سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

سکوت خوک‎ها - م. کاز



اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ٣۱ مرداد ۱٣۹۷ -  ۲۲ اوت ۲۰۱٨


* به یاد « اولریکه ماینهوف» (Ulrike Meinhof)، «امیرپرویز پویان»، «تقی شهرام، «رناتو کورچیو» (Renato Curcio)، «ولادمیر ایلیچ لنین» (Vladimir Ilyich Lenin) و تمام آنانی که برای پایان بخشیدن به خشونت، خشونت ورزیدند


۱. همه از آب و هوا صحبت می‎کنند جز ما...

از مسائلی که همواره در طی تاریخ مورد مشاجره بوده و هست، قضیه‌ی قهر و خشونت است. این مبحث که گستره‎ای از نقد به مفهوم دیکتاتوری پرولتری تا ضرورت مبارزه مسلحانه و غیره را در بر می‎گیرد، همیشه یک بار از جناح راست مطرح شده و بار دیگر از جناح چپ.

آنچه در این میان هرگز بیان نمی‎شود، مانند بسیاری از مباحث ایدئولوژیک دیگر، مباحثی‎ست که در بدیهیات زبانی بحث‎کننده حذف یا تعدیل می‎گردد. گرچه نقدهای بسیاری می‌توان به مشی چریکی و انواع این نوع جریانات در تاریخ وارد داشت اما آنچه که در این متن به آن پرداخته می‎شود پاسخی‎ست در برابر «ایراد به استفاده از قهر»، یا به بیان بهتر «ایراد به استفاده از کلیت قهر در هر قالبی!»

۲. چه کسی گلوله را شلیک کرد؟

گویی مسئله همیشه بر سر خشونت و انحصار آن بوده است، خشونتی که می‌تواند، ضامن یا برهم زننده‌ی مفهوم مالکیت و زیربنای اقتصاد اجتماع باشد. در طول تاریخ تعاریف زیادی از دولت بسته به شرایط موجود در زمان وجود داشته، اما تعریفی از میان این تعاریف به شکل ویژه ای جامع است، تعریف «ماکس وبر» (Max Weber) جامعه‎شناس آلمانی‎ست که می‎گوید: «دولت نهادی‌ست که انحصار خشونت‎ورزی در یک ناحیه جغرافیایی محدود را دارد.»

تعریف وبر در گام نخست برای حل بخشی از مسئله به کمک ما می‎آید. نقدی که جناح راست هماره به چپ رادیکال در به کارگیری خشونت می‎کند، در واقع آنجایی چهره‌ی حقیقی خود را می‎نمایاند که به موضع آن‎ها را درباب استفاده‌ی خشونت توسط دولت می‎رسد. این افراد مقاومت مسلحانه و عملیات‎های قهر آمیز گروه‎های آزادی‎خواه فلسطینی، ویتنامی و ... را همواره تروریسم می‎نامند اما گلوله بستن صهیونیست‎ها به راهپیمایی ملت فلسطین، قتل‏ عام‎های آمریکایی‎ها در ویتنام و بسیار تجربیات مشابه در عراق، افغانستان و سوریه را در بدترین حالت تنها یک کشتار ناگریز جنگی نام می‎نهند.

مثالی جالب برای این مسئله «محمد قوچانی» ژورنالیست لیبرالیست است که در یکی از شماره‎های سال ۱۳۹۴ ماهنامه «مهرنامه» در ایراد به کاربست خشونت توسط سازمان «چریک‎های فدایی خلق» مبارزینی چون «بیژن جزنی»، «حمید اشرف» و... را تروریست خطاب می‎کند و با این اتهام آنها را مورد نقد قرار می‌دهد.

اگر حتی از چشم‎پوشی عامدانه‌ی قوچانی بر جنایات و سرکوب‎های رژیم فاشیستی پهلوی که در زندان‎هایش به زنده‎سوزی انسان‎ها و شکنجه‎های قرون وسطایی متهم است، بگذریم، تنها کافی‎ست چند سال به عقب‎تر بازگشته و نگاهی به مطالب همین نویسنده در یکی از شمارگان سال ۱۳۸۷ نشریه «شهروند امروز» بیاندازیم. جایی که روشنفکر مصلح و خشونت ستیز ما برای سرکوب کردن چپ دانشجویی که اسلحه‎ای هم نداشت دست به دامان خشونت‌ورزی دولتی می‎شود!

صادقانه این است که فاشیست‏‌های دست راستی در سرودی حماسی با هم‎صدایی و سکوتی از سر رضایت در کنار دولت این شعار را همواره همراهی کنند که «ما نافی خشونت نیستیم، ما نافی تغییر هستیم .»

در برابر این خشونت سکوت مساوی با همراهی‏‌ست، همان‎طور که سکوت در برابر قتلی که می‎توان جلویش را گرفت انفعال مساوی با هم‎دستی در آن قتل است. قهر، گاهی تنها راه پاسخ به قهر است آن‎چنان که «ماینهوف» می‎گوید: «ما می‎گوییم یونیفرم‎پوش‎ها همانند خوک هستند و نه انسان و ما، به‌مانند خودشان با آن‌ها برخورد خواهیم کرد. ما با آن ها مذاکره نمی‎کنیم، به طور کلی هر نوع مذاکره با آن‎ها اشتباه است.»

٣. رد تئوری سکوت در مختصات مرگ

این‎ها همه تنها لایه‌ی نخست خشونت مشروعی‎ست که دولت‎ها روزمره بر مردمان‎شان روا می‎دارند. برای پیشروی بگذارید به تعریف وبر از دولت ارجاعی بکنیم. برای فراروی از تعریف باید پرسید آیا دولت تنها یک نهاد است؟ پاسخ مسلمی به این پرسش وجود ندارد اما مفهومی وجود دارد به نام دولت-شهر که در آن ما دولت را نمی‎توانیم خارج از شهر(به معنای مناسبات و کلیت نظم موجود) در نظر بگیریم و این نظم را نیز نمی‎توان جایی خارج از دولت در نظر گرفت. در این معنا «دولت یا دولت-شهر انحصار خشونت است برای حفظ خودش در ناحیه‌ی جغرافیایی محدود». حال در نقش این دولت شهر و نقش خشونت آن باید چنین گفت که بسیاری از جریانات پاسیفیست، قهر را در منطقی رد می‎کنند که آن را به مثابه عامل تحریک کننده‌ی سیستم در کاربست خشونت و سرکوب اعلام می‎دارند، اما باید در اینجا پرسید که آیا خشونت تنها سلاحی در دست آن سربازان است؟

برای انکار یا ندیدن خشونت در تمامی ابعاد تراژیک بقای سیستم‌‏های ارتجاعی، حقیقتاً باید چشمانی کورتر از «ادیپ» در پایان این تراژدی یونانی داشت. این خشونت‌گاه به شکلی عریان همچون قتل‌های ناموسی، اسید پاشی و ... خود را نمایان می‎سازد و گاه به شکلی نهان و در صفر و یک زندگانی اجزای اجتماع.

همه روزه کارگران بی‎شماری در شرایط نامناسب محیط کار سلامت و زندگانی خود را به خطر می‌اندازند، درست هنگامی که شما مشغول مطالعه‌ی این متن هستید، ده‎ها کودک به علت ابتلا به بیماری‎های قابل درمان، جان خود را از دست می‎دهند، میلیون‎ها انسان از جبر تبعیض جنسیتی مدت‎هاست که پوششی برخلاف میل خود را متحمل شده‎اند. میلیاردها نفر شب‎ها از ترس خشونت‎های امکانی در جواب مقروض بودنشان ناچار به انفعال در رفع نیازهای اولیه‎شان هستند و وقتی بی‎عملی ما تنها مساوی با تداوم این خشونت است، آیا ایستادگی در برابر این نظم ضروری نیست؟

اگر شما برای اتمام بخشیدن به یک چرخه‌ی خشونت‎آمیز دست به عملی قهری بزنید نادرست است و با اخلاقیات‎تان جور در نمی‎آید؟ اگر پاسخ آری‎ست، باید گفت که شما خود بخشی از این نظام دولت-شهری موجود هستید، با این تفاوت که ضمن تن دادن به سیستم نسبت به همه‌ی مسائل آن همچون «بارتلبی مهجور»* معترضین، انفعالی تنها با یک «اعتراض» صرف در پیش گرفته‎اید، چرا که «اعتراض تنها گویای مخالفت با این و آن است، اما مقاومت می گوید من به این و آن پایان می‌دهم»*۲

۴. سرکوب خوک‌ها:

قطعاً هر انسانی که طرفدار حداقل‏ حقوق‎ها انسانی باشد و با دیدی اجتماعی به موضوعات نگاه کند، با اساسِ مسائلی چون اعدام، شکنجه و... مخالف است و این را می‎توان اصلی مهم در لیست نقدهای وارد بر دولت‎های سوسیالیستی در تاریخ دانست. اما مسئله مهمی که درباب کلیت مفهوم دولت و سوسیالیسم وجود دارد، مسئله برخورد با قهر است.

این برخورد تا آن جایی پیش می‏‌رود که گاهاً آنچه دیکتاتوری پرولتری خوانده می‎شود در مفهوم نقش دولتی که نوعی «ضددولت» است، بیشتر بازی می‎کند. در واقع اگر طبق آخرین تعریف مذکور دولت را «انحصار خشونت برای حفظ خود(دولت-شهر) در ناحیه‌ی جغرافیایی محدود» بدانیم، دولت سوسیالیستی و قهر آن این‎گونه تعریف می‎شود: «دیکتاتوری پرولتری قهری‌ست انقلابی، برای فرا روی از اکنون که در برابر هرگونه انحصار خشونت توسط نیروهای مرتجع بورژوایی می‌ایستد و آن را سرکوب می‌کند.» در واقع خشونتی که به بازنگشتن خشونت ضدانقلابی تداوم می‌بخشد. قهری که به شکل عجیبی که همواره توسط برخی گرایشات آنارشیستی رد می‎شود اما هیچ بدیلی در برابرش قرار داده نمی‎شود.

یک نگاه اجمالی به تاریخ موجود انقلاب‌‏ها و خیزش‎های رادیکال مُهر تاییدی‎ست برای ضرورت این قهر در سرکوب نیروهای ضدانقلابی، همان نیروهایی که یک بار کمون پاریس را به خون کشیدند و بار دیگر در تلاش برای به خون کشیدن اکتبر سرخ روسیه در طی جنگ‎های داخلی دیده شدند. با این‌‏همه این‏که چگونه می‏‌شود که این قهر بر علیه خود انقلاب به کارگرفته نشود، خود بحثی‏‌ست قابل تامل که بدیل آن در کلیت چگونگی اعمال و بالقوگی این قهر و تفاوت آن با قهر بورژوایی نهفته شده‌است.

در تفاوت نوع تداوم انقلاب پرولتری با انقلاب بورژوایی، انقلابی که بقایش در فراروی از دیروز و امروز خود است و همواره در خود انقلاب می‎کند یا انقلابی که در یک نقطه به وقوع می‌پیوندد و دائم به آن نقطه باز می‎گردد.


*:بارتلبی محرر: داستانی نوشته هرمان ملویل که ایده‌ی انفعال فعال براساسش تئوریزه شده است.

*۲: بخشی از نوشته‌ی اولریکه ماینهوف.


مُ. کاز- تهران


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست