سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

سخنی با جعفر بهکیش، و نامه فرودستانه ی او به آقای علیجانی


بهرام خراسانی


• اکنون زمان پاسخگویی آقای علیجانی به رویدادهای گذشته به پایان رسیده است. اکنون آنها باید پاسخگوی راهی باشند که میخواهند در آینده به آن بروند. آنها با یاری تلویزیون بی بی سی و صدای آمریکا، اسب خود را برای پیمودن آن راه زین کرده، و دست به تبلیغی گسترده زده ‌اند. آیا شما از پس غبار گذشته نمیتوانید این آماده باش را ببینید؟ اگر به راستی قرار باشد این راه به فرجام برسد، آنگاه آنچه برسر ایران خواهد آمد، بسی خطرناکتر از آن چیزی است که در سال ۱۳۵۷ بر این کشور آوار شد ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ۲۰ شهريور ۱٣۹۶ -  ۱۱ سپتامبر ۲۰۱۷


جناب جعفر بهکیش
با سلام
خانواده ی ارجمند بهکیش و دیگر خانواده‌های جانباختگان نسل کشی یا به گفته‌ی برخی اسیرکشی سال ۱٣۶۷، برای نخبگان و روشنفکران و اندیشمندان ایرانی و نهادهای حقوق بشر جهان، بیش از آن نامدار و شناخته شده هستند که نیازی به معرفی آنچنانی شما در عریضه تان به "دوستان فدایی" باشد. به ویژه نقش و جایگاه آموزنده و ستایش برانگیز زنده یاد مادر شما و تلاش‌های خستگی ناپذیر او و خواهر بزرگوار شما یعنی خانم منصوره بهکیش در زنده ماندن نام و جایگاه گورستان "خاوران". جانباختگان سال ۱٣۶۷، اکنون بسی ارجمندتر و شناخته شده تر از آنند که شما بخواهید آنها را به کسی چون آقای علیجانی یادآوری و پرسشگری کنید. این کسانی مانند آقای علیجانی هستند که باید خودشان را به خانواده ی بزرگ شما بشناسانند، و از آن اعتبار بگیرند. راستش اینکه من نوشته شما را دوبار خواندم تا توانستم بفهمم که شما در آن دنبال چه چیزی هستید. چشمداشت من از کسی مانند شما این بود که به آن اندازه در تله‌ی گذشته گرفتار نمانده باشید تا ندانید که ملی مذهبی ها و از آن میان آقای علیجانی، درپی چه آینده ای برای ایران و ایرانی هستند. آنها در خواب آلودگی و چند دستگی نیروهای چپ و سکولار ملی، با وام گرفتن واژگان سوسیال دموکراسی از نیروهای چپ و ملی و چسباندن یک پسوند "اسلامی" به آن و ترفندهایی از این دست، درپی باز آفرینی یک جمهوری اسلامی دیگر و شاید بازآفرینی همان رویداد سال ۱٣۶۷ هستند. چشمداشت من از شما در جایگاه "برادر محمود بهکیش" و نیز دیگر نیروهای چپ و ملی سکولار، این بود که این خطر را به مردم یادآوری کنید. نه اینکه چنین فرودستانه و مویه گرانه از "دوستان فدایی" بخواهید که از آقای علیجانی بخواهند که به پرسش های شما پاسخ دهند. این "دوستان فدایی" در سالهای انقلاب آنچنان جایگاهی در جامعه داشتند که اگر به دانش سیاست و سیاست ورزی نیز آشنا بودند، میتوانستند کارهایی بزرگ بکنند و نگذارند کشور به چنین سرنوشتی دچار شوند. اما آن بی دانشی و باز گذاشتن راه اندیشه های نادرست از همان آغاز دهه ی ۱٣۵۰ و ستیز با نیروهای باتجربه چپ، کار را به اینجا رسانده است. اکنون نیز این درخواست فرودستانه‌ی شما، فرصتی شده است برای آقای علیجانی و هم اندیشان او که در نوشتار خود چنان پاسخ فرادستانه و موعظه گرانه‌ی تبلیغاتی به شما بدهد. جناب جعفر بهکیش، نه آقای علیجانی مجبور بوده برای گرامیداشت بستگان شما به خاوران بیاید، و نه کسانی چون من و شما ناگزیریم به پرسه مرحوم دکتر یزدی برویم. اگر جناب محمدعلی عمویی یا آقای رئیس دانا به این پرسه میروند، یک رسم پسندیده ی ملی، انسانی و سیاسی را بجا میآوردند، آنهم در شرایط عادی و در جایگاه شخصیتهای سیاسی مرجع. آقای علیجانی نه در گذشته، که هم اکنون نیز از چنین جایگاهی در جامعه برخوردار نیست. البته با بوی کبابی که شاید این روزها و به ویژه با مرگ دکتر یزدی به دماغ او یارانش در دوماهنامه میهن رسیده، شاید اکنون نوشته هایی همچون عریضه ی شما، مرگ دکتر یزدی و تخلیه چشم آقای رجایی را نیز مظلوم نمایانه دستاویزی کنند برای رسیدن به چنین جایگاهی. اینکه تا چه اندازه در این راه کامیاب شوند، هنوز نمیدانم. اما از نگاه کسانی چون من، اکنون زمان پاسخگویی آقای علیجانی به رویدادهای گذشته به پایان رسیده است. اکنون آنها باید پاسخگوی راهی باشند که میخواهند در آینده به آن بروند. آنها با یاری تلویزیون بی بی سی و صدای آمریکا، اسب خود را برای پیمودن آن راه زین کرده، و دست به تبلیغی گسترده زده ‌اند. آیا شما از پس غبار گذشته نمیتوانید این آماده باش را ببینید؟ اگر به راستی قرار باشد این راه به فرجام برسد، آنگاه آنچه برسر ایران خواهد آمد، بسی خطرناکتر از آن چیزی است که در سال ۱٣۵۷ بر این کشور آوار شد. البته من برای این راه فرجامی نمیبینم، اما آنها تلاش خود را خواهند کرد. وظیفه‌ی من، شما و "دوستان فدایی"تان، اینست که فرادستانه به این روند بیندیشیم، و خطر گسترش اندیشه‌های کهنه اما خطرناک آنها را به نخبگان و مردم بشناسانیم. پرسش از کسی که خرمنی را آتش زده، گرچه خوبست اما گندم سوخته را به آسیاب برنمیگرداند. اکنون باید کسی را که مشعلی به دست گرفته تا خرمنی را به آتش بکشد و پیشینه این کار را نیز دارد، به پرسش بکشیم و این مشعل را از دست او بگیریم. نیروی چپ که شما بازمانده یکی از خانواده های شرافتمند آن هستید و برای معرفی خود از نام گرانمایه آنها مایه میگذارید، باید به آینده و کارهای بایسته آن بپردازد. اگر چنین کند، آن رفتگان شما نیز ارجمند خواهند ماند. و اگر این کار را نکنند، آنگاه کسانی مانند آقای علیجانی همان کاری را با نیروهای چپ خواهند کرد که پیشینیان آنها یعنی آقای مکارم شیرازی و شریعتی با روشهای به ظاهر متفاوت در نشریه مکتب اسلام، کتاب فیلسوف نماها، و انبوه انشا نویسی‌های شریعتی کردند، و رهبران جمهوری اسلامی در سالهای پس از انقلاب، به ویژه سال ۱٣۶۷.

پیروز باشیم
بهرام خراسانی
بیستم شهریور ۱٣۹۶


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۷)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست