سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

حاشیه ای بر پاسخ تاجزاده به نامه مخملباف!


احمد پورمندی


• واقعیت این است که در نتیجه آن زلزله هفت روزه ای که ایران را لرزاند، میز بازی اصلاح طلبان هم، مثل بقیه میز ها، چپه شده است و حالا کارت ها باید دوباره بر بخورند و هم در سر آغاز این دو باره برخوردن است که مثلا و از جمله، مجبور می شوند خرابکاری خاتمی در بیانیه جامعه روحانیون را با سخنرانی ترمیمی جمع کنند که این البته از نتایج سحر است و تکان های جدی در میان اصلاح طلبان هنوز در پیش است! ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ٣ بهمن ۱٣۹۶ -  ۲٣ ژانويه ۲۰۱٨


مصطفی تاجزاده یک دولت مرد اصلاح طلب است. شجاع، صمیمی و تخس! تخس و اهل درگیری! و وقتی درگیر می شود، اغلب، دولت مرد بودن را فراموش می کند و از کاربرد "کله" و "کف گرگی" هم ابائی ندارد.
تاجزاده در پاسخ به مخملباف، همه این خصوصیات را به نمایش گذاشته است. او ابتدا تصمیم گرفت برای پوشاندن دست خالیش، از شعار کلاسیک "بهترین دفاع، حمله است" پیروی کرده، دست به زیرگیری بزند و نامه مخملباف را از آخر به اول بخواند.
مخملباف نامه اش را با این هشدار- مهم است! "هشدار" و نه پیشگوئی- به پایان می برد:
"همچنان با حمله خارجی مخالفم، و حمله دولت های خارجی را به قصد کمک به دمکراسی در ایران نمی دانم. اما دیگر باور هم ندارم حکومت ایران اصلاح پذیر باشد. خامنه‌ای آنقدر از ترس یا لجاجت، بر استبداد دینی اصرار می کند که لاجرم با خشونت انقلاب و یا حمله خارجی های منفعت طلب عوض خواهد شد. در این صورت، تحمیل راه حل پر مصیبت حمله خارجی یا خشونت انقلابی بر کشور و ملت، مسئولیت اوست، و مسئولیت اصلاح طلبان بلاتکلیف، نه مردم جان به لب رسیده ایران. "
و تاجزاده در شروع ضد حمله اش آنرا اینگونه ترجمه و دستکاری می کند:
"اولین اختلاف ما به تحلیل و پیشگویی مطلقا بدبینانه شما برمی‌گردد که جنگ یا خشونت انقلابی را تقدیر مسلم و اجتناب‌ناپذیر ایران می‌بینید و هم‌زمان اصلاحات و خاتمی را که می‌توانند نقش استثنایی در جلوگیری از وقوع هر دو ایفا کنند، زیر ضرب گرفته‌اید."

مخلمباف هنرمند- آنگونه که به باور تاجزاده هم، وظیفه هنرمند است، بانگ برآورده که آی اصلاح طلبان بلاتکلیف! یک نفر در آن بالا دارد مبرد طناب ها را و یک ملت در این پایین دارد می دهد جان! شما آیا لطفا کمی بیدار می شوید؟ و کشتی گیر تخس ما که جواب روشنی ندارد، هنگام زیرگیری کله می زند که تو "جنگ یا خشونت انقلابی را سرنوشت مسلم و اجتناب ناپذیر ایران" می بینی و "نقطه عزیمت و نیمی از نامه تو با تأکیدت بر «رهایی‌بخش بودن تهاجم آمریکا به افغانستان» این حس را به خواننده می‌دهد که هدفی جز تعمیم تجربه مزبور به ایران نداری."

تاجزاده بعد از فارغ شدن از این زیرگیری و با این حساب که ضربات کله اش به ناکجای مخملباف، هم کارگر افتاده و هم از چشم داور و تماشاچی پنهان مانده، دولت مردانه به وسط تشک باز می گردد و -اگر بخواهیم از جاده انصاف منحرف نشویم – به شیوائی و قدرت و در قامت یک استراتژیست، با این روحیه که از "آقای مخملباف" تا "محسن جان"، هفت شهر عشق را با شتاب و پیروزی طی کرده است، از خیزش جوانان و نتایج آن، از گل "حق اعتراض" که بعد از گل "حق رای" در سرمای دی ماه غنچه کرد، از چشم اندازها، خطرات و امیدها می گوید و خوب می گوید و کم نمی آورد و در اوج خطابه اش به قدیانی نزدیک می شود که در صورت ضرورت از "حق اعتراض" به صورت تحریم انتخابات هم می توان بهره برد.

همه این سخنان خوب و قشنگند، اما جوابگوی علت "ضدحمله با طعم اندکی دستگاری در نظر حریف" نیستند.
تاجزاده از جمله معدود دولت مردانی است که برای این مملکت و جمهوری اسلامی کم مایه نگذاشته اند و اگر فقط کسری از رهبران و مدعیان اصلاح طلبی به اندازه او شجاعت داشتند و اهل مایه گذاشتن بودند، کشور ما اکنون در لبه این پرتگاهی قرار نداشت که دوربین کارگردان پرنبوغ مان بر آن زوم کرده است و هم در اینجاست که تاجزاده کم می آورد. او می داند که مخملباف حق دارد و همراهان ناهمراه، منفعت طلب، فاسد و دزد تاجزاده دیگر اصلاح طلب نیستند و اصلاح طلبکار و استمرار طلبد، پسر رییس فراکسیون، از ژن خوب ابوی می گوید و دختر صفدر، از سهم پدرجان و خانواده، از سفره انقلاب. برادران رئیس جمهور و معاون اولش در مظان اتهامند و جماعتی خاندان سالار و قدرت طلب، در پناه استبداد سیاه، سکاندار جریانات مدعی اصلاح طلبی شده اند و همین جماعت، جنبش سبز را به ثمن بخس فروختند تا با نعلین لیسی، به آب و نانی برسند. تاجزاده همه این ها را بهتر از هر کس می داند و چون می خواهد صورتش را با سیلی سرخ نگه دارد، نظر مخملباف را که چیزی جز نقد رادیکال و هنرمندانه اصلاح طلبان نیست، دستکاری و سعی می کند که از درگیر شدن جدی در این عرصه که درگیری با همراهان ناهمراه را به دنبال دارد، بگریزد.

بر خلاف ادعای تاجزاده، مخملباف خاتمی را به قصد تضعیف دراز نکرده است و اتفاقا هسته مرکزی انتقاد او در گزارش گفتگو با خاتمی نهفته است:
"به خاتمی عرض کردم: “اصلاحات شما،... چنان با دوز ضعیف وارد بدن حاکمیت استبدادی ایران شد، که برای استبداد تبدیل به یک واکسن پیشگیری شد، و بدتر از آن، باعث بقای استبداد شده و دیگر بعید است استبداد ایران از اصلاحات ایران تاثیری بپذیرد…”

نکته مخملباف روشن است: شما با این دوز کم اصلاح طلبی، بیمه گر استبداد شده اید و هرگز نخواهید توانست جامغه را از گردنه تاریخی و تعیین کننده خلع ید از مستبدان عبور بدهید و بهترین گواه آن هم به بن بست رسیدن دولت اصلاح طلب خاتمی و روی کار آمدن دولت احمدی نژاد از دل آن است.

تاجزاده تمام سعی خود را می کند که این نقد آزاردهنده را دور بزند و در یک فرار به جلو، وعده می دهد که در صورت ضرورت، انتخابات معینی را هم، ممکن است تحریم کند! این وعده ها البته خوب و امیدوار کننده اند، اما جواب مخملباف و میلیونها ایرانی دیگر نیست.

سوالات روشنند و پاسخ ها گنگ و کشدار! سوال این است که آقای تاجزاده! وقتی جوانان، هستی برباددادگان و تحقیر شدگان به میدان آمدند، شما به بهانه خشونت پرهیزی، همراهی نکردید. بسیار خوب! کار خوبی کردید، اما چرا خودتان با صف مستقل خودتان و با شعار دفاع از قانون اساسی بیرون نیامدید؟ چرا آقای خاتمی دعوت نکردند، چرا روحانی فراخوان نداد؟ اگر می خواستید و نشد، کدام موانع در مقابلتان قرار داشت؟ راه دور نرویم، دختر خیابان انقلاب کجاست؟ نمی شود شما مصطفی تاجزاده عزیز به اتفاق همسر مبارزتان بالای همان سکو بروید، شما روسری همسر را از سرش بردارید و بر سر خود کنید و با هم، شال سفید آن دختر را پرچم کنید تا میلیون ها زن و مرد آزاده ایرانی شما را باور کنند؟ چرا آقای خاتمی کلامی در دفاع از این دختر بر زبان نمی أورد؟ امیدوارم که سخن فاجعه بار ترس از مراجع قم را به عنوان دلیل أقامه نکنید. شما در کار لغو حجاب اجباری، چهل سال است که گیر کرده اید، می خواهید مردم شما را به عنوان پیشوایان اصلاح طلبی که آنها را به آزادی و برابری می ریانند، باور کنند؟   

واقعیت این است که در نتیجه آن زلزله هفت روزه ای که ایران را لرزاند، میز بازی اصلاح طلبان هم، مثل بقیه میز ها، چپه شده است و حالا کارت ها باید دوباره بر بخورند و هم در سر آغاز این دو باره برخوردن است که مثلا و از جمله، مجبور می شوند خرابکاری خاتمی در بیانیه جامعه روحانیون را با سخنرانی ترمیمی جمع کنند که این البته از نتایج سحر است و تکان های جدی در میان اصلاح طلبان هنوز در پیش است! شکافی جدی در میان جریانات اصلاح طلب در حال سر باز کردن است و اگر جناح راست این جریان در مقابل چرخش به چپی که در نتیجه زلزله دیماه، اجتناب ناپذیر شده است، ایستادگی کند، جریان اصلاحات حداقل دو شقه خواهد شد و تاجزاده دولت مرد، با برجسته کردن خطر سوریه شدن، که البته خطری واقعی است، به در مخملباف می زند تا دیوار دیگران بشنود. او هم مرزبندی می کند و هم دعوت و هدفش هم روشن است: او به حفظ وحدت اصلاح طلبان و همزمان چرخش به چپ تا مرز تحریم انتخابات استصوابی امیدوار است. تاجزاده اصولا آدم امیدواری است! برخلاف مخملباف که شاید سخنگوی چهل میلیون صاحب رایی است که یا پیش از اعتدال ناامید شده بودند و یا بعد از رای به اعتدال در ۹۶ ، خود را در شمار "رای باختگان" حس می کنند.
و چه حس بدی است این حس نومیدی بعد از امید! مطصفی جان!

* بخش نظرات این مقاله به درخواست نویسنده غیرفعال است.


نامه مخملباف: www.radiozamaneh.com

پاسخ تاجزاده: www.iran-emrooz.net


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست