سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

عقب نشینی های مهندسی شده؟


تقی روزبه


• در چهارچوب فرایندهای عمومی حاکم بر وضعیت، و با نیم نگاهی به عملکرد گذشته رژیم در بزنگاه های بحرانی، رژیم ناگزیر است پوزیسیون تاکنونی خود را تا حدی تغییر بدهد. اما تمامی تلاش خود را بکار می گیرد که آن را مهندسی شده و هدفمند و کنترل شده و به شکل تاکتیکی (موضعی) صورت بدهد که موجب هیچ خدشه ای به نظام و تغییر اساسی در ساختار قدرت نگردد ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
پنج‌شنبه  ۱۲ بهمن ۱٣۹۶ -  ۱ فوريه ۲۰۱٨


بطورمشخص حکومت اسلامی در چنبره سه بحران بزرگ قرارگرفته است که همزمان فشارسنگینی را به آن وارد می کند. فشارها و گسست ها چنان است که با گام برداشتن به جلو یعنی حالت تعرضی گرفتن نمی تواند با آن ها مقابله کند و از همین رو ناگزیر است و ناگزیر شده است که از طریق عقب نشینی در برخی حوزه ها، فضائی برای خرید زمان و خروج از وضعیت بحران (مثلا دخیل بستن به برکنارشدن ترامپ یا شکست جمهوری خواهان در انتخابات و...) برای خود فراهم سازد. مولفه های سه گانه بحران عبارتند از فشارهای سیستماتیک و پی درپی دولت ترامپ که به شکل همزمان برای لغو برجام و برقراری تحریم های گسترده و علیه نفود و حضور منطقه ای ایران و موشک های بالیستیک، و زیرفشار گذاشتن اروپا برای همکاری با خود و فشار به ایران صورت می گیرد. این که رژیم به تدریج به سست و یا متزلزل شدن حمایت اروپا از برجام و مقابله با تحریم های پیشاروی آمریکا پی می برد و نیز به سست بودن حمایت چین و روسیه، مجموعا در عرصه جهانی فضای تنفسی برای مانور بین قدرت ها برای رژیم باقی نمی گذارد. از سوی دیگر نارضایتی اقشار و لایه های مختلف جامعه، بویژه دو نسل آخر از شرایط سیاسی و اقتصادی و فرهنگی به نقطه غلیان نردیک شده است که اعتراضات اخیر آژیر آن را کشید. اما درکنار این دو عامل اصلی، یعنی فشار نارضایتی داخلی و فشار خارجی که تظاهرات اخیر حتی انگیزه های آن را افزایش داده است، تضادهای درونی رژیم هم هم چنان تشدید می شوند و توان و انسجام قدرت مرکزی را برای مهار بحران و مقابله با فشارهای خارجی ضعیف می کند. نامه اخیر کروبی و یا احمدی نژاد که هر دو خطر فروپاشی نظام و نارضایتی عمومی را به او خاطرنشان می کنند و یا افشاگری های شورای شهرعلیه قالیباف و... بازتاب دهنده گوشه ای از این نوع جالش های درونی رژیم است.

با این همه در چهارچوب اجتناب ناپذیربودن عقب نشینی و ضرورت اقداماتی توسط رژیم برای بازکردن فضای تنفسی خود، بنطر می رسد که اساس این نوع مانورها و عقب نشینی های موضعی در درجه اول در حوزه بین المللی صورت گیرد، تا در داخل یعنی امتیازدادن به جامعه و یا حتی به حریفان. با این همه در داخل هم در درجه اول معطوف به آرام کردن صفوف منازعات و شکاف های داخلی خواهد بود و در حوزه جامعه هم تمرکز اصلی را روی باصطلاح مسائل معیشتی متمزکز خواهد کرد تا سایر وجوه مطالباتی جامعه. بی تردید از میان سه عامل فوق خطرناک ترین آن ها که کمترین عقب نشینی ممکن هم در آن صورت خواهد گرفت همانا خواست های سیاسی و دادن فضای تنفسی به جامعه خواهد بود. چرا که بیم گسترش اعتراضات و فروپاشی مثل زمان شاه و یا تجربه کشورهای بلوک شرق وجود دارد که رژیم بسیار از آن می ترسد. البته این نوع مانورها و «عقب نشینی» ها فعلا در حد لفظ است و باید دید در عمل هم چه می کنند. هف آن است که اولا تا جائی که ممکن است از پیوستن اروپا به آمریکا جلوگیری کنند و ثانیا دستاویزهای آمریکا برای بسیج و فشار را از او بگیرند.

حوزه هائی که رژیم تا کنون در آن ها به مانور پرداخته است:
پیشتر در یادداشتی تحت عنوان اولین عقب نشینی؟* به مورد سپاه در عرصه اقتصادی اشاره داشتم، اکنون در خبرها آمده که جابری انصاری که به منظور شرکت در گفت‌وگوهای ملی سوریه به سوچی در روسیه سفر کرده است، روز سه‌شنبه ۱۰ بهمن در جمع خبرنگاران اظهار داشت: «نیروهای ایرانی هر زمان که به هدف‌های تعیین شده نائل بیایند با رضایت مقامات سوری از این کشور خارج خواهند شد». این نوع فرمولاسیون با در نظرگرفتن فضای کنونی بنظر می رسد تازگی داشته و بی معنا نباشد، حداقل در لفظ به نوعی زمینه سازی برای عقب نشینی می ماند. امری که مورد اعتراض قیام جوانان هم بود. مورد دیگر رد بودجه پیشنهادی دولت که بر پایه سیاست تعدیل ساختاری و افزایش قیمت ها و مالیات ها صورت گرفته است، در مجلس و انتقاد از مواردی چون حذف یارانه ها و افزایش قیمت سوخت و غیره نیز به نوبه خود بیانگر نوعی عقب نشینی در حوزه اقتصادی و معیشتی است... علاوه براین ها اخیرا مجلس پیوستن ایران به کنوانسیون مبارزه با جرایم سازمان‌یافته را تصویب کرد (به همراه برخی شروط). پیوستن به کنوانسیون‌ بین‌المللی برای مبارزه با پولشوئی و تروریسم و جرایم سازمان یافته یکی از اقداماتی است که دولت ایران به منظور گشایش راه همکاری بانکی با دیگر کشورها و جلب رضایت اروپائیان انجام می دهد. و هم چنین مواردی چون تغییر رفتار تحریک آمیز قایق های سپاه در خلیج فارس هم که حتی مورد استقبال آمریکا قرارگرفت و یا دادن مرخصی به یکی از زندانیان دو تابعیتی ایران و آمریکا که آن هم مورد استقبال آمریکا قرارگرفت... و یا تصمیم به حذف تدریجی و قطره چکانی حصر موسوی و رهنورد و کروبی و... همگی نشانه هائی ولو نه هنوز قاطع از نوعی عقب نشینی های موضعی به شمارمی روند. البته می توان بحث کرد که آیا این ها صرفا مانورهای ظاهری و زبانی هستند یا چیزی فراتر از آن ها؟ با نشانه های موجود هنوز نمی توان قضاوت قاطعی پیرامون ماهیت و کم و کیف آن ها کرد. اما در این میان دو چیز روشن است:

نخست آن که مولفه های عمومی بحران در هرسه وجه خود چنان وخیم و تاثیرگذار هستند که رژیم قادر نخواهد بود که پوزیسیون و موقعیت تاکنونی خویش را حفظ کند. دیگر آن که بحران اخیر و نقشی که اصلاح طلبان در دفاع از کلیت نظام و محکوم کردن اعتراضات بکار گرفتند به جناح حاکم (یک بار دیگر) این اطمینان را داد که به حمایت آن ها چه به هنگام فصول «انتخابات» و در هم شکستن تحریم های انتخاباتی و گرم کردن تنور آن و چه به هنگام ریختن مردم و جوانان به خیابان ها برای اعتراض، نیاز دارند. آن ها نشان دادند که تحت هیچ شرایطی حتی اگر مورد جفا و بی لطفی هم قرار گرفته باشند و ممنوع التصویر و... باشند، هیچ گاه جناح حاکم و رهبری و هسته اصلی قدرت و نظام را تنها نمی گذارند. آن ها عمیقا خود را بخشی از نظام احساس می کنند. حتی تندترین اشان کروبی نیز حاضر نیست گردی به دوره و سیمای خمینی به نشیند و حتی وقتی می خواهد «عذرخواهی» هم از مردم بکند، کمترین اشاره ای حتی به کشتار سال ۶۷ بعنی بزرگترین جنایت جمهوری اسلامی که بفرمان خمینی صورت گرفت، نمی کند. در بهترین حالت دعوای او و امثال او با شخص است تا با سیستم.

عقب نشینی مهندسی شده!
خلاصه آن که بطورکلی سوای مانور یا واقعی بودن این موارد مشخص، در چهارچوب فرایندهای عمومی حاکم بر وضعیت، و با نیم نگاهی به عملکرد گذشته رژیم در بزنگاه های بحرانی، رژیم ناگزیر است پوزیسیون تاکنونی خود را تا حدی تغییر بدهد. اما تمامی تلاش خود را بکار می گیرد که آن را مهندسی شده و هدفمند و کنترل شده و به شکل تاکتیکی (موضعی) صورت بدهد که موجب هیچ خدشه ای به نظام و تغییر اساسی در ساختار قدرت نگردد. برای این منظور سعی خواهدکرد برای عبور از گردنه با کاستن از شکاف های درونی، موقعیت خویش را در برابردو مولفه دیگر بهبود بخشد. البته بطورکلی، شق در پیش گرفتن سرکوب و تعرض استراتژیک یعنی نشان ندادن هیچ انعطافی هم به عنوان یک گزینه مطرح است (مسیرکره شمالی)، اما با توجه به فعال بودن همزمان مولفه های گوناگون بحران و رابطه ایران با جهان و شکنندگی اقتصادی رژیم متکی به نفت و تفاوت جامعه ایران با آن جا، پای نهادن به آن وادی (و پرتگاه)، حاصلی جز افزایش خطر متلاشی شدن و پی آمدهای غیرقابل پیشنی مترتب بر آن ندارد.

آن چه در برابرجنبش های اجتماعی و اپوزیسیون ترقی خواه مطرح است این است که در گام نخست، اولا وجه مهندسی شده و خصلت موضعی عقب نشینی ها را که معطوف به حفظ و تقویت موقعیت متزلزل نظام است، افشاء و رژیم را وادار به عقب نشینی های واقعی در حوزه های اصلی مطالبات جامعه، در حوزه های سیاسی و اقتصادی و اجتماعی، یعنی آزادی های سیاسی و مطبوعاتی و... پذیرش سبک های زندگی و از جمله رفع حجاب اجباری و نیز مطالبات پایه ای اقتصادی و حق تشکل یابی و یا دست برداشتن از سیاست های تخریب محیط زیستی و یا میلیتاریزم و یا سیاست های مداخله گرانه در منطقه نماید و ثانیا در گام بعدی آن را در راستای تغییرات ساختاری و تغییر و براندازی کلیت نظام و در مسیرخودحکومتی و خودمدیریتی جامعه و مردم سوق دهد.

دستورخامنه ای در باره خروح نیروهای مسلح از کارهای اقتصادی غیرمرتبط
*- اولین عقب نشینی؟ این را باید اولین عقب نشینی مهم رژیم در برابرفشارهای خارج بویژه دولت آمریکا دانست که البته با هدف محکم کردن چاپای خود و رفع نقاط آسیب پذیر خود در مناسبات و مبادلات جهانی صورت می گیرد. با تحریم سپاه توسط دولت ترامپ و هشدار و تهدید کشورهای دیگر جهان بدلیل عواقب معاملات اقتصادی با ایران که که ممکن است مرتبط به این نهاد باشد، رژیم برای رفع نگرانی کشورهای اروپائی و نیز چین و دیگر شرکاء اقتصادی اش باین اقدام دست زده است. البته درگذشته هم با روی صحنه آوردن سپاه و از جمله وزارت نفت در زمان احمدی نژاد چوب آن را خورده بود، اما آن تجربه هم مانع از گسترش حوزه نفوذ اقتصادی و سیاسی سپاه نشده بود. و اکنون هم باید دید که آیا واقعا چنین تصمیمی را اجرا خواهند کرد یا به تصور واهی اغفال دیگران صورت می دهند؟ از سوی دیگر اکنون سیاست دولت آمریکا آن است که اروپا را به جان رژیم ایران بیاندازد (همان سیاستی که به نحوی با چین در مورد کره شمالی انحام می دهد) و این کار بویژه پس از اولتیماتوم اخیر چهارماهه برای خروج به شکل جدی تری مطرح شده است و شاهدیم که دولت های اروپائی بدنبال اعمال فشارهائی تحریمی به ایران در مورد موشک و سیاست های منطقه ای اش هستند. دیدار و مذاکره اخیر وزیرخارجه عربستان با اروپا و گسترش خریدهای اقتصادی آن و امارات با اروپا نیز بخشی از سیاست خالی کردن زیرپای حکومت اسلامی است. در کل رژیم ایران خود را در برابر دوراهی یا عقب نشینی و خوردن جام زهر تازه و یا آماده شدن برای تحریم های سفت و سخت آنهم با توجه به شکنندگی اوضاع اقتصادی و نارضایتی عمومی می بیند. چشم اندازی تیره که گام به گام تور آن پهن می شود. بنظر می رسد اهرم بازگشت به نقطه قبل در حوزه هسته ای و یا تهدید به تولید موشک های با برد بیشتر و یا حتی آزمایش جدید موشک های مشابه جز تنگ ترکردن حلقه طناب حاصلی نداشته باشد. دیگر حماسه هسته ای و یا موشکی و یا مداخله و ماجراجوئی نظامی و... آبی را گرم نمی کند و شور کسی را بر نمی انگیزد. حتی باید گفت نوشیدن جام زهر یا «نرمش قهرمانانه» دوم اگر صورت گیرد که بنظر می رسد احتمال آن لااقل در کوتاه مدت شق ضعیف تری باشد نیز خالی از ریسک نباشد. سودای دست یابی به اقتصاد مقاومتی مقوله موهومی است و بدست گرفتن مدیریت شبکه ها (اینترنت باصطلاح ملی برای کنترل افکار جوانان) نیز تلاشی مذبوحانه است. همین دشواری ها و وضعیت شکننده رژیم به نوبه خود قدرتهای بزرگ را برای تشدید فشار و امید به نتیجه آن تشویق می کند. اگر قرار برخواست های مشخص آمریکا باشد، سوای تغییر سیاست های منطقه ای و برد موشک ها، خواهان دائمی کردن محدودیت توافق هسته ای است که به معنی الغاء‌ کامل آن است. تداوم حضور نیروهای آمریکا پس از داعش در سوریه برای مقابله با نفود ایران هدف تضعیف موقعیت ایران در منطقه و سوریه و شکاف بین روسیه و سوربه با ایران را دنبال می کند و از این نوع فشارها بیشتر هم خواهد شد. در این میان احتمالا همانطور که برخی تحلیل گران حدس می زنند چه بسا رژیم درکنار آماده سازی خود برای شرایط و روزهای دشوار، گزینه مذاکره با اروپا و چانه زنی و سیاست دفع خطر تحریم را برای بدست آوردن فرصت و گذشت زمان تا فراهم شدن شرایط مناسب دنبال کند و چه بسا آن را بطور غیررسمی و پشت پرده شروع هم کرده باشد (بنظر می رسد در سطح دیگری خود اروپا هم در مقابل فشار آمریکا به نحوی دنبال تغییر شرایط و فرصت مناسبی است. چون که فشار آمریکا فراتر منافع اتحادیه اروپاست و در مورد الغاء یا بی خاصیت کردن کامل برجام بخشی از سیاست کلی تر یک جانبه گرائی و تحمیل هژمونی و تقویت وزن ایالات متحده در زنجیره قطب های سرمایه داری است) اما هرچه که باشد دامنه مانور رژیم با توجه به فعال بودن همرمان بحران های متعددی که با آن مواجه است محدود و شکننده است.


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست