سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

فرصتی تازه برای زنده کردن و زنده نگهداشتن حافظه تاریخی


تقی روزبه


• ضرورتی تاریخی و به یک انداز مهم هم برای نسل های گذشته و برپاکننده گان انقلاب بهمن که به امید آب دچار سراب اسلام سیاسی شدند و هم برای نسل های تازه برای ساختن آینده به فراسوی این دوره تاریخی، به شمول سلطنت و اسلامی سیاسی وجود دارد. این یک واقعیت چه بسا تلخ است که ما- جامعه به شمول افشار پیشرو و آگاهش- هنوز به ضرورت تصفیه حساب واقعی و ریشه ای با گذشته امان نائل نیامده ایم ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ٣ مرداد ۱٣۹۶ -  ۲۵ ژوئيه ۲۰۱۷


فرصتی تازه برای زنده کردن و زنده نگهداشتن حافظه تاریخی
و فرصتی بی نظیر برای رسواکردن ادعاها و ژست سراسرمزورانه جمهوری اسلامی در موردکودتای ۲۸ مرداد!


برطبق اطلاعاتی که از اسنادجدیدانتشاریافته توسط دولت آمریکا از ماجراهای کودتای ۲۸ مرداد بدست می آید، اولا وابستگی و نقش نوکری نظام سلطنتی و شخص شاه و اشرف پهلوی و زاهدی و... به قدرت های جهانی و مشخصا آمریکا بیش از پیش آشکارتر و شفاف تر می شود. بخصوص در میان نسل های جدید و در به باددادن امید سلطنت طلبانی که دل به فراموشی حافظه تاریخی مردم بسته اند. در این افشاگری ها مشخص می شود که چکونه آمریکا و انگلیس شاه را که نگران واکنش مصدق و حامیانش و بیمناک از دچارشدن به سرنوشتی بود که دولت انگلیس برسر پدرش آوردند- برسرکار آوردند و بعد هم عزل و تبعیدش کردند- وادار به همراهی کامل با خود در انجام کودتا کردند، آن هم درست با همان حربه تهدید مشابه پدرش به عزل از سلطنت و انتصاب برادرش شاهپور علامرضا و یا یکی دیگر از بستگان دربار به جای وی. این اسناد نشان می دهند شاه که او را ساقه ای لاغر می نامند، شخصا جسارت و اعتماد لازم برای کودتا را نداشت و کودتاکرده شد!

و ثانیا افشاگری زنده علیه روحانیت که در قامت امثال روحانیونی چون کاشانی ها و بههبانی ها شاه را تشویق به کودتا علیه مصدق می کردند و از سفارت آمریکا پول می گرفتند. جالب است که حتی پسر کاشانی به دیدار شاه برای ترغیب او به کودتا هم می رود. در اضل روحانیت در آن کودتا حتی نقش کاسه داغ تراز آش داشته است. روحانیتی که در انقلاب مشروطه به دو قسمت موافق و مخالف آن تقسیم شده بود و بخش مخالف آن به سردمداری فضل الله نوری که با علم کردن جنبش مشروعه خواهی در برابر جنبش مشروطه خواهی نهایتا در وسط شهر تهران و انظار عمومی در میدان توپخانه به دار آویخته شد. او همان کسی است که سردمداران نظام اسلامی ستایشگر وی بودند، بویژه شخص خمینی از مدافعان سرسخت وی بود که از تلاش و مسلک او برای برپائی نظامی مذهبی الهام می گرفت. موسس حوزه علمیه قم، عبدالکریم حائری زاده از شاگردان نوری بود.

این پرسش چالش برانگیز در برابر ما قرار دارد که چگونه در جامعه ای که سردمدار نهضت مشروعه اش (با سودای تشکیل حکومت مذهبی توسط روحانیت) به دلیل کارشکنی و توطئه علیه انقلاب مشروطیت در ملآعام اعدام شد و در سرنگونی مصدق هم نقش مهمی داشت، چندین دهه بعد کسی مثل خمینی پیدا شد که در عین حال که حامی سفت و سخت طریقت شیخ فضل اله نوری بود، توانست هژمونی انفلاب ضداستبدادی و ضدسلطنتی بهمن 57 را به دست گیرد؟ این یکی از معماهای ناگشوده ای است که حل آن مستلزم واکاوی و نقد همه جانبه جامعه به شمول بخش های آگاه تر آن است. چرا که پالایش رویکردها و پسماندهای ارتجاعی به مثابه شرط لازم برای روبیدن اسلام سیاسی و بی اثر کردن کارکرد دستگاه عظیم و سرطانی نهاد روحانیت، مقابله با چنگ اندازی آن به حوزه های عمومی، و تحقق رنسانس به تاخیرافتاده و کم رمق جامعه ایرانی از مشروطیت بدین سو است. در همین رابطه به گمانم یکی از مهم ترین پرسش ها که شاه کلید ورود به معمای انقلاب متناقض و درهم آمیزی معیوب مدرنیستم و سنت گرائی در انقلاب بهمن۵۷ محسوب می شود، این سوال است که چگونه بخش سنتی جامعه توانست این چنین هژمونی کمابیش مطلق خمینی و روحانیت را به عنوان نماینده واپسگرائی و سلطه یک نظام مذهبی بر جامعه ای که در آن از دیرباز شکاف مهمی بین مدرنیسم و تجددخواهی با سنت و سلطه مذهبی وجود داشته است، پذیرا شود. اگر در نظر بگیریم که این سلطه ارتجاع قبل از آن که از طریق سخت افزاری و سرکوب مستقیم صورت گرفته باشد، عمدتا از طریق اعمال نوعی هژمونی یعنی با رضایت درونی و پیوستن و محلق شدن جماعات - صورت گرفته است، و نیز به دشواری پائین کشیدن یک حکومت مذهبی- استبدادی که از طریق یک انقلاب قدرت را بدست گرفته باشد بیاندیشیم، آنگاه به اهمیت نقد و تصفیه حساب آگاهانه با یاخته ها و بنیادهای مشترک فکری و اشتراک گفتمانی در حوزه های مهمی بخصوص در میان روشنگران و بخش های آگاه و حتی رزمنده جامعه رهنمون می شویم که هم چون ویروس مهاجمی که سیستم دفاعی بدن را فلج می کند، مقاومت بخش مدرن جامعه را از درون تضعیف ساخته و درهم می پاشد. به طوری که عواقب دردناک آن حتی از درهم شکستن مستقیم فیزیکی جبهه مقاومت هم بیشتر است. در ادامه این سوال رهگشا، نوبت نقد گفتمان ها و رویکرد عملی بخش های مدرن جامعه، و حلقه های واسطه و انتقالی و التقاطی بین سنت و مدرنیسم و از جمله چپ ها و ترقی خواهان می رسد که با وجود نفوذ گفتمانی قابل توجه اشان در پیش از انقلاب بهمن و سهم مهمشان در مقاومت و زندان و ادبیات و فرهنگ، اما بدلیل همان مابه الاشتراک ها و فقدان مرزبندی های لازم و شفاف با اصول و فلسفه سیاسی جنبش مشروعه جدید و پی آمدهای آن و لاجرم نشاء کردن در خاک ناباروری که متعلق به آن ها و مدرنیسم نبوده است،‌ و به عنوان بخش آگاه تر جامعه قاعدتا باید ناقوس برآمد خطر از درون را به صدا در می آوردند، به نوبه خود بدلیل عدم افشاء موثر و لازم نظام واپسگرا و برپا نکردن جنگ ضدهژمونیک علیه روحانیت در جبهه مقاومت و سازمان یابی مستقل جنبش بخش های مدرن و ترقی خواه جامعه، سهم مهمی در فرود «بهمن» انقلاب اسلامی به عهده داشته اند و دارند. البته غیبت حضور فعال و سازمان یافته بخشی که مقاومت و سازمان یابی مستقل آن می توانست به عنوان مهم ترین عامل بازدارنده پیشروی جنبش واپسگرائی و مشروعه خواهی عمل کند، شرایط مناسب برای بسط هژمونی بخش سنتی جامعه به بخش مدرن آن، به مثابه وقوع تراژدی اصلی پذیده انقلاب بهمن، فراهم ساخت. هم چنین باید به نقش مهم جریان ها و پدیده های التقاطی و دوزیستی سنت و مدرنیزم از بازرگان تا شریعتی و تا مجاهدین و یا روشنفکران دینی و... هم چون قطعات و حلقه های لارم برای شکل گیری پازل یک پارادایم اسلامی، از طریق تسهیل پیوند و سیطره بخش جنبش واپسگرائی مشروعه خواهی بر بخش مدرنیته خواهی اشاره کرد. البته شکل گیری پارادایم اسلام سیاسی فقط مرتبط به تحولاتی چون شکست ملی گرائی و یا کودتای ۲۸ مرداد نیست بلکه از عوامل و خلاء های بین المللی هم چون انحطاط سوسیالیسم دولتی و .. نیز سرچشمه گرفته است. تکوین این پارادایم در ایران نیز در طی چندین دهه صورت گرفت. حتی چپ خلقی و ملی گرا و «ضدامپریالیست» نیز به دلیل آشفتگی التقاط های گفتمانی خود ولو ناخواسته، در تسهیل اتصال ریل مذهب و واپسگرائی با ریل مدرنییته و ترقی خواهانه بی تاثیر نبوده است. اگر به عنوان نمونه به نوار گفتگوهای حمیداشرف و تقی شهرام نگاهی بیافکنیم بخوبی به ردپای این حلقه های مشترک در مقولاتی چون تلقی از مذهب و خرده بورژوازی سنتی هم چون یک نیروی انقلابی در صف انقلاب و یا مقوله خلق... را در گفتمان و ایدئولوژی چپ رادیکال در خواهیم یافت.
چپ- منظورچپ سنتی است- بدون انتقاد ریشه ای و تاریخی در تکوین این دوره چندین دهه ای که منجر به انقلاب متناقض و معیوب 57 شد و البته انتقاد ریشه ای از پایه های انحاط سوسیالیسم دولتی و آن تجربه تاریخی سترگ، قادر به نوزائی مجدد و ایفای نقش پیشرو نخواهدبود. و تا آن زمان ناگزیراست که لنگان لنگان در پی حوادث و رویدادها روان باشد و البته متفرق و متشتت. بجای نگاه به تحولات حال و آینده و داشتن درک روشن از درونمایه جاری تحولات و روندها و گرایش های نظری و عملی ارتجاعی و یا پیشرو و حاکم بر جنبش های اجتماعی و طبقاتی و جاری ساختن باب دیالوگ در باب اصول و منطق حاکم بر پارادایم و گفتمان دوره جدید، در خلسه بازگشت به دوران خوش و طلائی گذشته و روزگارسپری شده، روزگار بگذراند و در بهترین حالت فرصت های تازه و برآمده از بحران جهانی را با تکرار تزاژدیک - کمیک گذشته بسوزاند...

بدیهی است که اگر جامعه ایران بخواهد به شکل رادیکال از شر و اتمسفر این گذشته خود رها شود و و گام به جلو بگذارد بدون تصفیه حساب با وجدان تاریخی و تصفیه حساب با بازیگران و نقش آفرینان این د وره تاریخی ممکن نخواهد بود. رهاشدن از شرکابوس گذشته و حال مستلزم لاروبی وجدان تاریخی خود است. مردم ایران و به طریق اولی مدعیان دموکراسی و آزادی و عدالت بدون تصفیه خساب با گذشته و اکنون خود قادر به گزین راهی نو و ترقی خواهانه نخواهنند بود. نقد واقعیت جامعه و تغییر آن با نقد خود و تغییر آن بهم تنیده شده است. از همین رو انتشاراین اسناد و بحث و گفتگو و نقد و روشنگری پیرامون آن فرصتی است برای پیراستن رسوبات گذشته و وجدان تاریخی خود؛ و به عنوان بخشی از ملزومات کارفرهنگی-سیاسی پایه ای برای نوزائی و گذر از برزخ و بختک کنونی به سمت آینده ای روشن تر. آیا آواررویدادهای روزمره اجازه خواهندداد که این دیالوگ مهم تاریخی حول معمای حل نشده فرودبختک اسلام سیاسی از دل مقاومت و جنبش ضداستبدادی و ضدسلطنتی مورد بررسی و واکاوی واقعی و نه غرض ورزانه قرار گیرد؟
ضرورتی تاریخی و به یک انداز مهم هم برای نسل های گذشته و برپاکننده گان انقلاب بهمن که به امید آب دچار سراب اسلام سیاسی شدند و هم برای نسل های تازه برای ساختن آینده به فراسوی این دوره تاریخی، به شمول سلطنت و اسلامی سیاسی. این یک واقعیت چه بسا تلخ است که ما- جامعه به شمول افشار پیشرو و آگاهش- هنوز به ضرورت تصفیه حساب واقعی و ریشه ای با گذشته امان نائل نیامده ایم.


آمریکامجموعه ای اسنادکودتای 28 مرداد را منتشترکرد
www.bbc.com
www.bbc.com

نقش کاشانی به روایت اسناد
www.bbc.com
news.gooya.com


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست