سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

تشتت آراء در میان توده ای ها - ابوالقاسم گلستانی



اخبار روز: www.iran-chabar.de
يکشنبه  ۲٨ مرداد ۱٣۹۷ -  ۱۹ اوت ۲۰۱٨


به گمان نگارنده این سطور، در میان توده ای ها، به ویژه در بین هوادران حزب توده ایران (نامه مردم) که این نوشته بیشتر روی آنان تمرکز کرده است، ناهماهنگی و تشتت آراء فراوان است که دلایل آن می تواند از این قرار باشد: اول) اشتباه یا غیر شفاف بودن برخی مواضع حزب؛ دوم) عدم رعایت دقیق دو اصل مهم حزبی، یعنی "سانترالیسم دمکراتیک" و "انتقاد از خود".
مسایل "عمومی" مربوط به یک حزب (در اینجا حزب توده ایران) که به طور رسمی و علنی در نشریاتش بازتاب می یابند، می توانند مورد نقد همگانی قرار گیرند، خواه منتقدان اعضای رسمی یا آزمایشی حزب یا هوادار آن باشند، خواه کسانی که هیچ تعلق فکری یا تشکیلاتی به این حزب ندارند. موضوعات ذکر شده در بند "اول" به نظر نگارنده "عمومی" اند، لذا می توانند از سوی هرکسی مورد نقد قرار گیرند؛ ولی موضوعات عنوان شده در بند "دوم" اموری درون حزبی اند و تنها اعضای رسمی حزب، آن هم به صورت درون تشکیلاتی، می توانند در میان خود به بحث بگذارند و نتیجه بحث را به مقامات حزبی گزارش دهند. این چیزی است که از تجربه عضویت و فعالیتم در این حزب از اواسط ۱٣۵٨ آموختم. (توضیح اینکه، از اردی بهشت ۱٣۶۲ که دستگر و زندانی شدم، دیگر هیچ ارتباطی با حزب توده ایران نداشتم.)
بنا به دلایل زیر اما، نگارنده بر آن است که موضوعات ذکر شده در بند "دوم" نیز می توانند از سوی همه "توده ای ها" (از جمله آنان که فعلاً فاقد ارتباط تشکیلاتی با حزب هستند) مورد نقد "علنی" (مثلاً از طریق شبکه های اجتماعی) قرار گیرند:
اکثر قریب به اتفاق توده ای هایی که در حال حاضر فاقد ارتباط تشکیلاتی با حزب توده ایران هستند، در گذشته اعضای رسمی حزب بوده اند و عضویت شان هنوز از سوی حزب لغو نشده است. با محاسبه سرانگشتی می توان دریافت که همین توده ای های پراکنده به صورت گروهی (مثلاً از طریق انتشار منظم تعدادی نشریات) یا به صورت منفرد فعال هستند، ولی به شکل سوال برانگیزی، ولو اینکه بعضاً دارای انتقادهایی به حزب باشند، از سوی حزب تلاشی برای جذب مجدد آنان صورت نمی گیرد؛ این در حالی است که آنان همانند اعضای فعلی حزب خواهان ایفای نقش در سرنوشت این حزب هستند. از این گذشته، حزب توده ایران کنونی به هیچ طریقی این امکان را به وجود نیاورده است که اعضای بیرونی حزب قادر باشند نظرات و پیشنهادهای خود را با اهداف مشخص، از جمله در تلاش برای یکپارچه کردن تمامی توده ای ها، به رهبری حزب انتقال بدهند. بر پایه این استدلال، به اعتقاد نگارنده برای اعضای "بیرونی"، به جز ارائه انتقادها و پیشنهادها به صورت عمومی و آزاد، راهی دیگر، دست کم برای امروز، باقی نمانده است.
با وجود این، در اینجا قصد نگارنده آن است که از میان نمونه های متعدد، بر چند نمونه مرتبط با موضوعات ذکر شده در بند "اول"، یعنی مواضع بعضاً اشتباه یا غیرشفاف از سوی حزب تمرکز کند، که به نظر می آید علت اصلی تشتت آراء در میان هواداران "کنونی" نامه مردم (حزب توده ایران) باشد.

الف) در خصوص امور داخلی:
یک) در انتخابات مهم ٨٨ (با همه مشکلاتی که در گذر زمان بر سر جنبش سبز آمده)، حزب بعد از تعلل بسیار، فقط چند روز مانده به انتخابات از مردم خواست تا از میان میرحسین موسوی و مهدی کروبی به یکی رأی بدهند. این عدم شفافیت و قاطعیت نشان می دهد که حزب تمایل چندانی به شرکت در آن انتخابات نداشت و همان طور که خود اذعان داشت، دلیلش برای شرکت در انتخابات به نفع یکی ازآن دو کاندیدا، فقط شکست محمود احمدی نژاد بود؛ این در حالی بود که مطابق نظر تحلیلگران در آن ایام، شکست احمدی نژاد در آن انتخابات تنها با تمرکز بر سر یک کاندیدا می توانست میسر شود.
دو) در شعار "طرد رژیم ولایت فقیه"، حزب دقیقاً مشخص نمی کند که آیا برانداز است یا غیربرانداز. اگر برانداز است، متکی به چه نیرویی، اگر غیربرانداز است، پس چرا به مشارکت در انتخابات به عنوان روشی برای تغییرات تدریجی بی اعتنا است؟ (مراد انتخاباتی است که به رغم مهندسی شدن، ممکن است مثل ٨٨ کاندیدایی از صافی "شورای نگهبان" عبور کند که رأی دادن به او قابل توجیه باشد، وگرنه نگارنده خود از ٨٨ به بعد در انتخاباتی شرکت نکرده است.) در این مورد به خصوص، به نظر می رسد که در میان توده ای های خارج از حزب عقلانیت بیشتری وجود داشته است؛ به عنوان مثال، برخی از اینان معتقدند که فقدان نیروی متحد و نیرومند اپوزوسیون (با تاکید بر مستقل و مترقی بودن آنان، نه آن دسته از "اپوزوسیون" که خواهان تغییر رژیم در ایران به کمک امپریالیسم هستند)، تلاش برای تغییرات تدریجی (غیربراندازانه) را توجیه می کند، هر چند به گمان همان عده شکل گیری اتحاد بین آن اپوزوسیون لزوماً به معنای تلاش برای برانداختن حاکمیت نیست. اما همانند حزب، در میان توده ای های بیرون حزب نیز گاه تشتت آرا آشکارا به چشم می خورد. مثلاً، گروهی بیش از حد روی اصلاح طلبان و نیز اعتدال گرایان که در رویکرد غرب گرایانه و نئولیبرالی آنان دیگر تردیدی نیست، سرمایه گذاری کرده اند. در مقابل، گروهی دیگر با مخالفت آشکار با اصلاح طلبان و اعتدالگرایان، بیشتر روی اصولگرایان، آن هم جریانات منتسب به محمود احمدی نژاد سرمایه گذاری کرده اند، زیرا معتقدند که جریانات مشابه به رغم ارتجاعی بودن، دست کم در زمینه اقتصادی عدالتخواه هستند.   
سه) هم نشریه راه توده و هم نامه مردم با تصویر نفرت انگیزی که توسط رسانه های وابسته به امپریالیسم علیه سپاه پاسداران می سازند، هم نوا شده اند، نفرتی که در حقیقت به دلیل دخالت موثر آن در سرکوب داعش در سوریه و عراق ترویج می شود، نه مثلاً به خاطر آلوده بودن این نهاد به فساد، همانند سایر نهادهای جمهوری اسلامی که حتی مقامات رسمی نیز بر آن اذعان دارند. هواداران این دو گروه، به خصوص نامه مردم، به جای گفتگوهای سازنده با مخاطبانی که خواهان برخورد متناسب و معین (نه کلی نگرانه) با عملکردهای مشخصی از سپاه پاسداران هستند، آنان را به تشویق نظامیگری در ایران متهم می کنند.

ب) در زمینه سیاست خارجی:
یک) نظر حزب در مورد رفراندوم "استقلال" کردستان عراق به گونه ای بود که گویی از جدا شدن کردستان عراق از دولت مرکزی حمایت می کرد، این در حالی است که به نظر نمی آید که هیچ دولت خودمختار در جهان به اندازه کردستان عراق از حق خودمختاری برخوردار باشد. به عنوان مثال، کافی است اختیارات جمهوری خودمختار کاتالونیا در اسپاینا را با کردستان عراق مقایسه کنیم. کاتالونیا توسط پلیس سرتاسری اسپانیا اداره می شود، ولی دومی حتی دارای "پیشمرگه" است که نقش ارتش را بازی می کند و علاوه بر آن، یکی از مهمترین پایگاه های ناتو در خاورمیانه در کردستان عراق مستقر است. چکیده نظر نامه مردم در این خصوص بر این دلیل استوار بود که سیاست های غلط دولتهای مرکزی با مسایل خلقها، آنان را به جدایی تشویق می سازد. در درست بودن این دلیل تردیدی نیست. اما آنچه حائز اهمیت خاص است، پیش بینی وضعیتی است که در صورت جدایی کردستان عراق از دولت مرکزی می توانست به وجود آید. این نگاه نادقیق می توانست القا کننده این ایده نیز باشد که چون جمهوری اسلامی به مساله خلقها کم توجه است، خلقهای ایرانی نیز حق دارند که خواستار جدایی از میهن ما باشند. از سوی دیگر، حمایت از رفراندوم "استقلال" کردستان که حامی آشکار و پنهانش اسراییل و دولت امریکا بودند، دست کم مشوق دامن زدن به مخاطرات جدی در منطقه بود که می توانست در پی شکست داعش در سوریه و عراق، این بار چهار کشور ایران، عراق، ترکیه و سوریه را در صورت "استقلال خواهی" چهار کردستان از دولتهای مرکزی خود، وارد جنگی بزرگ بکند که پایان آن نامعلوم بود. در آن زمان، مدافعان نامه مردم بر پایه همین نگاه غیرشفاف به مخالفت آشکار با مخالفان رفرندوم استقلال کردستان عراق برخاسته بودند.
دو) شاید بر پایه همین نگاه غیر دقیق در مورد مسایل قومی و ملی باشد که "نامه مردم" نسبت به اقدام مسلحانه دو حزب کردستانی در ایران، یعنی حزب دمکرات کردستان به رهبری مصطفی هجری و حزب کومله به رهبری عبدالله مهتدی، که هفته های اخیر رخ داد، موضعگیری نکرد، در حالی که این تحرکات ضد ملی در شرایط فعلی که واشنگتن امید دارد که در اثر تحریمهای اقتصادی کمرشکن و نفسگیر علیه ایران، آشوبهای قومی و تجزیه طلبانه میهن ما را فرا گیرد، بسیار خطرناک و خائنانه است!
سه) نامه مردم، هر چند مخالف دخالتهای نظامی و غیرنظامی محافل امپریالیستی در منطقه خاورمیانه و شمال افریقا است، اما با ماجراجویی خواندن دخالت های جمهوری اسلامی در این مناطق، هواداران خود را در این زمینه با رسانه های امپریالیستی همصدا کرده است. گرایش عمومی طرفداران نامه مردم در قبال سیاست خارجی روسیه به همین شکل است و آنان، به جای عرضه کردن نقدهای سازنده ی مشخص در خصوص موارد معینی از سیاست خارجی روسیه، دچار نفرت کور علیه روسیه هستند و "تمامی" سیاست خارجی روسیه را زیر سوال می برند؛ به عنوان مثال، با این القائات رسانه های مذکور همصدا می شوند که روسیه ایران را در سوریه به حاشیه رانده و حال نیز دریای خزر را از چنگ ایران در آورده است.   


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۵)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست