سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

محمد مهدی پور
کارورزی به مثابه استثمار نیروی تولید


• این طرح کارورزی تنها فرصت مناسبی برای کارفرمایان فراهم کرده است که به یک نیروی کار ارزان و تمام نشدنی دسترسی داشته باشند که هر چند به اسم کارورزی استخدام می شوند ولی بعید است که جز بیگاری هیچ دستاوردی برای آنان داشته باشد و حتی تضمینی وجود ندارد که این افراد بعد از دوره ی کارورزی بتوانند کاری دست و پا کنند و حتی کارفرمایی که نیروی کار آن ها را در اختیار داشته هیچ مسئولیتی در ارتباط با استخدام این افراد ندارد ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
پنج‌شنبه  ۹ شهريور ۱٣۹۶ -  ٣۱ اوت ۲۰۱۷


شاید هیچ سیستم اقتصادی به اندازه ی سیستم حاکم بر ایران در بعد از انقلاب سونامی های پی در پی را از سر نگذرانده و حال به جایی رسیده است که بر سایه سار امن نئولیبرالیسم شکست خورده در غرب جا خوش کرده است. البته شاید این چرخش از زمان ریاست جمهوری آقای روحانی شدت افزون تری گرفته باشد ولی ریشه های این بنا از زمان دولت سازندگی اقای رفسنجانی بر پا شد و کژ دار و مریز از سوی خاتمی و بعدها احمدی نژاد دنبال شد. اما چیزی که دولت روحانی را از پیشینیانش متمایز می کند، بی توجهی ست که این دولت نسبت به طبقات فرودست دارد و به نوعی هر بار با دهن کجی که از سوی دولت روحانی به آنان می شود، نمود بیشتری پیدا می کند. شاید زمانی که حکومت نوپای مذهبی و زعمای آن که قریب به اتفاق آن ها از مذهبیون بودند استفاده از واژه ی «مستضعف» - با تاکید بر حدیث و سنت - و جایگزینی هوشمندانه ی آن با «پرولتاریا» را در تقابل با گروههای چپ آن زمان سر لوحه ی خودشان قرار داده بودند و از آب و برق و سیستم آموزشی رایگان و کوپن های رنگارنگ حرف می زدند، هیچ کس فکرش را نمی کرد که از این دست استدلالها که برای آن ها جنبه ای دینی و بنیادی داشت، این چنین دود شود و به هوا برود و مردم و مخصوصا طبقه ی کارگر این چنین با واقعیت عریان سیستم اقتصادی حاکم که به جد از سوی قدرت حمایت می شود، مواجهه ای این چنین پیدا کنند؛ مواجهه ای که پیشتر نمودش را در برخورد قهرآمیز نیروهای امنیتی با تجمعات سندیکای اتوبوس رانی، شلاق زدن کارگران معدن، بازداشت کارگران کارخانه ی نیشکر و غیره و غیره مشاهده کرده ایم. اینجا قدرت قهرآمیز در کنار دولت نئولیبرالی قرار می گیرد که به شدت از تغییر وضعیت موجود به مثابه تغییر جریانات تاثیر گذار بر روند اقتصاد می ترسد و می خواهد همان روابط تولید و باز تولید که در یک سو کارگر به عنوان یک ابزار صرف و از سوی دیگر کارفرما به عنوان یک مالک و تصمیم گیرنده قرار دارد، همیشه برقرار باشد.
دولت روحانی از همان ابتدا با معرفی علی ربیعی به عنوان وزیر کار که علیرغم سال ها حضورش در شورای مرکزی خانه ی کارگر - تشکیلاتی که از سوی دولت جایگزین سندیکاهای کارگری شده است و تنها در جهت زیبا و پرفکت نشان دادن هر آنچه زشت می نماید، کوشیده بود - سر سختی خود و ریشه دار بودن مسئله را در ساختار قدرت نشان داد. خانه ی کارگری که نماینده ی دولت برای بزک کردن و پر کردن خلاء ایجاد شده توسط خود سیستم با از بین بردن سندیکاهای واقعی کارگری تشکیل شده بود. اما سوال اینجاست علی ربیعی که قرار است از حقوق طبقه ی کارگر دفاع کند و قوانین وزارت کار را تدوین کند، چگونه می تواند از کابین اختصاصیش طبقه ی کارگری را ببیند که زیر فشارهای مالی دست و پا می زنند که برآیند سیاست های ویرانگری ست که دستگاه مطبوعش برای حوزه کار تعیین کرده است،. تلسکوپ خدمتتان هست جناب وزیر؟
بله اطراف ما سرشار از این گروتسک های عظیم است. حالا برگردیم به عملکرد دولت روحانی در چند سال اخیر که هر زمان مورد اعتراض قرار گرفته است به سختی دندان ها را درون دهان کارگر خرد کرده، شلاق زده و مزدور خطاب کرده است. دولت روحانی که بعد از دوره ی تورم زای احمدی نژاد که به همان اندازه که سیاست های اقتصادی احمدی نژاد در آن تاثیر گذار بود، به همان اندازه هم سیاست های قبیله ی حاکم بر اقتصاد ایران بر آن بی تاثیر نبود؛ وضعیتی که پیوند عریان قدرت و اقتصاد که در همه جا نمود آن را می شود احساس کرد به رخ کشید وتاکیدی بود بر اینکه قطب مخالف قدرت از هر ابزاری برای تقابل با رقیب استفاده می کند، حتی اگر این تقابل به قیمت از هم پاشیدن سامان اقتصادی کشور تمام شود. دولت روحانی که بعدها به کرات از تورم افسارگسیخته ای که با دوره ی احمدی نژاد هم زمانی پیدا کرده بود و البته در این دوره شتاب گرفته بود برای تبرئه ی خود استفاده کرد، تورمی که همانقدر محصول دولت احمدی نژاد بود، همانقدر هم محصول آن شرایط تاریخی بود که بر آن دولت می گذشت. (مراد اینجا دفاع از دولت احمدی نژاد نیست بلکه تشریح یک وضعیت اقتصادی است) فاکتورهای مهمی چون: قطع یارانه های حامل های انرژی آب و سایر یارانه هایی بود که دولت احمدی نژاد مجری آن شد و با هدفمند کردن یارانه ها آخرین تیر را هم به پیکره ی آن وعده های رفته و مدل اقتصاد حمایتی وارد کرد. این مسئله از یک سو به افزایش تورم و از سوی دیگر به بالارفتن هزینه ی خانوارها منجر شد و از سوی دیگر اقتصاد از هم گسیخته ی ایران را وارد بحران جدی کرد. دولت روحانی حتی در ارائه ی آمار و نمودارهای ارائه شده به مردم هم صادق نیست. مثلا از بحران های سال ۲۰۰۷ و تاثیر آن بر اقتصاد ایران هیچ وقت صحبت نمی کند، هیچ وقت عنوان نمی کنند که این تورم از دوره های قبل شروع شده بود و شتاب آن در این دوره افزون تر شد. دولت روحانی خوب می داند که از زیر بار مسئولیت های خود شانه خالی می کند.
دولت روحانی مدام می خواهد ریشه همه ی مشکلات را دولت احمدی نژاد معرفی کند و از این طریق کاستی های خود را در سطوح بالای مدیریتی جبران کند. شاید تنها تحلیلی که می تواند تاثیر سیاست های دولت را بر اقتصاد را روشن کند، یک تحلیل طبقاتی و بررسی طبقات جامعه و میزان سود و زیان آن ها در دوران ریاست جمهوری آقای روحانی باشد. یعنی ابتدا مشخص کنیم وقتی از وضعیت خوب اقتصادی و مناسب برای سرمایه گذاری صحبت می کنیم، دقیقا ثمرات این فضای باز اقتصادی شامل چه گروهی می شود؟ ایا سهم سرمایه گذاری دولت در مناطق محروم بالا رفته است؟ ایا سهم مشارکت دولت در ایجاد زیرساخت های شهری افزایش پیدا کرده است؟ ایا وضعیت معیشتی دهک های پایین بهبود پیدا کرده است؟ ایا وضعیت زیست محیطی بهبود پیدا کرده است؟ شاید در نگاه اول این مسئله به ذهن خطور کند که وضعیت اقتصادی بهبود پیدا کرده است، چون این روزها شاهد حضور غول هایی چون توتال، رنو و... در بازار ایران هستیم؛ ولی این بهبود هیچ پیوندی با طبقات پایین ندارد و بیشتر در خدمت دهک های بالا می باشد. با نگاهی دقیق تر به وضعیت سایر بازارها مثل بازار مسکن، همه چیز از افزایش های بی رویه ی قیمت ها در این حیطه حکایت می کند و چه فاکتوری مهم تر از سهم هزینه های مسکن در سبد خانوارها، مخصوصا خانوارهایی که عموما به طبقات فرودست تعلق دارند و تا پایان عمر خود رنگ صاحب خانه بودن را نمی توانند ببینند. اینجا یکی از جاهایی ست که می توان مقایسه ای درست بین سیاست های دولت احمدی نژاد و روحانی انجام داد و رویکرد هر کدام را نسبت به بازار مسکن سنجید. شاید یکی از فاکتورهایی دیگری که می تواند شمایی هر چند گذرا از وضعیت اقتصاد ایران را نمایان سازد، تصویب لایحه ی تغییر واحد پول ملی، آن هم بدون در نظر گرفتن تغییرات ساختاری است.
روحانی با شعار بازار آزاد وارد گود انتخابات ریاست جمهوری شد و از همان ابتدا تمام توان خود را صرف مبنا قرار دادن این اصل در رفتارهای اقتصادی خود کرد؛ تاکید بر افزایش تولید و سودآوری کارفرما با کاستن از حقوق کارگر و تقلیل زندگی او به مثابه یک ابزار تولید و نفی هرگونه دید انسانی در این مسئله. هر چقدر دولت احمدی نژاد هر چند تلویحا – و گاهی در عمل- سیاست های پوپولیستی را سرلوحه ی کار خود قرار داده بود، دولت روحانی با کمال صراحت سیاست های غیرکارگری را اتخاذ کرده است. دولت روحانی با تاکیدی همه جانبه همان اندک سیاست های پوپولیستی دولت احمدی نژاد –مثل همان سیاست های حوزه ی مسکن - را هم کنار گذاشت و تمام توان خود را مصروف به این عمل کرد که اقتصاد کشور را به یک تراز مثبت برساند، تراز مثبتی که تنها سودش در جیب کارفرما برود و دودش در چشم طبقه ی کارگر. سیاست های دولت روحانی در تدوین قانون کار جدید و برداشتن هرگونه تعهد از کارفرما برای اخراج کارگر، امکان انعقاد قراردادهای شفاهی و بازگشت به سیستم استاد شاگردی که می خواهد تا آنجا که امکانش مقدور است نیروی کار را ارزان کند، شدت گرفت؛ ولی با رد شدن این طرح توسط مجلس که یکی از اتفاقات نادر بود، به سرعت طرح کارورزی را جایگزین این طرح کرد که همان کارکرد را برای کارفرما دارد، کارفرمایی که به اندازه ی کافی از آزادی عمل در بازار بی متولی کار ایران برخوردار است و دولت باز هم می خواهد دست او را بازتر کند، بازتر کردنی که به انهدام کامل ساختار فروپاشیده کار می پردازد؛ ساختاری که رمقی برای تحمل این شوک عظیم را ندارد. این توجه زیاد به ارزان کردن دستمزد نمودی از همان «مدل چینی » معروف است که با ارزان سازی نیروی کار سعی در تولید کالایی با قیمت تمام شده پایین دارد. بعید نیست با روند در پیش گرفته شده در کشور شاهد ظهور تجربه های چون «ابرکرومبی اند فیچ (Abercrombie & Fitch)» باشیم که کارگران نگون بختی که رویای امریکای آزاد را در سر می پروراندند، سر از جزیره ی «ماریناس» در می آوردند و با قراردادی که نماد کامل بردگی مدرن بود، روزی ۱۲ ساعت و هفته ای هفت روز کار می کردند و متعهد می شدند که حتی عاشق نشوند و در هیچ فعالیت سیاسی حضور نداشته باشند. بعید نیست که فردا یکی از بندهای قراردادهای وزارت کار اشاره به ممنوعیت حضور در هرگونه فعالیت اعتراضی باشد و مردم بی خبر که زیر فشارهای اعمال شده کمرشان خم شده است و حتی حق داشتن هرگونه سندیکا – به جز آنکه دولت برایشان سمبل کرده است - از آنان سلب شده است، این مسائل را هم بپذیرند، چنان که شاهد هجوم مشتاقانه جوانان برای بیگاری به سایت ثبت نام طرح کارورزی بودیم. شاید یکی از مهمترین مسائلی که می شود در شرایط حاضر بر روی آن تاکید مضاعفی داشت همین عدم آگاهی حتی در بین نیروهای کار نسبت به جایگاه آن ها و بازیچه قرار گرفتن این نیروها به مثابه ابزاری در جهت نابودی خود است تا آمارهای سرمایه گذاری در اقتصاد بالا رود و کارفرمایانی که نمی توانند عوامل تاثیرگذار اصلی در مدل بازار آزاد – فارغ از موافقت یا مخالفت با این مدل اقتصادی -بر جریان سرمایه گذاری خود را در اختیار داشته باشند به همین کاهش هزینه های کار دل خوش باشند، بدون در نظر گرفتن این مسئله که این عامل تاثیرگذار بر خلاف سایر عواملی چون: امنیت سرمایه گذاری، شرایط مالیاتی مناسب، بازار فروش، در اختیار قرار دادن تسهیلات، شریک شدن در سرمایه گذاری های کلان و... یک عامل انسانی ست و نباید به مثابه ابزار با آن برخورد کرد. دولت به جای کوتاه کردن دست طبقات خاص از منابع مالی و کم کردن فشارهای رقبای خاص بنگاه های خصوصی، تنها خالی کردن هر چه بیشتر سفره ی طبقه ی کارگر را سرلوحه ی کار خود قرار داده است. به نظر می رسد دولت از هیچ کاری که بتواند رزومه ی نه چندان درخشان و قول هایی که برآورده نشد را کمی درخشان تر جلوه بدهد، ابایی ندارد و به جای قبول کردن نقش اساسی خود در چرخه ی تولید اشتغال واقعی از طریق سرمایه گذاری در کارگاههای تولیدی می خواهد صورت مسئله را به صورت موقت پاک کند.
مسئله ی دیگر محروم بودن این کارورزان از حقوق نیمه وناقص یک کارگر در محیط کار است. این طرح کارورزی تنها فرصت مناسبی برای کارفرمایان فراهم کرده است که به یک نیروی کار ارزان و تمام نشدنی دسترسی داشته باشند که هر چند به اسم کارورزی استخدام می شوند ولی بعید است که جز بیگاری هیچ دستاوردی برای آنان داشته باشد و حتی تضمینی وجود ندارد که این افراد بعد از دوره ی کارورزی بتوانند کاری دست و پا کنند و حتی کارفرمایی که نیروی کار آن ها را در اختیار داشته هیچ مسئولیتی در ارتباط با استخدام این افراد ندارد.


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست