•
من این نرگس را
هفت هزار سال پیش بوییده بودم
پای صخرهیی
علفزار تازهی درهی دوری
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
شنبه
۱۱ شهريور ۱٣۹۶ -
۲ سپتامبر ۲۰۱۷
من این نرگس را
هفت هزار سال پیش بوییده بودم
پای صخرهیی
علفزار تازهی درهی دوری
پرندهیی از فراز سر میگذشت،
جویبار میان سنگها میلغزید،
و نسیم چنگ نوازان
از میان بوتهها میرفت تا آفاق دور
در آن دور دورهای جهان
سایهی گُنگ شهری در چشم مینشست
که داشت مانند آبله می رویید
از گونهی لطیف زمین
با دیوارهای بلند مشئوم،
سیمهای خاردار،
بناهای ناهنجار،
فاضلابهای بدبو،
و موجوداتی هراسانگیز
جوانی در نیمروز ِ پاییزیِ پارک،
قراری کرده بود با کسی،
پای بیدمجنون،
غرقه در هیاهویِ شادِ کودکان
بر بوتهی گلِ سرخ تأمل کرده بود
در ژرفای ذهنش خاطرهی گُنگی،
که من این نرگس را
هفت هزار سال پیش بوییده بودم
پای صخرهیی،
با علفها،
جویبار،
نسیم،
و پژواک آوای پرندهیی
در درّهی دوری
لقمان تدین نژاد
آتلانتا، ۸ اوت ۲۰۱۷
|