سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

ما ایرانیان منتظر چه هستیم؟


امیرحسین لادن


• رهائی مردم و نجات ایران - نه در اصلاحاتِ رژیم فقاهتی؛ نه در رفراندوم عوامفریبانه؛ نه در بازگشتِ رژیم سلطنت؛ نه در حمله‍ی نظامی به ایران و نه در گروی ظهور یک قهرمان ملی است. رهائی و نجات در پرتوی آگاهی و شناخت شرایط می باشد و در گروی همت، همیاری و همبستگی مردم. مشکل ما در خودمان و راهِ حل نیز خودمان هستیم ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
پنج‌شنبه  ۵ اسفند ۱٣۹۵ -  ۲٣ فوريه ۲۰۱۷


روی سخنم با گمراهان و کم دانانی، که نجات خودشان را از دیگران میخواهند، نیست!
روی سخنم با آخرت گراها، سرنوشت از پیش تعیین شده ها، و خرافاتی هایِ مذهبی نیز، نیست!
و البته روی سخنم با ملاها، ملانماها، مزدورانِ بی وطن، و انسان نماهایِ فاسدِ و چپاولگر، هم نیست!
این پرسش برای ایرانیانی است که ایران را دوست دارند؛ برای سرنوشت خودشان و آینده ی میهن شان، ارزش و اهمیت قائل هستند؛ برای کسانی است که ادعاهایِ دروغینِ آزاد کردن لیبی، دموکراسی برای عراق و برقراری عدالت در سوریه را، تجربه کرده اند! و شاهد بوده اند که وعده های پوچ "آزادی و دموکراسی و عدالت" غرب، بویژه آمریکا برای کشورهای جهان سوم، سرابی بیش نیست؛ و برای کسانی است که درک می کنند، آمریکا و دیگر قدرت ها، تنها بدنبال منافع خودشان هستند و بس!

کس نخارد پشت من جز ناخن انگشت من

ما ایرانیان منتظر چه هستیم؟
سی و هشت سال از عمر نفرت انگیز جمهوری اسلامی می گذرد. حکومتی، نامردمی که مدعیِ مشروعیت الهی است. حکومتی، استوار بر کم دانی و خرافات مذهبی متن جامعه. حکومتی، خودکامه و شیاد و غرق در فساد که ارمغانش: سالهائی پُر از رنج و محنت، فقر و درماندگی، و خشونت و کشتار بوده؛ حکومتی، که با فرهنگ و تاریخ و زبان پارسی آشکارا دشمنی میکند؛ حکومتی، که اراده و انتخاب ملت را ذبح اسلامی کرده؛ و عدالت اجتماعی و حقوق مردم را به شهادت رسانده، و ارزش و حیثیت انسان را به خاک سپرده است.

ما ایرانیان منتظر چه هستیم؟
یک زبانزد پارسی داریم که می گوید: "گاومون زائید" یعنی بدشانسی! از بخت بد، با انتخاب ترامپ، بار دیگر میهنمان در معرض یورش نظامی قرار دارد! با تکیه به سخنان ترامپ طی دوران انتخابات ریاست جمهوری؛ با شناخت مشاوران دست راستی وِ افراطی که برای کاخ سفید برگزیده، همراه با ملی مذهبی هائی که بعنوان هیئت وزرا انتخاب کرده؛ و بالاخره بر اساس فرمان هائی که طیِ سه چهار هفته ی گذشته صادر نموده است؛ جایِ تردیدی باقی نگذاشته که قصد دارد جامعه ی مدنی و رابطه های انسانی را واژگون کند! و سیاست خارجی اش نیز یک طرفه، یک بُعدی و همراه با قلدُری، زور و خشونت است؛ و نه بر پایه ی احترام متقابل، منافع مشترک، و روش متداولِ دیپلماسی!
سگ هار، لقبِ ارتشبد جیمز نورمن ماتیس می باشد که به دستور پرزیدنت اوباما بازنشسته شده بود، و از طرف آقای ترامپ به وزارت دفاع آمریکا منصوب گردیده است. ارتشبد ماتیس بر این باور است که ایران بزرگترین خطر برای صلح جهان (شعار همیشگیِ نتنیاهو) می باشد. او می گوید، با تمام خطراتی که القاعده و داعش برای خاورمیانه دارند، ایران برای ثبات و صلح خطرناک تر است. او می گوید زمانی که فرمانده ی نیروهای نظامی آمریکا در منطقه بود، پرسش روزانه اش از افسران تحت فرمان در مورد ایران، و تمرکز اصلی اش روی ایران بود. سگ هار برای ایران، آینده وحشتناک و تاریکی را پیش بینی میکند!
ژنرال ماتیس پیوسته و با اصرار، متخصصان زیر دستش را وادار میکرد که سناریوهای مختلفِ درگیری با ایران را مورد بررسی قرار دهند، مطالعه کنند، و برنامه بدهند. می پرسید اگر مسآله ی اتمی طبق خواسته ی ما بر طرف شد، با ایران چه می کنیم؟ اگر ایران سلاح های غیر اتمی تولید کرد که احتمالن می توانست نیروهای ما را به چالش بکشد، با ایران چه می کنیم؟ و همواره می پرسید، بعدش چی؟
جنایتِ دولت جورج بوش که در سال 2000 میلادی انتخاب شد را به یاد دارید؟ دولتی که با دلایل ساختگی و دروغ، عراق را نابود کرد و مردمانش را به خاک و خون کشید. دولت جورج بوش با ترامپ یک تفاوت دارد: زمانی که دولت بوش وارد کاخ سفید شد؛ کارتل های نفتی، کارتل های بانکی و صنایع نظامی آمریکا نیز، وارد کاخ سفید شدند؛ و دولت او، رابطه نزدیکی با حزب لیکود اسرائیل داشت. ولی با ورود ترامپ و شرکا به کاخ سفید، نه تنها کارتل های نفتی و بانکی و صنایع نظامی وارد کاخ سفید شدند، بلکه حزب لیکود اسرائیل با حضوری بس گسترده و با نفوذی بی سابقه، وارد کاخ سفید گردید!
نشریه نیویورک تایمز می نویسد: "به لطف آقای جارِد کوشنِر، داماد آقای ترامپ، زمانی نتنیاهو برای دیدار به آمریکا میآید که تمام خواسته ها و برنامه هایِ مورد نظرش از پیش تآئید شده اند! این در صورتی است که آقای کوشنِر در تلاش است تا کشورهای سنّی متخاصم با ایران را برای پشتیبانی از اسرائیل در یک گروه متشکل نماید. تندروهای افراطی اسرائیل قصد دارند آنقدر خانه و آپارتمان در مناطق اشغالی بسازند که واقعیت هایِ موجود در منطقه را کاملن تغییر بدهند و جائی برای فلسطین و فلسطینی ها باقی نگذارند. آقای کوشنِر معتقد است که "یهودیت و وجود اسرائیل" یکی است و هر دو بمعنای بقاست"! (1)
نشریه گاردین لندن، در مورد نفوذ یهودیان در کاخ سفید، نوشت: " بلافاصله پس از مراسم سوگند ریاست جمهوری ترامپ، آقای نتنیاهو اعلام کرد که اجازه ساختن 2500 واحد مسکونی جدید در مناطق اشغالی را امضا کرده است. این گردنکشی و رفتار بر خلافِ تعهدهای جهانی، در اطمینانی است از پشتیبانی مطلق که انتخاب ترامپ برای تندروهای اسرائیل بوجود آورده؛ و حرکتی است کاملن در تضاد با قطعنامه ای که سه هفته پیش از ورود ترامپ به کاخ سفید در سازمان ملل به امضا رسید." (2)
رفتار و گفتار ترامپ در رابطه با وسائل ارتباط جمعی آمریکا، رابطه ای است بسیار خصمانه؛ همراه با تهمت هایِ بی اساس و پوچ! ترامپ مانند همه ی دیکتاتورها، نیاز به یک دشمن دارد که همه چیز را به گردن او بیاندازد تا خودش را تبرئه کند. حکوت های خودکامه و دیکتاتورها، برنامه شان را با دشمن تراشی و سرکوبِ وسائل ارتباط جمعیِ آزاد و مستقل، آغاز می کنند. زیرا زمانی که کنترل قلم و سخن در دست حکومت باشد، مردم همه ی مسائل را "تنها" از دریچه دید حکومت می بینند و اطلاعاتشان محدود و یک بُعدی است. فتوای خمینی را به یاد دارید؟ "بشکنید این قلم ها را.
"ترامپ که نمی تواند وسائل ارتباط جمعی آمریکا را سانسور و محدود کند، تمام تلاشش در بی اعتبار کردن آنان می باشد. یعنی با تهمت و شایعات دروغ، تلاش می کند که آنان را مغرض و دروغگو جلوه بدهد. درست همان روشی که ایرانیانِ خودشیفته و خود بزرگ بین، برای بی آبرو کردن دگراندیشان و خدمتگزاران مردم بکار می برند. و امروز شایعه پراکنی و ترور شخصیت یکی از بزرگترین و تخریبی ترین حربه های گسترش بی اعتمادی در جامعه مان می باشد.
توماس جفرسون می گوید: استقلال و آزادی مطبوعات (انروز تنها وسیله ارتباط جمعی بود)، در حفظ سلامت دموکراسی اساسی و حیاتی است. کنترل کردن و خاموشی مطبوعات، آزادی و امنیت جامعه را متزلزل میکند. در جامعه ای که مطبوعات آزاد باشند و مردم مطالعه کنند، امنیت و تعادل برقرار است. این مطبوعات آزاد هستند که اعمال دولت را کنترل و از زیاده روی جلوگیری می کنند. این یک باور استثنائی است، که ما با اعتماد می گوئیم، مردم با درک و شعور و حقیقت می توانند خود را اداره کنند. (3)
سناتور مک کین، در رَدِ سیاست ضدمهاجرینِ ترامپ، و تندروهایِ افراطی در اروپا؛ در کنفرانس امنیتی در مونیخ گفت: پیشرفت و تعالی غرب تا به امروز، در قدرت نظامی و برتریِ اقتصادیش نبوده؛ بلکه در باور به ارزش های جهانی، قانونمندی، اقتصاد باز، و احترام به استقلال و حاکمیت ملی بوده است. ایده و باور غرب، همواره بر این اساس بوده که دروازه کشورهایمان به روی اشخاصی که این پدیده را باور دارند، همیشه باز است. کِشش و جذابیت غرب برای دیگران نیز در همین ارزش های جهانی، قانونمندی، فرصت های برابر اقتصادی و احترام متقابل بوده که این پیشرفت شگفت انگیزمان را رقم زده است.
مک کین در ادامه می گوید: پایه گزاران "پدیده ی انسانی غرب"، با شُک و ناباوری به روش امروز ما نگاه خواهند کرد، که چگونه در راهِ جداکردن ملت ها، اقوام، نژاد و خون و فرقه گرائی گام بر میداریم. شُکه خواهند شد در مقابل روش مان با مهاجران، پناهندگان، اقلیت ها و به ویژه مسلمانان. شُکه خواهند شد که ما توانائی تشخیص درست از نادرست و دروغ از حقیقت را نداریم. باور نخواهند کرد که ما چگونه با دیکتاتوری و فاشیسم مشغول لاس زدن هستیم. همه مان باید سهم و مسئولیت خودمان را در این مورد بپذیریم. (4)
از بخت بد، ما ایرانیان باید در چند جبهه مبارزه، مقابله و تلاش کنیم. نخست باید از حمله ی نظامی و یورش بیگانگان برای نابودی میهنمان، جلوگیری کنیم. بزرگترین عوامل و محرکانِ پشت پرده برای یورش نظامی به ایران: فشار و نفوذ اسرائیل، با هزینه ی عربستان سعودی و قطر، و با برنامه ریزی جنگ طلبان ارتش آمریکا می باشند.
حمله به ایران جزوی از دو برنامه می باشد:
نخست، پروژه‍ی تجزیه‍ی کشورهای خاورمیانه بر پایه‍ی قومیت، فرقه، و زبان – که مدتها در دستور کار آمریکا و غرب قرار داشته است. این پروژه، هنگامی رسمیت پیدا کرد که غرب توانست لبنان را که کشوری امن و با ثبات بود، و ملتی قانونمند و اقتصادی شکوفا داشت؛ به ویرانه ای ناامن، متزلزل، و گروه ها و فرقه هائی متخاصم تبدیل کند. واژه ی "لبانیزه کردن" یعنی تضعیف و تجزیه ی یک کشور، از آنجا آغاز گردید.
از دید غرب، زمانی که یک کشور امنیت و ثبات دارد، اقتصادش شکوفا می گردد، بمرور قدرتمند می شود، و قدرت می تواند بوجود آورنده‍ی استقلال باشد! از یک کشور قدرتمند و مستقل، نمی شود انتظار داشت که همواره مطیع اوامر ابر قدرت ها باشد، و به هر خواسته و قراردادی تن در دهد! هدف پروژه تجزیه کشورها یا "لبنانیزه" کردن منطقه، برای تضمین قدرت مطلق و انحصاری آمریکا در منطقه؛ مطیع نگاهداشتن کشورها؛ و جلوگیری از به چالش کشیدن ابر قدرتیِ آمریکا می باشد. در این راستا، تقویت و تجهیز و تشویق اقوام، عشایر و فرقه های اقلیت، در جهت خودمختاری و استقلال طلبی، حربه ای است در تضعیف حکومت های منطقه، درگیری نظامی، تقلیل انرژی و تضعیفِ توانائی مالی آنان.
این پروژه، نه کوچکترین ارزشی برای اقلیت ها قائل است، و نه ربطی به استقلال و خود مختاری آنان دارد؛ بلکه تنها در جهت تضعیف و تجزیه کشورهای مورد تجاوز، و تبدیل آنکشورها به مناطق تکه تکه، پاره پاره، نا امن، بی ثبات، نیازمند و کم قدرت می باشد. استقلال طلبی و ملی گرائی نیز برای "غرب" قابل پذیرش و تحمل نیست، و تا آنجا که بتوانند آنها را تضعیف و آسیب پذیر خواهند کرد: مصر، ایران، عراق، سوریه، و لیبی، چند نمونه از آن می باشند.
دوم، برنامه "پروژه قرن جدید آمریکا" است. این سازمان در سال 1997 بوسیله عده ای از محافظه کاران تندرو و جنگ طلبِ طرفدار اسرائیل (نئوکان ها)، بوجود آمد. هدف این برنامه، آزاد گذاشتن دست اسرائیل در تعیین سرنوشت مناطق اشغالی فلسطین، و پیاده کردن طرح "اسرائیل بزرگ" (گسترش سرزمین اسرائیل) بود. این توطئه در "انستیتو اورشلیم برای مطالعات استراتژِیک" که یک موسسه محافظه کارِ تندروی اسرائیلی است، توسط ریچارد پِرل، داگلاس فایت، و دیوید وُرسمِر برنامه ریزی شده بود. (5)
پایه گزاران و افراد کلیدی سازمان پروژه قرن جدید آمریکا: دیک چینی، رابرت کی گان، ویلیام کریستال، بروس جاکسون، و جان بولتن (کاندید ترامپ برای شورای امنیت آمریکا) می باشند. هدف اعلان شده (ظاهری) سازمان: قدرت برتر و جهانی آمریکا، بهترین و تنها وسیله برای صلح است. هدف پنهانی: در پشت صحنه، اکثریت نئوکان های این موسسه مشغول توطئه چینی و فعالیت برای درگیر کردن آمریکا در جنگ با کشورهای خاورمیانه و تعیین مرزهای جدید برای این کشورها، بر اساس برنامه ی "اسرائیل بزرگ" می باشد.
و اما جبهه دوم مان، مقابله با جمهوری اسلامی است. باید برای رهائی مردم و نجات ایران، رژیم فقاهتی را به ذباله دان تاریخ بسپاریم. نمی توانیم و نباید بیشتر از این به امیدهای واهی و توهمات پوچ و بیهوده بنشینیم که خودشان آوردند، خودشان می برند؛ یا خدا خودش مشکل گوشاست؛ یا معجزه ی امام زمان و توهمات دیگر... ! (6)

ما ایرانیان منتظر چه هستیم؟
بزرگترین دشمن ایران و ایرانی، رژیم فقاهتی است. این دشمنی که با سخنان دروغین خمینی در پاریس پایه ریزی شد، و با عوامفریبی بر متن جامعه ی کم دان و خرافاتیِ میهنمان، سوار گردید. دشمنی که با کشتار وحشیانه و روزانه در حال حاضر تمام اهرم های قدرت را در دست دارد. همه مان با خودکامگی، فساد گسترده ی سرسام آور، بی لیاقتی و بی کفایتیِ سردمداران رژیم، آشنا هستیم. و خوب میدانیم که میهنمان با مشکلات عظیمی روبروست. ولی این اولین بار نیست که ما با چنین مشکلاتی روبرو هستیم؛ و خوشبختانه تمام این مشکلات انسانی و زمینی است و قابل حل و رفع و رجوع می باشند؛ تنها نیاز به همراهی و همگامی همصدائی دارد. (7)
ولی اینبار، "سرنگونی" باید همراه با یک جایگزینی مشخص با برنامه های معیین و شفاف باشد. یعنی سرنگونی بدون برنامه ی جایگزینی، دوباره ما را بکژراهه می کشد و با ناکامی روبرو می کند. برای سرنگونی، نخست باید گِردِ برنامه جایگزینیِ مورد تآئیدمان جمع شویم. برای رهائی از شکاف و انشعاب، باید از ایدئولوژی و فرقه گرائی و بت سازی و قهرمان پروری، دوری کنیم. این روش می تواند گروه های آپوزیسیون را بیکدیگر نزدیکتر و امکان همکاری را آسانتر نماید.
برای "جایگزینی" لازم است بدانیم چه می خواهیم، نیازهای جامعه مان کدامند؟ و چه نوع حکومتی پاسخگوی خواسته ها و نیازهایمان می باشد؟ برای ساختن یک جامعه سالم، در درجه نخست، نیاز به اهداف مشخص و شفاف داریم. نوع حکومت، باید با بهره گیری از تجربیات گذشته؛ در چارچوب فرهنگ و آداب و رسوم ایرانی؛ و با باور به ارزش و حیثیت انسان باشد. سیستمی بر اساس خواست های مردم و نیازهای جامعه، در حد توانائی های کشور؛ سیستمی که قانونمندی اش از مردم و مسئولیتش به مردم باشد.
گام اساسی و کلیدی در این راستا، برپائی بنیان هائی پیشرو می باشد که بوجود آورنده ی جامعه مدنی هستند. بنیادها و نهادئی که آزاد و مستقل هستند، و با اتکا به خردگرائی و باور به ارزش و حیثیت انسان برای نهادینه کردن مردم سالاری تلاش میکنند.
رهائی مردم و نجات ایران - نه در اصلاحاتِ رژیم فقاهتی؛ نه در رفراندوم عوامفریبانه؛ نه در بازگشتِ رژیم سلطنت؛ نه در حمله‍ی نظامی به ایران و نه در گروی ظهور یک قهرمان ملی است. رهائی و نجات در پرتوی آگاهی و شناخت شرایط می باشد و در گروی همت، همیاری و همبستگی مردم. مشکل ما در خودمان و راهِ حل نیز خودمان هستیم.   

امیرحسن لادن
ahladan@earthlink.net
فوریه 2017


(1) مقاله از نشریه نیویورک تایمز
(2) مقاله از نشریه گاردین لندن   
(3) نامه های توماس جفرسون   
(4) کنفرانس امنیتی در مونیخ
(5) کتاب دستاویز برای جنگ، جیمز بَنفیلد - ژورنالیست و نویسنده برنده جایزه پُر فروش ترین کتاب
(6) کتاب خداسالاری و درماندگی، امیرحسین لادن
(7) مقاله دولت اسلامی عراق و شام گام دیگری در تجزیه‍ی خاورمیانه، نگارنده   


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۱)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست