کدامیک «تبعیض جنسیتی» را از بین میبرند؛
کنشهای فردی یا تغییرات ساختاری؟
نفیسه آزاد
•
خطری که از جانب رسانهها، دنیای «رویای خود را بساز» و ضربالمثلهای «خواستن توانستن است» ما را تهدید میکند ندیدن ساختارهایی است که موجب عقب نگه داشته شدن میشود و حتما هر مبارزهای برای برابری را عقیم و حتی به سمت عدم برابری منحرف میکند. در عینحال سوالی که باید از خودمان بپرسیم این است: «آیا کسانی که در زمینههای دیگر تقریبا در موقعیت یکسانی هستند لزوما مانند هم عمل میکنند؟»
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
آدينه
٣ فروردين ۱٣۹۷ -
۲٣ مارس ۲۰۱٨
شما در یک مسابقه دومیدانی شرکت کردهاید. آدمهای زیادی در این مسابقه شرکت کردهاند اما شرایط این مسابقه با دیگر مسابقهها فرق دارد.
آدمها در این مسابقه در یک خط مساوی نایستادهاند و جلو و عقب هستند. شما ممکن است با نفر اول کیلومترها فاصله داشته باشید، وقتی به میدان مسابقه میرسید نگهبانان جای از قبل مشخص شده شما را نشان میدهند، مجبور هستید که در آنجا بمانید و از آنجا شروع کنید
هرکسی در این مسابقه شرایط خاص دیگری هم دارد، مثلا ممکن است شما دو وزنه نسبتا سنگین هم در دست داشته باشید، یا پاهایتان با بندهای نازک و کلفتی به زمین بسته شده باشد، یا چند آدم دیگر به شما متصل شده باشند که نمیدوند اما شما باید هنگام دویدن آنها را .با خود بکشید
علاوه بر این از بلندگوهای ورزشگاه، گروهی از شرکت کنندگان مورد تمسخر واقع میشوند، عدهای کم عقل خوانده میشوند و عدهای ناتوان
کفشها و لباسهای همه مثل هم نیست، ممکن است کسانی اصلا کفش نداشته باشند، کسانی کفشهای پاره داشته باشند یا کفشهایی سنگین که برای دویدن مناسب نیست
این میدان مسابقه، میدانی است شبیه زندگی. وقتی به دنیا میآیید جنسیت، طبقه، نژاد، قومیت، مذهب و بسیاری متغیرها و عوامل دیگر جای شما را مشخص میکنند، اینکه به چه چیزهایی دسترسی دارید و به چه چیزهایی ندارید. اینکه چطور دیده میشوید و محدودیتهای شما چیست. آنچه هستید و به دست آوردهاید تا حد زیادی مدیون و مربوط به جایی است که از ابتدا ایستادهاید.
تمام تلاشهای برابریطلبانه مثل مبارزه با نژادپرستی، مبارزه با تبعیضهای جنسیتی و مبارزه برای حقوق شهروندی برابر برای این است که در این میدان همه آدمها حتیالمقدور در شرایطی برابر بایستند، به هر سو که خواستند بدوند، چیزی اضافهتر یا کمتر از دیگران نداشته باشند.
سوالی که تلاش میکنم به آن پاسخ دهم این است که آیا کنشهای فردی شرایط این میدان را تغییر خواهد داد یا تلاش برای تغییر در ساختارها؟
دعوای تاثیرگذاری «کنشهای فردی» و «ساختارهای اجتماعی» در جامعهشناسی مثل دعوای «جبر» و «اختیار» است. کسی جواب مشخصی ندارد و هر گروه طرفدارانی دارد، آیا اگر بپذیریم این ساختار –بخوانید جای ایستادن شما در میدان- است که همهچیز را مشخص می کند از افراد سلب عاملیت نکردهایم؟ افراد میتوانند تلاش کنند بندها را باز کنند، خودشان را کمی جلو بکشند، با کسانی که با آنها در یک ردیف ایستادهاند «همپیمانی» کنند.
از سوی دیگر اگر از قدرت ساختار صرفنظر کنیم این خطر را ندارد که همه بار را بر دوش فرد بیندازیم؟ این یک بدخوانی از وضع واقعی که در آن هستیم ایجاد نمیکند؟ اینکه باید قوانین مسابقه عوض شود، همه کفشهای مناسب و یکسان داشته باشند، همه در یک وضعیت نسبتا مساوی ایستاده باشند؟ چرا این خطر هم وجود دارد. بنابراین نمیتوان به راحتی از هیچکدام صرفنظر کرد. یا هیچکدام را تحقیر کرد و ناچیز شمرد. توصیه به هرکدام و چشمپوشی از هرکدام خطراتی دارد.
خطری که از جانب رسانهها، دنیای «رویای خود را بساز» و ضربالمثلهای «خواستن توانستن است» ما را تهدید میکند ندیدن ساختارهایی است که موجب عقب نگه داشته شدن میشود و حتما هر مبارزهای برای برابری را عقیم و حتی به سمت عدم برابری منحرف میکند. در عینحال سوالی که باید از خودمان بپرسیم این است: «آیا کسانی که در زمینههای دیگر تقریبا در موقعیت یکسانی هستند لزوما مانند هم عمل میکنند؟» مثلا دو خواهر؟ همه زنانی که متعلق به یک خاستگاه طبقاتی هستند؟ معلوم است که اینطور نیست.
آنچه موفقیت یک برنامه عمل برای غلبه بر تبعیضهای جنسیتی را تضمین میکند، توجه همزمان بر «بالابردن آگاهیهای فردی» و «مبارزه با قوانین و ساختارهای نابرابر» و «فراهم کردن دسترسی به منابع و فرصتها برای همه» است.
در آستانه «هشت مارس» در توئیتر نوشتم که کاش در هشتگ #برابرباهم از دستاوردهای خودمان هم بنویسیم، از مرزهایی که شکستیم یا چیزهایی که به دست آوردیم. فتوحات و افتخارات.
زنهای زیادی به این درخواست پاسخ دادند و از کارهایی که در زندگی برای تغییر وضعیت خود به عنوان یک زن انجام داده بودند نوشتند. واقعیت این است که این کنشهای فردی نشاندهنده دو چیز برای من بود:
نظام مردسالاری و تبعیض جنسیتی تا چه حد بدیهیات را از زنان دریغ میکند
زنان تا چه حد برای شکستن این مرزها در زندگیهای فردی تلاش میکنند و خلاقیت به خرج میدهند
خردهروایتها و فرا روایت
یکی از خوبیهای روایت کردن و شاید حتی به نظر من بهترین حسن آن آگاهی از خرده روایتها و شکل دادن یک فرا روایت است. در خواندن روایتهای خردی که هر زنی در زندگی خود داشته و شاید بابت آن نه تنها تحسین نشده که مورد سرزنش و سرکوب هم قرار گرفته پتانسیل یافتن خواهرانی است که او را تحسین میکنند، از او ایده میگیرند و با او همراه میشوند. شکل گرفتن فراروایت از دل این خرده روایتها در دنیای اکتیویسم، اتفاق مبارکی است. حتی دیدن اینکه ما با وجود زن بودن که ویژگی مشترک ما در میدان زندگی است تا چه اندازه در دنیاهای متفاوتی است چون در طبقه، مذهب، ملیت و … متفاوتی هستیم. یکی از کاربران نوشته بود که «هرگز فکر نمیکردم زنانی که در خانوادههای سختگیر مذهبی زندگی کردهاند برای رسیدن به جایی که من از اول بودم اینهمه دچار مشکل بوده باشند»
این فراروایتها همچنان در سطح «کنشهای فردی» ساخته و منتشر میشوند، در نگاهی طولانیمدت اما میتواند منجر به تغییر ساختارها هم بشود.
میدان اکتیویسم و میدان آکادمی
اکتیویسم و آکادمی دو میدان کاملا مجزا اما در ارتباط با هم هستند. از هم مجزا هستند به این معنی که در میدان علم لازم است که به شکل محافظهکارانهای دقیق باشیم و بیاغراق، در میدان اکتیویسم نمیتوان و نباید از شور، اشتیاق یا کمی اغراق صرفنظر کرد.
با هم در ارتباط هستند به این معنی که بسیاری از آکادمیسینها در طول تاریخ و امروز اکتیویست بودهاند و موضوعاتی را از میدان عمل به متن علم آوردهاند، در عینحالی که ظرفیت همهجانبهنگری و بیطرفی آکادمی بر تدوین راهکارها و تغییرجهتها و جلوگیری از انحرافات در میدان اکتیویسم موثر بوده است.
من در توئیتم نوشته بودم «فتوحات و افتخارات» آیا این بیان دقیق و خالی از اغراق است؟ خیر. آیا من در این حد از اغراق برای روز هشت مارس خطری میبینم. پاسخم به این سوال هم خیر است.
اگر روز هشت مارس تنها به ناکامیها و ناامیدیها و ساختارهای صلب و گروههای قدرتمند ضد برابری بپردازیم آن شور لازم برای عمل را تا حد زیادی از بین بردهایم. روایت کردن آنچه علیرغم این سختیها ممکن شده است، همزمان هم روایت محدودیتها و تبعیضهای ابلهانه مردسالاری است و هم دیدن شیرینی غلبه بر آن در مقیاسی بسیار کوچک.
معلوم است که اگر قرار بر نوشتن متنی دانشگاهی و علمی بود یا بنا بر سیاستگذاری عام در حوزه زنان نه اغراق جایی داشت و نه توجه صرف به روایتها و توانمندیهای فردی
و در نهایت
در مسابقه دومیدانی که در آن هستیم زنان از مردان عقبتر ایستادهاند، کفشهایشان نامناسبتر است، وزنههایی در دست دارند و پاهایشان با طنابهایی به زمین بسته شده، اما همه زنان هم در یک خط نیستند، همزمان که بندهای خودمان و دیگران را باز میکنیم، دستی از همدلی و خواهری به زنی که از ما عقبتر است دراز میکنیم و موفقیتهای کوچک را جشن میگیریم باید حواسمان باشد که کل این میدان باید عوض شود، صدای بلندگوها کمتر شود، داوران عوض شوند، مقررات تغییر کند و بسیاری چیزهای دیگر.
پ.ن: آیا در مثلم از زندگی به مثابه میدان مسابقه، مناقشه نیست؟ چرا هست. مهمترینش اینکه از نظر من زندگی میدان مسابقه نیست اما برای توضیح مطلب مثال بهتری به نظرم نرسید
از وبلاگ: زندگی و جامعه
|