سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

بحران های سرمایه داری و مجمع جهانی سرمایه داران (داووس)


تقی روزبه


• جهانی شدن سرمایه و تلاقی و درهم آمیختن سه بحران اصلی (که بسیاری از بحران های مهم دیگر، زیرمجموعه های آن ها محسوب می شوند)، به معنای فراهم شدن بستری عینی برای شکل گرفتن یک مبارزه طبقاتی چندبعدی و امکان شکل گیری جنبش های سراسری حول مطالبات مشترک و فراگیر است ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
پنج‌شنبه  ۵ بهمن ۱٣۹۶ -  ۲۵ ژانويه ۲۰۱٨


به مناسبت برگزاری مجمع جهانی اقتصادجهانی (فروم سرمایه داران جهان با مشارکت بیش از ۳۰۰۰ نفز از بزرگترین سرمایه داران و بانکداران و مدیران موسسات، کارشناسان و رهبران و سیاستمداران جهان)، این بار نیز آکسفام گزارشی تحت عنوان «ایجاد آینده ای مشترک در جهانی از هم گسیخته» انتشار داده است که نشان دهنده ابعاد شکاف طبقاتی و سیمای تکان دهنده ای از سرمایه داری واقعا موجود است. چنان که بر طبق آن معلوم می شود که تعداد میلیاردرها با افزایش شدید در سال ۲۰۱۷ به ۲۰۴۳ نفر رسیده است که نسبت به سال های گذشته رکوردی بی ‌سابقه محسوب می شود، هر دو روز یک میلیاردر بر میلیاردهای جهان افزوده می گردد، یک درصد جهان ۸۲٪ ثروت جهان را در چنگ خود دارد! (در حالی که در سال ۲۰۱۵ این رقم به ۵۰٪ می رسید)، ۴۲ نفر هم صاحب نیمی از ثروت جهان هستند. در این گزارش بر خصلت مردانه این انباشت سرمایه و تشدید فشار به کارگران و لایه های زحمتکش نیز اشاره می شود. وضعیت آب و هوا، نابرابری اقتصادی و حملات سایبری از جمله مهم ترین دغدغه های سال ۲۰۱۸ عنوان می گردند. در گزارش مربوط به ریسک جهانی به خطر رویاروئی سیاسی و اقتصادی بین قدرت های بزرگ و نیز خطر جنگ هسته ای (بین آمریکا و کره شمالی) اشاره می شود. البته نسخه نویسی ها و راه حل های پیشهادی آکسفام هم مثل همیشه تکراری و حول کنترل فرار سرمایه و افزایش مالیات سرمایه داران و صرف آن برای جبران شکاف های طبقاتی و بهبود شرایط زیستی انسان و زیست محیط و امثال آن است. یعنی تکرار همان توصیه هائی که هیچ گاه گوش شنوائی نیافته و به گفتاردرمانی صرف شباهت پیدا کرده است. جالب است خاطرنشان کنیم این افزایش شکاف طبقاتی در حالی صورت می گیرد که تولید ثروت در جهان افزایش می یابد و علی رغم دست بگریبان بودن نظام سرمایه داری با بحران هائی سترگ، نرخ رشد اقتصادی در طی سال های اخیر کمابیش مناسب بوده است. چنان که بانک جهانی در آخرین گزارش خود نرخ رشد سال جدید را ۳.۹ پیش بینی کرده است. یعنی افزایش فقر و شکاف طبقاتی با وجود رشد تولید و ثروت صورت می گیرد.

صورت بندی بحران و تضادهای عمده جهانی
بطورکلی بحران های عمده جهان تحت سیطره سرمایه داری جهانی شده را می توان در چهار مشخصه اصلی که بهم گره خورده و بطور همزمان فعال شده اند صورت بندی کرد:
شکاف های عظیم و نجومی و هردم فزاینده طبقاتی و دوقطبی شدن جامعه بین اکثریت محروم و اقلیت برخوردار. در عین حال انکشاف تبعیض آمیز سرمایه و رشد ناموزون موجب گسترش حاشیه نشینی جهانی و بازتولید انواع معضلات و بحران هائی چون تروریسم و بحران مهاجرت و مهاجرستیزی و یا نژادپرستی و... می گردد. بحران دموکراسی نمایندگی- لیبرالی (نفوذ فائقه سرمایه داری بر دولت ها و مراکر تصمیم گیری و بر تمامی حوزه های زندگی = تمرکز قدرت)، بحران زیست محیطی بدلیل مناسبات مبتنی بر غارت طبیعت و تولید آلایندگی و تولید و مصرف بی مهار که به مرزهای بحرانی و خطوط قرمز و چه بسا بازگشت ناپذیر نزدیک می شود و با پی آمدهائی بسیار وخیم بر سطح زندگی و افزایش فقر و مهاجرت در جوامع گوناگون. این سه بحران بیانگر تضاد بین سیستم با اکثریت عظیم ساکنان زمین است. و بالأخره تشدید تضادها و تخاصمات و قطب بندی های درونی نظام سرمایه داری (از جمله رقابت بین بلوک بندی های اقتصادی و سیاسی قدرت های بزرگ و نوظهور، کشاکش بین سیاست های چندجانبه گرا و یک جانبه گرا و هژمونی طلبانه، تشدید رقابت های تسلیحاتی و هسته ای و جنگ های نیابتی بین دولت ها و بخش های مختلف سرمایه داری، تاثیر انقلاب چهارم صنعتی بر افزایش شکاف ها، تناقضات و رقابت ها. چنان که مشهود است در اصل سه مولفه بحران وجوه مختلف مناسبات سرمایه داری اعم از رابطه انسان با انسان و انسان با قدرت و انسان با طبیعت را تشکیل می دهد که هرکدام مولد انواع بحران های ریز و درشت زیر مجموعه خود هستند.
ویژگی نشست امسال فروم جهانی سرمایه داران همانطور که از عنوانش پیداست تلاشی است برای کنترل این هم گسیختگی های فزاینده. در واقع نشست امسال بیش از هر زمانی معضلات جهان و تضادهای درونی اردوی سرمایه جهانی را آشکار می کند. چنان که شرکت ترامپ به عنوان نماد یک جانبه گرائی از سوی بزرگترین قدرت سرمایه داری با شعار و سیاست «نخست منافع آمریکا» و بدنبال افزایش قدرت رقابت آمریکا با توسل به انواع فشارها به رقبا و بویژه به چین به عنوان رقیب اصلی و اعمال سیاست هائی چون کاهش رادیکال مالیات سرمایه داران و حذف خدمات اجتماعی توسط نیرومندترین حلقه زنجیره جهانی سرمایه داری است. گرچه همین جا باید افزود کاهش مالیات که مرادف است با افزایش شکاف طبقاتی و کاهش درآمدهای دولت و حذف خدمات و تشدید روند خصوصی سازی؛ یک عنصرپایه ای سیاست نئولیبرالیستی است و به عنوان محرکی برای رشد اقتصاد تلقی می شود. از همین رو فی نفسه سیاستی است که عموما مورد استقبال صاحبان سرمایه و دولت های حامی آن هاست. تقریبا هیچ سرمایه داری وجود ندارد که از کاهش مالیات ناراضی بشود. چنان که بانک جهانی هم آن را به عنوان محرک مثبتی برای رشد اقتصاد جهانی ارزیابی کرده است. هم چنین خروج آمریکا از پیمان زیست محیطی که با برنامه حداقلی تنظیم شده است، و درخواست تجدیدنظر در آن، به شکلی عریان چهار مولفه اصلی بحران یعنی هم تشدید فرایند بحران زیست محیطی و هم کوبیدن بر طبل افزایش شتابان شکاف های طبقاتی و هم تشدید رقابت های اقتصادی و تسلیحاتی و هژمونی طلبانه و هم اعمال نفوذ فائقه سرمایه داران بر دستگاه دولتی را یکجا به نمایش می گذارد. نباید فراموش کرد که در جهان تحت سیطره سرمایه داری و دارای قطب های مختلف، کشورها و حوزه های اقتصادی و بازارها مثل ظروف مرتبطه عمل می کنند. بطوری که وقتی در جائی از آن بخصوص اگر مانند آمریکا حلقه کلیدی و استراتژیک باشد، دولتی بخواهد مثلا مالیات سرمایه داران را به شکل رادیکالی کاهش دهد، بر پایه اصل رقابت و انتقال امواج در ظروف مرتبطه، بخش های دیگر هم برای عقب نماندن و حفظ قدرت رقابت و منافع خود، دست به اقدام های متقابل می زنند که البته بازنده اصلی این نوع رقابت ها، مردم جهان و سرکیسه شدن کارگران و زحمتکشان و بطور کلی ۹۹ درصدی ها هستند. بهمین دلیل نفس کاهش مالیات سرمایه داران توسط دولت آمریکا در حکم تعرض بزرگی است به مردم آمریکا و جهان. گرچه آن ها و بانک جهانی و دولت های دیگر سعی می کنند که چنین تعرضاتی را تحت پوشش فریبنده ایجاد رونق اقتصادی و شعل های جدید بخورد جامعه بدهند که در بهترین حالت طبق همین گزارش آکسفام خروجی آن همانا تشدید شتابان شکاف های طبقاتی است.
نکته مهم و پرسش اصلی آن است که چگونه سرمایه داری با وجود مواجهه با چنین بحران و شکاف های عظیم، آن هم برغم رشد و افزایش ثروت، می تواند هم چنان به تعرض خود ادامه دهد؟ طبعا پاسخ حاضر و آماده ای به این سوال بزرگ و چالش برانگیز وجود ندارد. پاسخی که تنها می تواند از دل دیالوگ و مباحثات نظریه پردازان ضدسرمایه داری در مورد مختصات و ماهیت بحران ها و پارادایم کنونی، نقد تجربه های گذشته و البته خیره شدن به دستاوردهای جنبش های ضدسرمایه داری و ترقی خواهانه که هم چون آزمایشگاه های بزرگ و طبیعی حامل رگه هائی از پاسخ های بالقوه و الهام بخش به سوالات انباشته شده یک دوره هستند، بیرون تراود. اما همواره می توان گزاره هائی برای نزدیک شدن به آن یافت و به نقد و بحث پرداخت:
۱- قبل از هرچیز همین گزارش آکسفام نشان می دهد که برخلاف برخی تصورها، انباشت سرمایه و هم چنین انباشت ثروت و باید افزود انباشت قدرت در مجموع و علیرغم اختلال ها و وقفه ها در برخی حوزه ها، بی وقفه در حال افزایش بوده است. گستره جهانی شدن سرمایه، انقلاب تکنولوژیک و بکارگیری فناوری های نوین، فرایند حذف دستاوردهای خدماتی و تحمیل شده به سرمایه (سبکبارکردن خود) و نفوذ و تسلط بیشتر سرمایه بر مراکز قدرت برای بخدمت گرفتن آن، هم چون اهرمی برای تأمین انباشت (نئولیبرالی سرمایه) و نیز تغییر اشکال سنتی قدرت، پیچیدگی تکنولوژی قدرت و سیال و جهان گیرشدن آن، از جمله کنترل اطلاعات همه شهروندان و تکنیک شکل دادن به اذهان و امیال آن ها، و در یک کلام نظارت ناپذیرشدنش، در مجموع شرایط مناسبی را برای سرمایه داری جهت کنترل بحران انباشت سرمایه، تعرض و افزایش بی مهابای تمرکز ثروت فراهم آورده است.
۲- افزایش نجومی شکاف طبقاتی و بحران زیست محیطی و یا غیرقابل نظارت شدن قدرت و... همه و همه نشان دهنده پویش و سرشت ذاتی سرمایه در کسب سود و انباشت سرمایه و قدرت به هر قیمت ممکن است. سرمایه اگر بحال خود رها شود و بتواند خود را محقق کند، همین است که مشاهده می شود و جز این هم نباید انتظاری از آن داشت. سرمایه تا آن جائی که به پویش ذاتی آن مربوط است به هراندازه که بتواند خود را متحقق کند و هرچه خودمختارتر باشد، به همان اندازه عرصه های زندگی و بنیان های آن را تسخیر و کنترل و تابع قواعد بازار و سودخواری خواهد کرد. اگر گاهی و زمانی سرمایه و دولت سرمایه داران رفتاری جز این داشته اند تحت فشار و مداخله از بیرون و یا ترس از دست دادن کنترل خود بوده است و به محض آن که از فشار کاسته شده و یا کلا برطرف شده است،‌ به سرعت به سرشت ذاتی خود رجعت کرده و حتی دستاوردهای بدست آمده را نیز ستانده است. چنین است که هروقت در وضعیت تعرض قرار داشته است، بردامنه فقر و جنگ افزوده و امروزه شاهدیم که خطرهای مهمی تمدن بشری و جغرافیای زیستی او را تهدید می کند. چنان که روندویرانی و خشم طبیعت به مرزبحران نزدیک می شود. میل جنون آمیز به تمرکزبیکران ثروت، تبعیض و شکاف های طبقاتی را به مرزیک درصد و ۹۹ می رساند، که به معنی بی تأثیر و بی خاصیت شدن خواست و اراده جامعه و آراء مردم در اداره عمومی و سمت و سودادن ولواندک به انباشت سرمایه است. به سخنی دیگر، بیانگراین واقعیت آن است که بازتاب کشاکش و مبارزه طبقاتی جامعه در دستگاه دولت و قدرت رسمی، بیش از پیش به زیان جامعه و بسودطبقات مرفه تغییرکرده است. در یک کلام، سرمایه فی نفسه و بخودی خود فاقداهرم لازم و قائم به خود برای کنترل سرشت سودخوارانه و سرطانی خویش است. سرمایه داری و رشدناموزون از هم جداناپذیرند. و چنین است که سرمایه در چهارچوب متحقق ساختن خود، جهانی تا این درجه ناعادلانه و تبعیض آمیز بوجودآورده است.   
۳- آن چه که همواره به عنوان عامل کنترل عمل می کرده است چیزی بیرون از سازوکاراخص سرمایه یعنی مبارزه طبقاتی و مقاومت کارگران و اعتراضات گوناگون جامعه در تمامی سطوح از کارخانه تا دانشگاه و خیابان بوده است که توانسته تا اندازه معینی خوی انسان خوارگی و هم چنین جهان خوارگی آن را مهارکند، وقوع فاجعه را به تعویق افکند و مطالباتی را به آن تحمیل کند و بر آهنگ انباشت و برخی جهت گیری های آن تأثیربگذارد، اما...                                                                  
۴- اما همین اهرم های بازدارنده به موازات جهانی شدن تحرک و عملکردسرمایه و تغییرات ساختاری نیروی کار و سیال شدن مولفه های قدرت و البته فروپاشی اردوگاه شرق که نقش رقیب سرمایه خصوصی و قدرت همسنگ نظامی را بازی می کرد، بتدریج رنگ باخته و توان تاثیرگذاری خویش را بدلیل آن که اساسا متعلق به شرایط دیگری بوده اند از دست داده و دیگر قادر به ایفاء نقش گذشته در شرایط نوین نیستند. درهمین رابطه احزاب سوسیال دموکرات نیز که بازتاب توازن قوای درون جامعه بودند نقش گذشته خود را از دست دادند، بی رمق شدند و فراتر از آن به بخشی از سازوکارانباشت نئولیبرالیستی سرمایه تبدیل شدند. خلاصه آن که بدون فشارمبارزه طبقاتی و جامعه، بحران انباشت و گسست در آن و نیز بازتویع ثروت اجتماعی برای جلوگیری از تمرکز، به خودی خود اتفاق نمی افتد.
۵- در نتیجه از کارافتادن نسبی سازوکارهای قدیم در شرایط جدید و شکل نگرفتن سازوکارهای نوین و متناسب با وضعیت جدید، سرمایه علیرغم دست و پنجه نرم کردن با بحران های بزرگ و لاعلاج و فزاینده، در مجموع در حالت تعرض قرارگرفته و نیروی کار و اکثریت استثمارشونده جامعه در مجموع در حالت تدافع. آمارهای کلان مربوط به باز توزیع ثروت تولیدشده و نیز میزان حضورواقعی جامعه در قدرتی که بنام وی اعمال می شود، و تشدیدرابطه غارتگرانه با طبیعت همگی همین واقعیت را نشان می دهند. باین ترتیب در یک دوره انتقالی دردناک و تناقض آمیزی بسر می بریم.

۶- چشم انداز: همه چیز برمی گردد به این که گفتمان و آرایش طبقاتی و سیاسی و سازوکارهای متعلق به وضعیت نوین نیروهای ضدسرمایه با چه سرعتی شکل بگیرد. اگر سرمایه جهانی است و جهانی عمل می کند و تعرض سراسری می کند، مبارزه موثرعلیه آن هم تنها می تواند جهانی باشد. از همین رو قبل از هر چیز، عنصرکلیدی دخیل در گفتمان و آرایش نوین، وجه حهانی و فرامرزی بودن آن است. جنگ های موضعی در درون این یا آن کشور البته مهم هستند، اما بدون ترکیب آن با مبارزات جهانی و فرامرزی امکان تاثیرگذاریش محدود و شکننده است که مستلزم شکل گیری همبستگی فراملی ۹۹ درصدی است که در برابریک درصدی که نقداصاحب ۸۲٪ ثروت جهان هست، قراردارند. در تناسب با تضعیف و از کارافتادن امکانات و سازوکارهای متعلق و یا وابسته به سیستم در مبارزه علیه سیستم ، وجه عمده ای از مبارزه بطوراجتناب ناپذیر به بیرون از سیستم و به متن جامعه و خیابان و نقش آفرینی جنبش های اجتماعی منتقل می شود که از دیگرمشخصات مبارزه در شرایط نوین است. سوای خصلت جهان شمولی و بیرون از سازوکارهای سیستم، دیگرعناصرمهم گفتمان جدید را همان مولفه های اصلی بحران یعنی مبارزه با شکاف طبقاتی، و برابری و عدالت اجتماعی، و دموکراسی سترون شده و مبارزه برای دموکراسی مستقیم و واقعی، و رویکردتعامل آمیز با طبیعت بدور از غارت و سودخواری به گونه ای که طبیعت قادر به تنفس و بازیافت خود باشد. البته در دوره انتقالی چنین روندی خواه ناخواه بطوراجتناب ناپذیر و بدرجاتی در حال شکل گیری است، اما هنوز بقدرکافی نیزومند و تثبیت شده نیست و شتاب متناسب با بحران و مهارسرمایه را نیافته است. البته شکاف در گفتمان و صفوف نظام حاکم و بهره گیری از آن از شروط لازم و تسهیل کننده است که از قضا بیش از عوامل دیگر در حال فراهم شدن است. چنان که می دانیم انسجام گفتمانی و جاذبه آن یکی از عوامل مهم کنترل جامعه است و ترک خوردن آن به معنی گشوده شدن روزن هائی برای نافرمانی جامعه فراهم می کند. در حقیقت اکنون نشان هائی از گسیختگی گفتمانی در نظام سرمایه داری مشهوداست. در اصل فرایندشتابناک دوقطبی شدن جامعه و ذوب شدن آن چه که طبقه متوسط می نامیدند و ابعادتمرکز ثروت در دستان اقلیتی بهره کش و بحران های متعددی که سرمایه داری برانگیخته و قادر به حلشان هم نیست، به عنوان عملکرد و بیلان عمومی و خروجی یک دوره طولانی، بطلان ادعاها و عملکردسرمایه را به اثبات می رساند که بیانگرگسیختگی ترمیم ناپذیری در گفتمان و ادعای سرمایه داری است. اگر در نظر بگیریم که تئوریسین ها و مبلغین سرمایه داری، در و جه نظری مهم ترین دلیل نادرستی نظرمارکس و کمونیست ها را نسبت به سرمایه داری، در دوقطبی شدن اجتناب ناپذیر فقر وثروت در این نظام عنوان می کردند و بخود به عنوان آفریدن طبقه متوسط و میانه حال هم چون لنگرتعادل و ثبات سیستم مفتخربودند، اکنون اما در انظارجهانی‌ این ادعا به واضح ترین شکلی توسط خودسرمایه داری ابطال شده و برعکس صحت نظریه مارکس و کمونیست ها در موردسرشت سیری ناپذیرسرمایه برای انباشت و دو قطبی شدن جامعه، به واقعیت پیوسته است. این که پس از اعلام پایان تاریخ توسط سرمایه داری، دوباره شاهد نضج گفتمان چپ و سوسیالیسم در جهان و در میان نسل های جدید حتی در خودآمریکا به عنوان دژسرمایه داری هستیم، امری تصادفی نیست. چنان که گفته شد ترک خوردگی گفتمانی نظم مسلط برای نضج گفتمان بدیل مهم است، همانطور که تشدیدشکاف ها و منازعات اردوی سرمایه، اگر که از کنترل آن ها خارج نشوند و به انهدام دست آوردها و تمدن و بشر نیانجامند، و بهره برداری بهینه از آن شرط لازم دیگری است برای برآمدجنبش های گسترده رهائی بخش.
خلاصه آن که جهانی شدن سرمایه و تلاقی و درهم آمیختن سه بحران اصلی (که بسیاری از بحران های مهم دیگر، زیرمجموعه های آن ها محسوب می شوند)، به معنای فراهم شدن بستری عینی برای شکل گرفتن یک مبارزه طبقاتی چندبعدی و امکان شکل گیری جنبش های سراسری حول مطالبات مشترک و فراگیراست. بسط جغرافیائی و فراتررفتن از محدوده های دولت- ملت ها و گسترش عمقی و محتوائی مبارزه طبقاتی به معنی بی اهمیت شدن نبردهای موضعی و محلی و ملی نیست. برعکس آن ها مکمل و تقویت کننده یک دیگرند. مبارزات کشوری و یا محلی در پیوند با گفتمان و مبارزات سراسری از کارآئی بیشتری برخوردار می شوند. و در کنترل و مهارسرمایه داری عنان گسیخته موثرترعمل می کنند.


*- آکسفام: هردو روز یک میلیارد به میلیارهای جهان اضافه می شود. دویچه وله ۲۲.۰۱.۲۰۱۸

پرده برداری از یک هیولای واقعی-تقی روزبه
taghi-roozbeh.blogspot.de


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست