سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

تاریخ اندیشه: مروری بر مقوله 'راسان': واکنش منطقی یا عاطفی به یک موضوع سیاسی-شماڵ میرزا



اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ۲۹ مرداد ۱٣۹۷ -  ۲۰ اوت ۲۰۱٨


 
''راسان'' به معنی خیزش مقولهای است که حزب دمکرات کردستان ایران از دو سال پیش برای از سرگیری مبارزه مسلحانه خود علیه جمهوری اسلامی بکار گرفته است. از آن زمان تا کنون مباحث زیادی حول محور مقوله یاد شده ارایه شده است. مخالفان و موافقان این مقوله هر یک استدلالهای خود را ارائه دادهاند اما نظر به اینکه این استدلالها پیش از اینکه به خود مفهوم و مقوله "ڕاسان" و احتمال سیر تاریخی نفس مقوله پرداخته شود به نتایج احتمالی ڕاسان توجه شده است و این نقص تحلیل در مفاهیم سیاسی از منظر تاریخ اندیشه است. مخالفان مقوله "ڕاسان" نتایج ناملموس این مقوله در عمل را برجسته کردهاند. این نوشته بر آن است تا به تحلیل اندیشه "راسان" بپردازد.
برخورد احساسی و عاطفی با مسائل و موضوعات از ویژگیهای اولیه، ابتدائی و طبیعی انسان به مسائلی است که در پیرامون آن می گذرد، به عبارتی انسانها اولین واکنش و برخوردشان با مسائل، رویدادها و اتفاقات همراه است با بروز احساساتی از قبیل شعف، خشم، هیجان، تعجب، ترس، تنفر، شرم، غم و غیره؛ دلیل آن هم واضح است چون انسان موجودی با احساس است و اینکه تصور انسان بدون احساس یک امر غیر واقعی است. لذا طبیعی است که ما انسانها به تمامی مسائلی که در رابطه با ما و در کنار ما اتفاق میافتد واکنش نشان دهیم، از افسوس خوردن به دیدن بی نوایی در خیابان گرفته تا مسائل بزرگتر مانند مسائل سیاسی، اقتصادی و اجتماعی همگی در وهله اول با نوعی بروز احساس انسان روبرو می شوند . شعرهای حماسی در وصف نبردهای تاریخی، بر پا کردن تندیسها در وصف قهرمانان جنگ، نغمه سرایها در تمجید از سربازان جنگی همگی ناشی از برخورد عاطفی و احساسی انسان با مسائلی بوده است که در طول تاریخ همواره با آن روبرو بوده است. برخورد عاطفی چه بسا اولین تعامل انسان با مسائل، پیش از هر چیز دیگر باشد، زیرا بروز عاطفه و احساس در واقع ناخودآگاه و امریست آنی و فوری که نیاز به زمان ندارند اما هر امری که مشمول زمان باشد لاجرم تاریخی نیز باید برای آن قائل شد. بسیاری از موضوعات جامعه و فرد علیرغم واکنشی احساسی، نیازمند نوع دیگری از واکنش و برخورد نیز هستند، که مستلزم زمان برای تامل در آن است. بعضی از مقولهها بنابر عقیده اسکینر (Quintin Skinner) از بنیانگذاران مکتب کیمبریج، برآیند جدال فلسفی و بعضی نیز بنابر نظر جان پوکوک (John Pocock ) از متاخرین مکتب کمبریج، حاصل مناقشات سیاسی هستند . موضوعات به همان اندازه که در زندگی فردی و جمعی اهمیت داشته باشند به همان اندازه به مکانیزمهای غیر عاطفی نیاز دارند و بایستی با ابزارهای پیچیدهتر با آن برخورد کرد. در مورد مسائل سیاسی ،اقتصادی و اجتماعی که مسائل به غایت مهم و حایز اهمیت جمعی هستند برخورد صرف عاطفی چه بسا عقلانی به نظر نمیرسد بلکه چون این مسائل رابطه مستقیم با سرنوشت فرد و جمع دارند بنابراین نیازمند تعامل عقلانی، زمانی و منطقی نیز هستند. اما این به معنی رد نقش عاطفه و بروز احساسات در مسائل یاد شده نیست بلکه اگر عواطف و احساسات از نوع افسارگسیخته خود که در مدت زمان کم و بدون تعقل بروز داده می شود، به شکل و قالب هنر که نیاز به زمان برای تامل، و خاصیت دوام و ماندگاری دارند، در آیند و به عبارتی احساسات را در جهت مطلوب سازماندهی کنیم؛ احساس و عواطف می توانند مکمل عقل و لوژیک در برخورد با مسائل سیاسی، اقتصادی اجتماعی باشند. هنر محصول احساسات و عواطف انسان است، اما آنچه که این دو را در غایت از هم تفکیک میکند، تغییر شکل و فرم احساسات و عواطف انسانی است که گاها در قالب یک قطعه موزیک، شعر، یک تابلوی نقاشی، ایده و یا یک آواز نمایان میشوند. در پشت احساسات و عواطف همچنان که اشاره شد چون فوری و آنی و مشمول زمان نیستند کمتر نشانی از تعقل، خرد و اندیشه یافت میشود اما ورای هر اثر هنری یک تفکر، اندیشه و حتی فلسفهای ممکن است نهفته باشد که بدون صرف زمان و تامل عمیق امکان خلق آن ممکن است میسر نبوده باشد. چنین آثاری حاوی پیامی نیز برای آینده هستند. تفاوتهای نامرئ بین هنر و احساس به دلیل تقارت آنها با همدیگر گاها به طور اشتباه به جای همدیگر بکار برده میشوند. منفک کردن عاطفه و احساس از سیاست، اقتصاد و برخورد عقلانی توام با تفکر و تدبیر منجر به خلق مفاهیم سیاسی و اقتصادی می شود.
اما   تهی کردن و سلب احساس و عاطفه از مفاهیم سیاسی، اقتصادی و اجتماعی به تنهایی کمکی به درک مسائل و پدیدههای روز نمی کند مگر اینکه مفاهیم را با پیش زمینهها و بسترهای واقعی و تجسم یافتهای که در آن شکل گرفتهاند توضیح داد. حال با توجه به این مختصر پرسش این است که آیا 'ڕاسان' یک مفهوم تاریخی و یا به عبارتی حاصل تاملات سیاسی و فلسفی است و اگر تاریخی است کدام پیش زمینه ، بستر و پارادایم در توضح مفهوم ڕاسان دخیل بودهاند و اینکه چگونه این مفهوم امروز در تغییر و روند تاریخی خود ممکن است به محرک تغییرهای سیاسی در کردستان تعبیر شود؟
در حوزه جامعه شناسی، ''تاریخ اندیشه'' (Intellectual History) یکی از شناخته ترین متدی است که از ''تاریخ مفهومی'' (Conceptual History) برای درک تاریخ و در نهایت درک پدیدههای روز استفاده میشود، جامعه شناسان از این طریق سعی در درک مفاهیمی کلیدی دارند که در زمان حال محرک مسائل سیاسی، اقتصادی، و اجتماعی هستند. اما اینکه چگونه یک مفهوم میتواند محرک تغییرات سیاسی و اجتماعی باشد پرسشی است اساسی. در این روش بر خلاف متدودهای معمول در تاریخ نگاری که بیشتر بر رویدادهای متمرکز است فاکتور 'مفهوم' یا مفاهیم کلیدی ، نقش اساسی را در تحلیل تاریخ ایفا میکنند. تاریخ نگار برای درک تاریخ ابتدا به مفاهیمی که نقش اساسی را در تحولات سیاسی،اجتماعی و اقتصادی ایفا کردهاند به عنوان مبدا مطالعات تاریخی انتخاب میکند. شرایط و اصولی که تاریخ نگار برای انتخاب مفاهیم رعایت میکند عبارتند از اینکه مفهوم و یا مفاهیم انتخابی تنها یک کلمه خشک و بی روح نباشند بلکه مفاهیم ضرورتا بایستی در برگیرنده یا حاوی یک بار ایدیولوژیک باشند. به عبارتی مفهوم باسیتی از دل مباحثات بیرون بییاد، دمکراسی، عدالت، خیزش، قیام در مفهوم سیاسی آن و همه ایسم-های حاوی یک بار ایدولوژیک هستند ؛دوم اینکه مفهوم یا مفاهیم مورد نظر از نظر ڕیشه شناسی (Etymology) قابل پیگیری باشد، سوم اینکه مفهوم یا مفاهیم لزوما باید تاریخی باشند و در مسیر تاریخی خود یک معنا را داده باشد اما در عین حال این معناها در زمان و مکانهای متفاوت، متناسب با نیازهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی قابل تفسیرهای متفاوت باشند، برای نمونه مفهوم دمکراسی از یونان باستان تا به دمکراسی غربی در قرن ٢١ دارای معانی یکسان اما با تفسیرهای متفاوت بوده است و معانی آن در هر زمان و مکانی بسته به نیازهای و پرسشهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی آن تغییر پیدا کرده است؛ چهارم اینکه مفهوم یا مفاهیم کاربرد هر روزه سیاسی، اجتماعی و اقتصادی داشته باشند و به عبارتی کانسپتهای مرده نباشند بلکه کارکرد روزمره در زمان حال داشته باشند. مرحله بعدی در روش 'تاریخ مفهومی' بعد از ریشه شناسی مفهوم، عبارت است از تعریف مفهوم در زمان، بدون در نظر گرفتن سیر و حرکت تاریخی مفهوم، به عبارتی، مفاهیم را در مرحله اول باسیتی در زمان تعریف کرد کوسلیک (Reinhard Koselleck ) از بنیانگذاران مکتب فرانکفورت تاریخ مفهومی معتقد است که هیچ مفهومی بدون بروز و اظهار(ات)اولیه نمیتوانسته است وجود داشته باشند و این اظهار(ات) اولیه در واقع همان بروز احساس و عواطف در فرم ابتدای آن ممکن است بوده باشد.
بستر، پارادایم و زمینهای که در آن مفاهیم تعریف و مطالعه میشود وجهه تمایز بین دو مکتب فکری فرانکفورت و کیمبریج است که هر کدام در تعریف مفاهیم تاریخی به پیش زمینههای متفاوت متوسل میشوند که در اینجا مختصر به ویژگیهای و زمینههای هر دو مکتب میبردازم و در پایان سعی میکنم رابطه بین 'ڕاسان' به عنوان یک مفهوم با زمینههای آن مورد واکاوی قرار دهم.
مکتب کمبریج متاثر از تحولات تاریخ نگاری در قرن بیستم و تحولات فلسفی ناشی از چرخش زبانی (Linguistic Turn) است. موضوع زبان همواره از بارزترین موضوعات در طول تاریخ فلسفه بوده است،اگر پیش از رنسانس محور کار فلاسفه کشف راز خلقت، زندگی، افرینش و خدا بود، تاکید بر زبان در قرن بیستم به کانون مجادلات و تأملات فلسفی تبدیل شد و از بطن این تأملات، مکاتب فلسفی مهمی چون فلسفه‎ی تحلیلی و تحلیل زبان و زبان‌شناسی ساختاری و تحلیل گفتار در کشورهای متفاوت غربی شکل گرفتند. تحت تأثیر این جریان‌ها در هر سه قطب فکری یعنی جهان انگلیسی ‌زبان، آلمانی‌زبان و فرانسوی‌زبان، تحولاتی در شاخه‌های علوم انسانی به وقوع پیوست که یکی از آن‌ها تحول در تاریخ‌نگاری به‌ویژه تاریخ اندیشه‎ی سیاسی-اجتماعی بود. متاثر از این حرکتها، رشته‌ی تاریخ مفاهیم در آلمان، زبان‌شناسی ساختاری و روش تحلیل گفتار در فرانسه و چرخش زبانی در جهان انگلیسی ‌زبان به‌ویژه تحولات متأخر فلسفه‎ی زبان و علم، مکتب کمبریج در تاریخ‌نگاری اندیشه در انگلستان تأسیس شد. کوینتین اسکیر از شناختهترین چهرههای مکتب کمبریج به حساب میاید که بر چرخش زبانی تاکید دارد، او معتقد است که هر مفهومی از دل مناقشات فلسفی بیرون مییاد، بنابراین اغراض یا نیات نویسندگان متون تاریخی از نظر اسکینر از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است. تاریخ نگار اندیشه، از منظر اسکینر بایستی از دل متون تاریخی نه اینکه فقط اغراض نویسندگان را مورد واکاوی قرار دهد بلکه بایستی آن متون را به زبان معاصڕ بیان کند. این به معنی آن است که تارخ نگار خود را از تفاسیر متون و مفاهیم در زمانهای و مکانها متفاوت در گذشته بدور نگاه دارد و آن را با لباس امروزی بیارآید. جان پوکوک از متنفذترین نظریه پردازان مکتب کمبریج که او را گاها پدر سنت تاریخ اندیشه نام گذاری میکنند بر پارادایمهای تاکید دارد که از دل مناقشات سیاسی بیرون میاید. پوکاک معتقد است که آداب‌ ورسوم، عادات اخلاقی-اجتماعی، انتقال سنت حقوقی قدیم و کشف حقوق ، الگوهایی هستند که استدلال‌های درون پارادایم زبانی بر آنها استوار است. او بر این باور بود که پارادایم زبانی حاکم بر مناقشات سیاسی و حقوقی قرن هفدهم انگلستان منجر به تحولات قرن هفدهم شد. بر خلاف اسکینر که بر فلسفه‎ی تحلیل زبان و نیات نویسندگان تاریخ متمرکز است، پوکوک پارادایم زبان به ویژه زبان و کنش سیاسی را به عنوان پارادایم‌ به رسمیت میشناسد.
در مقابل مکتب کیمبریج مکتب فرانکفورت قرار دارد که به رابطه بین مفاهیم و پیش زمینههای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی توجه دارد.
بنابراین اگر از ریشه شناسی 'راسان' و سیر تاریخی آن بگذریم که چگونه در مسیر تاریخی خود و در زمانها و مکانها متفاوت کاربرد سیاسی داشته است یا نه ، لزوما توضیح کارکرد سیاسی رایج آن امری ضروری است. باید دید که چگونه مفهوم ڕاسان امکان متحول کردن جامعه را ممکن است داشته باشد. کاربرد واژه ڕاسان در زبان کوردی بدون شک یک واژه خشک و خالی نیست، بنابراین چون رابطه و تفاوت بین فروکشی و سرکشی، بین طغیان و تسلیم جمعی را میرساند بنابراین نمیتواند در مورد فرد بکار گرفته شود، بلکه راسان به قیام جمعی مرتبط است . هیچ جمعی را نمیتواند برای هیچ امری به 'راسان' ، خیزش و قیام دعوت کرد مگر با اجماع و استدلالهای محکم و لوژیکی که منافع جمعی در آن منعکس شده باشد. منافع جمعی چه منافع مادی یا معنوی نیازمند مباحثات سیاسی و فلسفی است. نتیجه میگیریم که راسان یک مفهوم سیاسی است اما اینکه یک مفهوم در زمانها و مکانهای متفاوت، بنابر نیازهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی بعثهای و استدلالهای متفاوت میطلبد امریست واضع. همانگونه که نمیتوان دمکراسی آتن را برای قرن بیستم بکار گرفت و استدلالهای مردمان آن زمان از دمکراسی و توافقات مردم آتن را برای متقاعد کردن مردم در زمان حاصر بکار گرفت، برای راسان یا هر مفهومی امروزی نیز چنین امری صادق است. تفاسیر دمکراسی نه تنها متناسب با زمان بلکه متناسب با مکان نیز تغییر میابند. چه بسا اصول دمکراسی متناسب با آداب و رسوم و عرفهای جامعه از کشوری به کشوری دیگر ممکن است تفاوت داشته باشند. مفاهیم در عین حال از 'گسست تاریخی' ( Historical Rupture) رنج میبرند و گاهی بعضی از مفاهیم میمیرند اما گسست به معنی مگر مفاهیم نیست بلکه مفاهیم چون ڕیشه ای هستند و تاریخی امکان دوباره زنده بودن آنها نیز وجود دارد. از اینرو اگر مفهومی نمیتواند در عمل معنی خود را بیابد در دو حالت نقص آن را باید جستجو کرد. اول اینکه مفهوم در مسیر تاریخی خود دچار گسست شده است و خلا بین دو دوره زمانی از کاربرد آن پر نشده است دوم اینکه مفهوم دچار گسست نشده است اما کابرد امروزی آن با زمینههای سیاسی و فلسفی که در آن زیست میکند بازسازی نشده است بلکه از زمینههای سیاسی و فلسفی یک دوره زمانی از کاربرد مفهوم استفاده میشود که کارکرد امروزی ندارد.


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست