سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

دوئل روحانی ـ رئیسی و تکرار تاریخ - سیامک حیدری


سیامک حیدری



اخبار روز: www.iran-chabar.de
يکشنبه  ٣۱ ارديبهشت ۱٣۹۶ -  ۲۱ می ۲۰۱۷


روحانی توانست با پشتیبانی طبقه متوسط شهری فارس زبان ایران، پوشش و حمایت رسانهای وسیع بی بی سی فارسی و بخش عمدهای از رسانههای فارسی زبان خارج کشور رقیب خود را از میدان به در کند.

نقش اصلاح طلبان

اصلاح طلبان، و خصوصا آنهایی که در خارج کشور زندگی می کنند، با پوشش رسانهای مثل بی بی سی، رادیو فردا، ایران وایر صدای آمریکا و...وارد کارزار انتخابات شدند. این طیف را افرادی مثل مسعود بهنود و اکبر گنجی هدایت کرده و به پیش می بردند. در واقع آنها تجربه دوئل خاتمی ـ ناطق نوری و احمدی نژاد ـ رفسنجانی را یک بار دیگر با موفقیت به کار بردند و آن همانا سیاست "ترس" از رقیب و "فوبیای جنگ" بود.
اگر به یاد داشته باشید در هر دو مورد پیشین اصلاح طلبان و جناح چپ حکومتی تلاش کردند که رقیب را به عنوان کاندیدای شخص خامنهای و حکومتی به مردم بشناسانند و خود در نقش اپوزیسیون ـ علی الخصوص خامنهای ـ ظاهر شدند. استراتژی آنها موفقیت آمیز بود. هم آن زمان و هم اکنون آنها از میزان تنفر عمومی از شخص خامنهای آگاهی کامل داشتند و روی آن سرمایهگذاری کردند.
باز هم یادآوری می کنم نقش همان سیاست را در مورد شکست سنگین هاشمی رفسنجانی در انتخابات مجلس ششم. هجمهها و حملات دامبهدار و برنامهریزی شده اتاق فکر اصلاح طلبان و روزنامههای اصلاح طلب از رفسنجانی یک دیو ساختند. عالیجناب سرخ پوش پس از آن که تمام قله های ترقی در جمهوری اسلامی را فتح کرده بود حالا اما شده بود نماد فساد، خشونت و کاندیدای حکومتی. سقوطی که نهایتا مجبور شد از انتخابات مجلس ششم کنار بکشد.
در بازی دوئل روحانی ـ رئیسی اما اصلاح طلبان که بخش عمده شان از حاکمیت رانده شده و در داخل کشور دستشان از خیلی چیزها و از جمله رسانهها کوتاه مانده بود فکری بکر کردند. آنان با کمک کسانی مثل مسعود بهنود بی بی سی فارسی را به عنوان نهاد رسانهای خویش برگزیدند و الحق رسانه ملکه برایشان سنگ تمام گذاشت.
قبل از پرداختن به نقش بی بی سی و اصلاح طلبان و جنش سبزها به یک نکته ظریف اشاره بکنم و آن ناکامی حسن روحانی به بسیاری از وعدههای انتخاباتی اش بود.
تنها کارنامه موفقیت آمیز روحانی که می توانست با آن مانور بدهد توافق اتمی جمهوری اسلامی با گروه ۱+٥ بود در دوران ریاست جمهوری وی.
ولی گرانی، بیکاری، فساد، تنش با همسایگان، روند رو به افزایش قدرت سپاه پاسداران در ساختار قدرت، ساله حصر رهبران جنبش سبز که به هر حال برای بخشی از جامعه ایران کماکان اهمیت دارد، ناکامی و ناتوانی در عمل به وعدههایی که به اقلیت های ملی / قومی داده بود و... همچنان لاینحل باقی مانده بود.
رقیبان رئیسی فورا بایستی دست به کار می شدند تا این ضعف ها بپوشانند. آنها دست به کار شدند. آنان از حافظه ضعیف تاریخی مردم هم استفاده کرده و فضا را به جایی کشاندند که کمترین حسابرسی از دوران چهار ساله روحانی به عمل آید؛ در عوض آنان برای پر کردن این خلا پرونده گذشته رئیسی را گشودند.
اکبر گنجی که متخصص انگ ننگ بر پیشانی مخالفان است نام "آیت الله قتل عام" را برای حریف برگزید و به نقش رئیسی در قتل عام زندانیان سیاسی اشاره کرد. این نام به سرعت همه گیر شد.
بخش عمدهای از سبزها هم که مخالفت و اپوزیسیون بودنشان تنها خامنهای را شامل می شود و کماکان ایدئولوژی حاکمیت بر افکارشان سنگینی می کند به کمپین سیاه کردن حریف پرداختند.
استراتژی "ترساندن" و "ترس" از بازگشت به دهه شصت و ترس از "کشاندن ایران به جنگ" کارساز و موثر واقع افتاد.
سپاه رسانهای خارج کشور روحانی خوب عمل کرد. بی بی سی در مقابل صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران قرار گرفته بود و این دقیقا پاشنه آشیل رئیسی بود که به عنوان کاندید خامنهای، سپاه پاسداران و حاکمیت به مردم معرفی شد. تبلیغات عظیم و حضور مداوم و وسیع تحلیل گران طرفدار روحانی قابل تامل بود. تلیغاتی که بر اساس توهم ترس استوار بود: ترس از بازگشت به دوران اعدام های فلهای و توهم تقلب در انتخابات به نفع رقیب. اصل دوم هم همان بازتولید ترس بود. بر پایهی تئوری ترس مردم را به مشارکت حداکثری فر خواندند.
ذکر چند نمونه:
شبکههای مجازی حامی روحانی و رسانههای فارسی زبان خارج کشور حول محور بی بی سی روی دو نقطه ضعف عمده رئیسی متمرکز شدند که در واقع نوعی فرار به جلو هم بود:
۱ ـ اعدام های فلهای زندانیان سیاسی دهه شصت. رئیسی، به عنوان نماینده خمینی، عضو هیات مرگ بود و هزاران زندانی در این برهه از تاریخ ایران ناعادلانه اعدام شدند. مشکل اما اینجاست که این طیف نام یک نفر دیگر را به عمد نادیده می گرفتند و او کسی نیست جز مصطفی پور محمدی، وزیر دادگستری در دولت حسن روحانی.
علاوه بر این زوم بر پیشینه سیاه رئیسی در حالی بود که فعالان رسانهای وابسته به روحانی نقش وی را در اجباری کردن حجاب اجباری، جمله معروف او در باب دفاع از اعدام مخالفان در نماز جمعه و هم چنین حضور ایشان در شورای عالی امنیت ملی در سرکوب دانشجویان را یا لاپوشانی و یا مینیمالیزه می کردند
۲ ـ فساد مالی و فرار از مالیات دستگاه عریض و طویل آستان قدس رضوی.
فعالیت های سیاسی ـ اقتصادی گذشته آستان قدس رضوی در حالی به درست زیر ذرهبین نقد قرار گرفته بود که همان افراد سعی می کردند "فیش های نجومی" از یاد برود، فساد شخص رئیس و اطرافیان رئیس جمهور و از جمله برادر وی را نادیده می گرفتند از جمله:
حسن روحانی در سال ۱۳٦۸ توانسته ۷۹٠ متر زمین مسکونی را به قیمت تنها دو میلیون و سیصد و نوزده هزار تومان بدست بیاورد. هم چنین معاون اول او اسحاق جهانگیری توانسته بود در ونک ۳۸٥ متر زمین را در سال ۱۳۷۸ تنها به قیمت متری ۱٤٠ هزار تومان از دولت اصلاحات بگیرد.
هر چه بود تمام شد. روحانی برد و استراتژی سبزها / اصلاح طلبان به بار نشست.
رژیم هزاران چهره مثل روحانی و رئیسی را در چنته دارد و هر بار سبز و بنفش و اصلاح طلب با استفاده از فقر دانش و حافظه ضعیف تاریخی خواهند توانست مردم را به پای صندوق های رای بکشانند.
واقعیت تلخ این است که تا اپوزیسیون واقعی نتواند جایگاه از دست رفته خود را بازیابد بازی انتخاب میان "بدو بدتر" هم چنان ادامه خواهد داشت.


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست