مُشتی پرِ دُرنا و خاکسترِ هزار درخت
خسرو باقرپور
•
پرندگان اگر نبودند،
برهوتی تهی بود آسمان؛
خالی از خیال.
درختان اگر نبودند،
جنگل چه واژه ی تاریکی بود
و خیال همشکل پرنده ای مُرده بود.
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
دوشنبه
۵ شهريور ۱٣۹۷ -
۲۷ اوت ۲۰۱٨
پرندگان اگر نبودند،
برهوتی تهی بود آسمان؛
خالی از خیال.
درختان اگر نبودند،
جنگل چه واژه ی تاریکی بود
و خیال همشکل پرنده ای مُرده بود.
جنگل و پرنده اگر نبودند،
چه خالی و بی هوده می شد جهان.
محبوبِ هماره ی همراه، آه!
خیال اگر نبود،
عشق چه بی چاره می ماند
و من چون پوده ای از خاکسترِ هزار درخت؛
اسیرِ بادهای بیابان بودم
و چون مُشتی پَرِ دُرنا
خوابِ پرواز را
در خاربُن هایِ خفته ی همیشه عبوس می دیدم .
شادا خیال هست!
و تو همان معشوقِ مهربانِ منی!
با تو آسمان؛
رفیقِ پرنده هاست
و جنگل؛
آکنده از غوغای زندگی ست.
محبوبِ من!
شادا! خیال هست.
شعر را با صدای هادی خوجینیان بشنوید:
picosong.com
|