سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

مترسک «اعتدال» و «اصلاح طلبی»، زیر آوار زلزله! - احمد مجد



اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۲۴ آبان ۱٣۹۶ -  ۱۵ نوامبر ۲۰۱۷


دیروز در جریان بازدید روحانی از سرپل ذهاب زلزله، زده هنگامی که او از «خدمات سپاه و بسیج» سخن گفت، مردم به شدت برآشفتند و او را هو کردند.
گواه آشکاری که نشان داد جنایتها و سرکوبگریهای این ارگان وحشت و غارت تا کجا در میان مردم، شناخته شده و منفور است.
همین آخوند روحانی بود که حدود ۶ ماه پیش برای بازارگرمی انتخاباتی و جلب بخشی از آرای ریزشیهای درون و حاشیه نشینان رژیم، سپاه پاسداران را «دولت تفنگ» می نامید که طی چهار دهه جز کشتار و اعدام کاری در ایران نکرده اند.
انگار خود آخوند روحانی در این چهار دهه مثلا در این حکومت مشغول کار «پزشکی»! بوده است؟
در یک نمونه دیگر، باندهای چپاولگر همدست روحانی و بیش از همه شخص معاون اولش، جهانگیری، بلافاصله بعد از زلزله پروژه «مسکن مهر» که بخشی از ساختمانهای آن در دروه احمدی نژاد تمام شده را، عامل افزایش قربانیان زلزله جا زدند.
دیروز بعد از سفر روحانی به غرب کشور، گزارش هایی از این که قرار است خلافکاران پروژه «مسکن مهر» شناسایی و محاکمه و مجازات یا دست کم معرفی شوند در میان بود.
هدف تبلیغات حکومتی ناشناخته نبوده و نیست: انحراف اذهان از ناکارآمدی کل حاکمیت در برابر حوادث و بحرانهای ناشی از آن.
اما پروژه «مسکن مهر» در ۵ سال گذشته که روحانی بر سرکار بوده در چندین شهر بزرگ و کوچک دیگر با همان کیفیت نازل و تقلبهای رایج ادامه داشته است.
چنین بود که از صبح امروز در چهارمین روز زلزله به همه رسانه های حکومتی ابلاغ کرده اند که از پرداختن به عکس و فیلم و گفتگو درباره این پروژه خودداری کنند.
جالبتر این که شواهد و خبرهایی می رسد که بوروکراسی این نظام فاسد در همین روزها بر اساس روال چپاولگرانه سرمایه داری، در حالی که ساختمانهای مسکن مهر به تلهای آوار تبدیل شده اند، اخطارهای مالی دیرکرد اقساط به خریداران این خانه ها ارسال کرده یا در صدد ارسال آنها بوده است.
از این آزمایش ساده در عرصه اقتصادی و اجتماعی که بگذریم، در صحنه سیاسی:
همین چند هفته پیش بود که روحانی در آستانه قطعی شدن لیست گذاری تروریستی سپاه پاسداران، این ارگان سرکوب و تروریسم را «محبوب دلهای ملت ایران» و همه ملتهای منطقه از کردستان تا عراق و لبنان و سوریه خواند.
آنها که فریب جنگ گرگها در باندهای رنگارنگ رژیم را نخورده اند، از این حرفها تجعب نکرده بودند و باز هم تعجب نخواهند کرد.
اما بودند و هستند که شعار انتخاب بین «بد و بدتر» می دادند و شاه بیت دستاوردهای دولت روحانی در سیاست خارجی را معامله اتمی رژیم با غرب می دانستند و حتی دلقک بی اختیاری به نام جواد ظریف را «مصدق زمانه» نامیدند.
اکنون معامله اتمی و چیزی به نام «برجام» با هر فراز و نشیبی، هر سرنوشتی بیابد، دیگر نه دستاوردی برای حکومت بلکه سکوی اعمال فشارهای بیشتری بر این حکومت و سرنخی است که امتیازدادنها و عقب نشینی های خفت بار دیگری را در صحنه سیاسی بین المللی و منطقه یی به حکومت دیکته می کند و ازجمله بر تنشها و لرزه های تازه در درون ساختار حاکم خواهد افزود.
همان مبلغان انتخاب بین «بد و بدتر» و امیدواران به اصلاح و اعتدال در دور دوم روحانی، اکنون از بازتاب این قبیل سخنانش پرهیز می کنند.
حتی برخی شارلاتانهای سیاسی و مطبوعاتی که در حاشیه رژیم به قول مهندس مهدی بازرگان به «حیات خفیف خائنانه» مشغولند، برای حفظ فیگور و ژست مثلا اصلاح طلبانه شان، این رفتار و گفتار حسن روحانی را «گردش به راست»، می نامند.
تازه اگر باور کنیم که در نظام یکدست ارتجاعی ولایت فقیه، جایی برای چیزی به نام «چپ» (مفهومی جداناپذیر از آزادی و برابری و پیشرفت) یا گرایشی به سوی آن هست، روحانی هرگز چه در رویکردهای سیاسی اش و چه در کارکردهای اقتصادی اش، از سرشت راستگرای ارتجاعی تمامیت این رژیم جدا نبوده و هرگز هم از آن خارج نشده است.
در کمتر از ۶ ماه پس از دور دوم حکومت روحانی بار دیگر برای بخشهای وسیعی از مردم آشکار شد که حرفهایی مثل «اصلاح طلبی» و «اعتدال» و «میانه روی» و «مدراسیون» در ایران زیر حاکمیت ولایت فقیه چیزی جز یک «مترسک» نیست.
باران و آفتاب حرکت اجتماعی و سیاسی و گذشت زمان پارچه های پوسیده این «مترسک» را به باد می سپارند و دوباره این نظام حاکم است که برای بقای خودش پارچه های مندرس تازه یی بر تن همان «مترسک» زهوار دررفته می پوشاند و آن را به صحنه می آورد، تا شاید شماری را بفریبد.
این یک گواهی ساده اما بسیار گویای این واقعیت است که جامعه ایران و رابطه آن با حاکمیت به فراز تازه یی گام نهاده است.
ارزیابی پیامدهای اقتصادی و اجتماعی زمین لرزه یی که آغاز این هفته در غرب کشور رخ داد، در هفته های آینده نتایج روشنتری به دست خواهد داد اما تا همین جا چند پیامد گفتنی دارد:
۱. گستره و ژرفای نارضایتی و بی اعتمادی مردم به تمامیت رژیم و ارگانهای چپاولگر حکومتی بیش از هر زمان دیگر از عمق به سطح جامعه آمد و بسیاری جاها مردم در امر کمک رسانی به همنوعان و هموطنانشان با نیروی سرکوبگر رژیم رودر رو کرد.
۲. این خود به معنی شرایطی است که رژیم در آن قرار گرفته و یک زمین لرزه طبیعی می تواند به زمین لرزه یی اجتماعی و سیاسی بالغ شود و زمین را در زیر پای رژیم به لرزه ها و پس لرزه های پیاپی بیندازد.
٣. این زمین لرزه، مترسک چیزی به نام «اصلاح طلبی» و «اعتدال» و هرگونه توهم در باره یک گرایش دیگر یا سیاست دیگر یا شانس دیگر برای بقا در درون این حاکمیت را به زیر آوارهای خود فرو بلعید.


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست