سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

عشقبازی ی نخستین


خسرو باقرپور


• بر خواب- جایی از هُشیواری و رویا لمیده ام،
مستانه می آید!
بی پوششی که فاصله اندازد،
میان داغِ تنش؛
با باغِ تشنگی ی بی قرارِ من. ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ۶ فروردين ۱٣۹۷ -  ۲۶ مارس ۲۰۱٨


 بر خواب- جایی از هُشیواری و رویا لمیده ام،
مستانه می آید!
بی پوششی که فاصله اندازد،
میان داغِ تنش؛
با باغِ تشنگی ی بی قرارِ من.
می آید؛
با کَبک هایِ وحشی ی پستان هاش؛
با لرزشی خفیف پایینِ پلک هاش،
چشمانش چشمه هایِ تمنّا
با اشتیاقی که در هیچ غزل در نمی آید
بازوان نیلوفر می کند؛
بر گردنم
لب بر لبم می دوزد،
تابستان می شود!
و سینه ام در داغِ رگ کرده ی پستانهاش می تپد
صورت می فشارم بر نرمی ی شکمش
دست هام بر جادویِ سرینش درنگ می کنند
و می فشارم این سیتارِ جادو را
به بی قرار ترین سینه ای که شعله ور است
و می نوازمش به خوش ترین نوازشِ انگشتان
و آه...
خدای من!
در فواصلِ نُت ها؛
صدایِ سکوت می آید
و سیتارَم به ترنُمی که به هیچ ترانه نمی ماند
چشمانِ مرا به تاراج می برد
می نوازمش آن گونه؛
که کویر را در خوابِ باران بیدار می کند،
و طوطیان قفس را به رویایِ جنگل های دور می برد.
می نوازم اورا به آهنگی غریب؛
او در لرزشی سرخوش آرام می گیرد.
و من هنوز در خوابِ او آواز می خوانم.


* تصویرِ متن: Pablo Picasso - Friendship, ۱۹۰٨
 


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست