سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

از من می‌پرسید اصلا برنگردید آقای وثوقی!
کیوان کثیریان


• اینجا کسی که بتواند مجوز حضور شما روی پرده را صادر کند وجود ندارد، اما کسی که بخواهد آزارتان دهد و فراموش‌تان کند تا دلتان بخواهد هست؛ فت و فراوان! از من می‌پرسید اصلا برنگردید آقای وثوقی. ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ۱۵ خرداد ۱٣۹۷ -  ۵ ژوئن ۲۰۱٨



       آخه این چه شهریه حاکمش دزده، وکلیش دزده...سیدش دزده، پس مو حقمُ از کی بگیرُم؟
                                                                                                                فیلم تنگسیر


کیوان کثیریان، منتقد سینمایی در یادداشت درباره بازگشت وثوقی در روزنامه اعتماد نوشته است:
چه کاری‌است آخر؟ بهروز وثوقی در ۸۱ سالگی بیاید ایران؟ بعد از ۴۱ سال بیاید که فیلم بازی کند؟ برگردد که فلان روزنامه با دو سطر مطلب، کل ماجرا را ببرد روی هوا؟ عزیز من فلان‌جا و بهمان روزنامه، رک و راست به عالم و آدم و دولت و برجام و همه‌چیز بدوبیراه می‌گویند، کسی هم نمی‌گوید بالای چشمشان ابروست. حالا اینها از ورود و بازی بهروز وثوقی می‌گذرند؟ چرا بیخود و بی‌جهت کسی را سیبل کنیم و به دردسر بیندازیم؟ مگر حبیب خدابیامرز با چراغ سبز مسوولان برنگشت؟ نتیجه‌اش چه شد؟ به سرنوشت فرهاد نگاه کنید؟

بگذارید عزت و ابهت این یکی لااقل حفظ شود. نگذارید بهروز هم به این بازی کشانده شود. ببرندش تلویزیون و مصاحبه‌اش را پخش نکنند تا خوار و خفیف شود. نگذارید اسم و عکسش را برای همان یک نقش و یک سکانس هم از تبلیغات و سردر سینماها حذف کنند. نگذارید چهار روز دیگر اسم فیلم و سینما و پرده سینما که می‌آید، دایم بغض کند. بهروز وثوقی که مثل بقیه نیست. یکی بیشتر نیست. مهم‌ترین بازیگر تاریخ سینمای ماست. ده‌ها شاه‌نقش دارد. بگذارید با سوته‌دلان و داش‌آکل و گوزن‌ها بماند، می‌خواهد برگردد به میهنش؟ قدمش روی چشم. سرزمین خودش است. همه از دیدنش خوشحال می‌شوند. همه. ولی اگر خودش قید بازی را بزند احتمالا علاقه‌مندان راستینش راضی‌ترند. به هزار دلیل. با کمال بدبختی باید گفت متاسفانه با شرایط امروزین و همچنین مدیریت سینمای ایران، وثوقی ۸۱ ساله برای فعالیت در سینمای ایران هیچ شانسی ندارد. این یک واقعیت تلخ، دلگیر و غم‌انگیز است.

آقای بهروز وثوقی! راست و حسینی ما از خودخواهی‌مان است که می‌خواهیم شما برگردید. آنقدر دوستتان داریم که می‌خواهیم باز از نزدیک ببینیمتان. می‌خواهیم همین دور و برِ خودمان باشید. شما اما بیشتر به خودتان فکر کنید. به عزت خودتان فکر کنید. فکر ما نباشید. ما همانها هستیم که گاه درباره همکاران شما از بغل دستی‌مان می‌پرسیم: «عه! مگه زنده بود؟» یا می‌پرسیم: «عه! مگه ایران بود؟» ما اینطوری هستیم آقا. ما آنها که دورند را عزیزتر می‌داریم. اینجا کسی که بتواند مجوز حضور شما روی پرده را صادر کند وجود ندارد، اما کسی که بخواهد آزارتان دهد و فراموش‌تان کند تا دلتان بخواهد هست؛ فت و فراوان! از من می‌پرسید اصلا برنگردید آقای وثوقی.


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۱)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست