سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

اکتبر: انقلابی که فصل رهایی زنان را گشود!
لیلا پرنیان


• لنین به‌درستی بر روی این حقیقت انگشت گذاشت و گفت: «هیچ حزب دمکراتیک، حتا در پیشرفته ترین جمهوری های بورژوایی نتوانست طی دهه ها یک‌صدم کاری که ما در اولین سال حکومت مان در مورد حقوق زنان انجام دادیم را انجام دهد.» اما تلاش دولت نوین تنها در عرصه‌ی تصویب قوانین به نفع زنان نبود، بلکه در ایدئولوژی و سیاست و روابط میان انسان‌ها، نقش سنتی زنان را به چالش کشید. ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
يکشنبه  ۱۴ آبان ۱٣۹۶ -  ۵ نوامبر ۲۰۱۷




در اکتبر 1917 زنان و مردان کارگر و زحمتکش تحت رهبری لنین و حزب بلشویک توانستند دولت بورژوازی را از طریق قیام مسلحانه سرنگون کنند و برای اولین بار در تاریخِ بشر، یک جامعه‌ی نوین سوسیالیستی را بنیان‌گذاری کنند. دولت نوین توانست در مسیر تغییر و تحول جامعه، در مقابله با نابرابری‌های اقتصادی، سیاسی و اجتماعی و ایجاد شرایطی که توده‌ها بتوانند در سرنوشت جامعه، آگاهانه دخالت کنند، قدم‌های بزرگی به‌پیش بردارد. درس‌ها و دستاوردهای انقلاب اکتبر پس از گذشت یک قرن کماکان تکیه‌گاه مهمی برای پیشرویِ همه‌ی انقلابیون در سراسر جهان است. دولت نوین سوسیالیستی برای اولین بار در تاریخ بشریت، گام‌های غیرقابل‌تصوری در راه رهایی زنان از زنجیر پدر/مردسالاری برداشت و چنان ضربه‌ای به ستم جنسیتی وارد کرد که تا آن زمان هرگز مشابه‌اش در جهان رخ نداده بود. به گواه تاریخ، آن انقلاب، جامعه‌ی عقب‌مانده‌ی امپریالیستیِ روسیه را که فقر و فلاکت، بی‌کاری، گرسنگی، تن‌فروشی، فرودستی زنان و ... در آن بی‌داد می‌کرد متحول کرد. درنتیجه‌ی انقلاب اکتبر، برای اولین بار مردم توانستند حاکم بر سرنوشت خود شوند. علاوه بر آن، این انقلاب جهان را تکان داد و در مقابل میلیون‌ها نفر از مردم و نیروهای انقلابی، راهی نوین و واقعی برای دگرگونی جامعه‌ی کهن و پوسیده گشود.
این‌که بلشویک‌ها توانستند قدرت سیاسی را در اکتبر 1917 کسب کنند، رویدادی از پیش مقدر و اجتناب‌ناپذیر نبود. یک حرکت فرصت‌طلبانه‌‌ی کودتایی با حمایت این یا آن قدرت جهانی نبود. اکتبر پدیده‌ای اتفاقی هم نبود. این انقلاب نتیجه‌ی تدارکی آگاهانه و نقشه‌مند بود. بلشویک‌ها طی سال‌ها فعالیت انقلابی در بین کارگران شهر و روستا و سپس در دوران جنگ جهانی اول در بین سربازان و در دل شوراهایی که مبارزات کارگران در شهرهای مختلف را به هم پیوند می‌داد، توانستند پایگاه محکمی برای انجام انقلاب در جامعه بسازند. آن‌ها در بطن مبارزات گوناگون، از اعتصابات کارگری و اعتراضات دانشجویان گرفته تا قیام مسلحانه، پیشاپیش توده‌ها حرکت کردند. افت‌وخیزها را تجربه کردند، بارها شکست خوردند و نیرو از دست دادند، اما از حرکت بازنایستادند. تجربه‌ها را جمع‌بندی کردند، مردم را برانگیختند، بذر آگاهی افشاندند و سازمان‌دهی کردند و به‌پیش رفتند.

انقلاب اکتبر و تغییر ریشه‌ای در موقعیت زنان

بعد از سرنگونی دولت بورژوا ـ فئودال امپریالیستیِ روسیه، دولت انقلابی نوین برای ساختن جامعه‌ای بدون ستم و استثمار تمام تلاش خود را به کار گرفت. دولت نوین مبارزه‌ی آگاهانه‌ای را برای عملی کردن تعهد خود در مورد برابری زن و مرد در عرصه‌های اقتصادی، سیاسی و اجتماعی آغاز کرد و گام‌های بزرگی درراه رهایی زنان به‌پیش برداشت. بلشویک‌ها کلیه‌ی قوانین اسارت‌بار و محدودیت‌هایی که مانع از آزادی زنان می‌شد را لغو کردند. حق رأی برای زنان به رسمیت شناخته شد. درنتیجه زنان حق انتخاب شدن و یا انتخاب کردن یافتند. این در حالی بود که در همان دوره، زنان فقط در دو کشور دانمارک و نروژ حق رأی داشتند. در انگلستان در سال 1918 بود که زنان حق رأی به دست آوردند و در فرانسه و ایتالیا زنان می‌بایست 30 سال دیگر برای این حق منتظر می‌شدند. حق سقط‌جنین هم فوراً به رسمیت شناخته شد. درحالی‌که امروزه پس از گذشت صدسال از آن تاریخ، در بسیاری از کشورهای جهان و مشخصاً در برخی از ایالات آمریکا زنان هنوز دارند برای دستیابی و یا حفاظت از این حق اولیه ـ که بخشی از حق کنترل زن بر بدن خویش است ـ مبارزه می‌کنند.
دولت نوین انقلابی اصل دستمزد یکسان در برابر کار یکسان را تصویب کرد. خدمات بیمارستانی برای زایمانِ همه‌ی زنان مجانی شد. پرداخت حقوق قبل از زایمان و بعد از آن پیش گذاشته شد و کار شبانه برای زنان باردار و زنانی که تازه بچه‌دار شده بودند، غیرقانونی اعلام شد. به‌علاوه، جدایی دین از دولت صورت گرفت و ازدواج و ثبت‌احوال و غیره از کنترل کلیسا خارج شد. ازدواج مدنی به‌جای ازدواج مذهبی رسمیت یافت. ازدواج به شکل ساده و با یک پروسه‌ی راحت انجام می‌گرفت و هر یک از طرفین می‌توانستند نام فامیل دیگری و یا خود را انتخاب کنند. در سال 1926 ازدواج نیاز به ثبت نداشت و طلاق را به‌گونه‌ای سازمان‌دهی کردند که هر یک از طرفین می‌توانستند درخواست جدایی کنند. ازدواج کودکان غیرقانونی اعلام شد. ازنظر قانون، کودکان «مشروع و نامشروع» یکسان بودند. تن‌فروش‌ها دیگر مجازات نمی‌شدند و به‌جای آن تلاش شد شرایطی برای از بین رفتن آن به وجود آورده شود. برابری در قانون فقط شامل زنان نشد، بلکه در مورد دیگر گروه‌های مورد ستم نیز قوانین رهایی‌بخش به تصویب رسید. به‌عنوان‌مثال در دوران تزار هم‌جنس‌گرایی غیرقانونی بود و کسانی که در چارچوبی غیر از «نورم طبیعی» وارد رابطه‌ی جنسی می‌شدند با خطر اعزام به اردوگاه‌های تبعید روبرو بودند. کلیه‌ی این قوانین تبعیض‌آمیز در دولت نوین لغو شد و آزادی هم‌جنس‌گرایی به رسمیت شناخته شد.
این تغییرات بزرگ که به‌طور آگاهانه انجام پذیرفت در هیچ‌یک از کشورها انجام‌نشده بود. در کشورهای پیشرفته‌ی سرمایه‌داری زنان از نظر قانون با مردان برابر نبودند. تصویب قوانین جدید در شوروی به اقتدار مردان بر زنان و کودکان ضربه‌ی عمیقی زد. لنین به‌درستی بر روی این حقیقت انگشت گذاشت و گفت: «هیچ حزب دمکراتیک، حتا در پیشرفته¬ترین جمهوری¬های بورژوایی نتوانست طی دهه¬ها یک‌صدم کاری که ما در اولین سال حکومت¬مان در مورد حقوق زنان انجام دادیم را انجام دهد.» اما تلاش دولت نوین تنها در عرصه‌ی تصویب قوانین به نفع زنان نبود، بلکه در ایدئولوژی و سیاست و روابط میان انسان‌ها، نقش سنتی زنان را به چالش کشید. به همین منظور، موضوع آزادی و برابری زنان به‌طور وسیع در جامعه موردبحث و مبارزه قرار گرفت. دیدگاه‌ها و رویکردهای گوناگون در مورد رابطه‌ی جنسی، ازدواج، خانواده، کارخانگی، نقش زنان در سیاست و انقلاب و ... در روزنامه‌ها، مجلاتِ زنان، مدارس و محل کار به بحث‌وجدل گذاشته شد. این چالشی زنده و پویا بود که به ایده‌های کهنه ضربه می‌زد و به ایده‌های نو پا می‌داد. موقعیت زنان در جامعه‌ی سوسیالیستی به‌طور کیفی تغییر کرد و نابرابری‌های ریشه‌ای که قدمت هزاران ساله داشت آماج قرار گرفت.
بلشویک‌ها در کشوری قدرت سیاسی را کسب کردند که 80 درصد جمعیت‌اش در روستاها زندگی می‌کردند. روابط اجتماعی، اقتصادی و ایده‌های عقب‌مانده رواج داشت. بی‌سوادی خصوصاً در میان زنان گسترده بود. در چنین شرایطی، یکی از وظایف اصلی‌شان، دادن آموزش و آگاهی به توده‌ها بود تا بتوانند در هدایت جامعه نقش بازی کنند. برنامه‌ی سیاسی حزب کمونیست شوروی در سال 1919 اعلام کرد که: «وظیفه‌ی حزب در حال حاضر عمدتاً انجام کار ایدئولوژیک و آموزشی است تا سرانجام تمام نشانه‌های نابرابری و تعصب، به‌ویژه در میان اقشار عقب‌مانده پرولتاریا و دهقانان، از بین برود. حزب از برابری رسمی زنان [منظور تغییراتی است که تا آن زمان انجام‌شده بود] راضی نیست. حزب در تلاش است تا با جایگزین کردن کمون‌ها، سالن‌های غذاخوری عمومی، رختشوی‌خانه‌های عمومی و مهدکودک‌ها و ... زنان را از فشار مادیِ ناشی از اقتصاد کهنه‌ی خانگی آزاد سازد.» درنتیجه‌ی این برنامه‌ی آگاهانه و نقشه‌مند که هدف‌اش رهایی زنان از قید کار خانگی و بچه‌داری بود تغییرات بزرگی در زندگی زنان ایجاد شد. زنان شروع به گسستن قیدوبندهای کار خانگی کردند.
در بخش آسیایی کشور، اکثر مردم مسلمان بودند و زنان این مناطق، فرودست‌ترین زنان در بین کل اهالی شوروی به‌حساب می‌آمدند؛ اما فعالین حزب درنتیجه‌ی تحولات انقلابی که در مورد زنان در جامعه پس از انقلاب به‌طور کل به وجود آمده بود، توانستند تغییرات عظیمی در موقعیت این زنان ایجاد کنند. بازتاب این تغییرات و نشانه‌ای از آگاه شدن آن‌ها را می‌توان در روز 8 مارس 1927 در شهر بخارا مشاهده کرد که صد هزار زن با پاره کردن حجاب و به آتش کشیدن آن، آزادی و برابری خود را فریاد زدند.
این تغییر و تحولات کیفی که نظام سوسیالیستی در زندگی زنان به وجود آورد به پاره کردن زنجیرهای اسارت هزاران ساله کمک کرد و راه مداخله و مشارکت زنان را در عرصه‌های گوناگون اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی باز کرد. توده‌های زن شرایط جدید را با گذشته‌ی نه‌چندان دور که در کارخانه‌ها و مزارع به‌شدت استثمار می‌شدند، مقایسه می‌کردند؛ دولت نوین را به‌درستی دولت خود می‌دانستند و برای حفاظت و تقویت آن حاضر به هرگونه تلاش و فداکاری بودند. فعالیت سیاسی و ایدئولوژیک انقلابیون در میان زنان شهر و روستا بسیار گسترده بود. هدف این بود که توده‌های زن در حیات جامعه آگاهانه ایفای نقش کنند. نشریه‌ی «زنان کارگر» که تحت رهبری حزب کمونیست منتشر می‌شد به ارگان مرکزی برای سازمان دادن فعالیت حزبی در میان زنان تبدیل شد. این نشریه بازتاب خواسته‌های زنان کارگر و زحمت‌کش بود. به کمک این نشریه، جلسات بحث بر سر مسائلی چون هشت ساعت کار در روز، موضوعات ویژه‌ی زنان، حمایت از کودکان و زنان در روند کار، برابری زن و مرد و ... سازمان‌دهی شد. فعالین نشریه‌ی «زنان کارگر» کنفرانس دوازده‌ روزه‌ی زنان منطقه‌ی پتروگراد را در تاریخ 6 نوامبر 1917 برگزار کردند. در این کنفرانس، 500 نماینده از جانب 80 هزار زن از کارخانه‌ها و کارگاه‌های مختلف شرکت داشتند.
تلاش بعدی فعالین نشریه‌ی «زنان کارگر» سازمان‌دهی اولین کنگره‌ی زنان کارگر در نوامبر 1918 بود. برگزاری این کنگره مورد استقبال لنین قرار گرفت. برای سازمان‌دهی این کنگره، مبلغین حزب به اقصی نقاط کشور اعزام شدند. زنان دهقان و کارگر را بسیج کردند. هدف این بود که در کنگره مسائلی چون دفاع از دولت نوین، مبارزه با برده‌گی خانگیِ زنان، اجتماعی کردن آموزش، نگه‌داری از کودکان، مبارزه با تن‌فروشی و ... به بحث و مبارزه گذاشته شود. درنتیجه این تبلیغ و ترویج و فعالیت گسترده، نزدیک به 1200 نماینده در این کنگره شرکت کردند که 10 درصدشان را نماینده‌گان زنان دهقان تشکیل می‌دادند. شرکت وسیع زنان کارگر و زحمت‌کش در این کنگره نشان داد که هر چه سطح آگاهی انقلابی زنان بالاتر برود می‌توانند نقش موثرتری در تعیین سرنوشت خود و جامعه بازی کنند. لنین هم در این کنگره شرکت کرد و طی سخنرانی کوتاهی از دولت خواست که هر نوع محدودیتی در مورد حقوق زنان را ملغی کند و از زنان خواست که در فرایند تحول انقلابی جامعه شرکت کنند. او در انتها، این حقیقت انکار ناشدنی را اعلام کرد که «تجربه‌ی تمام جنبش‌های آزادی‌بخش نشان داده است که موفقیت یک انقلاب به میزان شرکت زنان در آن بستگی دارد.» برای اولین بار در تاریخ، رهبر یک دولت تعهد به رهایی زنان را اعلام کرد.
در کنگره تصمیم بر این شد که یک سازمان دائمی برای تحقق اهداف رهایی‌بخش کنگره تشکیل شود. برای این امر، ابتدا کمیسیون‌هایی برای تبلیغ و ترویج در میان زنان ایجاد شد و درنهایت فعالیت‌های گوناگون در این راستا به تشکیل «ژنوتدل» (دپارتمان زنان) در سال 1919 منجر شد که رهبری آن با «انیسا آرماند» بود. وظیفه‌ی همه‌ی فعالین «ژنوتدل» که اکثراً از داوطلبین حزبی بودند، آگاه کردن زنان در روستا، کارخانه و محلات کارگری و دخالت دادن آنان در زندگی سیاسی و اجتماعی بود. «ژنوتدل» برای این‌که بتواند زنان را به‌طور وسیع آگاه و درگیر فرایند پیشروی جامعه کند، شبکه‌های نماینده‌گان را که سازمان‌های غیر حزبی بودند ایجاد کرد. طبق گزارش کمیته‌ی مرکزی در سال 1924 تعداد 460 هزار نماینده در شهرها و 100 هزار نماینده در روستاها در این شبکه‌های نماینده‌گی فعالیت می‌کردند. تا سال‌های 1928 نزدیک به دو میلیون و نیم زن در ارتباط با شبکه‌های نماینده‌گان فعالیت می‌کردند.
«ژنوتدل» مبارزه با بی‌سوادی را یکی از وظایف اصلی خود قرار داد. این هم‌زمان بود با کارزاری که دولت در مبارزه علیه بی‌سوادی سازمان داده بود و لنین تأکید زیادی بر پیش‌برد موفقیت‌آمیز آن داشت. بی‌سوادی در کل کشور بی‌داد می‌کرد. قبل از انقلاب فقط 28.4 درصد اهالی روسیه سواد داشتند. در سال 1926 یعنی 9 سال پس از انقلاب باوجود شرایط سخت سیاسی و اقتصادی، جنگ داخلی و ... تعداد افراد باسواد به 56.6 درصد رسید. این نسبت در میان زنان روستایی بالغ‌بر 42.7 درصد شد. «ژنوتدل» انتشارات گوناگونی را برای زنان سازمان‌دهی کرد. نشریه‌ی «زنان کارگر» ارگان مرکزی بود. «زن کمونیست» ارگان تئوریک آن بود. به‌علاوه می‌توان از بولتن‌های داخلی، نشریات محلی از قبیل «زن دهقان»، «نماینده»، «زن سیبریایی سرخ» و ... نام برد. درمجموع 18 نشریه‌ی زنان منتشر می‌شد. تیراژ این مجلات در سال‌های 1930 به 670 هزار نسخه رسیده بود. این را هم باید در نظر داشت که ارگان‌های اصلی حزب نیز صفحاتی را به موضوع زنان اختصاص داده بودند.
این‌که «ژنوتدل» چه نقش و جایگاهی در بالا بردن آگاهی زنان داشت و تأثیراتاش بر جامعه، مردان، صفوف حزب و دولت تا چه حد عمیق بود نیاز به بررسی جداگانه دارد. فقط باید بر این واقعیت تأکید کرد که فعالیت‌های «ژنوتدل» در میان زنان به‌راحتی پیش نرفت. چراکه فعالین آن با تضادهای گوناگون روبرو بودند. سنت‌های عقب‌مانده و کهنه در برخورد به زنان جان‌سختی می‌کردند. افکار و ارزش‌های مذهبی کماکان در جامعه نفوذ داشت. پدرسالاری و مردسالاری در روابط اجتماعی و محیط‌های سیاسی و فرهنگی به شکل‌های مختلف بروز می‌کرد. حتا در صفوف زنانی که پا به عرصه‌ی مبارزاتِ حق‌طلبانه گذاشته بودند محدودنگری وجود داشت. این حقیقتی است که درک بلشویک‌ها خصوصاً قبل از انقلاب ـ همانند سایر احزاب سوسیال‌دمکرات متشکل در انترناسیونال دوم ـ در برخورد به ستم جنسیتی، رگه‌های اکونومیستی داشت. اکثر احزاب سوسیال‌دمکرات، مبارزه در این عرصه را به شرایط و خواسته‌های زنان کارگر محدود می‌کردند و به‌طور متمرکز حول شعارهایی مانند مزد یکسان در برابر کار یکسان و ایجاد مهدکودک در محیط کار و امثالهم فعالیت خود را پیش می‌بردند. همین درک بود که باعث شد از سازمان‌دهی و متشکل کردن زنان در سازمان‌های توده‌ای و در دست گرفتن وظیفه‌ی رهبری آنان دور بیفتند. چنین رویکردی صحنه را برای اعمال رهبری و نفوذ زنان لیبرال و نماینده‌گان طبقات مرفه در جنبش زنان خالی گذاشته بود. حال آن‌که تدارک و سازمان‌دهی گسترده‌ی توده‌ها باهدف انقلاب اجتماعی مستلزم سازمان‌دهی و رهبری توده‌های زن در سازمان‌ها و جنبش‌های گوناگون و پیش گذاشتن شعارهایی مختص امر رهایی زنان و خواسته‌های آن‌ها هم بود. این درک اکونومیستی به هر مبارزه‌ای که از جانبِ زنانِ غیرکارگر انجام می‌شد، مهر بورژوایی می‌کوبید و آن را رد می‌کرد. برای مثال می‌توان به کنگره‌ای که در سال 1908 از جانب زنان طبقات مرفه، زنان روشن‌فکر، معلمان و پرستاران و تشکلات وابسته به آنان سازمان‌دهی شد، اشاره کرد. زنان سوسیال‌دمکرات روسیه هم تصمیم گرفتند از این موقعیت برای تبلیغ اهداف حزب در میان بخش‌های گسترده‌تری از زنان کارگر استفاده کنند. الکساندرا کولنتای یکی از کادرهای حزب نقش ویژه‌ای در این کار داشت. آن‌ها چندین جلسه مخفی برگزار کردند تا نماینده‌گانی را از بین زنان اتحادیه‌های کارگری و شاخه‌های حزب برای شرکت در این کنگره انتخاب کنند. بااین‌همه، آن‌ها فقط توانستند 45 نماینده به آن کنگره بفرستند. برای این‌که تأثیرگذاری بیشتری بر زنان حاضر در کنگره داشته باشند، گروه‌های مختلفی را جدا از کنگره تشکیل دادند و مصوبه‌های پیشنهادی خود را در مواردی مثل امنیت در محیط کار، نقش زنان در حزب سیاسی و نیاز به مبارزه علیه مالکیت خصوصی بر ابزار تولید و غیره تدوین کردند؛ اما زمانی که این مصوبه‌ها را به کنگره ارائه دادند، همه‌ی آن‌‌ها از جانب اکثر 700 نماینده‌ی حاضر در کنگره رد شد. در مقابل، فعالین سوسیال‌دمکرات سالن کنگره را ترک کردند. این رویداد نشان می‌داد که بدون فعالیت آگاهانه و نقشه‌مند در راستای بسیج، متحد، متشکل و رهبری کردن توده‌های زن [و نه‌فقط زنان کارگر] حول مسائل جنبش زنان، نمی‌شد انتظار داشت که آن‌ها به فراخوان جنبش سوسیال‌دمکراسی پاسخ مثبت دهند و در صف اول انقلاب اجتماعی قرار بگیرند. فعالین حزب صرفاً با ظاهر شدن در یک گرد هم‌آیی و اعلام نظرات و مواضع پیش‌رویِ خود ـ نظیر آنچه در کنگره‌ی 1908 پیش آمد ـ نمی‌توانستند موفقیت چندانی به دست بیاورند.
این‌ هم حقیقتی است که بعد از انقلاب، تحت شرایط مادیِ جدید که یکی از مولفه‌هایش شور و شوق بسیاری از زنان برای گسستن زنجیر مناسبات و ارزش‌های کهنه بود، جهت‌گیری جدیدی نسبت به مسأله‌ی زن شکل گرفت که در نقطه‌ی مقابل درک‌ها و رویکردهای اکونومیستی و سوسیال‌دمکراتیک رایج قرار داست. این جهت‌گیری از زبان لنین در گفت‌وگو با کلارا زتکین چنین بیان شد: «بنابراین برای ما کاملاً صحیح است که خواسته‌های زنان را طرح کنیم. این نه یک برنامه‌ی حداقل است و نه یک برنامه‌ی اصلاحی به معنی «سوسیال‌دمکراتیک» و «انترناسیونالِ دومی» آن. این کار دال بر آن نخواهد بود که گویا ما فکر می‌کنیم بورژوازی و دولت آن تا ابد حتا برای مدتی طولانی پابرجا باقی خواهند ماند. این کوششی برای منفعل کردن توده‌های زنان با رفرم‌ها و منحرف کردن آنان از جاده‌ی مبارزه‌ی انقلابی نیست. به‌هیچ‌عنوان چنین نیست؛ این کار به‌هیچ‌وجه یک حقه‌بازیِ رفرمیستی نیست. خواسته‌های ما یک‌رشته نتیجه‌گیری‌هایِ عملی است از احتیاجات مبرم و زن ضعیف و محروم در سیستم بورژوازی و علیه تحقیرهای زشتی است که باید در این سیستم تحمل کند. با طرح این‌ها ما نشان می‌دهیم که از نیازهای زنان و ستم بر زنان آگاهیم؛ از جایگاه ممتاز مردان آگاهیم؛ و از همه‌ی این‌ها نفرت داریم. بله! نفرت داریم و خواهان محو هرگونه ستم و آزار هستیم که به زن کارگر، همسر کارگر، زن دهقان، همسر یک مرد عادی وارد می‌شود؛ و حتا از خیلی جهات به زن طبقات ثروتمند نیز وارد می‌شود. حقوق و اقدامات اجتماعی که ما از جامعه‌ی بورژوازی برای زنان می‌خواهیم گواهی است بر این‌که ما موقعیت و منافع آن‌ها را در نظر می‌گیریم؛ طبیعتاً نه در نقش رفرمیست‌های قیم‌مآبی که اذهان را تخدیر می‌کنند. نه! به‌هیچ‌وجه! بلکه در نقش انقلابیونی که زنان را به شرکت مساوی در بازسازی اقتصاد و روبنای ایدئولوژیکی فرامی‌خوانند.»‏
اواخر دهه‌ی 1930 جامعه‌ی سوسیالیستی شوروی تحت رهبری استالین شاهد عقب‌گردها، گرایشات و اقدامات منفی در عرصه‌ی مسائل مربوط به رهایی زنان، روابط اجتماعی و ارزش‌های ایدئولوژیک و مشخصاً رویکرد به نهاد خانواده بود. در تحلیل از این عقب‌گرد مثل هر روند تاریخی دیگر باید معضلات و موانع عینی، محدودیت‌های ذهنی، نبود تجربه و ... عواملی از این‌ دست را در نظر گرفت و جایگاه هر یک را مشخص کرد. واقعیت این است که روند عقب‌گرد به‌ویژه در حول‌وحوش جنگ جهانی دوم، زمانی که خطر حمله‌ی امپریالیست‌ها به شوروی سوسیالیستی زیاد شده بود اوج گرفت. درک‌های اکونومیستی دست در دست گرایش ناسیونالیستی از بالا تا پایینِ جامعه در صفوف دولت و حزب و سازمان‌های توده‌ای انتشار پیدا کرد و مستقیماً به احیاء و تقویت روابط ستمگرانه و عقب‌مانده‌ای که زنان را آماج قرار می‌داد خدمت کرد. این واقعیتی است که در دوره‌ی جنگ جهانی دوم، اوضاع شورویِ سوسیالیستی ازنظر اقتصادی به‌گونه‌ای بود که برای جلوگیری از گرسنگی مردم می‌باید به این عرصه بیش‌ازپیش توجه می‌شد، اما این امر به‌گونه‌ای سازمان‌دهی شد که همه و هر چیز به این موضوع تقلیل داده شد. این تقلیل‌گرایی، موضوع زنان و رهایی آنان را تحت تأثیر قرار داد و درنتیجه‌ی آن، موضوعِ تولیدمثل زنان به‌عنوان امری «طبیعی» در خدمت به وظیفه‌ی میهنی، ستوده شد و حق سقط‌جنین از آنان باز پس گرفته شد. این عملکرد و نگرشی که پشت آن بود، اهمیت و جایگاه مبارزه علیه ستم جنسیتی در انقلابی کردن مداوم و دگرگونی و پیشرفت جامعه را کمرنگ کرد و زیر پا نهاد؛ دستاوردهای انقلاب سوسیالیستی را تضعیف کرد؛ و بستر را برای رشد روابط ستمگرانه و نیروهای بورژوایی در کل جامعه آماده‌تر کرد.
اما این عقب‌گرد جدی و نقاط ضعفی که برشمردیم، ذره‌ای از این حقیقت نمی‌کاهد که حاصل چند دهه مبارزه‌ی آگاهانه خصوصاً در دهه‌ی اول انقلاب و تولد جامعه‌ی نوین سوسیالیستی تحت رهبری حزب کمونیست شوروی، تغییرات عظیم در موقعیت فرودست زنان بود. انقلاب سوسیالیستی باعث شد جامعه‌ای که تا اعماق آن پدر/مردسالاری رخنه کرده بود، شخم زده شود و جوانه‌های روابط و ارزش‌های نوین در سراسر کشور سر برون آورد. زنانی که با پشتیبانی و رهبری دولت نوین پا به صحنه‌ی زندگی اجتماعی و مبارزه‌ی جمعی گذاشتند و در فرایند تغییر و تحول جامعه شکوفا شدند، میوه‌ی همین جوانه‌ها بودند. این دولتی بود که برای ساختن جامعه‌ای فارغ از ستم و استثمار تلاش می‌کرد و به رهایی همه انسان‌ها در سراسر جهان متعهد بود. دستاوردهایی که زنان درنتیجه‌ی انقلاب اکتبر در سال‌هایی که شوروی یک کشور سوسیالیستی بود به دست آوردند، سکوی مهمی است برای پرش به قله‌های رفیع‌تر از آن دوره در جهت رهایی زنان و کل بشریت.

به این منابع رجوع شده است:

* “International working women's day” - Lenin
* You Don’t Know what you Think you “Know” About … The Communist Revolution and the REAL path to Emancipation: Its History and Our Future - Raymond Lotta
* Part3: The new synthesis and the women question: The emancipation of women and the communist revolution further leaps and radical ruptures - Bob Avakian
* “A World To Win” - no 24
* “Class struggle and women's liberation” - Tony Cliff
* “Revolutionary women in Russia” - Anna Hillary, Jane Mcdermid
* “The women's protest sparked the Russian revolution” - New east network
* “Women before, during and after the Russian revolution” - Marie Frederiksen
* “The emancipation of women in Russia before and after revolution” - Elisabetta Rossi
* “The experience of Socialism in the Soviet Union and China” - Revolution March 12-2006


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۱)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست