سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

نگاهی به سیاست رسانه ای رژیم در غرب
چرا به این روز دچار افتادیم؟ چرا در غرب هم به حاشیه رانده شدیم؟


سیامک حیدری


• با ایجاد اپوزیسیون خودی و صادرات آنها به غرب تا حدودی توانسته مخالفان واقعی را به حاشیه برانند. این اپوزیسیون سازی گاها از زندان اوین و گوهردشت شروع می شود. سناریوها شبیه هم هستند: دستگیری، پوشش رسانه ای وسیع، تبدیل زندانی به یک چهره و بالاخره صادر کردنش به غرب. این افراد در نود درصد موارد از یک بنگاه خبری، نهاد حقوق بشری و یا یک موسسه تحقیقاتی غربی سر در می آورند ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۲۲ دی ۱٣۹۵ -  ۱۱ ژانويه ۲۰۱۷


بگذارید مروری بکنیم بر دو رویداد مهم که طی یک ماه گذشه در ایران روی داده است. هردو مهم هستند از یک جنبه: تقابل طرفداران جمهوری اسلامی ایران و مخالفان واقعی آن در رسانههای اجتماعی.
تقابل اول پس از اعتصاب همگام تعدادی از زندانیان سیاسی در رخ داد و مرگ رفسنجانی برخورد و کشمکش این دو طیف را به اوج رساند.
شاید گفتنش آسان نباشد، احتمالن نزد برخی به واگرایی تعبیر شود ولی آنچه روی داد به ما نشان داد که در تقابل رسانهای، سازماندهی عمومی و نحوهی نگرش به این دو مقوله داریم قافیه را می بازیم به رژیم؛ آن هم در غرب. چرا حتا در اینجا، کشورهای مهد دمکراسی، از سوی رژیم و عواملش داریم به حاشیه رانده می شویم؟ چگونه شد که لابی ها و طرفداران جمهوری اسلامی در اروپا، کانادا، استرالیا و آمریکا عرصه را بر ما تنگ کردهاند؟ چی شد آنها توانستند طی یک پروسه تقریبا در رسانهها و مطبوعات فرامرزی فارسی زبان رخنه و نفوذ پیدا کرده و از ما بهتر و بیشتر ظاهر شوند؟ این روند از کی و چگونه آغاز شده است؟

سوال این است که با وضعیت پیش آمده آیا راهی به جز نق زدن و توپ و تشر انداختن پیش پای ما باقی مانده است؟

این تمام ماجرا نیست؛ متاسفانه ما هزاران کیلومتر دورتر از مرزهای ایران کم کم داریم خیابانهای اینجا را هم از دست میدهیم. به مانند عرصهی رسانه، جمهوری اسلامی سرمایهگذاری گستردهای در این زمینه کرده است. میزهای کتاب عوامل نزدیک به جمهوری اسلامی توی پایتخت های اروپایی بد جوری توی ذوق ما می زند. عاشورای امسال را که دیدید. از صدها نفر در برخی شهرها تا هزاران تن در بعضی دیگر را در میادین کشورهای غربی جمع کردند تا قدرت خویش را به رخمان بکشانند و ما با خشمی نهفته در نهان راهمان را کج کردیم تا به غیرتمان برنخورد.

با تاسیس لابی های پنهان و نهان و سرمایهگذاری و تزریق پول به آنها ازیک سو و صد البته صادر کردن سیستماتیک هزاران نفر از عوامل خویش در قالب فعال حقوق بشر، زندانی و پناهجوی سیاسی، تحلیل گر مسایل مختلف به کشورهای غربی میدان را در دست گرفتند. ما ماندهایم و خشمی فرو خورده.

با صدور کارشناسان و روزنامهنگاران دو زیست و صادراتی توانستهاند یک دیوار دفاعی در برابر مخالفان و اپوزیسیون واقعی ایجاد کنند. دیواری که به نظر محکم می رسد. نقش ضربه گیر دارند. خود را در برابر ضربههایی قرار می دهند که متوجه نظام است. بهنودها، علیزاده ها، آذرپیک ها، نبوی ها، نامور حقیقی ها، منظرپورها و... این نقش را در رسانههای پر مخاطبی همچون بی بی سی، تلویزیون صدای آمریکا، دویچهوله و...ایفا می کنند. اینها وظیفه دارند چهره رژیم را تطهیر کرده و از نظام چهرهای مثبت در افکار عمومی ارائه دهند. افزون بر این، آنها با حضور وسیع در رسانههای بین المللی می کوشند تبلیغات ضد رژیم را خنثا نمایند. یعنی تمام انتقادها و فریادهای مخالفان قبل از اینکه به تهران برسد، در لندن، واشنگتن، پراگ، پاریس و...به دیوار دفاعی رژیم بر می خورد. و بخش عظیمی از انرژی ما صرف مناظره و بگو مگو با چهرههای طرفدار ملاهای تهران می گردد.

خیابان ها را خصوصن، پس از سرازیر شدن موج پناهندگان موسوم به جنبش سبز، از ما پس گرفتند. هزاران پناهنده غیرسیاسی دو زیست این مسئولیت را ایفا می کنند. پناهندههایی که هم می خواهند اینجا را داشته باشند و هم آنجا را. هم می خواهند مسیحی باشند و هم سینه زن روز عاشورا. هم در ظاهر ضد رژیم باشند و هم در پاریس و برلین و اوتاوا بدون ذرهای شرم پرچم جمهوری اسلامی را، به بهانه فوتبال، دور کونشان بپیچند. صد البته تبلیغات رسانهای داخل و خارج کشور و سازماندهی پشت پرده را توامان با خود دارند.

مقامات تهران هوشمندانه با ایجاد اپوزیسیون خودی و صادرات آنها به غرب نه تنها تا حدودی توانسته مخالفان واقعی را به حاشیه برانند. این اپوزیسیون سازی گاها از زندان اوین و گوهردشت شروع می شود. سناریوها شبیه هم هستند: دستگیری، پوشش رسانهای وسیع، تبدیل زندانی به یک چهره و بالاخره صادر کردنش به غرب. این افراد در نود درصد موارد از یک بنگاه خبری، نهاد حقوق بشری و یا یک موسسه تحقیقاتی غربی سر در می آورند.

سومین دیوار دفاعی رژیم بر عکس دو لایه دیگر کاملن پنهان است. ارتش سایبری. این ها در رسانههای اجتماعی فعال هستند. دیده نمی شوند، یک یا چند آی دی و صفحه دارند و پشت کامپیوترهایشان نشستهاند.
عمدهترین کار این طیف تخریب شخصیتی مخالفان رژیم جمهوری اسلامی، ترویج سیاست های آن، پخش و توزیع اخبار زرد و نادرست در مقیاس وسیع و نهایتن حمله به کامپیوتر و آکاونت فعال در سوسیال میدیا است.

اوج خودنمایی توامان این سه لایه و تقابل آنان با اپوزیسیون واقعی را اخیرا در دو رویداد اعتصاب زندانیان سیاسی در ایران و مرگ هاشمی رفسنجانی می توان مشاهده کرد.

تشتت، انشعاب های پی در پی، بی برنامهگی، پراکندگی و سرخوردگی رمقی برای اپوزیسیون خارج از کشور باقی نگذاشته است.

برخلاف جمهوری اسلامی که در سال های اخیر گام بلندی در راستای در اختیار گرفتن تریبون های بین المللی برداشته است؛ اپوزیسیون آن در عمل بخش عمده انرژی خود را صرف اختلافات و انشقاقات داخلی خویش کردهاند.

با علم به ضعف درونی و ساختاری احزاب و تشکل های مخالفان برانداز، جمهوری اسلامی اپوزیسیون دست پرورده خویش را جایگزین آنها کرده است.

جمهوری اسلامی اینک یاد گرفته که جنگ هایش را خارج از مرزهای خود مدیریت کند. و ما جنگ رسانهای رژیم خودکامه تهران را در خارج از مرزهای ایران شاهد هستیم.

دمشق و حلب عمق استراتژیک جنگ نظامی جمهوری اسلامی است و کنترل و نفوذ در رسانههای برون مرزی دامنه و امتداد همان عمق استرتژیک رژیم. 


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۱)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست