سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

معرفی دو کتاب


• دو کتاب ارمغان به کارگران و پیکارگران سرزمین مان، بویژه به کارکنان نفت همزمان با افزایش اعتصاب ها و اعتراض ها - یکم: به یاد آر، دوم: پان اسلامیسم، سلاطین نفت عربستان و خلفای نفت ایران ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ۱۱ ارديبهشت ۱٣۹۶ -  ۱ می ۲۰۱۷


برای دانلود کتاب ها به این صفحه بروید:
b-arman.com


به خاطرِ تو
به خاطرِ هر چیزِ کوچک، هر چیزِ پاک، بر خاک افتادند
به یاد آر
عموهایت را می گویم
از مرتضا سخن می گویم
از مرتضا کیوان شاعر و انقلابی سترگ پیش از آویخته شدن به دار در پی کودتای ننگین بیست و هشت مرداد: در بیرون خبرهایی هست. لایحه نفت باید به تصویب برسد. این لایحه قربانی هایی دارد. من هیچ از مرگ قریب الوقوع خود متاسف نیستم. زندگی ما در برابر آزادی و استقلال میهن عزیز ما هیچ ارزشی ندارد

*******

از پان اسلامیسم، سلاطین نفت عربستان و خلفای نفت ایران
پان اسلامیسم مذهب نیست، بلکه یک سیاست معین طبقاتی است. پان اسلامیسم چنانکه طرفداران آن می خواهند وانمود کنند، اتحاد "خلق های شرق" در مبارزه با امپریالیسم نیست، بلکه یک جریان ایدئولوژیک و سیاسی است که هدف آن تقویت محافل ارتجاعی-تئوکراتیک خلق های مسلمان بر ضد جنبش ضدفئودالی و حاکمیت عرفی، بر ضد ترقی اجتماعی و دمکراسی است. نیروهای پیشرو و مترقی کشورهای مسلمان با پان اسلامیسم در دو جبهه مبارزه می کنند که یکی بر ضد جریان های ارتجاعی-شوینیستی ناسیونالیسم بورژوازی بزرگ و فئودال های سازشکار با امپریالیسم به ریاست سلاطین نفت عربستان و خلفای نفت ایران است، و دیگری بر ضد تلاش آنان برای احتکار اسلام به منظور استفاده ی غرض آلود از تاثیر مذهب بر مردم به منزله ی آلت مقاصد طبقاتی و سیاسی

*******

از به یاد آر
کیمیاگر کتابی را که کسی از کاروانیان با خود آورده بود، برگرفت. برگ زنان، داستانی یافت پیرامون نرگس. کیمیاگر، افسانه ی نرگس، جوانی که هر روز به دریایی می خمید تا زیبایی خویش را بنگرد، می شناخت. او چنان خویش را می شیدایید، که در بامدادی به دریا درافتاد و دم فروبست. در جایی که او درافتاد، گلی شکفت که نرگس خوانندش


این اما آنچه نبود که نویسنده، داستان را با آن پایانید
او گفت، آنگاه که نرگس مُرد، فرشتگان جنگل برتافتند و دریای شیرین پیشین را بازیافتند، دگرگشته از اشک هایی شور
چرا «می گریی؟» فرشتگان پرسیدند
من «برای نرگس می گریم» دریا پاسخید
آری، «جای شگفتی نیست که تو در سوگ نرگس می گریی»، آنان گفتند، «با آنکه ما در جنگل همیشه او را می پاییدیم، اما تنها تو زیبایی او را از نزدیک درمی نگریستی
اما ... «آیا زیبا بود نرگس؟» دریا پرسید
چه «کس بهتر از تو آن را می داند؟» فرشتگان گفتند با شگفتی. «به هر روی، در کران تو بود که او هر روز می خمید تا زیبایی خویش را بنگرد
دریا خاموشید چندگاهی. در پایان گفت
من «برای نرگس می گریم، اما هرگز درنیافتم که نرگس زیباست. من در ژرفای چشمانش، زیبایی خویش را بازمی یافتم
آنچه او هیچگاه ندانست آنکه، نرگسی که غرق تماشای دریا بود، هر روز گنج های زیبای ناپیدا و ژرف زندگانی را می کاوید، و نه زیبایی خویش را
چه «داستان دل انگیزی»، کیمیاگر اندیشید
زندگی زیباست ای زیباپسند
زنده اندیشان به زیبایی رسند
آنچنان زیباست این بی بازگشت
کز برایش می توان از جان گذشت


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست