نگاهی به نمایشنامه «اما» نوشته هاوارد زین، ترجمه شیرین میرزانژاد
اما گلدمن: شعله سرخ سوزان و فروزنده
گروه تئاتراگزیت - ابرشیر
•
در پرده اول نمایش، هاوارد زین به معرفی اجمالی خانواده، دوستان و یار آنارشیستاش ساشا و فعالیتهای اولیه «اما» و نیز ماجرای طرح ترور نافرجام صنعتگر ضداعتصاب، که توسط برکمن انجامشد، میپردازد. در پرده دوم نمایش و بعد از زندانی شدن برکمن، با فرازهای فکری و مبارزاتی «اما» از میان سخنرانیهای پرشورش با مخاطبان فراوان در سراسر آمریکا، تا حدودی آشنا میشویم و از رابطهی عاشقانه و پرجذبه و در عین حال پیچیده و بغرنجاش با بن رایتمن میخوانیم.
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
دوشنبه
۱۲ تير ۱٣۹۶ -
٣ ژوئيه ۲۰۱۷
اما گلدمن (۱۸۶۹-۱۹۴۰) نویسنده و فعال سیاسی آنارشیست، از نظر بسیاری اسطورهی خستگیناپذیر مبارزه بر علیه نابرابری، سلسلهمراتب و ظلم بود و از دیدگاه عدهای دیگر از جمله ادگار هوور، پایهگذار و اولین رییس پلیس فدرال آمریکا (FBI)، خطرناکترین زن آمریکا در دوران خودش. اکنون با گذشت نزدیک به یک قرن از فعالیتها و مبارزات گلدمن، نقش او در کمک به تکوین آزادی بیان، حقوق مدنی و کارگری در ایالاتمتحده آمریکا، اروپا و… انکارناپذیر است. زیست و تفکرات گلدمن را جلوتر از زمانهی حیاتش میانگارند. بسیاری از مسائلی که او به آنها پرداخته مانند سرمایهداری، آزادی بیان، میلیتاریسم، زندانها، ازدواج و عشق آزاد، سقط جنین، رایگیری، زنان و اقلیتها... همچنان در قرن بیستو یکم موضوعیت دارند و طرح آنها در بین نیروهای فکری سیاسی اجتماعی هر جامعهای کم و بیش با چالشها و مجادلاتی روبهرو است.
*
هاوارد زین (۱۹۲۲-۲۰۱۰) مورخ، نمایشنامهنویس و فعال اجتماعی برجسته آمریکایی و استاد علوم سیاسی دانشگاه بوستون بود. زین خودش را هم آنارشیست و هم سوسیالیست میدانست. زندگی خانوادگی کاملا متعارفی داشت و با تنها همسرش تا زمان مرگ، ۶۴ سال زندگی کرد. حوزه فکری و نوشتاری زین مشخصاً بر روی مسایل مربوط به جنبشهای حقوق مدنی، جنبش ضدجنگ و تاریخ کارگری ایالات متحده آمریکا متمرکز بوده است.
زین به نوعی همواره در صدد منزهسازی و زدودن هاله تیرهی نامرئی دور چهره سوسیالیسم در جامعه آمریکایی بود که به واسطهی مرتبط دانستناش با کمونیسم شوروی و منش دیکتاتوری و سرکوبگرانهاش، بدنام شده بود. زین به همراه بسیاری از اندیشهورزان دیگر معتقدند آمریکای قرن گذشته، بستر پرحاصل شکلگیری جنبشهای کارگری و ایدههای مساواتخواهی بوده است. او اشاره میکند که آمریکا، سوسیالیسم یوجین دبز (Eugene Debs، رهبراتحادیه کارگری آمریکایی و از بنیانگذاران کارگران صنعتی جهان در اوایل قرن بیستم) را دارد. سوسیالیسم مادرجونز و اما گلدمن را دارد. چند میلیون نفری داشته که روزنامههای سوسیالیستی میخواندند. سوسیالیسم از نظر هاوارد زین اینطور است که بگذارید جامعهی ملایمتر ومهربانتری داشته باشیم. اجازه دهید با هم شریک باشیم. سیستم اقتصادیای داشته باشیم که برای نیازهای مردم تولید میکند و نه برای سودآوری کورپوریشنهای بزرگ. زین شیفتهی زندگی فکری و سیاسی گلدمن دلیر شد و علاوه بر اینکه خواندن زندگینامه گلدمن را برای دانشجویانش تکلیف کرد، بخشهایی از زندگیاش را نیز دراماتیزه و به نمایشنامهای تبدیل نمود. چرا که جایگاه تئاتر برای او و گلدمن واجد ویژگیهای استثنایی آگاهیبخشی بود. همانطوری که در نمایشنامه «اما» از زبان او اشاره شده:«بر روی صحنه تئاتر می توان آزادنه صحبت کرد. تئاتر میتواند برای غلبه بر جهل، ترس و تعصب مورد استفاده قرار گیرد.» زین در نمایشنامه دیگرش «مارکس در سوهو» نیز همین رویه را دارد.
*
نمایشنامه «اما» در سال ۱۹۷۶ منتشر و در همان سال برای اولین بار در آمریکا اجرا شد. زین در نگارش آن از خود زندگینامه گلدمن و نامههای خصوصی «اما» با همرزم و یار زندگیاش الکساندر برکمن و دیگران استفاده کرد. نامههایی که خود گلدمن میگوید روحاش را در آنها عریان کرده است.
«اما» نمایشی دو پردهای است که به مقطعی در حدود ۳۲ سال حضور این زن در آمریکا از زمان مهاجرتش (سال ۱۸۸۵ ) در سن شانزده سالگی تا زمان آخرین دستگیریاش در سال ۱۹۱۷ به دلیل مخالفت با جنگ که منجر به اخراجش از آمریکا در سال ۱۹۱۹ شد، پرداخته است.
گلدمن در لیتوانیا که آن زمان متعلق به روسیه بود، به دنیا آمد و در سنین نوجوانی، هنگامی که در آمریکا جنبشهای کارگری در حال اوجگیری بود به همراه خانوادهاش به آن سرزمین مهاجرت کرد. ماجرای اعتراض کارگران آنارشیست بر سر ۸ ساعت کار روزانه که منجر به اعدام چند تن از معترضین شد (ماجرای هی مارکت)، منجر به جذب گلدمن به آنارشیسم شد. گلدمن که از سیزده سالگی کارگر کارخانهای در سن پیترزبورگ بود، تمام مسائل و مصائب سیستم استثمار و نابرابری را با گوشت و پوستش لمس کرده بود. گلدمن معتقد بود اوضاع کارگری در همه جا یکسان است و قانون اساسی آمریکا در کارخانههای آن کشور هیچ معنایی ندارند. او معتقد بود سیستم اقتصادی سرمایه داری با آزادی بشر ناسازگار است. سرمایهداری کارگران را از وضعیت انسانی خارج میکند. دیدگاه او اگرچه گاه رادیکال و ایدهآلیستی بود اما در گذر زمان سطح مطالبات مدنی و دموکراتیک را بالا برده است.
اما گلدمن بعدها درباره آنارشیسم اینطور نوشته است: آنارشیسم، آزادی انسان را در برابر حصار دولت و دین، و آزادی بدنش را در مقابل سلطنت مالکیت، پشتیبانی میکند. آنارشیسم از یک نظم اجتماعی مبتنی بر گروهبندی آزاد افراد به منظور تولید ثروت اجتماعی واقعی دفاع میکند... نظمی که تضمین میکند هر انسانی برای دسترسی به لذت کامل و بهرهگیری بر مبنای مذاق، نیاز و سلیقهاش عمل کند. ضمن اینکه آنارشیسم گلدمن بسیار شخصی بود.
در پرده اول نمایش، هاوارد زین به معرفی اجمالی خانواده، دوستان و یار آنارشیستاش ساشا و فعالیتهای اولیه «اما» و نیز ماجرای طرح ترور نافرجام صنعتگر ضداعتصاب، که توسط برکمن انجامشد، میپردازد. در پرده دوم نمایش و بعد از زندانی شدن برکمن، با فرازهای فکری و مبارزاتی «اما» از میان سخنرانیهای پرشورش با مخاطبان فراوان در سراسر آمریکا، تا حدودی آشنا میشویم و از رابطهی عاشقانه و پرجذبه و در عین حال پیچیده و بغرنجاش با بن رایتمن میخوانیم.
اولین نشانههای جسارت و قدرت «اما» در اعتراض و سازماندهی کارگران را در کارگاه کرستسازی و برای حفظ ایمنی از خطر آتشسوزی شاهدیم. «اما» در هفده سالگی ازدواج میکند و به واسطه این ازدواج تبعه آمریکا میشود. به خواهرش میگوید با شوهرش ارتباط خوبی ندارد و شوهرش فقط یکبار با او همبستر شده. او شوهر و خانوادهی متعصب یهودیاش را ترک میکند و به نیویورک میرود و با دوستان آنارشیستاش ویتو، آنا، فدیا و ساشا (الکساندر برکمن) به زندگی بوهمیوار و مبارزاتی و فکری روی میآورد. با چهره مهمی مثل یوهان موست، روزنامهنگار آنارشیست، آشنا میشود و اعلامیه سخنرانیهایش را پخش میکند. موست در سخنرانیاش میپرسد: چه کسی میگوید ما (آنارشیستها) به هرج و مرج و اغتشاش معتقدیم؟ سرمایهداران و جنگافروزان، مروجان هرج و مرج اقتصادی و معماران اغتشاش جهانی هستند.
«اما»، همراه رفقایش در کافه بحث میکنند و در میان این مباحث به مسایل مهمی نیز اشاره میشود. مثلاً به اختلاف نظر مارکس و باکونین که یکی از نقاط انشقاق تفکر مارکسیستی و آنارشیستی تلقی شده… «اینکه باکونین به مارکس حمله کرده. میگفت دیکتاتوری پرولتاریا درست مثل دیکتاتوری بورژوازیه. به خودی خود کنار نمیره. تبدیل به حکومت استبدادی میشه. دولت کارگری نمیتونه وجود داشته باشه. دولت به خودی خود شره.»
«اما»، با وجود خوی مبارزهجو و انقلابیاش عاشق زندگی و زیبایی بود. زنانگی حیاتبخشی در منش و عمل زیستی او قابل ردیابی است. «اما» عاشق شادی و رقص و عطره… به ساشا میگوید: «جنبش احتیاج داره براش زندگی کنیم نه اینکه براش بمیریم.» رابطه «اما» با ساشا عمیقتر میشود. موست به طور اتفاقی هدایت کارگران اعتصابکننده توسط «اما» و سخنرانی قدرتمندش را برای آنها میبیند و تحت تاثیر قرار میگیرد. او را به اپرای متروپلیتن دعوت میکند. ساشا دلخور است (شاید حسودی میکند) و از موست بابت هدر دادن پول جنبش برای اپرا و مشروب گرانقیمت انتقاد میکند. ساشا در حال برنامهریزی برای ترور هنری فریک، صنعتگر سرمایهداری است که از بزرگترین آژانس ضداعتصاب در آمریکا حمایت میکند. «اما» و دوستان ساشا خواهان همکاری با او در قتل هستند. ساشا نمیپذیرد و نهایتاً قتل فریک نافرجام میماند و ساشا به ۲۲ سال زندان محکوم میشود. در صحنهای یوهان موست در جمعی سخنرانی میکند و ناتوانی برکمن را در قتل فریک به استهزاء میگیرد. «اما» که درجمع ایستاده به روی سن میرود و با نفرت موست را به زیر شلاقی که پنهان کرده بود، میگیرد.
در پرده دوم، سخنرانیهای توفندهی «اما» در سراسرکشور و آشنایی او با بن رایتمن، پزشک خوشپوش و خوشمشرب به عنوان مدیر برنامهها و دوستی پرشور، آغاز میشود. رابطه با رایتمن در عین شورمندی بسیار بغرنج و پیچیده است. رایتمن از «اما» کوچکتر است و مثل شیر عشقبازی میکند. او یک ستایشگر راستین «اما» است و در معرفیهایش «اما» را عالم بزرگ آنارشیست آمریکا، پیامبر عشق آزاد و... خطاب میکند. شخصیت عجیب و دن ژوان-مسلکی دارد. ادعا میکند دانشاش را به پول نمیفروشد. رابطهاش با همه خوب است. میگوید: «پلیس با روسپیها و دزدهایی که هر روز باهاشون سروکار داره فرقی نمیکنه. آدمهای محرومی که کارهاشون از سر ناچاریه.» دوستان «اما» از رابطهاش با رایتمن دل خوشی ندارند. ویتو میپرسد:«چطور میتونه با اون متقلب بمونه؟» فدیا در جوابش میگوید:«فهمیدنش سخت نیست. رایتمن خوش برخورد و جذابه، «اما» رو میپرسته. سخت کار میکنه. سخنرانیهاشو سازماندهی میکنه. همه جا باهاش میره. بردهاشه.»
در تمام سالهای زندان ساشا، «اما» با او در ارتباط است و گاه از رابطهاش با رایتمن دچار ناراحتی و عذاب میشود. رایتمن با زنان دیگری همزمان رابطه میگیرد. «اما»، تداوم این رابطه را گاه در تضاد با عقایدش میبیند اما از طرفی کشش شدیدی او را به طرف بن میکشاند. خودش اعتراف میکند اسیر او شده.
این تاکید شاید بیش از اندازهی هاوارد زین در روابط شخصی گلدمن و طرح تناقض در چارچوب نمایشش، شاید به قصد تردید در نظریه او در رابطه با مصونیت رابطه در عشق آزاد یا خارج از سلطه قانون و دولت باشد. فقدان حصار قانونی-دولتی در رابطه هم ضامن عدم تالمات عاطفی ناشی از رابطهی آزاد و مخیر نیست. علاوه بر کلنجارهای «اما» با خودش، مثلاً برکمن هم صراحتاً به روابط «اما» در حوزه عمومی (رفتنش به اپرا با موست) حسادت میکند.
به مرور «اما» نسبت به خشونت سیاسی سمپاتی کمتری نشان میدهد. در جریان ترور رییس جمهور آمریکا، هرگز به طور علنی از این قضیه دفاع نکرد. او دولت، مردسالاری و سرمایه داری را نهادهای سلسله مراتبی و مولد نابرابری و بیعدالتی میداند. گلدمن با جنبش فمنیستی موج اول که بر سر موضوع حق رای زنان تمرکز داشت، فاصله گرفت. قطعاً به حق برابری زن و مرد معتقد بود اما از آنجا که دولت را ابزار کنترل و سلطه میدانست بنابراین رای دادن را در بهترین حالت، بیاستفاده و در بدترین شکلش، خطرناک میانگاشت. در واقع رای دادن را توهم مشارکت قلمداد میکرد. موضوع یکی از سخنرانیهایش تراژدی رهایی زنان بود. چرا تراژدی؟ و در پاسخ میگوید:«چون آنچه امروز رهایی نامیده میشود یک توهم است. این فکر وجود دارد که زنان با حق رای به رهایی میرسند. اما آیا حق رای مردان را رهایی بخشیده است؟» در ادامه اینگونه درباره حقوق زنان میگوید:«زن باید به خودش بگوید من حق هیچ کسی را بر بدنم نمیپذیرم. من مطابق میل خودم بچهدار خواهم شد. مطابق میل خودم عشق میورزم و به من عشق میورزند.» در دههی هفتاد میلادی آنارشیستها و فمنیستها دوباره به گلدمن رجوع کردند و به واسطهی نیروی پرقدرت فکریاش سیاستهای جنسیتی را توسعه دادند.
در نمایش «اما» از عدم وجود آزادی بیان در سرزمینی که مدعی وجود آن است، انتقاد میکند و میگوید:«از ۱۶جلسه سخنرانی در کشوری که نام دموکراسی بر خود گذاشته ۱۱جلسه توسط پلیس برهم خورده…»
زین در نمایش «اما»، به اهمیت تئاتر و تحلیل محتوایی در ارتباط با نظریاتش دربارهی این هنر ارجاع میدهد. درباره تئاتر هنریک ایبسن و مشخصاً نمایش خانه عروسک اشاره میکند که نورا که ۸ سال با غریبهای زندگی کرده، تصمیمی میگیرد و مرد را ترک میکند. او عروسک نیست. او یک زن است.
«اما» زنان را به مبارزه برای جسم، روح و آزادیشان ترغیب میکند. در میانهی سخنرانیهایش چندین بار دستگیر و زندانی میشود. در زندان پرستاری یاد میگیرد. اما خودش صاحب فرزندی نمیشود. به خواهرش میگوید میخواهد در تولد یک میلیون بچه کمک کند و در گوششان زمزمه کند شورش کنید، باهم متحد شوید. دنیا را عوض کنید.
گلدمن از موضوعات سیاسیای صحبت میکند که همچنان در دنیای امروز مصداق دارد. مثلًا اینکه منافع تجاری از جنگ بهره میبرند. یا به مفهوم وطنپرستی انتقاد دارد.
در بحبوحه خبر جنگ علیه آلمان، ساشا از زندان آزاد میشود. با وجود یقین به دستگیریشان به همراه «اما» در جلسه سخنرانی برعلیه جنگ و مخالفت با سربازگیری شرکت میکنند. «اما» در این سخنرانی آخر در آمریکا خطاب به سربازان و مردم می گوید:«من هم مثل شما حاضرم برای این کشور بمیرم. برای کوهها و رودخانهها، زمین، مردم، بله، برای کشور. اما نه برای رییس جمهور، نه برای ارتشبدها و دریاسالارها، نه برای کارخانهداران و بانکدارنی که این جنگ را میخواهند. آنها کشور ما نیستند... و ادامه میدهد:«اگر از خود فکر دارید، اگر از خود اراده دارید، اگر نمیخواهید برده مقامات باشید، اگر به دموکراسی و آزادی و صلح برای تمام نوع بشر معتقدید، نپذیرید! نپذیرید!»
مامورین در سالن اما و ساشا را دستگیر میکنند.
*
در نمایش«اما» تنها مقطعی از زندگی گلدمن، برای دراماتیزه شدن انتخاب شده بود. ولیکن به نظر میرسد از این مقطع نیز مواردی حذف شده است که در تعمیق شناخت شخصیت گلدمن و اندیشههایش مفید واقع میشدند. از جمله فعالیتهای فکری و نوشتاری «اما» و به تبع او برکمن... میدانیم اما گلدمن به مدت دوازده سال مجله Mother Earth را منتشر میکرد. نمایشنامه به خصوص در پرده دوم به واسطهی تمرکز صرف بر سخنرانیهای گلدمن به نظر شعارزده میرسد. البته تمهیدات کارگردانان مختلف بسته به شیوهی اجرایی و طراحی (به شرط امکان اجرا) میتواند این خصیصه را در نمایش کاهش دهد.
گلدمن و برکمن از آمریکا اخراج میشوند و در آستانه انقلاب اکتبر و روی کارآمدن رژیم بلشویکی به روسیه میروند. بعدها با دیدن جنایات، سرکوب و استبداد به منتقدان این رژیم بدل شده و از روسیه خارج میشوند. اما گلدمن در خود زندگینامه اش دو فصل نزدیک به ۲۰۰ صفحه را به روایت رویدادهای سالهای نخست پس از انقلاب بلشویکی روسیه اختصاص داده و از شرح ملاقاتهایشان با افراد مهم انقلابی مثل لنین، تروتسکی، گورکی و… نوشته است.
گلدمن در دوران جنگهای داخلی اسپانیا در اواخر دهه سی میلادی به آنجا رفت تا علیه دیکتاتوری فرانکو شرکت داشته باشد اما موضعگیری ضد رای خودش را حتی علیرغم اینکه بسیاری از آنارکوسندیکالیستها نیز برای تشکیل جمهوری لیبرال رای دادند، حفظ کرد.
گلدمن معتقد بود آتش جنگها توسط دولتها و به نفع سرمایهداری روشن میشود. او آزادی بیان را به عنوان ضرورت بنیادین برای دستیابی به تغییرات اجتماعی تلقی میکند. گلدمن مخالف شیوه فکری بنیادگرایانه و ارتودکس است. او ترویج کننده چندین شاخه در فلسفه سیاسی مدرن میباشد. متفکرین تاثیرگذار بر آرای او از جمله میخاییل باکونین، کروپوتکین و نیچه و… هستند.
گلدمن درسن هفتاد سالگی در تورونتو کانادا درگذشت.
منابع:
-اما گلدمن،آن گونه که من زیستم،ترجمه سهیلا بسکی،انتشارات نیلوفر،1388
- www.democracynow.org/ www.howardzinn.org / www.nytimes.com
متن نمایش «اما» در لینک زیر:
www.exittheatre.ir
|