سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

سخنی رفیقانه با گروه خرداد


سیامک طاهری


• این دوستان گویا فراموش کرده اند که در انتخابات مجلس از جمله به خانمی رای داده اند که صریحا در مجلس حقوق های نجومی را سهم اشان از انقلاب قلمداد کرده است. گویی این همه کارگر وزحمتکش بیکار شده و این خیل گرسنگان و حاشیه نشینان و کودکان خیابانی هیچ حقی وسهمی از انقلاب نداشته اند؟ ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۱۰ آذر ۱٣۹۵ -  ٣۰ نوامبر ۲۰۱۶


“گروه خرداد” که عنوان "سازمان فدائیان خلق ایران – اکثریت، هواداران داخل کشور" را نیز به دنبال نام دارد؛ در بیانیه ای زود هنگام به نام "انتخابات پیش رو ورویکرد ما" * به تاریخ " اول آبان ماه ۱٣۹۵"؛ ضمن تحلیل شرایط ایران از دیدگاه خود؛ در انتها همگان را به "به اتحاد و همبستگی و شرکت فعال در مبارزات انتخاباتی سال ۱٣۹۶ و طرح مطالباتی که اشاره شد و انجام آنها فوریت دارد" فرا میخواند.
نقد این بیانیه از آن رو که از سوی افرادی که در داخل ایران می زیند ودر نتیجه برای نوشتن آن خطر هزینه های احتمالی را بر خود هموار کرده اند- واز این رو شایسته تکریم واحترامند – ضرورت بیشتری را می طلبد.
در حالی که از تاریخ انتشار این بیانیه تا انتخابات هنوز 7 ماه وقت باقی است در نتیجه این سوال در ذهن خواننده درج می بندد که چه چیز این همه عجله را توجیه می کند؟ آیا ترس از عدم شرکت گسترده مردم و گرم نشدن تنور انتخابات باعث شده است که دوستان ما کاسه داغتر از آش شوند؟

و اما محتوای این بیانیه:
دوستان ما در همان سطور آغازین نوشته خود از جمله چنین می نگارند:
"آیت الله خامنه ای که در گذشته به تبلیغات زود هنگام انتخابات و حتی بحث پیرامون آن معترض بود، این بار با هدف متحد کردن اصولگرایان به فعالیت های احمدی نژاد که با رنگ و بوی انتخاباتی انجام میشد، دستور توقف داد. آیت الله خامنه ای توصیه خود مبنی بر عدم شرکت و حضور احمدی نژاد در انتخابات را برای پرهیز از دو قطبی شدن جامعه اعلام کرده است، اما واقعیت چیز دیگری است، دستور وی با نیت جلوگیری از تشتت آراء و دو قطبی شدن بلوک اصول گرایان و تقویت موقعیت آنان در برابر نیروهای اصلاح طلب و اعتدالی صادر شده است."
و کمی پایینتر این گونه ادامه می دهند:
"در شرایطی که اصولگرایان چهره شاخصی برای انتخابات ریاست جمهوری نشان نکرده اند، اصلاح طلبان بر انتخاب مجدد آقای روحانی تاکید میکنند."
اگر اصولگرایان تاکنون نتوانسته اند چهره شاخصی برای انتخابات سراغ کنند ـ که همه داده ها حکایت از همین واقعیت ونیز تشتت در میان اصولگرایان دارد – پس چرا آیت الله خامنه ای باید برای تقویت اصولگرایان از شرکت آقای احمدی نژاد در انتخابات جلوگیری کرده باشد؟ چنانکه از نوشته خود این دوستان و واقعیاتی که در روزنامه ها منعکس است، این عمل ـ منع شرکت احمدی نژاد – عملا به تضعیف موقعیت اصولگرایان منجر شده است، چرا که در میان آنان هیچ نیروی دیگری به اندازه او پایگاه اجتماعی ندارد ودرست به همین علت است که آنان تاکنون نتوانسته اند بر روی یک فرد برای کاندیداتوری به توافق برسند به گونه ای که در میان آنان اصطلاح قحط الرجال رایج شده است.
اینکه احمدی نژاد در صورت کاندیدا شدن چقدر شانس پیروزی در مقابل روحانی تضعیف شده را داشت موضوع سخن دیگری است. در اینجا سخن فقط بر سر آن است که عدم شرکت احمدی نژاد فقط شانس پیروزی اصولگرایان را در عمل کاهش داده است. چرا که او از دیگر اصولگرایان دارای پایگاه قوی تری است. بخصوص که از سوی او وعده یارانه 100هزار تومانی نیز داده شده بود.
آن چه که مشخص است آن است که از یک سو ستاره اقبال آقای روحانی در جامعه رو به افول است واز سوی دیگر هیچ گزینه دیگری به غیر از او نه برای اصولگرایان و نه برای اصلاح طلبان وجود ندارد. البته آن چه که گفته شد تنها تا این زمان است و این موضوع که هنوز بیش از شش ماه تا انتخابات باقی است وحوادث بسیاری چه در داخل و چه در جهان ممکن است اتفاق بیفتد که در نتیجه آن تغییراتی در وضعیت ایران پیدا شود را نیز باید در نظر گرفت.
اما علت افول ستاره اقبال آقای روحانی به همان دلایلی است که دوستان ما در بیانیه خود ذکر کرده اند و از آن جمله:
مردم "عملی نشدن وعده های انتخاباتی چون صیانت از حقوق شهروندی، حل مشکلات معیشتی مردم، آزادی های سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، مخالفت با بگیر و ببندهای بی حساب و کتاب، برداشتن حصررهبران جنبش سبز، خانم رهنورد و آقایان موسوی و کروبی را یادآور و از عملکرد دولت روحانی اظهار ناخوشنودی میکنند." و "همچنان وعده های زیادی بر زمین مانده است. فراگیر شدن تبعیض، فساد و گسترش فقر، زندگی را بر مردم سخت و سخت تر کرده است. فعالیت نیمی از واحدهای تولیدی متوقف شده و نیمی دیگر نیز با ظرفیت کامل کار نمیکند و اساسا بخش تولید در کشور زیر سایه سرمایه های مالی و تجاری هر روز کوچک تر و رنجورتر شده است، و به موازات بخش دولتی، شبه دولتی و نظامی و بنگاههای اقتصادی زیر نظر رهبری، باکاستن از وزن بخش خصوصی تسلط خود را بر اقتصاد نیمه جان کشور بویژه در دو بخش مالی و تجاری با استفاده از رانت و تبعیض که زمینه ساز اصلی فسادی است که هم اکنون در کشور نهادینه شده، کامل کرده اند."
البته دوستان ما که علاقه بسیاری به حمایت از آقای روحانی از خود نشان می دهند برای ایجاد یک تناسب نسبی در کارنامه ایشان به لیست کردن اقدامات مثبت آقای روحانی هم اقدام کرده اند. این لیست کوتاه به این ترتیب است:
"انعقاد قرارداداتمی با شش کشور بزرگ جهان (برجام) و دور کردن سایه شوم جنگ از کشور و کاهش نرخ تورم و افزایش نرخ رشد اقتصادی".
دوستان ما در تهیه این لیست نیز مانند بیانیه خود عجله به خرج داده اند. چرا که کاهش نرخ تورم – ونه جلوگیری از تورم – به بهای 1- گسترش رکود،2 – عدم توان خرید مردم به دست آمده است. وقتی مردم پولی برای خرید کردن ندارند قاعدتا باید قیمت ها سقوط کنند. به عبارت دیگر کاهش تورم نه بر مبنای ازدیاد کالا، بلکه به دلیل کاهش تقاضا انجام گرفته است و کم شدن تورم نمی تواند چندان نمره خوبی برای گردانندگان اقتصاد کشور باشد. بنا به آمار رسمی 30 درصد مردم ایران مواد غذایی لازم به بدنشان نمی رسد و19 میلیون ایرانی حاشیه نشین هستند.
در این مورد آقای دکتر رزاقی به خبرگزاری تسنیم می گویند:
"امروز ۸۰درصد حقوق بگیران زیر خط فقر هستند و ۶ تا ۷میلیون خانوار مشکل در پرداخت اجاره دارند،‌ به نظر می‌آید مشکلات این دسته از اقشار مردم جزو مسائل اساسی کشور است که دولتها باید در جهت رفع آنها تلاش کنند."
دومین نمره قبولی که از طرف دوستا ن ما در کارنامه قبولی آقای روحانی ثبت شده است مربوط به "افزایش نرخ رشد اقتصادی" است.
در اینجا نیز شتابزدگی در برخورد با آمار به چشم می آید!
واقعیت این است که این رشد کاغذی فقط وفقط مربوط به افزایش میزان تولید و قیمت نفت و خام فروشی های دیگراست و نه چیز دیگر. از دیگر سو وقتی که در نتیجه سقوط مدام شاخص رشد افتصادی و رسیدن منحنی سقوط به کف رشد موضوعی کاملا طبیعی است.
در این مورد هم آقای فرشاد مومنی در مصاحبه ای با روزنامه آرمان (در ۱۵ آبان‌ماه،) می گویند:
"واقعیت این است که رشدِ اقتصادی موردنظر به‌غایت بی‌کیفیت است و این همان مسئله‌ای بود که حتی دستگاه‌های ذی‌ربط داخلی نیز بارها به‌آن اشاره کرده‌اند. زیرا رشدِ بی‌کیفیت، بنا بر تعریف، رشدِ مبتنی بر خام فروشی، دلالی، سوداگری و ترویج تجارت پول است. درحالی‌که مسئله‌ای که برای کشور نجات‌بخش است افزایشِ فرصت‌های شغلی مولد در کنارِ افزایش توان رقابت اقتصادی ملی است که ریشه در ارتقای بنیهٔ تولید ملی دارد. واقعیت این است که، رشدِ اقتصادی ۹۵ هیچ‌یک از این ویژگی‌ها را ندارد، بنابراین رشدِ حاصل‌شده بیش از اینکه به‌کار ملت و کشور بیاید به‌کار رقابت‌های جناحی و سیاسی می‌آید و گرهی از مشکلات کشور باز نخواهد کرد." ایشان در همین مصاحبه به نقد سخنان "مسعود نیلی"، مشاور اقتصادی رئیس جمهور، که در اتاق بازرگانی تهران ایراد کرده است می‌پردازد و می‌گوید:
"خطابهٔ اخیر ایشان بیانگر این مسئله است که در مرکز قوهٔ مجریه اندیشه‌ها و بینش‌هایی در حیطهٔ اقتصادی حکمرانی دارد که به‌هیچ‌وجه برای حلِ مشکلات کشور راهگشا نیست. این گزارش به‌هیچ‌وجه به تجربهٔ تاریخی فاجعه‌آمیزِ ربع قرن گذشته توجه نکرده و حتی به تجربه‌های ترمیم ساختاری در ایران نیز توجه نشده است."
واگر این همه برای شما کافی نیست اجازه دهید از سایت پارسینه به شما دوجدول را ارائه دهم:



و در همانجا می خوانیم که:
اقلام عمده صادرات در شش ماهه نخست سال ۱۳۹۵، شامل میعانات گازی به ارزش ۳.۴۹۶ میلیون دلار و سهم ارزشی ۱۶.۱۱درصد، گازهای طبیعی مایع شده به ارزش ۱.۹۴۰ میلیون دلار و سهم ارزشی ۸.۹۴ درصد، گازهای نفتی و هیدروکربورهای گازی شکل مایع شده به ارزش ۸۳۶ میلیون دلار و سهم ارزشی ۳.۸۵ درصد، روغن های سبک و فرآورده ها به جز بنزین به ارزش ۶۸۸ میلیون دلار و سهم ارزشی ۳.۱۷ درصد و پروپان مایع شده به ارزش ۶۳۶ میلیون دلار و سهم ارزشی ۲.۹۳ درصد بوده است.
به این ترتیب تنها موفقیت آقای روحانی که از دید دوستان ما نمره قبولی گرفته اند، "برجام" است .
در این مورد نیز با افشای مذاکرات پشت پرده عمان و آلماتی روشن شده است که آغازگر مذاکرات هسته ای آقای روحانی و تیم او نبوده اند . افزون بر آن حمایت های بی دریغ آقای خامنه از تیم مذاکره کننده – در کنار پاره ای مخالفت ها وهشدارها – و نیز گفته های بسیاری از سرکردگان اصولگرا از جمله آقای علی لارجانی رییس یکی از سه قوه جمهوری اسلامی و آقای مصباحی مقدم نایب رییس سابق مجلس و نیز آقای عراقچی از اعضای ارشد تیم مذاکره کننده، مشخص می شود که مذاکرات با تصویب آیت الله خامنه ای و تحت نظارت ایشان و خواست نظام بوده است. البته در اینجا منظور آن نیست که سهم آقای روحانی و تیم او در این مساله نادیده گرفته شود.
اینکه دوستان ما تصمیم دارند در هر شرایطی در رای گیری انتخاباتی شرکت کنند، حق طبیعی آنان است. همانطور که کسانی که از شرکت در رای گیری امتناع می کنند از حق مسلم اشان استفاده می کنند. این دو عمل دو انتخاب است که باید به هردوی آن ها احترام گذاشت. در اینجا قصد تنها نقد استدلال هایی بوده است که برای شرکت در انتخابات از طرف این دوستان بیان شده است.
به عبارت دیگر با چنین استدلال های ضعیفی نه تنها نمی توان فراخوان زود هنگام شرکت در انتخابات را داد بلکه برعکس بیشتر می توان عدم شرکت در انتخابات را نتیجه گرفت.
اما صرفنظر از موارد ذکر شده، دوستان ما به هیچ وجه روشن نمی کنند که برای تحقق مطالباتی که خود در بیانیه اشان ردیف کرده اند از کدام اهرم ها می خواهند سود برند؟
این دوستان گویا فراموش کرده اند که در انتخابات مجلس از جمله به خانمی رای داده اند که صریحا در مجلس حقوق های نجومی را سهم اشان از انقلاب قلمداد کرده است. گویی این همه کارگر وزحمتکش بیکار شده و این خیل گرسنگان و حاشیه نشینان و کودکان خیابانی هیچ حقی وسهمی از انقلاب نداشته اند؟
دوستان علت و استدلالات شما بری شرکت کردن در رای گیری و یا عدم شرکت در انتخابات از خود عمل (شرکت کردن یا نکردن) مهمتر است!
در اینجا صمیمانه از این دوستان می خواهم که کمی بیشتر بیندیشند و بار دیگر که تصمیم به نوشتن بیانیه ای کردند با تامل و حوصله بیشتری به این کار بپردازند.

با گرمترین درود ها
دوستدار شما
سیامک طاهری

* www.akhbar-rooz.com


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۵)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست