•
میگویند راننده را شناسایی و دستگیرش کردهاند؛ کسی نمیداند جرمش در «قانون» چهطور تعریف شده و قرار است چه برخوردی با او صورت بگیرد. روزانه زنهای زیادی از همسرانشان کتک میخورند، فحش میشنوند و مورد تحقیر قرار میگیرند و هیچ اتفاق خاصی رخ نمیدهد، شاید فقط یکبار در سال اتفاق بیافتد که یک «مرد» همسرش را روی کاپوت ماشین بگذارد و براند در واویلایی که زخمش روی تمام حیثیتهای از دسترفته درد می کند بدجور.
...
همدلی- دیگر میترسید سوارتاکسی شوید مخصوصا اگر پژوی زرد باشد؛ خودتان را تصور میکنید که از کاپوت آویزانید و آدمها، خیابان و ماشینها عقبعقب میروند و باد، میپیچد توی چادرتان و بعد میرود توی دهانتان وقتی میخواهید کمک بگیرید از ماشینهایی که به موازات شما در حرکتاند و در میان آن همه ترس، خجالت میکشید وقتی میبینید دارند از شما فیلم میگیرند؛ سرتان را برمیگردانید و تنها دست آزادتان را به آسمان دراز میکنید.
بیشک باید یک زن باشید تا حس «تحقیر و خُردشدن» را تجربه کنید آن هم در اختلاف خانوادگی، موقع فحش یا کتکخوردن از همسرتان. تحقیرهایی که در چهاردیواری خانه رخ میدهند را میشود سرپوش گذاشت و تنها خاطرهاش برایتان بماند؛ خاطرهای که با دیدن روابط صمیمانه زنان و مردان، همراه با حس حسادت و یک «خودکوچکپنداری» بیشخصیتطور، سراغتان میآید.
دارید با خودتان کنارمیآیید که یکهو توی جمع و در فضای بیرون خانه به شما فحش میدهند؛ بلند؛ طوری که آدمها برگردند و نگاهتان کنند؛ میخواهید آب بشوید بروید زیر زمین؛ میگویید فحش است دیگر کتک که نخوردهاید؛ یک مرتبه در خیابان شلوغ، جلوی چشمان کنجکاوی که سعی میکنند نگاهشان را بدزدند که ناراحت نشوید اما نگاه هم میکنند؛ ضرباتی به سرو صورتتان میخورد و باز هم میگویید که بگذار نگاه کنند؛ نمیشناسند که ما را.
حالا دیگر آب از سرتان گذشته؛ تصویرتان را حتی رسانه ملی هم پخش کرده؛ زمانیکه از کاپوت ماشین همسرتان آویزانید و او تمام «خشونت» به دستآوردهاش را گاز میدهد تا تصویر تحقیر یک زن را جهانی کند.
توضیح خشونت علیه زنان به معنای نادیدهگرفتن حق و حقوق مردانه و ترویج نگاه رادیکال افراطی برای کسب حقوق زنانه نیست؛ توضیح خشونت شاید همان حس خجالت یک زن اصفهانی باشد که نالههای بیصدای تظلمخواهیاش ضبط میشود.
توضیح خشونت بیتفاوتی مردانه و هم زنانهای است که در جامعه ریشه دوانده؛ و مسئولانی که فرافکنانه، اصل قضیه را فراموش میکنند.
در حالیکه ویدئوی یک زن آویزان از کاپوت تاکسی در حال حرکت، در فضای مجازی منتشر میشود، معاون حملونقل و ترافیک شهردار اصفهان، میگوید که اصلا بعید است چنین رفتار ناشایستهای آن هم در سیستم حمل و نقلی ما و خدا را شکر همه رانندهها به مسافرها احترام میگذارند. بله؛ « تکریم مسافران همواره مطرح است».
عدهای خندهشان میگیرد از این تصویر عجیب و غریب؛ اما وجود زن، پر از ترسی است که از چهرهاش هویداست؛ و شاید تنها آرزویش تمامشدن این بازی است؛ او صورتش رو به راننده است (همسرش) و نمیداند پشت سرش چه میگذرد؛ فقط مواظب است دستش از گیره آنتن ماشین رها نشود و شاید مواظب است که باد چادرش را نبرد؛ حیثیتاش را که برده(این را شمایی میگویید که ممکن است خود را برای لحظهای جای زن بگذارید)
مدیرعامل سازمان تاکسیرانی اصفهان در حال تکان خوردن چادر در هوا، به فکر راننده است، میگوید؛ «آقا نشان ندهید؛ حیثیت رانندهها میرود.»
میگویند راننده را شناسایی و دستگیرش کردهاند؛ کسی نمیداند جرمش در «قانون» چهطور تعریف شده و قرار است چه برخوردی با او صورت بگیرد.
روزانه زنهای زیادی از همسرانشان کتک میخورند، فحش میشنوند و مورد تحقیر قرار میگیرند و هیچ اتفاق خاصی رخ نمیدهد، زندگی ادامه پیدا میکند و فعالین حقوق زنان باز هم از حقوق زنان دفاع میکنند؛ تمامی رجل بالامرتبه و پایینمرتبه، دفاع از حقوق زنان را به نحوی در رزومه خود، میچپانند؛ مردها عادت میکنند به کتک زدن و زنها به کتکخوردن و مشمول همه آن خشونتهایی میشوند که فعالین برایش بیانیه صادر کردهاند.
شاید فقط یکبار در سال اتفاق بیافتد که یک «مرد» همسرش را روی کاپوت ماشین بگذارد و براند در واویلایی که زخمش روی تمام حیثیتهای از دسترفته درد می کند بدجور.
اگر عضو یکی از شبکههای زیر هستید میتوانید این مطلب را به شبکهی خود ارسال کنید: