجارتی تبدیل شده واین تاسیسات ازآن برای تبلیغات خود استفاده میکنند، را دردستورکار خویش قرارداده ودرعین حال کارکنان را ازامکانات لازم برای مراقبت انسان وارسالمندان محروم کرده اند. تو گوئی بد آزاری نه اساساحاصل اجباراقتصادی برونی بلکه ناشی ازنبود خصلتی فردی در میان کارکنان است...

ازاینرو، تقاضا برای امکانات مختص برای نیازهای عمومی در مقابل الزام برای سودجوئی وریاضت اقتصادی قرار می گیرد وخدمات حیاتی وکارکنان آنها را درمرکز یک کشمکش بی امان قرارمیدهد. اززمان چرخش لیبرالی سال های١٩٨٠ وبویژه درابعادی فراتر پس ازبحران مالی سال ٢٠٠٨، رهبران سیاسی، مدیران بانک های مرکزی، کمیسیون اتحادیه اروپا، کارفرما- مهندسین فناوری های جدید، کارمندان عالی رتبه خزانه داری، مقاله نویسان روزنامه ها واقتصاددانان بنیادگرا خواهان کاهش «هزینه» این خدمات هستند. وبدین سان، اینان با اتکاء به منطق محله های مرفه، که براساس آن کامیابی سردمداران معیارسنجش بهزیستی عمومی است، آگاهانه برای تخریبش کمر بسته اند. این اجماع آگاه ازمنافع خود، درشخص امانوئل ماکرون نماینده خوبی یافته است.

یک سوسیالیسم خدمات با اکثریتی زنانه و با مدیریت خود کارگران

درمقابل، ائتلاف بالقوه ای که زنان تولید کننده خدمات حیاتی هسته آنرا تشکیل میدهند، فقط وقتی میتواند به آگاهی خاص خود دست یابد که فلسفه وپروژه ای که عملا هرروزدرمحوطه مدارس، اطاق های بیمارستان ها ومراکزدرمانی به اجرا میگذارد را به وضوح تدوین کند. بعبارت دیگر، پیش بردن این تفکراست که سرمایه گذاری جمعی برای پاسخ دادن به نیازهای درمانی، آموزشی، پاکیزگی ودرعرصه وسیع تری حمل ونقل، مسکن، فرهنگ، انرژی وارتباطات نه تنها مانعی برای آزادی نیست بلکه برعکس شرط وجودی آن است. تناقض دیرینه ای که شکوفائی فردی را منوط به تامین احتیاجات اولیه میکند چشم اندازسیاسی بلند مدتی را پیش رو میگذارد که توانائی بالقوه گردهم آوردن مزدبگیران زن وتشکیل یک نهاد-عامل منافع عمومی را دارد : یک سوسیالیسم خدمات با پوششی وسیع که امکانات لازم برای انجام وظایف دربهترین شرایط را فراهم کرده وبه طبقات مردمی ساکن حومه های آسیب دیده از پا پس کشیدن دولت اجتماعی(رفاه) اولویت میدهد وتوسط خود کارگران اداره میشود(٩).

زیرا ائتلاف بخش های خدمات با اکثریت زنانه، اضافه برمسئولیت شگرف سازمان دهی خود ، وظیفه تاریخی جذب کردن به حول خود ، با کمک جنبش سندیکائی، تمامی اقشارمردمی وبویژه جزء مردانه آن را دارد، که بدلیل جهانی شدن اقتصاد تارومارشده وگاهگاهی به عقب گرائی رومیاورد. گرایش به عقب گرائی یک حکم اجتناب ناپذیر سرنوشت نیست.

بی تردید نظریه واگذارکردن نقش عامل تاریخی و این مسئولیت فراگیربه زنان کارگری که همه گونه تسلطی برآنان اعمال میشود غیرواقع بینانه تلقی خواهد شد. اما عصرکنونی روی خندانی به واقع بینانی که در سال ٢٠١٦ انتخاب آقای دونالد ترامپ، با سیاست راهبردی کاملا برعکس، را غیرممکن میدانستند نشان نمی دهد : سیاست ایجاد ائتلاف میان بخشی ازمردان اقشارمردمی بزانو درآمده بواسطه ناپدید شدن صنایع با بورژوازی محافظه کار وطبقه میانی غیردیپلمه. سیاستمداران ورسانه ها، خوشحال ازاین پدیده، علاقه مند هستند که زندگی جوامع غربی را به خصومتی خلاصه کنند که بنابرنظر آنان از این پس طبقات مردمی محافظه کار، مردانه، عقب افتاده، بی فرهنگ ونژاد پرست، که به ترامپ، بنیامین نتانیاهو ویا ویکتوراوربان رای میدهند، را دربرابربورژوازی لیبرال تحصیل کرده، آغوش گشوده، با وقاروترقی خواه، که به احزاب میانه رو ومرکزگرا که جلوه آن آقای ماکرون است رای میدهند، قرارمیدهد.

دستمزد بگیران زن خدمات حیاتی درمقابل این دوقطبی سازی راحت طلبانه، که اشتیاق مشترک رهبران هردوجناح برای سرمایه داری مبتنی بر بازاررا بدست فراموشی می سپارد، آشتی ناپذیری دیگری را به میان میکشند. این آشتی ناپذیری دریک سوی حصار اجتماعی کارفرما – مهندسین رایانه سیلیکون والی وکارکنان ارشد امورمالی، مردان با تحصیلات عالی لیبرال، را قرارمیدهد. آنها، غارتگران منابع مالی عمومی وساکنین همیشگی بهشت های فرارازمالیات، خدماتی ایجاد کرده وبه فروش می رسانند که به گفته آقای شامات پالی هالیپاتیا، معاون مدیر فیس بوک ومسئول افزایش تعداد مشتریان آن، « بافت اجتماعی را می درد» و« عملکرد جامعه را به نابودی می کشاند»(١١). در سوی دیگر، اقشار مردمی با اکثریتی اززنان، نقطه قوت کار مزدی، زنان تولید کننده خدماتی که زندگی جمعی را شکل میدهند وسوسیالیستی کردن روزافزون ثروت را خواستارند، گردهم آمده اند.

داستان نبرد آنان احتمالا بدینگونه آغاز خواهد شد : «مطالبه ما داشتن امکانات لازم برای اجرای وظایف خود به بهترین صورت است». از چندین هفته پیش، مددکاران زندگی اجتماعی، پرستاران زایشگاه ها، کمک پرستارها، پرستارها، آموزگاران، نظافتگران، کارکنان بخش امور اداری اخطار داده بودند : اگرمطالبات ما نادیده گرفته شوند، ما دست به اعتصاب خواهیم زد. ویکباره، نوربرچهره پنهان کارتابیده شد. کارمندان عالی رتبه وشاغلین پست های روشنفکرانه، دروحله اول زنان وسپس مردان، برخلاف تمایلشان، ناچارشدند پست خود را ترک کرده وبه مراقبت ازوالدین وابسته به دیگران خود، ازشیرخوران واز بچه های خویش بپردازند. باج گیری احساساتی به شکست منجر شد. افراد کمی درمجلس، اداره ها وهیئت های تحریریه باقی مانده بود. نخست وزیربه هنگام بازدید از خانه ای برای سالمندان با لحن متهم کننده ای به یک اعتصاب کننده توضیح میداد که یک دقیقه برای عوض کردن یک پوشک کافیست واضافه میکرد که تمام بررسی ها صحت گفته او را تائید میکنند. با توجه به نگاهی که زن اعتصاب کننده به اوانداخت، همگی فهمیدند که دو دنیای متفاوت درجدال با یکدیگرند. پس از پنج روزهرج ومرج، سرانجام دولت تسلیم شد. مذاکرات برای ایجاد خدمات عمومی فراگیرآغازشد وتوازن قدرت آنچنان بود که این جنبش لقب « جبهه دوم خلقی*» گرفت : نامی برای عصر خدمات.

* جبهه خلقی، ائتلاف احزاب چپ فرانسه بود که به مدت دو سال (آوریل ۱۹۳۶– آوریل ۱۹۳۸) قدرت را در فرانسه بدست گرفت وبسیاری از اصلاحات مردمی از جمله کاهش ساعات کار، مرخصی سالانه با پرداخت حقوق و پیمان های دست جمعی برای شاخه های مختلف اقتصادی را تصویب کرده وبه اجرا گذاشت. در طول سال های اخیر، احزاب دست راستی واز جمله دولت کنونی سعی کرده ومیکنند که دست آوردهای آنرا لغو کنند. (یاد داشت مترجم(

١- Sources : « Enquête emploi 2017 », Institut national de la statistique et des études économiques (Insee) ; Données sociales 1974, Paris (recodées conformément à la classification actuelle).

٢- Cf. Siggie Vertommen, « Reproduction sociale et le féminisme des 99 %. Interview de Tithi Bhattacharya », Lava, n° 5, Bruxelles, juillet 2018.

٣- « Fastest growing occupations », Bureau of Labor Statistics, Washington, DC, www.bls.gov

٤- Vers l’égalité femmes-hommes ? Chiffres-clés, ministère de lʼenseignement supérieur, de la recherche et de lʼinnovation, Paris, 2018.

٥- Kasee Bailey, « The state of women in tech 2018 », DreamHost, 26 juillet 2018, www.dreamhost.com ; Renee Adams, Brad Barber et Terrance Odean, « Family, values, and women in finance », SSRN, 1er septembre 2016, https://ssrn.com

٦- Lire Renaud Lambert et Sylvain Leder, « L’investisseur ne vote pas », Le Monde diplomatique, juillet 2018.

٧- François-Xavier Devetter, Florence Jany-Catrice et Thierry Ribault, Les Services à la personne, La Découverte, coll. « Repères », Paris, 2015

٨- مراجعه کنید به مقاله Bernard Friot،« به مبارزات دفاعی پایان دهیم» ، لوموند دیپلوماتیک فارسی، نوامبر ۲۰۱۷ https://ir.mondediplo.com/article28...

٩- Lire « Refonder plutôt que réformer », Le Monde diplomatique, avril 2018

١٠- مراجعه کنید به مقالهSerge Halimi و Pierre Rimbert، جنگ زرگری لیبرالها بر ضد پوپولیست ها، لوموند دیپلوماتیک فارسی، سپتامبر ۲۰۱۸ https://ir.mondediplo.com/article30...

١١- James Vincent, « Former Facebook exec says social media is ripping apart society », The Verge, 11 décembre 2017, www.theverge.com

منبع:لوموند دیپلماتیک


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست