•
می شنوی بیشرف این هلهله؟
آمده در میهن ما زلزله!
رشت و نشابور و قم و اصفهان
بانه و مشهد شده پر غلغله
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
شنبه
۱۶ دی ۱٣۹۶ -
۶ ژانويه ۲۰۱٨
از آنجا که «بیشرف» غرا ترین شعاری بود که در طی تظاهرات چند شب گذشته به گوش می رسید، شعر زیر بر این شعار و دیگر شعارهای مردم بنا شد.
به امید روزی که از کلام جز مهربانی نتراود...
قائد نیرنگ و ریا، بیشرف
فاقد آزرم و حیا، بیشرف
نام تو الحق به سزا سر دهند،
هر طرف میهن ما «بیشرف»
جان همه آمده بر لب ز تو
دیده ز بس جور و جفا، بیشرف
خاسته این خلق بپا، بیشرف
تا شود از ظلم رها، بیشرف!
*
غارت مال همگان کرده ای
رهزنی از پیر و جوان کرده ای
ثروت این مردم بیچاره را
جانب سوریه روان کرده ای
غزه و لبنان متمول ز تو
سفره ی ما فاقد نان کرده ای
خود شده ای همچو خدا، بیشرف
مردم ما گشته گدا، بیشرف
*
دشمن آزادی انسان تویی
قاضی و جلاد به زندان تویی
کرده ای اعدام هزاران جوان
قاتل زنجیره ی یاران تویی
آنکه چکد خون ز سرانگشت او
در دل هر شهر و خیابان تویی
داغ به دل، ملت ما، بیشرف
آه و فغانش به هوا، بیشرف
*
می شنوی بیشرف این هلهله؟
آمده در میهن ما زلزله!
رشت و نشابور و قم و اصفهان
بانه و مشهد شده پر غلغله
مرگ تو خواهند همه مرد و زن
خسته ز آخوند و ازین سلسله
کی تو کنی شرم و حیا، بیشرف؟
کشور ما را تو رها، بیشرف؟
*
توپ و تفنگ تو ندارد اثر
قافیه را باخته ای این سفر
جزم شده عزم جوانان ما
تا کند عمامه و تختت دمر
دیر نپاید که شوی سرنگون
راه فراری تو نداری مگر
جانب دوزخ که ترا، بیشرف
نیست جز این خانه روا، بیشرف
*
ریخته ای خون هزاران جوان
روی زمین در گذر سالیان
پر شده زندان تو از مرد و زن
ذله ز دست تو زمین و زمان
آتش خشم است که بر دامنت
آمده از داغ دل مادران
ریخته ای خون ندا، بیشرف
دیکتاتور بی سر و پا، بیشرف
*
باش و ببین عاقبت کارزار
گردن خود را به سر چوب دار
دیر نپاید که ز عمامه ات
می شوی آویخته در هر گذار
سوزدت این آتش خشم ای بسیج
شعله کشد لانه ات ای پاسدار
گم شوی از میهن ما، بیشرف
همره فوج فقها، بیشرف
*
نیست شود سلطنت اهرمن
محو شود زهد و ریا در وطن
پاک شود ننگ ز دامان ما
قتل و جنایت بشود ریشه کن
میوه دهد خون جوانان ما
لاله دمد در دل دشت و دمن
خلق کند جشن به پا، بیشرف
چون شود این ملک رها، بیشرف
|