پیرامون طرح جمعآوری کودکان کار
تا کجا تن دادهایم؟
طاهره ابوفاضلی
•
عرصههای مقاومت و کنشگری ما مانند رسانهها و انجیاوها، نیز از مکانی برای مطالبهگری به خانههای امنی برای دلسوزی، همدردی و در نهایت همراهی با دولت تبدیل میشود. طی چند روز گذشته ریشههای این تغییر کارکرد را میتوان در واکنش برخی رسانهها و کنشگران اجتماعی به خبر «طرح جمعآوری کودکان خیابانی» دید. آیا پیشنهاد فرماندار تهران در جلسه مشترک با نمایندگان انجیاوهای کودک خبر از تغییر کارکرد انجیاوها و تسلیم فضای مقاومت، کنشگری و مطالبهگری به فضای همدلی و دلسوزی و همراهی با دولت نمیدهد؟
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
چهارشنبه
۲۹ شهريور ۱٣۹۶ -
۲۰ سپتامبر ۲۰۱۷
۱- «طرح جمعآوری و ساماندهی کودکان کار با همکاری ۱۱ نهاد و ارگان از جمله فرمانداری، نیروی انتظامی، قوه قضائیه، شهرداری و سازمان بهزیستی استان تهران شکل گرفت که دو مددکار اجتماعی این تیمها را همراهی میکنند»، «قرار است تا شهر تهران از وجود کودکان کار خالی شود»، «خواهشمندیم زحمات کسانی را که برای حفظ شاًن پایتخت تلاش میکنند نادیده نگیرید»، «ادبیات ما صددرصد ادبیات روز و نهادهای مدنی است. اصلا اینطور نیست که بهزیستی دنبال این باشد که این بچهها را به شکل نامناسبی جمعآوری کند»: اینها گفته های فرماندار تهران، مدیر کل بهزیستی و معاون امور اجتماعی بهزیستی است که پیرامون طرح سازماندهی کودکان کار و در واکنش به اعتراض سازمانهای مردمنهاد گفته شده و در تاریخ ۲۷ شهریور در گفتوگوی روزنامه ایران با احمد خاکی و گزارش روزنامه شهروند از نشست نمایندگان برخی انجیاوهای حوزه کودک با مسئولان مربوط به چاپ رسیده است (لینک گزارش+).
«جمع آوری»، «ساماندهی»، «سازماندهی» و «پاکسازی»؛ این واژه ها در مورد چه چیزهایی به کار برده می شوند؟ چه چیزهایی از سطح شهر جمعآوری میشوند؟ چیزهایی که شاًن پایتخت را به خطر میاندازند. بدنهایی که در تعیین شأن پایتخت به حساب نیامدهاند و دیده نشدنشان از دیده شدنشان بهتر است. «جمعآوری» و «ساماندهی» کودکان کار در واقع جمعآوری و ساماندهی امر نادیدنی از سطح شهر است.
۲- رانسیر در تز هفتم از «ده تز پیرامون سیاست» میگوید: پلیس نوعی تقسیم امر محسوس است که اصل اساسی آن فقدان خلا و هرگونه متممی است. بنابر چنین منطقی، پلیس قرار است برای ما یک یادآوری باشد. یادآوری چیزهایی که نباید ببینیم وچیزهایی که نباید نادیده بگیریم. «تجمع نکنید! اینجا چیزی برای دیدن نیست»، «خواهشمندیم زحمات کسانی را که برای حفظ شأن پایتخت تلاش میکنند، نادیده نگیرید».
معاون امور اجتماعی سازمان بهزیستی در گفتوگو با روزنامه ایران اعلام میکند: قرار است تهران از وجود کودکان کار خالی شود! دکتر احمد خاکی قطعا میدانند و اگر نمیدانند باید بدانند که بیش از نیمی از کودکان کار در تهران و سراسر ایران در کارگاهها مشغول به کارند و یا با مشاغل خانگی به امرار معاش خانوادهشان کمک میکنند. طرح ساماندهی کودکان کار اما هیچ گاه شامل آنها نمیشود، چرا که نادیدنی باقی ماندهاند. تهیدستان شهری و فقرا تا زمانی که در حاشیه شهرها، روستاها و پستوها، نادیدنی و نشنیدنی باقی بمانند، شأن پایتخت را به خطر نیندازند واز منطقِ تقسیمبندی پلیس عدول نکنند، کسی کاری با آنها ندارد. اما زمانی که به خیابان بیاند، مشمول طرح جمعآوری و ساماندهی میشوند. زیرا به گفته رانسیر تقسیمبندی امر محسوس هر متممی را طرد می کند.
مادامی که که کودکان کار خود را به دیدنیهای شهر ضمیمه کنند و متممی بر امور دیدنی باشند، باید جمعآوری شده تا شهر از وجودشان خالی شود. این روزها دیده شدن آنها به عنوان امر نادیدنی در خیابان و بازگویی قصه زندگیشان به عنوان امر ناشنیدنی، آنها را به عنوان از مهر جاماندگان، به خبر ثبت نام ۳۷۰ هزار کودک افغانستانی و پیوستن وزیر آموزش و پرورش به کمپین از مهر جانمانیم که با هشتگ تدبیر_مهر در شبکههای مجازی منتشر شد، متمم میکند. دانشآموزانی که علیرغم ثبتنامشان در مدارس دولتی به دلیل فشارهای اقتصادی خانواده و ضرورت اشتغالشان به کار، همچنان در چرخه معیوب اقتصادی، کودک کار باقی ماندهاند. پس باید جمعآوری شوند. بیشک نتایج اجرای چندین و چند باره این طرحها و درجه تاثیرگذاری و یا آسیبرسانیشان نیز هیچگاه به اطلاع کسی نمیرسد، چرا که میزان رضایت این کودکان و خانوادههایشان در گزارشهای مردمی از عملکرد سازمانهای دولتی به حساب نیامده است. در منطق پلیس آنها محکومند تا علاوه بر رنج تهیدستی از نادیده شدن نیز رنج بکشند. بی دلیل نیست که آرنت در تایید نگاه جان آدمز به تهیدستان شهری که نادیده گرفته شدن را ویژگی اصلی آنها میداند، میگوید : هیچ بعید نیست که کوشش مارکس برای بازنوشتن تاریخ بر حسب مبارزات طبقاتی، ملهم از این بوده که میخواسته از کسانی که افزون بر عمری آزردگی، میبایست بار وهن فراموشی تاریخ را هم بکشند، اعاده حیثیت کند.
۳- قدرت توزیع زمان-مکان و امر محسوس در آن تا کجا میتواند پیش رود؟ هر روز تقسیمبندی جدیدی از فضاهای عمومی به ما اعلام میشود. خیابانها میلهکشی میشوند، پیادهروها تنگ میشوند، زیرگذرهای جدید احداث میشود، میدانها سلاخی میشوند و دیدنیها از ندیدنیها جدا میشوند و بدنهای ما به مسیرهای از پیش تعیین شدهای برای عبور هدایت میشوند. نوع تقسیمبندی وظایف زنان و مردان در خانواده توسط تبلیغات شهرداری به آنها گوشزد میشود. در تقویم شهرداری روز خاصی برای لبخند زدن ما در مترو مشخص میشود و به مرور این منطق به ساحت زندگی شخصی ما، احساسات ما، خواستهها، مطالبات و در بدترین حالت نوع مقاومت ما در برابر این تقسیمبندی نفوذ میکند؛ و ما بیآنکه بفهمیم به آن تن میدهیم. همانطور که پیادهروهای ما از مکانی برای توقف، درنگ و معاشرت به تنگراهی برای گذر و خیابانهایمان به زیرگذر تبدیل میشوند تا بدنهای ما هرچه بیشتر نادیده گرفته شود و امکان ورود به ساحت تجربه یکدیگر را هرچه بیشتر از دست دهیم،
عرصههای مقاومت و کنشگری ما مانند رسانهها و انجیاوها، نیز از مکانی برای مطالبهگری به خانههای امنی برای دلسوزی، همدردی و در نهایت همراهی با دولت تبدیل میشود. طی چند روز گذشته ریشههای این تغییر کارکرد را میتوان در واکنش برخی رسانهها و کنشگران اجتماعی به خبر «طرح جمعآوری کودکان خیابانی» دید. گزارشهایی که توسط فعالین و خبرنگاران اجتماعی از وضعیت این کودکان و خانوادههایشان پشت درهای مراکز سازماندهی در روزنامه شهروند ارئه شده، بیش از آنکه از نحوه فعالیت انجیاوها، تجربه جمعی نهادهای مدنی طی سالهای گذشته از این طرحها و شیوه مقابله با آنها حرف بزند، خیرخواهانه تجربه فردی شده و دلسوزانه کنشگری را به تصویر میکشد که برای تعدادی از این کودکان معلمی میکند و پیگیر کار بستگانشان برای پیدا کردن آنها در بلبشویی است که این روزها درست شده است و در نهایت مخاطب را با حسی از همدلی و دلسوزی رها میکند. آیا این همان چیزی نیست که مسئولان از کارکرد انجیاوها میخواهند؟ آیا پیشنهاد فرماندار تهران در جلسه مشترک با نمایندگان انجیاوهای کودک که: «شما ٢٠ تا «انجیاو» شوید و هرکدام مسئولیت ١۵ تا از بچهها را به عهده بگیرید» و یا عنوان اینکه: «برای ما بهتر است سازمانهای مردمنهاد مسئولیت ساماندهی کودکان کار را بپذیرند. «نتیجه نوع کنشگری فعالین اجتماعی نیست؟ و خبر از تغییر کارکرد انجیاوها و تسلیم فضای مقاومت، کنشگری و مطالبهگری به فضای همدلی و دلسوزی و همراهی با دولت نمیدهد؟ زمانی که در زندگی روزمره عادت میکنیم آنچه را که نباید ببینیم، نبینیم، از راهی که نباید برویم، گذر نکنیم، و آنچه نگفتنی است را نگوییم، در مقام مطالبهگر هم ناگزیر از دولت آنچه را طلب میکنیم که پیشتر خود از ما خواسته است. چرا که نتوانستیم خود ا به عنوان متممی بر تقسیمبندیهای پلیس ضمیمه کنیم و به آنچه تعیین شده بود تن دادیم.
بیشک این جمله فرماندار سیلی محکمی است به همه ما فعالین اجتماعی که کارکرد زمان- مکان خود را برای مطالبهگری از یاد بردهایم. وقتی در جلسه روز دوشنبه در جواب یکی از نمایندگان انجیاوها میگوید: «دلسوزی حضرت عالی قابل تحسین است»، ما به تحسینها تن دادهایم!
برگرفته از "باهمستان"
|