سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

قدرت گیری و قدرت شدن چپ در تحولات سیاسی ایران - ناصر اصغری



اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ٨ فروردين ۱٣۹۷ -  ۲٨ مارس ۲۰۱٨


تحولات انقلابی ماههای آخر ١٣٩٦، بار دیگر مسئله قدرت شدن و قدرت گرفتن کمونیستها در جامعه را جلو کشید. قدرت شدن و قدرت گرفتن اصلا یعنی چه؟!
در این اوضاع داغان سیاسی و فقر بی سابقه ای که دامنگیر جامعه و بخصوص کارگران شده است، آلترناتیو سوسیالیستی یک پای اصلی بحث این دوره است. جامعه مالامال از اعتراضات کارگری بر سر پایه‌ای ترین حق و حقوق شان است که با هیچ آلترناتیو لیبرالیستی و دمکراسی خواهی گرسنگی و بی حقوقی آنها جواب نخواهد گرفت. یک دوره ای می گفتیم که این احتمال وجود دارد که اگر جمهوری اسلامی سرنگون شود و یک دولت سرمایه‌داری که بتواند با کشورهای سرمایه داری در حوزه اقتصاد و سیاست بسازد، سر کار بیاید و یک دوره رونق اقتصادی راه بیاندازد، می تواند جامعه را به شاهراه سرمایه داری و حالت متعارف آن سوق دهد. این بحث به نظر من الان دیگر صادق نیست. بحران اقتصادی مزمنی کلیت سیستم را فراگرفته و این نظام در چهارگوشه جهان به چالش کشیده شده است. حتی سر برآوردن اسلام سیاسی و فاشیسم در غرب هم حاصل بحران سرمایه داری است. در نتیجه حتی اگر آلترناتیو سوسیالیستی به ظاهر زیاد ملموس و جلو صحنه نباشد، اما عمیقا در اعتراضات تنیده است.

می شود قدرت سیاسی را گرفت
کمونیستها می توانند قدرت سیاسی دولتی را بگیرند. در جائی مثل ایران با این همه تجارب سیاسی و این همه اعتراضات کارگری و این همه محبوبیت چپ و کمونیسم، خیز برداشتن به طرف قدرت دولتی اصلا چیز عجیبی نیست. واضح است که برای گرفتن قدرت دولتی، شرایط و ملزوماتی وجود دارد که یک جریان سیاسی باید آنها را ابتدا بوجود آورده باشد. حتی یک حزب سیاسی دوره غیربحرانی و به اصطلاح متعارف، نمی تواند جوابگوی مسائل دوره تلاطمات انقلابی و بحرانی باشد. فعالین اجتماعی سوسیالیست که یک عمر کار سیاسی میدانی برای دستمزد، سازمان دادن، متشکل کردن و مبارزه علیه حجاب و دستگیری و اعدام و غیره کرده اند، در تلاطمات انقلابی و بحرانی، باید دنده عوض کننده و خود را برای انقلاب آماده کنند. در ادامه آماده شدن شرایط لازم، قدرت سیاسی در تلاطمات بحرانی میوه ای است افتاده بر زمین که احزاب جدی سیاسی به طرف قبضه کردن آن، به نمایندگی از طبقه ای که نماینده آن هستند، خیز برمی دارند.
دوره ای در تلاطمات و بحرانهای انقلابی هست که همه چیز موقت است. دولت موقت است. مجلس موقت است. شورا موقت است. رهبران موقتند و غیره. تعیین تکلیف واقعی نشده است. دولت پیشین سقوط کرده، اما تا دولت تثبیت شده تازه، هر چه هست و هر طوری هم که خودش را معرفی کند، موقت و گذراست. دو مثال تاریخی بسیار مهمی که باید به آنها مراجعه کرد، انقلاب کبیر فرانسه و انقلاب روسیه هستند. از سرنگونی لوئی شانزده و دست به دست شدن مجلس شورای ملی تا قدرت گرفتن ژاکوبنها و زیر گیوتین فرستاند لوئی و ماری آنتونت چند سالی طول کشید و هیچ حزب و گروهی قدرت واقعی در جامعه نبود. قدرت در واقع بین دو نهاد، مجلس شورای ملی که مجمع آریستوکراتها و طرفداران رسمی، نیمه رسمی و ضمنی شاه و وضع پیشین بودند و کمون پاریس، که قدرت اصلی سانس کلوتها، ژاکوبنها، سوسیالیستها و دیگر رادیکالها بود، تقسیم شده بود. چپها که در کمون پاریس بودند در ادامه رادیکال شدن جامعه، قدرت را گرفتند، شاه و شهبانو را زیر گیوتین بردند و جامعه را از تهاجمات خارجی که با همکاری جدی آریستوکراتها و کلیسای کاتولیک مورد تهدید جدی قرار گرفته بود، نجات دادند.
نمونه و تجربه انقلاب روسیه حتی تازه تر است. از سرنگونی تزار در فوریه و ایجاد دولت موقت تا انقلاب اکتبر، چند ماهی بیشتر طول نکشید. کسی نبود در جامعه روسیه آن زمان که نداند دولت موقت هیچ کاره ترین نهاد است. شورای شل و پل پتروگراد بود که فرمان راس و ریس کردن امور را صادر می کرد. همان "هیچ کاره" هم اگر دیپلماتی جواب سلامش را می داد، قدرت خود را مدیون شورای پتروگراد بود. بلشویکها و بخصوص لنین و کادرهای حزب بلشویک در رأس گاردهای سرخ کارخانه و سربازان قدرت دولتی را با همین قدرت شورای پتروگراد تسخیر کردند.

بدون قدرت دولتی هم باید قدرت شد
چپ در جامعه ایران، در گام اول، باید به فکر قدرت شدن باشد. چپها باید به فکر شکل دادن یک نهاد موازی دولت باشند. نهادی که به مسائل روزمره انقلاب و جامعه جواب بدهد. شورائی، کمیته اجرائی و یا چیزی شبیه به اینها. این می تواند چپ را در جامعه قدرت کند. این مسئله عملا و دوفاکتو به یک قدرت دوگانه دامن خواهد زد. نه جمهوری اسلامی می تواند برای مدت طولانی به عمر ننگینش ادامه بدهد، نه آلترناتیوهای بورژوائی منتظر، پایگاهی دارند که دلی به آینده زیر حکومت آنها خوش کرده باشد. نه کارگران به بهبود شرایط زندگی زیر سیطره دمکراسی خواهان دل خوش کرده اند، نه دیگر اقشار تحت ستم رهائی خود را در حکومت آنها می بینند. در نتیجه آن قدرت دوگانه، حتی اگر به تسخیر ضرب العجل قدرت دولتی نیانجامد، می تواند در چشم جامعه آلترناتیو جدی باشد.
یک نگرانی قابل درک و به نظر من نهایتا بی جا و نادرست در ایران این است که اگر جمهوری اسلامی مثل دولت بن علی در تونس و یا حسنی مبارک در مصر سریع ساقط نشد، آیا شاهد سوریه ای شدن ایران خواهیم بود. چپی که فعالین سیاسی، جنبش کارگری و جوانان و زنان را در نهاد موازی دولت، پای دوم قدرت دوگانه را در خود سازمان داده باشد، می تواند قدرت بشود. می تواند در چشم جامعه آلترناتیو حکومت باشد.
سئوال این است که اگر در ذهنم دارم به این فکر می کنم که احتمال این وجود دارد که با وجود یک قدرت دوگانه هم کمونیستها ضرب العجلی قدرت دولتی را نگیرند، چرا اصلا بحث قدرت دوگانه را جلو می‌کشم؟ من فکر می‌کنم که راه گرفتن قدرت دولتی و پروسه حکومت شدن، چیزی نیست که یک شبه و با فرمان حزب و جریان مشخصی به وقوع بپیوندد. نسلی پا جلو گذاشته و حکومت را به چالش کشیده که مطالباتش کاملا از مطالبات انقلابات پیشین متفاوت است. زنان یک پای اصلی مبارزه برای سرنگونی رژیم هستند و من فکر می‌کنم که حتی اگر برای رسیدن به یک دولت سوسیالیستی ما مجبور شویم در ایستگاهی توقف هم بکنیم، باید از همین امروز در چشم جامعه قدرت باشیم و این جز با متشکل بودن در نهادی موازی دولت که امور جامعه را راس و ریس می‌کند، امکان‌پذیر نیست. تبلیغات صرف، مثلا رادیو، تلویزیون، مدیای اجتماعی و غیره، حداکثر جامعه را به خیابان و انقلاب می کشد، اما راه دولت شدن و قدرت سیاسی دولتی را گرفتن، در میدان رهبری بودن است.


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست